مشاعره عرفانی

mahboobeyeshab

عضو جدید
کاربر ممتاز
دل برغبت مي سپارد جان بچشم مست يار
گر چه هشياران ندادند اختيار خود به كس
(س)

سالم از دزدان و از اسیب سنگ
برد تا دالخلافه بی درنگ ...


تا دل به مهرت داده ام در بحر عشق افتاده ام
چون در نماز استاده ام گويي به محراب اندري
(ي)

یا مرد علف کش کو گردد سوی ویرانها
ناگاه به ویرانی از گنج خبر آید...

حضرت مولانا
 

helya.azad

عضو جدید
سالم از دزدان و از اسیب سنگ
برد تا دالخلافه بی درنگ ...




یا مرد علف کش کو گردد سوی ویرانها
ناگاه به ویرانی از گنج خبر آید...

حضرت مولانا
گ:
گفتم از دوست چه ديدي كه چنين مسروري؟
گفت از دوست همين بس كه ز ما ياد كند


د:
در آ كه در دل خسته توان در آيد باز
بيا كه در تن مرده روان در آيد باز
(ز)
 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
آن پريچهره كه دارد غم او شاد مرا
ني مرا ياد كند ني رود از ياد مرا
(ا)
از جـمادی مـردم و نامـی شدم وز نـما مـردم ز حـیـوان سـر زدم
مـردم از حـیـوانـی و آدم شـدم پـس چه ترسم کی زمردن کـم شد
م
 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
دردم از یارست و درمن نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم....
ز رو میزارم برا محسن....دی
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]من ای صبا! ره رفتن به کوی دوست ندانم[/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]تو می‌روی به سلامت، سلام ما برسانی [/FONT]
 

mahboobeyeshab

عضو جدید
کاربر ممتاز
از جـمادی مـردم و نامـی شدم وز نـما مـردم ز حـیـوان سـر زدم
مـردم از حـیـوانـی و آدم شـدم پـس چه ترسم کی زمردن کـم شد
م

من غریبم از بیابان امدم
بر امید لطف سلطان امدم
بوی لطف او بیابانها گرفت
ذره های ریگ هم جانها گرفت...مولانا...
 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
من ندانستم از اول كه تو بي مهر و وفايي
عهد نابستن از آن به كه ببندي و نپايي
(ي)
محسن خوابه:دي
آي شيطون:D

یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست
جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست
 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
يا وفا يا خبر وصل تو يا مرگ رقيب
بود آيا كه فلك زين دو سه كاري بكند؟
(د)
ز مال شما بود آقا محسن:دي
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشه ای برون آی ای کوکب هدایت


فرار کردیم... :دی
 

mahboobeyeshab

عضو جدید
کاربر ممتاز
من ندانستم از اول كه تو بي مهر و وفايي
عهد نابستن از آن به كه ببندي و نپايي
(ي)
محسن خوابه:دي
آي شيطون:D

خودشو زده به خوابی وگرنه ز دوست داره!
یعقوب صفت کی بود کز پیرهن یوسف
او بوی پسر جوید خود نور بصر یابد...

مولانا
 

helya.azad

عضو جدید
خودشو زده به خوابی وگرنه ز دوست داره!
یعقوب صفت کی بود کز پیرهن یوسف
او بوی پسر جوید خود نور بصر یابد...

مولانا
نه بيدار شد:دي ولي ز رو پيچونده
درين مقام مجازي بجز پياله مگير
درين سراچه ي بازيچه غير عشق مباز
(ز):ديييييييييي
 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
تو را ناديدن ما غم نباشد
كه در خيلت به از ما كم نباشد
(أ)

د هست که...

خودشو زده به خوابی وگرنه ز دوست داره!
یعقوب صفت کی بود کز پیرهن یوسف
او بوی پسر جوید خود نور بصر یابد...

مولانا

در آستين جــان تـــو صــد نافــه مـدرجست
وان را فــداى طره ی يـــارى نمى كنى

 

mahboobeyeshab

عضو جدید
کاربر ممتاز
اي سرو ناز حسن كه خوش ميروي به ناز
عشاق را به ناز تو هر لحظه صد نياز
(ز):biggrin:

ز غیر میگریمو در خود فراریم
یک ان به روی ان تو چشمم گشوده شد...
 

Similar threads

بالا