مشاعرۀ سنّتی

pashe_naz2001

عضو جدید
در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع
شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع
 

maryam_202084

عضو جدید
:gol: :gol: :gol: الا ای اهوی وحشی کجایی مرا با توست چندین اشنایی
دو تنها و دو سرگردان دو بی کس دد و دامت کمین از پیش و از پس:gol: :gol: :gol:
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
سرود مجلست اکنون فلک به رقص آرد
که شعر حافظ شيرين سخن ترانه توست
 

ramin o

عضو جدید
در فصل بهار اگر بتی حور سرشت
یک ساغر می دهد مرا بر لب کشت
هر چند به نزد عامه این باشد زشت
سگ به ز من ار برم دگر نام بهشت
 

maten110

عضو جدید
مشاعره

مشاعره

ای دل عبث مخور غم دنیا را فکرت مکن نیامده فردا را
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو خود چه لعبتي اي شهسوار شيرين کار
که توسني چو فلک رام تازيانه توست
 

sara_hyperactive

عضو جدید
کاربر ممتاز
در عین گوشه گیری بودم چو چشم مستت
واکنون شدم به مستان چون ابروی تو مایل
 

anna

عضو جدید
لعنت به دو چشمت که مرا سخت به دامت انداخت...
لعنت به دلم تا به نیم نگاهت لغزید،
ویران شد...
ویران شد..
 

alijan

عضو جدید
دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای
فرشته ات به دو دست دعا نگه دارد
 

maten110

عضو جدید
دانی که چرا راز جهان با تو نگفتند
طوطی صفتی طاقت اسرار نداری
 

maryam_202084

عضو جدید
یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه ی کیست جان ما سوخت بپرسید که جانانه ی کیست:gol: :gol: :gol:
 

maten110

عضو جدید
دلت هرگز نمی گشت این چنین الوده وتیره
اگر چشم تو میدانست شرط پاسبانی را
متاع راستی پیش ار و کالای نکو کاری
من از هر کار بهتر دیدم این بازرگانی را



(یکی پرسید از سقراط ,کز مردن چه خواندستی)
پروین اعتصامی
 

maten110

عضو جدید
از همه دوستان عذر میخوام
تازه کاری و خرابکاری
من صفحه اول را نگاه کردم!!!!!!!
حالا اینم جواب دوستم.
تو گه سرگشته جهلی و گه گم گشته غفلت
سرو سامان که خواهد داد این بی خانمانیرا

اینم از پروین
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
الا يا ايها الساقي ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولي افتاد مشکل‌ها
 

sara_hyperactive

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای سرنوشت، مرد نبردت منم بیا
زخمی دگر بزن که نیفتاده ام هنوز
شادم از این شکنجه، خدا را مکن دریغ
روح مرا در آتش بیداد خود بسوز

فریدون مشیری
 

yekta

عضو جدید
ای سرنوشت، مرد نبردت منم بیا
زخمی دگر بزن که نیفتاده ام هنوز
شادم از این شکنجه، خدا را مکن دریغ
روح مرا در آتش بیداد خود بسوز

فریدون مشیری
روزگار ان است که گه عزت دهد گه خار دارد
چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد


سوگند به قدرتمند ترین کمان کوپید با بهترین تیر طلایی رنگش دوستتان دارم
 

روناک

عضو جدید
در زمینی که زمان کاشت مرا
گل زیبایش به خار نبود
پستی و هرزگی وهرزه دری
حسرتا !بهر کسی عار نبود .......
زارو بدبخت وگرفتار کسی
که به این عار گرفتار نبود !
 
آخرین ویرایش:

anna

عضو جدید
در کوچه های دهکده خمیازه های باد
با بوی خاک توشه ی راهم بود
کندوی شهر بر کمر تپه های دور
بازیچه ی خیال و نگاهم بود!!

نادر نادرپور
 

alijan

عضو جدید
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتندو به پیمانه زدند
 

sara_hyperactive

عضو جدید
کاربر ممتاز
درین عالم ندارم هم زبانی
به صد اندوه می نالم روا نیست

فریدون مشیری
 

maxer

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
ترسم سکوتم بشکند
قفل سخن را بشکند
ترسم که موج سهمگین
گل خانه ام ویران کند
ترسم دل شیداییم
این بار رسوایی کند
در کوره راه عاشقی
ترک شکیبایی کند
ترسم دلم ویران شود
پا بند این و آن شود
در چهار راه زندگی
سرگشته و حیران شود


امین حمیدی
_________________
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
شيراز و آب رکني و اين باد خوش نسيم
عيبش مکن که خال رخ هفت کشور است
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوش شراب ريختي وز بر ما گريختي

بار دگر گرفتمت بار دگر چنان مكن
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا