مشاعرۀ سنّتی

امالیا

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در بهارزندگی احساس پیری میکنم
با همه آزادگی احساس پیری میکنم
بس که بد دیدم زیاران به ظاهرخوب خود
بعداز این بر کودک دل سخت گیری میکنم

میان ابروی او خشمهای دیرینه است
گره در ابروی لیلی هلاک مجنون است
 

eghlimaa

عضو جدید
کاربر ممتاز
از شوق تو بی تاب تر از باد صباییم
بی روی تو خاموش تر از مرغ اسیریم

ما چون زدری پای کشیدیم کشیدیم
امید ز هرکس بریدیم بریدیم
دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند
از گوشه بامی که پریدیم پریدیم
رم دادن صید خود از اغاز غلط بود
حالا که رماندی و رمیدیم رمیدیم
 

امالیا

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ما چون زدری پای کشیدیم کشیدیم
امید ز هرکس بریدیم بریدیم
دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند
از گوشه بامی که پریدیم پریدیم
رم دادن صید خود از اغاز غلط بود
حالا که رماندی و رمیدیم رمیدیم

می سوزم و لب نمی گشایم که مباد
آهی کشم و دلی به درد آید از او
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا