رباعی و دو بیتی

Azarnush

عضو جدید

گویند که جز تو را نمی باید خواست
گویند که این خواستن از اهل خطاست
باراستی و خطا مرا کاری نیست
زیرا که حساب من دیوانه سواست

نیما
 

primrose

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای بی خبران شکل مجسم هیچ است
وین طارم نه سپهر ارقم هیچ است
خوش باش که در نشیمن کون و فساد
وابسته يک دمیم و آن هم هیچ است

خیام
 

*Chakavak*

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
يا عافيت از چشم فسون سازم ده
يا آنكه زبان شكوه پردازم ده

يا دردي و غمي كه داده اي بازش گير
يا جان و دلي كه برده اي بازم ده



رهی معیری
 

primrose

عضو جدید
کاربر ممتاز
احوال دل آن زلف دوتا داند و من
راز دل غنچه را صبا داند و من
بی من تو چگونه ای ندانم اما
من بی تو در آتشم خدا داند و من!

رهی معیری
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
قومي متفکرند اندر ره دين
قومي به گمان فتاده در راه يقين

مي‌ترسم از آن‌که بانگ آيد روزي
کاي بي‌خبران راه نه آن است و نه اين!

"حکيم خيام"
:gol:
 

primrose

عضو جدید
کاربر ممتاز
یارب به تو در گریختم بپذیرم
در سایه لطف لایزالی گیرم
کس را گذر از جاده تقدیر تو نیست
تقدیر تو کرده ای تو کن تدبیرم

ابوسعید ابوالخیر
 

Motahare89

عضو جدید
کاربر ممتاز
در دایره ی سپهر ناپیدا غور
جامیست که جمله را چشانند به دور
نوبت چو به دور تو رسد آه مکن
می نوش به خوشدلی که دور است به خور
حکیم خیام
 

خردبین

عضو جدید
کاربر ممتاز
گویند کسان بهشت با حور خوش است
من می گویم که آب انگور خوش است
این نقد بگیر و دست از آن نسیه بردار
کاواز دهل شنیدن از دور خوش است.
عمر خیام
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
اول به هزار لطف بنواخت مرا
آخر به هزار غصه بگداخت مرا

چون مهره مهر خويش مي باخت مرا
چون من همه او شدم بينداخت مرا
 

yalda63

عضو جدید
ز دست دیده و دل هر دو فریاد/ که هر چه دیده بیند دل کند یاد
بسازم خنجری نیشش ز فولاد/ زنم بر دیده تا دل گردد آزاد
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
هر کار که هست جز به کام تو مباد
هر خصم که هست جز به دام تو مباد
هر سکه که هست جز به نام تو مباد
هر خطبه که هست جز به بام تو مباد


منوچهری

 

كندو

عضو جدید
کاربر ممتاز
اي كاش كه جاي آرميدن بودي
يا اين ره دور را رسيدن بودي
يا از پس صد هزار سال از دل خاك
چون سبزه اميد بر دميدن بودي!
رباعيات خيام
 

كندو

عضو جدید
کاربر ممتاز
گويند كسان بهشت با حور خوش است
من ميگويم كه آب انگور خوش است
اين نقد بگير و دل به آن نسيه مده
كآواز دهل شنيدن از دور خوش است!
رباعيات خيام
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
با آمـــــدنــــــت بــهـــشــــت را آوردی

طــعـــم خـــوشِ ســرنــوشـت را آوردی

گلــشن شــده از وجــود تــو خــانـه ی دل

تــو نــیــکی ِ یـــک ســرشـت را آوردی
 

كندو

عضو جدید
کاربر ممتاز
زرد است که با درد موافق شده است
تلخ است که لبریز حقایق شده است
شاعر نشدی وگرنه می فهمیدی
پاییز بهاری است که عاشق شده است
 
آخرین ویرایش:

كندو

عضو جدید
کاربر ممتاز
با آمـــــدنــــــت بــهـــشــــت را آوردی

طــعـــم خـــوشِ ســرنــوشـت را آوردی

گلــشن شــده از وجــود تــو خــانـه ی دل

تــو نــیــکی ِ یـــک ســرشـت را آوردی
کاش بودی تا دلم تنها نبود / تا اسیر غصه ی فردا نبود
کاش بودی تا فقط باور کنی / بی تو هرگز زندگی زیبا نبود
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تا در نرسد وعدهٔ هر کار که هست
سودی ندهد یاری هر یار که هست

تا زحمت سرمای زمستان نکشد
پر گل نشود دامن هر خار که هست

**ابوسعید ابوالخیر*
 

كندو

عضو جدید
کاربر ممتاز
در ذهن نیافرینمت میمیرم...
از شاخه اگر نچینمت میمیرم....
ای عادت چشمهای بی حوصله ام....
یک روز اگر نبینمت میمیرم........
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
[h=2][/h]
سودای تو از سرم به در می‌نرود
نقشت ز برابر نظر می‌نرود

افسوس که در پای تو ای سرو روان
سر می‌رود و بی‌تو به سر می‌نرود

::سعدی::
 

كندو

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو راگم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب
بدین سان خواب ها را با تو زیبا می کنم هر شب

تبی این کاه را چون کوه سنگین می کند آنگاه

چه آتش ها که در این کوه برپا می کنم هر شب
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
با حوصله کیف و چمدانم را بست

-انگار که دست و پای جانم را بست-

گفتم که بگویم چقدر دوس..، ولی

با بوسه ی محکمی دهانم را بست

*جلیلِ صفر بیگی*
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
گويند كسان بهشت باحور خوشست...من مي گويم كه اب انگور خوشست
اين نقد بگير ودست از ان نسيه بدار...كاواز دهل شنيدن از دور خوشست
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
یار آمد و یار دل‌نواز آمد باز

بهر دل خسته چاره‌ساز آمد باز

عمرم همه رفته بود از رفتن او

صد شکر که عمر رفته باز آمد

**هلالی جغتائی**
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
تركيب پياله اي كه در هم پيوست...بشكستن ان روا نمي دارد مست
چندين سر وپاي نازنين از سردست...بر مهر كه پيوست وبه كين كه نشست
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
قومي متفکرند اندر ره دين
قومي به گمان فتاده در راه يقين

مي‌ترسم از آن‌که بانگ آيد روزي
کاي بي‌خبران راه نه آن است و نه اين!

"حکيم خيام"
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
این دل به کدام واژه گویم چون شد

کز پرده برون و پرده دیگرگون شد

بگذار بگویمت که از نا گفتن

این قافیه در دل رباعی خون شد



(قیصر امین پور)
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
اين قافله عمر عجب مي گذرد...درياب دمي كه باطرب مي گذرد
ساقي غم فرداي حريفان چه خوري...پيش ار پياله را كه شب مي گذرد
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
مژده ای گل که دگر باد صبا باز امد
هدهد خوش خبر از طرف سبا باز امد

بر کش ای مرغ سحر نغمه داوودی باز
که سلیمان گل از باد هوا باز امد
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
کعبه منم، قبله منم، سوی من آريد نماز
کان صنم قبله نما خم شد و بوسيد مرا

پرتو ديدار خوشش تافته در ديده من
آينه در آينه شد: ديدمش و ديد مرا
 

Similar threads

بالا