رد پای احساس ...

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بی قرار توام ودر دل تنگم گله هاست

آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست

مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب

در دلم هستی وبین من وتو فاصله هاست

آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد

بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست

بی هر لحضه مرا بیم فرو ریختن است

مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست

باز می پرسمت از مسئله دوری وعشق

وسکوت تو جواب همه مسئله هاست
 

mehravehoath

عضو جدید
[FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]زن جوانی در سالن فرودگاه منتظر پروازش بود[/FONT][FONT=&quot]. [/FONT][FONT=&quot]چون هنوز چند ساعت به پروازش باقي مانده بود، تصميم گرفت براي گذراندن وقت کتابي خريداري کند. او يک بسته بيسکوئيت نيز خريد و بر روي يک صندلي نشست و در آرامش شروع به خواندن کتاب کرد[/FONT][FONT=&quot].[/FONT][FONT=&quot]

[/FONT]
[FONT=&quot]مردي در کنارش نشسته بود و داشت روزنامه مي‌خواند. وقتي که او نخستين بيسکوئيت را به دهان گذاشت، متوجه شد که مرد هم يک بيسکوئيت برداشت و خورد. او خيلي عصباني شد ولي چيزي نگفت[/FONT][FONT=&quot]. [/FONT][FONT=&quot]پيش خود فکر کرد : بهتر است ناراحت نشوم. شايد اشتباه کرده باشد[/FONT][FONT=&quot].[/FONT][FONT=&quot]

[/FONT]
[FONT=&quot]ولي اين ماجرا تکرار شد. هر بار که او يک بيسکوئيت برمي‌داشت، آن مرد هم همين کار را مي‌کرد. اينکار او را حسابي عصباني کرده بود ولي نمي‌خواست واکنشي نشان دهد. وقتي که تنها يک بيسکوئيت باقي مانده بود، پيش خود فکر کرد[/FONT][FONT=&quot] : [/FONT][FONT=&quot]حالا ببينم اين مرد بي‌ادب چکار خواهد کرد؟ مرد آخرين بيسکوئيت را نصف کرد و نصفش ديگرش را خورد. اين ديگه خيلي پرروئي مي‌خواست! زن جوان حسابي عصباني شده بود[/FONT][FONT=&quot].[/FONT][FONT=&quot]

[/FONT]
[FONT=&quot]در اين هنگام بلندگوي فرودگاه اعلام کرد که زمان سوار شدن به هواپيماست. آن زن کتابش را بست، چيزهايش را جمع و جور کرد و با نگاه تندي که به مرد انداخت از آنجا دور شد و به سمت دروازه اعلام شده رفت. وقتي داخل هواپيما روي صندلي‌اش نشست، دستش را داخل ساکش کرد تا عينکش را داخل ساک قرار دهد و ناگهان با کمال تعجب ديد که جعبه بيسکوئيتش آنجاست، باز نشده و دست نخورده[/FONT][FONT=&quot]![/FONT][FONT=&quot]

[/FONT]
[FONT=&quot]خيلي شرمنده شد! از خودش بدش آمد ... يادش رفته بود که بيسکوئيتي که خريده بود را داخل ساکش گذاشته بود. آن مرد بيسکوئيت‌هايش را با او تقسيم کرده بود، بدون آن که عصباني و برآشفته شده باشد[/FONT]
[FONT=&quot]! [/FONT][FONT=&quot][/FONT]
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا تو هستي و غزل هست دلم تنها نيست

محرمي چون تو هنوزم به چنين دنيا نيست

از تو تا ما سخن عشق همان است که رفت

که در اين وصف زبان دگري گويا نيست

بعد تو قول وغزلهاست جهان را اما

غزل توست که در قولي از آنه ما نيست

تو چه رازي ؟ که به هر شيوه تو را مي جويم

تازه مي يابم و بازت اثري پيدا نيست

شب که آرام تر از پلک تو را مي بندم

در دلم طاقت ديدار تو تا فردا نيست

اين که پيوست به هر رود که دريا باشد

از تو گر موج نگيرد به خدا دريا نيست
 

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
ما همیشه صداهای بلند را میشنویم،
پررنگ ها را میبینیم، سخت ها را میخواهیم.
غافل ازینکه خوبها آسان میآیند،
بی رنگ می مانند و بی صدا می روند!!!
 
  • Like
واکنش ها: noom

niloo66

عضو جدید
[FONT=&quot]خيلي سخته كه بغض داشته باشي ، اما نخواي كسي بفهمه ...
خيلي سخته كه عزيزترين كست ازت بخواد فراموشش كني ...
خيلي سخته كه سالگرد آشنايي با عشقت رو بدون حضور خودش جشن بگيري ...
خيلي سخته كه روز تولدت ، همه بهت تبريك بگن ، جز اوني كه فكر مي كني به خاطرش زنده اي ...
خيلي سخته كه غرورت رو به خاطر يه نفر بشكني ، بعد بفهمي دوست نداره[/FONT] ....

 

الهام3

عضو جدید
نیمه شب هنگام قهر آفتاب
باز هم دل آسمانی میشود
باز هم در کوچه های سادگی
صحبت دل جاودانی میشود

مرغک دل بیقراری میکند
غصه ها هم شادمانی میشود
تکه های ابر غم گم میشود
برگ ما برگ جوانی میشود

سفره های خالی از لبخند ما
توی شب یکباره خانی میشود
محض اشک چشم ماباز هم
شعر ما شعری جهانی میشود
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اندکی صبر سحر نزدیک است

یادت هست اولین بار که دیدمت


ما سر کوچه ی تردید به هم پیوستیم


رفته رفته گل باور وا شد


افق هم فکریمان پیدا شد


از فشار تب تاریکی شب دور شدیم


یکدل و جور شدیم


لحظه های من و تو در تپش خاطره ها می گذرد


گفته هامان همه پر رنگ و جلاست


اصل هم فکریمان پا برجاست


روزمان شیرین است


ابر امید به دشت دل ما


بارش گرم محبت دارد


نم نمک می بارد


سبدی از گل بابونه و حرف و احساس


روی میز دل ما جادارد


ما به هم نزدیکیم


گرچه از هم دوریم


دست تقدیر چنین می خواهد


آسمان پر ابر است


چا ره اش با صبر است
 

Nilpar

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام...

با تو نیستم
تو نخوان
با خودم زمزمه میکنم

.

.
.

من خوبم ....من آرامم......من قول داده ام


فقط کمی

تو را کم اورده ام

یادت هست؟ میگفتم در سرودن تو ناتوانم؟ واژه کم می اورم برای گفتن دوستت دارمها؟

حالا تـــمــــــــام واژه ها در گلویم صف کشیده اند

با این همه واژه چه کنم؟

تکلیف اینهمه حرف نگفته چه می شود؟

باید حرفهایم را مچاله کنم و بر گرده باد بیاندازم

باید خوب باشم

من خوبم ....من آرامم......من قول داده ام

فقط کمی

بی حوصله ام

آسمان روی سرم سنگینی میکند

روزهایم کش امده

هر چه خودم را به کوچه بی خیالی میزنم

باز سر از کوچه دلتنگی در میاورم

روزها تمام ابرهای اندوه در چشمان منند ولی نمی بارند

چون

من خوبم ....من آرامم......من قول داده ام

تمام خنده هایم را نذر کرده ام که گریه ام نگیرد

اما شبها..

وای از شبها

هوای آغوشت دیوانه ام میکند

موهایم بد جوری بهانه دستانت را میگیرند

تک تک نجواهای شبانه ات لا به لای موهایم مانده اند


کاش لا اقل میشد فقط شب بخیر شبها را بگویی تا بخوابم

لالایی ها پیشکش

من خوبم ....من آرامم......من قول داده ام

فقط نمیدانم چرا هی آه میکشم

آه

و

آه

و بازم آه

خسته شدم از این همه آه

شبها تمام آه ها در سینه منند

ان قدر سوزناک هستند که می توانم با این همه آه دنیا را خاکستر کنم

اما حیف که قول داده ام


من خوبم ....من آرامم......

فقط کمی دلواپسم

کاش قول گرفته بودم از تو

برای کسی از ته دل نخندی

می ترسم مثل من عاشق خنده هایت شود

حال و روزش شود این...

تو که نمی مانی برایش آنوقت مثل من باید

آرام باشد .....خوب باشد..... قول داده باشد

بیچاره...

خداحافظ
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
...آنچه را که روح و روان ما می داند
غالبا بر ما که صاحب ان روح هستیم پوشیده است
ما تا بی نهایت
بیش از آن هستیم
که تصورش را می کنیم

 

fantastic.fati

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دور شدم از تو دلم شور زد / ساز دلم نغمه ی ناجور زد
آه از آن چشم که با یک نظر / بال و پرم را گره کور زد !
 

niloo66

عضو جدید
[FONT=&quot]کاش همانطور که از شکستن تکه ای شیشه بر میگردی و نگاهش میکنی[/FONT]
[FONT=&quot]وقتی دل مرا شکستی ، یکبار بر میگشتی[/FONT]
[FONT=&quot]فقط نیم نگاهی میکردی[/FONT] . . .
 

fantastic.fati

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آموخته ام اگر کسی یادم نکرد یادش کنم ، شاید او تنهاتر از من باشد !!
 

m.r119

عضو جدید
کاربر ممتاز
هم رفتنم خطاست و هم بازگشتنم
چون اره در گلو ی سپیدار،مانده ام
 
آخرین ویرایش:

fantastic.fati

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نمیدانم چرا چشمانم گاهی بی اختیار خیس می شوندمی گویند حساسیت فصلی است
آری من به فصل فصل این دنیای بی تو حساسم .
 

banooyeariayi

عضو جدید
مـی دانـی دَرد از کُجــــا شـروع مـی شـود؟

ایـن کـِـه بـَـرایـت "تـــــو" ، "او" شـــود....

بَعضــی چیـــزهـــا گُـــم کـــردنِـشـان خیلــی دَرد دارد

مِثــــل هَمیـن"تــــــو"
 

?!؟

عضو جدید
به دلم گفتم ای ساده فراموشش کن تا کجا چشم بر این جاده فراموشش کن

دست برداراز او خاطره بازی کافیست

فرض کن گل نفرستاده فراموشش کن ان نگاه اخر رو دلم

جامانده پیش او برده و پس داده فراموشش کن

مردمان قله نشینند هنوز دل که در دره نیفتاده فراموشش کن

گفتم تکه غزل را بفرستم نزد دلش دل ولی گفت نشو ساده فراموشش کن

به شما برنخورد غزل بودو گذشت اتفاقی یست که افتاده فراموشش کن

نمی دانم خدای اشکها کیست؟تفاوت بین چشمها چیست؟تو چشمت موقعیت را می شناسد

ولی من گریه ام دست خودم نیست گریه هایم گریه های بی صداست عشق من دریای بی انتهاست

ردپای اشکهایم را بگیر تا بدانی خانه ی عاشق کجاست


 

K.K.J

عضو جدید
زیبا....روی سیاره‌ای ایستاده ایم
که جز خواب
هیچ چیزی
هیچ چیزی
... ... حتی زیبائی رٔویائی تو
تاثیری در گردش رو به نابودی لحظه‌ها و ثانیه‌هایش ندارد....

تمام خونه پر می‌شه
از این تصویر رویای
تماشا کن ... تماشا کن
چه بی‌ رحمانه زیبائی

تو با دلتنگی‌‌های من
تو با این جاده‌ همدستی
تظاهر کن ازم دوری
تظاهر می‌کنم هستی‌


زیبا!

تو باید باشی‌ !
بگذار بگویند ما دیوانه ایم
بگذار بگوئیم که میگویند ما دیوانه ایم
می‌ بینی‌ حق با همه ی ماست
زیبا از عشق می‌‌شود سر سام گرفت زیبا ... سر سا ا ا ا ا ا ام

دنیای این روز‌های من
همقد تن‌ پوشم شده
آنقدر دورم از تو که
دنیا فراموشم شده


زیبا ! نگذار درگیرِ تنهایی‌ شویم
برای نبودن همیشه وقت هست
من زندگی‌ را در چشمان تو دیده ام
نگذار به اسم عشق ما را به تختِ مرگ ببندند
بگذار برای یکبار هم که شده
با دل خوش از این دنیا سیر شویم

زیبا !

اگر یک روزی نومِ تو
تو گوشِ من صدا کنه
دوباره باز غمت بیاد که منو مبتلا کنه
به دل میگم کاریش نباشه
بذاره دردِ تو مبتلا شه
بره توی تموم جونم
که باز برات آواز بخونم


زیبا!
تظاهر کن ... که هستی‌
...
 

banooyeariayi

عضو جدید
شبی با سوز دل گفتم قلم را.
قلم بنویس حرفهای دلم را .
قلم گفت :برو دیوانه عشق
.ندارم طاقت یک کوه غم را.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خوش به حال اون کسی که میکنی اونو بهونه

میزنی به قلب گریه می خوای اونو عاشقونه

خوش به حال اونکه چشماش واسه تو قشنگ ترینه

این علامت یه عشقه معنی عاشقی اینه

خوش به حال اونکه سازت میزنه اسمشو فریاد

همه دردوغمت رومیبره عشق اون ازیاد

خوش به حال اونکه خسته س بسکه چشماشو ستودی

انگاری یه عمری واسش چشم به راه نشسته بودی

خوش به حال اونکه حرفات واسه اون شده یه تکرار

دیگه تازگی نداره واسه اون خواهش و اسرار

ولی من یه عمره اینجا توی حسرت صداتم

توی حسرت یه جمله حسرت یه نیم نگاتم
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
هَـميشه بـآيد کَسـي باشد

کـــہمعني سه نقطه‌هاے انتهاے جمله‌هايَتـــ را بفهمد

هَـميشه بـآيد کسـي باشد

تا بُغض‌هايتــ را قبل از لرزيدن چـآنه‌ات بفهمد

بـآيد کسي باشد

کـــہوقتي صدايَتــ لرزيد بفهمد

کـــہاگر سکوتـــ کردے، بفهمد...

کسي بـآشد

کـــہاگر بهانه‌گيـر شدے بفهمد

کسي بـآشد

کـــہاگر سردرد را بهـآنه آوردے براي رفتـن و نبودن

بفهمد به توجّهش احتيآج دارے

بفهمد
کـــہ درد دارے

کـــہ زندگي درد دارد

بفهمد کـــہ دلت براي چيزهاے کوچکش تنگــ شده استــ

بفهمد کـــہ دِلتــ براے قَدمــ زدن زيرِ باران...

براے[SUP]بوسيـدَنش[/SUP]...

براے يك آغوشِ گَرمــ تنگ شده است

هميشه بايد کسي باشد

هميشه...
 
آخرین ویرایش:

niloo66

عضو جدید

[FONT=&quot]مـهـربـانـی تـا کـــــــی ؟؟[/FONT]
[FONT=&quot]بـگـذارسـخـت باشم و سـرد[/FONT] !!
[FONT=&quot]بـاران کـه بـاریــد … چـتـر بـگـیـرم و چـکـمـه[/FONT] !!!
[FONT=&quot]خـورشـیـدکـه تـابـیـد … پـنـجـره ببـندم و تـاریـک[/FONT] !!!
[FONT=&quot]اشـک کـه آمـد … دسـتـمـالـی بـردارم و خـشـک[/FONT] !!!
[FONT=&quot]او کـه رفـت نـیـشخـنـدی بـزنـم و سـوت[/FONT] . . .
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
گرچه آلوده ی دنیای فریبم اما سینه ای پاک به پهنای صداقت دارم ، دل من عاطفه را می فهمد ، با کسی سبزتر از عشق رفاقت دارم
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
مــــی گــــویــنــد ســـــاده ام،،،
مـــی گـــویـــنـــد تــــو مــــرا با
یــک جمـــــلـــه
یـــک لبـــــخـنـــد،،،
بــه بــازی میـــــگیــــری
... ... ... مــــــیگـــــوینــــد تـــرفنــدهـــایت، شـــیطنـــت هــــایت
و دروغ هایـــت را نمــــی فهمــــم
... مــــــیگویند ســــادهام
اما تـــــو این را باور نکن
مــــــــن فـــــقــــــط دوســـتـــــت دارم،
همیـــــــــن!!!!
و آنــــها ایــــن را نمـــــــیفــــهمنــــد...
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
در خواب های کودکیم هر شب طنین صوت قطاری از ایستگاه میگذرد

دنباله قطار انگار هیچ گاه به پایان نمی رسد

انگار بیش از هزار پنجره دارد !

و در تمام پنجره هایش

تنها تــویی که دست تکان میدهی
!

 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
M *** ♥♥♥ در خلوت احساس ♥♥♥ *** ادبیات 2235

Similar threads

بالا