برای تو می نویسم

وضعیت
موضوع بسته شده است.

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
... اما
اعجاز ما همين است :
ما عشق را به مدرسه برديم
در امتداد راهرويي کوتاه
در آن کتابخانهء کوچک
تا باز اين کتاب قديمي را
که از کتابخانه امانت گرفته ايم
- يعني همين کتاب اشارات را -
با هم يکي دو لحظه بخوانيم

ما بي صدا مطالعه مي کرديم
اما کتاب را ورق مي زديم
تنها
گاهي به هم نگاهي ...
ناگاه
انگشتهاي (( هيس ! ))
مارا
از هر طرف نشانه گرفتند

انگار
غوغاي چشمهاي من و تو
سکوت را
در آن کتابخانه رعايت نکرده بود ! ...

قيصر *امين*پور

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شاهزاده من

خستگي، راهِ قدمهايت نيست!
نغمهء ساز ِ طربناك*ات نيست!

دوستي، حادثهء سهلي نيست!

بعد سالي كه صدايت را
از نسيم* ِ سحري می*شنوم!
ر ِنــگِ آن نغمهء شاد … باز هستي دهد*ام! … باز مستي دهدام!

من از اين غصه كه تو رنجوری،
تا سرانجام زمان بيمارم ….. از همه حادثه*ها بيزارم!
و بدان!
اينكه بدانم شادي، ازغم و رنج دلم آزادي،
تا سرانجام زمين دلشادم …… در كوير دل خود آبادم!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
صدای قلبم نیست

صدای پای توست كه شبهادرسینه ام میدوی


كافیست


كمی


خسته شوی


كافیست


بایستی...!
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=times new roman, times, serif][/FONT] [FONT=times new roman, times, serif][/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]من دلم برای آن شب قشنگ[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]من دلم برای جاده ای که عاشقانه بود[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]آن سیاهی و [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]سکوت[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]چشمک ستاره های دور[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]من دلم برای "او" گرفته است...[/FONT]
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نمی نویسم ..... چون می دانم هیچ گاه نوشته هایم را نمی خوانی

حرف نمی زنم .... چون می دانم هیچ گاه حرف هایم را نمی فهمی
نگاهت نمی كنم ...... چون تو اصلاً نگاهم را نمی بینی
صدایت نمی زنم ..... زیرا اشك های من برای تو بی فایده است

فقط می خندم ...... چون تو در هر صورت می گویی من دیوانه ام
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به خاطر روی زیبای تو بودکه
نگاهم به روی هیچ کس خیره نماند
به خاطر دستان پر مهر و گرم تو بود
که دست هیچ کس را در هم نفشردم
به خاطر حرفهای عاشقانه تو بود
که حرفهای هیچ کس را باورنداشتم
به خاطر دل پاک تو بود
که پاکی باران را درک نکردم
به خاطر عشق بی ریای تو بود
که عشق هیچ کس را بی ریا ندانستم
به خاطر صدای دلنشین تو بود
که حتی صدای هزار نی روی دلم ننشست
و به خاطر خود تو بود
فقط به خاطر تو

براي ديدن اين عكس با اندازه واقعي اينجا كليك كنيد . اندازه واقعي اين عكس 720x540 مي باشد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حال من خوب است اما با تو بهتر می شوم

آخ... تا می بینمت یک جور دیگر می شوم

با تو حس شعر در من بیشتر گل می کند


یاسم و باران که می بارد معطر می شوم


در لباس آبی از من بیشتر دل می بری


آسمان وقتی که می پوشی کبوتر می شوم


آنقَدَرها مرد هستم تا بمانم پای تو


می توانم مایه ی ـ گهگاه ـ دلگرمی شوم


میل، میل توست، امّا بی تو باور کن که من


در هجوم بادهای سخت، پرپر می شوم
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]ديشب تو را در خواب ديدم
دست در دست هم داديم
و با يکديگر به اوج آسمان رفتيم
[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]و تو بزرگترين ستاره را برايم چيدي
و روي موهايم گذاشتي
ستاره ها به ما چشمک ميزدند
و ابرها لبخند
باز برايم تکرار کردي
آن سوال را...
منم بلند فرياد زدم: "دوستت دارم"
[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]و تو برايم اواز خواندي
در سياهي شب چشمانت را ديدم
که از شادي برق ميزد
آن شب تو با نگاه مهربانت
مرا به زندگي اميدوار کردي
مرا به دنياي ارزوهايم بردي، تمام ارزوهايم را ديدم
چه ان ها را که دست يافتني بودند
و چه ان هايي را که دست نيافتني
با لبخند به من گفتي: "به تمام ارزوهايت خواهي رسيد"
فقط بايد بخواهي
با تعجب نگاهت کردم و گفتم:
ولي...
اين بار دستانت را روي شانه هايم گذاشتي و گفتي:
"به حرفم اطمينان کن، فقط همين".
[/FONT]
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]قبل از این که بخواهی در مورد من و زندگی من قضاوت کنی[/FONT]
[FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]کفشهای من را بپوش و در راه من قدم بزن[/FONT]
[FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]از خیابانها، کوهها و دشت هایی گذر کن که من کردم [/FONT]
[FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]اشکهایی را بریز که من ریختم[/FONT]
[FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]دردها و خوشیهای من را تجربه کن [/FONT]
[FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]سالهایی را بگذران که من گذراندم[/FONT]
[FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]روی سنگهایی بلغز که من لغزیدم [/FONT]
[FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]دوباره و دوباره برپاخیز و مجدداً در همان راه سخت قدم بزن [/FONT]
[FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]همانطور که من انجام دادم [/FONT]
[FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بعد ، آن زمان می توانی در مورد من قضاوت کنی[/FONT]
 

MehRaz@

عضو جدید
برای تو می نویسم تویی که می دانم حتی لحظه ای به یاد من نیستی
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برای تو می نویسم که بودنت بهار و نبودنت خزانی سرد است
تویی که تصور حضورت سینه بی رنگ کاغذم را نقش سرخ عشق می زند
در کویر قلبم از تو برای تو می نویسم ای کاش در طلوع چشمان تو زندگی می کردم
تا مثل باران هر صبح برایت شعری می سرودم
آن گاه زمان را در گوشه ای جا می گذاشتم و به شوق تو اشک می شدم
و بر صورت مه آلودت می لغزیدم
ای کاش باد بودم و همه عصر را در عبور می گذراندم
تا شاید جاده ای دور هنوز بوی خوب پیراهنت را وقتی از آن می گذشتی در خود داشته باشد
که مرهمی شود برای دلتنگی هایم
ای غریبه آشنا آن روز که جادوی نگاهت تار و پود قلب نازک مرا لرزاند
وجودم از پیله غم بیرون تنید می نویسم تا به تو بگویم
تو تک صدای گیتار خاطرات منی
ای نبض دوباره من با من بمان و بخوان که بی تو گلی پژمرده ام
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلمو شکستي برو
من تو را تا بينهايت مي پرسيدم ولي هرگز نفمهيدي
التماست کردمو و در خود شکستم غرورمو نفهميدي
عاشق نبودي ، تا که بفهمي دردمو ،احساسمو
هرگز نخواستي تا که ببيني ناله هاي قلبمو
دلمو شکستي برو، دلمو شکستي برو،برو ديگه نه نمي خوامت
دلمو شکستي برو، دلمو شکستي برو،فقط اينه جوابت
برو برو،ديگه نه نميخوامت دلمو شکستي فقط اينه جوابت
برو برو،ديگه نه نميخوامت دلمو شکستي فقط اينه جوابت
به پاي تو نشستم از عشقت مست مستم
دلمو شکستي اما هنوز عاشقت هستم
از ياد من نميري،مردم از اين اسيري
چيکار کنم که امروز از عشق من تو سيري
دلمو شکستي برو، دلمو شکستي برو،برو ديگه نه نمي خوامت
دلمو شکستي برو، دلمو شکستي برو،فقط اينه جوابت
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
.............

.............

وقتی میخواهم از تو بنویسم کلمات قادر به وصف احساسم نیستند ادراک قادر به وصف احساسم نیستند هیچ کس نمیتواند درک کند احساسم را اما تو خوب میدانی چقدر دوستت دارم
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همنفس نازنین

بند بند وجودم را به ضریح پاک و مقدس چشمان تو گره زده ام

تا بدانی

چشم انتظار معجزه نگاه تو هستم

تا بتوانم تنهایی ام را بر باد دهم
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
وقتی تو هستی تمام دنیا برایم چون بهشت میشود وقتی صدایم میکنی تمام دنیا برای چون بوستان میشود
تنها تو میتوانی قلبم را به تپیدن واداری نه هیچ کس دیگر
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


دلم هواتو کرده
رفته و بر نمی گرده
توی غربت این دل من
چقدر تاریک و سرده
همه جا بی کسی و تنهایی
هوس روشنی نگاتو کرده
بیصدا، خاموش و خسته
طلب قشنگی صداتو کرده
دل طوفان زده و وحشیِ ساده
آرزوی ساحل چشاتو کرده
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دفتر عشق:
تکه های قلبم را
با تو قسمت می کنم
شاید هیچ اثری بر این سرمای زمستانی
نداشته باشد اما...
برای لحظه ای می توانی
گرمای عشق واقعی را
در دستانت حس کنی!!!
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من غم فروش بی خانمانم...
عشق را نمی شناسم...
خاکستر پروانه ی سوخته بالم و ديگر اشک شمع را دوست ندارم...
ديوانه ی زنجير گسسته ام و آرامش نمی يابم...
من مرغکی اسير در دام تنهاييم و باده ی خوشبختی ام بر خاک ريخت...
و پروانه ی عشق ناشکوفايم هراسان از آغوشم گريخت و برايم فقط سوزها و گدازها و اشک ها و ناله های ياس آلود باقی ماندند تا در شبهای سياه و تاريک ؛ مرا در دامان پر مهر و محبت بی پايانشان نوازشم کند...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
جایی در قلب من
کودکی، بهانه های کوچک می گیرد
برای شادی هایی که فراموش شدند
لبخندهایی که بی هوا پریدند
جایی در قلب من
بغضی گره خورده است
با تیک تاک دقیقه هایی که سخت چسبناک اند
چقدر باید رفت؟؟
در جاده هایی که حتی پرنده هایش،
خسته از پرواز شده اند؟؟!!
و جغدهایش شب هارا دوست ندارند و می خوابند؟
چقدر باید رفت
بدون همراهی دست هایت
بدون ایمنی آغوشت؟!!
جایی در قلب من خسته است...
خسته است....
 

sherly

عضو جدید
خواهش میکنم ، بی حوصلگی هایم را ببخش ، بدخلقی هایم را فراموش کن ، بی اعتنایی هایم را جدی نگیر ، در عوض من هم تو را می بخشم که مسبب همه ی اینهایی.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
جایی در قلب من
کودکی، بهانه های کوچک می گیرد
برای شادی هایی که فراموش شدند
لبخندهایی که بی هوا پریدند
جایی در قلب من
بغضی گره خورده است
با تیک تاک دقیقه هایی که سخت چسبناک اند
چقدر باید رفت؟؟
در جاده هایی که حتی پرنده هایش،
خسته از پرواز شده اند؟؟!!
و جغدهایش شب هارا دوست ندارند و می خوابند؟
چقدر باید رفت
بدون همراهی دست هایت
بدون ایمنی آغوشت؟!!
جایی در قلب من خسته است...
خسته است....
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کـرکـره ی چـشـمـت را بـکـش
وگـرنـه
هـمسایـه هـا
بـه جـرم اغـفـال ِ دخترانشان
دادگـاهـی ات می کـنند ...
تـقـصـیر تـو نـیست
که دوربـین گـران شـده؛
مقـصر چـشمـان ِ خـمارت انـد
که هـمه را عـکـاس کـرده ...
پــنجـره
مـُـرد از درد حنـجـره!
نـگـاهـش کـن
تـا خـودزنی نــکـرده...
ای نـور ِ بنـفش ِ اتـاق خـواب ِ دلـم،
بخـند
کـه داشتـنت
مصیـبت ِ شیـریـنـی است ...!

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
الفبا برای سخن گفتن نیست

برای نوشتن نام توست

اعداد

پیش از تولد تو به صف ایستادند

تا راز زادروز تو را بدانند

دست های من

برای جست و جوی تو پیدا شدند

دهانم

کشف دهان توست.

ای کاشف آتش

در آسمان دلم توده برفی است

که به خنده های تو دل بسته است
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مانده ام سر دو راهی .

نه ، قرار نیست من جایی بروم

فقط نمی دانم تو از کدام طرف می آیی !



 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


به دست می آورم " تو " را
وقتی
همه ی ضمیر های " من "
" ما " می شود،*
و " تو "
در من قد میکشی
و " من "
فعل ها را دوره می کنم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو را به جای همه زنانی که نشناختم دوست دارم


تو را به جای همه روزگارانی که نمی زیستم دوست دارم


برای خاطر عطر نان گرم


و برفی که آب می شود


و برای نخستین گل ها


تو را به خاطر دوست داشتن دوست دارم


تو را به جای همه کسانی که دوست نمی دارم دوست می*دارم


بی تو جز گستره یی بیکرانه نمی بینم


میان گذشته و امروز


از جدار آیینه ی خویش گذشتن نتوانستم


می بایست تا زندگی را لغت به لغت فرا گیرم


راست از آن گونه که لغت به لغت از یادش می*برند


تو را دوست می دارم برای خاطر فرزانگی ات که از آن من نیست


به رغم همه آن چیزها که جز وهمی نیست دوست دارم


برای خاطر این قلب جاودانی که بازش نمی*دارم


می اندیشی که تردیدی اما تو تنها دلیلی


تو خورشید رخشانی که بر من می تابی هنگامی که به خویش مغرورم


سپیده که سر بزند


در این بیشه زار خزان زده شاید گلی بروید


شبیه آنچه در بهار بوئیدیم


پس به نام زندگی


هرگز نگو هرگز...
...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
برای تویی مینویسم که دلم را خیلی راحت که نه اما توانستی بدست اوری هنوز من در حجم این سوالات مانده ام که دل دادن به کسی چقدر میتواند خاص باشد که تو بدون انکه به زبان بیاوری باعث شدی تا جوابم را خودم فهمیدم ان روز که فهمیدم دوستت دارم اما هنوز دل بردن را بلد نیستم اخر هنوز نتوانستم دلت را بدست اورم
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کاش بودی و میفهمیدی وقت دلتنگی یک آه چه وزنی دارد!


لطفاهی نپرس دلتنگی چه معنی دارد؟!


دلتنگی معنی ندارد... درد دارد...

 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بی تو بودن را معنا می کنم با تنهایی و آسمان گرفته

آسمان پر باران چشم هایم


بی تو بودن را معنا می کنم با شمع , با سوزش ناگریز شمعی بی پروانه


بی تو بودن را چگونه میتوان تفسیر کرد


وقتی که بی تو بودن خیلی دشوار است ؟
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
کاش میفهمیدی دل تنگیهایم بخاطر دل خودم نیست بخاطر توست که حتی به من هیچ اهمیتی نمی دهی
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا