مشاعره عرفانی

pearan

عضو جدید
کاربر ممتاز
در چشم من نیاید خوبان جمله عالم

بنگر خیال خوبش مژگان من گرفته

من خسته گرد عالم درمان ز کس ندیدم

تا درد عشق دیدم درمان من گرفته


"مولانا"
آن را که جای نیست همه شهر جای اوست
درویش هر کجا که شب آید سرای اوست

بی‌خانمان که هیچ ندارد بجز خدای
او را گدا مگوی که سلطان گدای اوست
 

pearan

عضو جدید
کاربر ممتاز
درون خلوت کروبیان عالم قدس


صریر کلک تو باشد سماع روحانی



تو را رسد شکر آویز خواجگی گه جود


که آستین به کریمان عالم افشانی



حافظ
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
از روی تو شاد شد دل غمگینم

من چون رخ تو به دیگری بگزینم


در تو نگرم صورت خود می یابم

در خود نگرم همه تو را می بینم


- بابا افضل کاشانی





 

pearan

عضو جدید
کاربر ممتاز
امشب که بزم عارفان از شمع رویت روشنست
آهسته تا نبود خبر رندان شاهدباز را

دوش ای پسر می خورده‌ای چشمت گواهی می‌دهد
باری حریفی جو که او مستور دارد راز را

سعدی
 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
آن پريچهره كه دارد غم او شاد مرا

ني مرا ياد كند ني رود از ياد مرا​
 

|PlaNeT|

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

آمده ای که
راز من بر همگان بیان کُنی

و آن
شه بی نشانه را جلوه دهی نشان کُنی
:gol:
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
یار لاحول گوی را چه کنم
یار شیرین عذار بایستی

خوک دنیاست صید این خامان
آهوی جان شکار بایستی
 

|PlaNeT|

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

یا رب این
آب حیات از چه وطن می جوشد

یا رب این نور
صفات از چه مکان می آید
:gol:
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دلا منال ز بیداد و جور یار که یار

تو را نصیب همین کرد و این از آن دادست
 

|PlaNeT|

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

تو در
معنی گشا این چشم سر را

چو گوشش
حرف برچیــــــدن میاموز
:gol:
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
زین دایرۀ مینا خونین جگرم می ده
تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی

" حافظ"
 

|PlaNeT|

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

یاران
ز چه رو رشته الفت بگسستند

عهدی که
روا بود دگر باره نبستند
:gol:
 

lilium.y

عضو جدید
کاربر ممتاز
در شـب هجران مرا پروانه وصلی فرسـت
ور نه از دردت جهانی را بسوزانم چو شمـع ...
:gol:
 

pearan

عضو جدید
کاربر ممتاز
در عشق زنده باید کز مرده هیچ ناید
دانی که کیست زنده آن کو ز عشق زاید

تا بود بار غمت بر دل بی‌هوش مرا
سوز عشقت ننشاند ز جگر جوش مرا

نگذرد یاد گل و سنبلم اندر خاطر
تا به خاطر بود آن زلف و بناگوش مرا
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تا بود بار غمت بر دل بی‌هوش مرا
سوز عشقت ننشاند ز جگر جوش مرا

نگذرد یاد گل و سنبلم اندر خاطر
تا به خاطر بود آن زلف و بناگوش مرا

ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما
افتاده در غرقابه‌ای تا خود که داند آشنا





 

حميدرن

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
آن کس که دید رویت می خورد از سبویت
غیر تو در ضمیرش صورت دگر نبندد
 

Similar threads

بالا