جوک خنده دار

Hosse!N_206

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دقت کردین وقتی از زندگی یکی میای بیرون
از فرداش خودش روز به روز, رو فُرم تر و خوشگلتر میشه
باباش روز به روز پولدارتر و ...
مث اینکه این وسط فقط تو جلو پیشرفت کل خانواده شون رو گرفته بودی؟!
:biggrin:
 

fereshte akabere

کاربر بیش فعال
سیر تکامل دختر خانوما :
سن 14 سالگی : تا پارسال هرکی بهشون میگفت چطوری ؟ میگفتن......... خوبم مرسی.......حالا میگن مرسی خوبم
سن 15 سالگی : هرکی بهشون بگه سلام...... میگن علیک سلام....... نقاشیشون هم بهتر میشه
سن16 سالگی : یعنی یک عاشق واقعیند............ فردا صبح هم میخوان خودکشی کنن.....شوخی هم ندارن
سن 17 سالگی : نشستن و اشک میریزن ........... بهشون بی وفایی شده ....... کوران حوادث
سن 18 سالگی : دیگه اصلا عشق بی عشق ............. تو خیابون جلوی پاشون رو هم نگاه نمیکنن
سن 19 سالگی : از بی توجهی یه نفر رنج میبرن............ فکر میکنن اون یه ادم به تمام معناست
سن 20 سالگی : نه ؛ نه .......... اون منو نمیخواست اخرش یه کور و کچل منو میگیره ............. میدونم
سن 21 سالگی : فقط سن 27 .28 سالگی قصد ازدواج دارن.............. فقط
سن 22 سالگی : خوش تیپ باشه ؛ پول دار باشه ؛ تحصیل کرده باشه ؛ قد بلند باشه ؛ خوش لباس باشه ؛ ............ اخ که چی نباشه ؟؟؟؟؟؟؟؟
سن 23 سالگی : همه خواستگار ها رو رد میکنن.............
سن 24 سالگی : زیاد مهم نیست چه ریختی باشه ....... یا پول دار باشه ....... فقط شجاع باشه ....... ما رو به اون چیزی که نرسیدیم برسونه
سن 25 سالگی : اااااااااااه؛ پس چرا دیگه هیچکی نمیاد.............. هر کی میخواد باشه ؛ باشه
سن 26 سالگی : یه نفر میاد ........... همین خوبه ....بله
سن 27 سالگی : اخیش .......
سن 28 سالگی : کاش قلم پات میشکست نمیامدی خواستگاری من
 

fereshte akabere

کاربر بیش فعال
....

....

تو گذشته میگفتن پزشک محرمه..
کم کم عکاس و فیلم بردار هم محرم شدن
حالا هم که دى جى و گروه موسیقى محرم شدن
اینجور که من فهمیدم الان فقط داداشاى عروس و دوماد نامحرمن!


;););)
 

fereshte akabere

کاربر بیش فعال
................

................

رفتم تو اتاقم به بهونه ی درس خوندن ، تو نت بودم و ول میچرخیدم تو پيـجـا ..
ده دقیقه که گذشت مامانم داد زد چیکار میکنی ؟!!
گفتم دارم درس میخونم ..
هیچی نگفت ، یه پنج دقیقه بعد دوباره گفت چیکار میکنی ؟!!
گفتم درس میخونم ديگــــــــه ..!!
گفت : پس حداقل بیا کتاباتو ببر بهتر متوجه بشی ..!!!
http://www.www.www.iran-eng.ir/images/smilies/tongue.gifhttp://www.www.www.iran-eng.ir/images/smilies/tongue.gifhttp://www.www.www.iran-eng.ir/images/smilies/tongue.gif
 

fereshte akabere

کاربر بیش فعال
.................

.................

احساس حماقت به آدم دست میده وقتی به یکی اس ام اس یا مسیج میده بعد طرف جواب نمیده :| نه ؟؟؟!
 

fereshte akabere

کاربر بیش فعال
یه بار سر کلاس بودیم, گوشی استاد زنگ خورد از کلاس رفت بیرون، همزمان با این حرکت؛ یکی از دخترای کلاس که اسمش فرشته بود, اومد تو کلاس، در این لحظه بود که من بانگ برآوردم که:
دیــو چو بیرون رود فرشته درآید..! و کلاس منفجر شد..
اندکی پس از این انفجار مهیب؛ استاد با چهره ای عبوس و خشمگین وارد کلاس شد، پیشدستی نموده و بارِ دیگر بانگ برآوردم که:
استادِ محبوب ما به کلاس خوش آمد!
و تا آخر ترم همه به خوبی و خوشی در کلاس درس حاضر شدیم..
گذشت تا اینکه روز امتحان؛ من که چون خر در گل تپیده بودم با چهره ای زار و پریشان از استادِ محبوب درخواست راهنمایی کردم و او با دستی بر شانه ی من عرضه داشتند که:
بگذرد این روزگار تلختر از زهر..!!
میخوام بگم تو یه همچین جو انقلابی ای پرورش یافتم....:d:d
 

fereshte akabere

کاربر بیش فعال
.............

.............

توی فیلمه دو نفر دیگه همدیگه رو بغل کردن، دو نفر دیگه دارن همو

میبوسن اونوخ من نمیفهمم. چرا به

من زل زدین پدر و مادر عزیز؟گرفتار شدیماااااا:))
http://www.www.www.iran-eng.ir/images/smilies/8.gifhttp://www.www.www.iran-eng.ir/images/smilies/8.gifhttp://www.www.www.iran-eng.ir/images/smilies/8.gif
 

fereshte akabere

کاربر بیش فعال
داستان کوتاه فرق زن های قدیم و جدید

صبح ساعت ۵
قدیم: به آهستگی از خواب بیدار می*شود. نماز میخواند و سپس به لانه مرغها میرود تا تخم مرغها را جمع کند
جدید: مثل خرچنگ به رختخواب چسبیده و خر و پف میکند.

صبح ساعت ۶
قدیم: شیر گاو را دوشیده است ، چای را دم کرده است ، سفره صبحانه را باعشق و علاقه انداخته و با مهربانی مشغول بوسیدن صورت آقای شوهر است تا از خواب بیدار شود.
جدید: بازهم خوابیده است

صبح ساعت ۷
قدیم: مشغول مشایعت آقای شوهر است که از در خانه بیرون می رود و هزار تا دعا و صلوات برای سلامتی شوهر کرده و پشت سرش به او فوت میکند.

جدید: هنوز کپیده است.

صبح ساعت ۱۱
قدیم: مشغول رسیدگی به بچه ها و پاک کردن لپه برای درست کردن ناهار است.
جدید: تازه چشمانش را با هزار تا ناز و عشوه باز کرده و با دست در حال بررسی جوش های روی صورتش است

ظهر ساعت ۱۲
قدیم: مشغول مزه کردن پلو به جهت تنظیم نمک آن است.
جدید: در حال آرایش کردن با همسایه طبقه بالا در مورد انواع مدیتیشن صحبت می*کند.

ظهر ساعت ۱۳
قدیم: در حال شستن جوراب و لباس*های آقای خانه درون طشت وسط حیاط خلوت میباشد.
جدید: در حال روشن کردن ماشین لباسشویی ، ماشین ظرفشویی و البته غرغر کردن است.

ظهر ساعت ۱۴
قدیم: در حال مالیدن پای آقای شوهر که برای خوردن ناهار به خانه آمده است میباشد. جهت حض جمیل بردن آقای شوهر ، دامن گل گلی خود را پوشیده است.
جدید: در حال انداختن یک غذای آماده درون میکرفر بوده و در همان حال در حال تماشای Farsi1 می*باشد.

ظهر ساعت ۱۵
قدیم: در حال جارو کردن حیاط خانه و تمیز کردن لانه مرغها و بردن علوفه برای گاوشان می*باشد.
جدید: با یکی از دوستانش به پاساژ صدف برای خرید رفته است.

عصر ساعت ۱۶
قدیم: مشغول شستن پاهای کودکشان است که به دلیل دویدن در کوچه خونی شده است.
جدید: در حال پرو کردن لباس*های خریداری شده است. در همان حال هم نیم نگاهی هم به شکم خود دارد که جدیداً چاقی را فریاد می*کشد.

عصر ساعت ۱۷
قدیم: دم در خانه ایستاده است تا آقای شوهر بیاید.
جدید: در لابی نشسته است تا با آقای شوهر به خرید برود.

عصر ساعت ۱۸
قدیم: برای شوهر خود چای آورده و مانند یک خانم کنار شوهرش در حال صحبت با او است.
جدید: از این مغازه به آن مغازه شوهر بیچاره خود را می*برد.

شب ساعت ۱۹
قدیم: سفره شام را انداخته و شوهر را برای خوردن شام دعوت میکند.
جدید: هنوز در حال خرید است.

شب ساعت ۲۰
قدیم: در حال شستن ظروف شام ، کنار حوضه خانه است.
جدید: کماکان در حال خرید است.

شب ساعت ۲۱
قدیم: در حال چاق نمودن قلیان آقای همسر میباشد.
جدید: در رستوران ، پیتزا میل می*فرمایند.

شب ساعت ۲۲
قدیم: رختخواب ها را پهن کرده است برای خوابیدن . در حال ریختن گل سرخ روی متکای آقای خانه است تا خوش بو شود.
جدید: در حال غرغر کردن بر سر وضعیت ترافیک است.

شب ساعت ۲۳ و ۲۴
قدیم: …
جدید: در حال مشاهده TV هستند ایشون ، لطفاً مزاحم نشوید .
 

میهن دار

عضو جدید
دِرُم مُرُم
دِری مِری
دِره مِرِه

دِرِم مِرِم
دِرِن مِرِن
دِرَن مِرَن

صرف فعل رفتن در لهجه مشهدی !!!

حواستون به سرکشای کلمات باشه با یه اشتباه معنای کلمه عوض میشه
:D....
مرسی..... همه شون جالب و خنده دار بودن.
لذت بردیم بسییییییی:gol:
 
آخرین ویرایش:

mahsa.92

عضو جدید
مررررررررسیییییییییییییییییییییییی خخخخخخخخخخخیلیییی قشنگ بودن..................................:gol::gol::gol:
 

dordoone

عضو جدید
کاربر ممتاز
داشتم بر آخرین امتحان دانشگاه ، تو خونه تقلب مینوشتم .

خواهرم به مامانم به شوخی گفت : ببین داره چیکار میکنه ؟؟ تقلب مینویسه ...!!!!


مامانم موند چی بگه ، اومده تقلبو پاره کرده میگه : ما تو این خونه نماز میخونیماااااا......!!!!!​


یعنی من واسه این ترکیدم.......
 

dordoone

عضو جدید
کاربر ممتاز
همشون عالییییییییی بود قربونت برم ..مرسی...
 

niki kiyani

عضو جدید
بابا بخدا این جوریا هم که میگین نیست !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
ولی خودمونیم یکم ضایع اس !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!:biggrin:;)
 

fereshte akabere

کاربر بیش فعال
پسره قیافش 99٪ از جوش و آکنه و 1٪ درصد از پشم تشکیل شده... با یه داف دوست شده... اومده تو مسنجر بهم میگه: داداش به نظرت دختره برا من کم نیس؟ نیم رخ خوبی نداره به نظرم...

اون اعتماد به نفست از پهنا توی کبد و کلیه ام.http://www.www.www.iran-eng.ir/images/smilies/dodgy.gif
 

fereshte akabere

کاربر بیش فعال
..............

..............

بچه كه بودم مامانم منو كمتر از "جونمرگ شده" و "تير غیب خورده" خطاب نمي كرد. حالا اين نوجووناي گنده بك امروزي رو مي بينم كه مادراشون تو خيابون "ماماني" صداشون مي زنن، يه غم غريبي بيخ گلومو مي چسبه.

همچين تفاوتاي نسلي داريم ما!
 

fereshte akabere

کاربر بیش فعال
كي ميگه مردا احساسات ندارن ؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
من خودم بارها و بارها دیدم احساس تشنگی کردن !
شاید باورتون نشه ولی احساس گشنگی هم میکنن !
 

fereshte akabere

کاربر بیش فعال
.............

.............

دقت کردین وقتی به یک دختر تیکه میندازین و می گید خانوم زنم می شی و از این حرفا جوابشون همش "ایش" هست ؟
این "ایش" همون "ایشالا" خودمونه اینا کوتاهش کردن :خخخخ
 

fereshte akabere

کاربر بیش فعال
مامانم رو به به بابام :
یادته این یه بار 20 روزش بود اومدم بهش شیر بدم،
نزدیک بود خفه شه؟!
بابام : :)))) آره ....!
یادته یه بار 2 ماهش بود تو ماشین جاش گذاشتیم ؟!
مامانم : :))) واااای آآآآآآره...!
یادته یه بار داداشت اومد پیچیدش توی پتو بردش بیرون،
وقتی آوردش کبود شده بود داشت میمُرد؟!!
بابام : :))))) آره!!!!
یادش به خیر !

من تازه الان میفهمم که چرا تو فهم بعضی مسائل هنگ میکنم
 

Similar threads

بالا