مشاعرۀ سنّتی

naghmeh raha

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهم راند...عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیست
تا ببینم دشت ها را در غبار ماه
تا بشویم تن به آب چشمه های نور
در مه رنگین گرم صبح تابستان
پر کنم دامان ز سوسن های صحرایی
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا ببینم دشت ها را در غبار ماه
تا بشویم تن به آب چشمه های نور
در مه رنگین گرم صبح تابستان
پر کنم دامان ز سوسن های صحرایی
يارب اين بچه ی تركان چه دليرند به خون..............كه به تير مژه هر لحظه شكارى گيرند
 

naghmeh raha

عضو جدید
کاربر ممتاز
يارب اين بچه ی تركان چه دليرند به خون..............كه به تير مژه هر لحظه شكارى گيرند
در جهانی خفته در آرامشی جاوید
نرم می لغزم درون بستر ابری طلایی رنگ
پنجه های نور میریزد به روی آسمان شاد
طرح بس آهنگ
 

naghmeh raha

عضو جدید
کاربر ممتاز
ناصحم گفت كه جز غم چه هنر دارد عشق ................گفتم اى خواجه عاقل هنرى بهتر ازين
نگهم جستجو کنان پرسید:
در کدامین مکان نشانه ی اوست!
لیک دیدم اتاق کوچک من
خالی از بانگ کودکانه ی اوست







با عرض معذرت این دیگه آخریشه، چون می خوام برم
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
نگهم جستجو کنان پرسید:
در کدامین مکان نشانه ی اوست!
لیک دیدم اتاق کوچک من
خالی از بانگ کودکانه ی اوست







با عرض معذرت این دیگه آخریشه، چون می خوام برم
تا گنج غمت در دل ديوانه مقيم است...همواره مرا كوي خرابات مقام است...........بدرود
 

aysel b

عضو جدید
اگر خوابم اگر بیدار
اگر مستم اگر هوشیار
مرا یارای بودن نیست
تو یاری کن مرا ای یار
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
چی شد؟؟

ضیافت های عاشق را خوشا بخشش خوشا دیدار
خوشا پیدا شدن در عشق برای گم شدن دریا
چه دریایی میان ماست خوشا دیدار ما در خواب
چه امیدی به این ساحل خوشا فریاد زیر اب
باید ه می دادی م دادی
 

aysel b

عضو جدید
نمیدونستم مشاعره تون اینجوریه

اینم از ه
هی بازیگر گریه نکن ما هممون مثل همیم
صبحا که از خواب پا میشیم نقاب به صورت میزنیم
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
نمیدونستم مشاعره تون اینجوریه

اینم از ه
هی بازیگر گریه نکن ما هممون مثل همیم
صبحا که از خواب پا میشیم نقاب به صورت میزنیم
منم که گوشه ی میخانه خانقاه من است...دعای پیر مغان ورد صبحگاه من است
 

naghmeh raha

عضو جدید
کاربر ممتاز
تند و بی تاب دویدم سوی در
ضربه ی پاها در سینه ی من
چون طنین نی، در سینه دشت
ضربه ی پاها لغزید و گذشت
 

b65241

کاربر بیش فعال
تند و بی تاب دویدم سوی در
ضربه ی پاها در سینه ی من
چون طنین نی، در سینه دشت
ضربه ی پاها لغزید و گذشت

تو را نادیدن ما غم نباشد

که در خیلت به از ما کم نباشد


من از دست تو در عالم نهم روی

ولیکن چون تو در عالم نباشد

:cry:
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا