shadow_IR
کاربر بیش فعال
خدایی مجبورم حفظ آبرو کنم شما ببخش!!!دل ز همه برکنم از بهر تو//بهر وفای تو ببندم نطاق
قاصدك
در دل من همه كورند و كرند
دست بردار ازين در وطن خويش غريب
قاصد تجربه هاي همه تلخ
با دلم ميگويد
كه دروغي تو، دروغ
خدایی مجبورم حفظ آبرو کنم شما ببخش!!!دل ز همه برکنم از بهر تو//بهر وفای تو ببندم نطاق
خدایی مجبورم حفظ آبرو کنم شما ببخش!!!
قاصدك
در دل من همه كورند و كرند
دست بردار ازين در وطن خويش غريب
قاصد تجربه هاي همه تلخ
با دلم ميگويد
كه دروغي تو، دروغ
من عاشق زار تو چنانم که مپرسغم زمانه که هیچش کران نمیبینم//دواش جز می چون ارغوان نمیبینم
من عاشق زار تو چنانم که مپرس
تو لایق عشق من چنانی که مگوی
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حائلیا رب این نوگل خندان که سپردی به منش//میسپارم به تو از چشم حسود چمنش
شد رهزن سلامت زلف تو وین عجب نیستیا رب این نوگل خندان که سپردی به منش//میسپارم به تو از چشم حسود چمنش
شب تاريك وبيم موج وگردابي چنين هايل...كجا دانندحال ما سبكباران ساحل هایا رب این نوگل خندان که سپردی به منش//میسپارم به تو از چشم حسود چمنش
نه عزیز من جام رو می دم به شماشب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حائل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها
این هم جواب من. اگه به مشاعره دو نفرتون بر نمی خوره
شد رهزن سلامت زلف تو وین عجب نیست
چون راهزن تو باشی صد کاروان توان زد
دوش خوابی دیدهام خود عاشقان را خواب کو//کاندرون کعبه میجستم که آن محراب کو
وقتی که مانده ای نگرانی که مانده ای
وقتی که نیسـتی نگـرانی که نیستی
امشب به سراغ عطار می رویم! یا عطار!!!!
یک شرر از عین عشق دوش پدیدار شد//طای طریقت بتافت عقل نگونسار شد
دود اگر بالا نشیند کسر شان شعله نیست
جای چشم ابرو نگیرد،گر چه او بالاتر است
تا نگردانی هلاک این مار را//کی شوی شایسته این اسرار را
از ازل ايل و تبارم همه عاشق بودند
سخت دلبسته ي اين ايل و تبارم چه كنم؟!
مرحبا ای خوش تذرو دوربین//چشمهٔ دل غرق بحر نور بین
نوش دارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی
بی وفا این زودتر می خواستی،حالا چرا؟!
ای به سر حد سبا سیر تو خوش//با سلیمان منطق الطیر تو خوش
شب مشاهده چشم آن کمان ابروست
کمین کنید که امشب سر بزنگاه است!
ای میان چاه ظلمت مانده//مبتلای حبس محنت مانده
همه هست آرزویم،ک ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم،برسم به آرزویی
امشب بسی تیز گشته اید در پاسخ!
یک شکن از زلف تو وقت سحر کشف گشت//جان همه منکران واقف اسرار شد
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم
مرحبا ای هدهد هادی شده//در حقیقت پیک هر وادی شده
رسیدم در تو و دستت به دامن بر نمی دارم.......تویی حافظ؟من این از بخت خود باور نمی دارمهمه هستند سرگردان چو پرگار
پدید آرنده ی خود را طلب کار
ما دیگه بریم کم کم ...
رسیدم در تو و دستت به دامن بر نمی دارم.......تویی حافظ؟من این از بخت خود باور نمی دارم
به راستی که چنین است!!!!!!انگار بی خوابی بر شما زیادت نموده!!!! شعر و مشاعره در ساعت 2/15؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
رسیدم در تو و دستت به دامن بر نمی دارم.......تویی حافظ؟من این از بخت خود باور نمی دارم
مگردان ز من روی و با راهم آور//که جز عشق رویی و راهی ندارم
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |