قیامتی عجب این ازدحام و استقبال........بسا به ضعف و غش از شور و وجد و رقت و حال
لا تخف دان چونک خوفت داد حق//نان فرستد چون فرستادت طبق
قیامتی عجب این ازدحام و استقبال........بسا به ضعف و غش از شور و وجد و رقت و حال
قوت و نیروی تن از ورزش است......ورزس جان نیز در آموزش است
لا تخف دان چونک خوفت داد حق//نان فرستد چون فرستادت طبق
تورا صبا و مرا آب دیده شد غمازقوت و نیروی تن از ورزش است......ورزس جان نیز در آموزش است
دردم از یار است و درمان نیز هم........دل فدای او شد و جان نیز همتورا صبا و مرا آب دیده شد غماز
وگرنه عاشق ومعشوق رازدارانند
معشوق چون نقاب از رخ در نمی کشد...............هر کس حکایتی به تصور چرا کننددردم از یار است و درمان نیز هم........دل فدای او شد و جان نیز هم
معشوق چون نقاب از رخ در نمی کشد...............هر کس حکایتی به تصور چرا کنند
معشوق چون نقاب از رخ در نمی کشد...............هر کس حکایتی به تصور چرا کنند
واعظان کین جلوه در محراب و منبر میکننددرياي من ! به ابر سپـردم بيـاورد :
يک آسمان ، بهانه ي باران براي تو
واعظان کین جلوه در محراب و منبر میکنند
چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند
دي شيخ با چراغ همي گشت گرد شهر
كز ديو ودد ملولم وانسانم آرزوست
کسی ما را ندا در داد؟؟؟؟؟
دي شيخ با چراغ همي گشت گرد شهر
كز ديو ودد ملولم وانسانم آرزوست
تا کی ز علایق جسمانی//در چاه طبیعت تن مانی؟
یار بی پرده از در و دیوار .......در تجلی است،یا اولی الابصار
روح بخشی، ای نسیم صبحدم//خود مگر میآیی از ملک عجم
تا سرو قباپوش تو را دیدهام امروز//در پیرهن از ذوق نگنجیدهام امروز
ز تو روی اهریمنان دور باد .....دل و جان تو خانه ی سور باد
در دیده بجای خواب آبست مرا//زیرا که بدیدنت شتابست مرا
این بار مثنوی ست ،غـزل در غم تو مرد ....از بس به انتظار نشست و فریب خورد
دوست بر دوست رفت یار به نزدیک یار//خوشتر ازین در جهان هیچ نبودهاست کار
روا نبود که در چندین جدایی......کنی با عاشقی این بی وفایی
یاد تو شب و روز قرین دل ماست//سودای دلت گوشه نشین دل ماست
ای عهد تو عهد دوستان سر پل//از مهر تو کین خیزد و از قهر تو ذل
لایق وصل تو ک من نیستم......اذن به یک لحظه نگاهم بده
هر جا که وجود کرده سیرست ای دل//میدان به یقین که محض خیرست ای دل
لحظه های کوچک من تا ستاره فکر می کردند.
خواب روی چشم هایم چیز هایی را بنا می کرد:
یک فضای باز ، شن های ترنم، جای پای دوست ....
سهراب
شعری نویس ای خوش مرام!
شعر نو املای بی فعل بیش نیست!
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |