مشاعرۀ سنّتی

[*نيروانا*]

دریاب که از روح جدا خواهی رفت
در پرده اسرار فنا خواهی رفت

تا تو هستي و غزل هست دلم تنها نيست
محرمي چون تو هنوزم به چنين دنيا نيست

 

[Mehraz-6128]

دریاب که از روح جدا خواهی رفت
در پرده اسرار فنا خواهی رفت

تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنوم
از پای تا به سر همه سمع و بصر شدم

 

[امیر افشار]

تا چند اسیر رنگ و بو خواهی شد
تا چند از پی هر زشت و نکو خواهی شد

 

[*نيروانا*]

تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنوم
از پای تا به سر همه سمع و بصر شدم

ما به اندازه هم سهم ز دریا بردیم
هیچکس مثل تو ومن به تفاهم نرسید
خواستی شعر بخوانم دهنم شیرین شد
ماه طعم غزلم را ز نگاه تو چشید

 

[امیر افشار]

تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنوم
از پای تا به سر همه سمع و بصر شدم

می در کف زلف دلبری گیر که زود
هم بگذرد و نماند روزی چند

 

[Sahar Gh]

در این درگه که گه گه که که و که که شود ناگه
مشو نومید ز امروزت که از فردا نه ای آگه

---

در زمین عشقی نیست که زمینت نزند؛آسمان را دریاب..............

 

[امیر افشار]

هان کوزه گرای بپای اگر هشیاری
تا چند کنی بر گل مردم خواری

 

[*نيروانا*]

هنگام عصر بر سر ديوار باغ ما
باز آن دو مرغ خسته چرا مي گريستند

 

[امیر افشار]

در گوش دلم گفت فلک پنهانی
حکمی که قضا بود ز من میدانی

 

[Sahar Gh]

یک روز ز بند عالم آزاد نیم
یکدم زدن از وجود خود شاد نیم

 

[رسول فهیم]

ماه من امشب چراپنهان شدی
جان من امشب بلای جان شدی

 

[monalizza]

يار من چون بخرامدبه تماشاي چمن
برسانش ز من اي مرغ چمن پيغامي

 

[Mehraz-6128]

یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان ما را بس

 

[دختر شرقی]

سلام ای غرابت تنهایی
اتاق را به تو تسلیم میکنیم
چرا که ابرهای تیره همیشه
پیغمبران آیه های تازه تطهیرند
و در شهادت یک شمع
راز منوری است که آن را
آن آخرین و آن کشیده ترین شعله خوب میداند

فروغ

 

[Mehraz-6128]

دل گفت فروکش کنم این شهر به بویش
بیچاره ندانست که یارش سفری بود

 

[mut]

دل گفت فروکش کنم این شهر به بویش
بیچاره ندانست که یارش سفری بود

دل به امید صدایی که مگر در تو رسد
ناله ها کرد در این کوه که فرهاد نکرد ...

 

[taraneh_de]

دود اگر بالا نشیند کسر شان شعله نیست
جای چشم ابرو نگیرد گرچه او بالاتر است

 

[دختر شرقی]

تمام لحظه های سعادت میدانستند
که دستهای تو ویران خواهد شد
و من نگاه نکردم
تا آن زمان که پنجره ی ساعت
گشوده شد و آن قناری غمگین چهار بار نواخت

فروغ

 

[Mehraz-6128]

تا لبم دگر نفس نمی رسد
ناله ام به گوش کس نمی رسد
می رسی به کام دل که بشنوی:
ناله ای از این قفس نمی رسد...
مشیری

 

[ranalean]

تا لبم دگر نفس نمی رسد
ناله ام به گوش کس نمی رسد
می رسی به کام دل که بشنوی:
ناله ای از این قفس نمی رسد...
مشیری

دلم از تو چون برنجد که به وهم درنگنجد

که جواب تلخ گویی تو به این شکر دهانی

 

[دختر شرقی]

یک پنجره برای دیدن
یک پنجره برای شنیدن
یک پنجره که مثل حلقه ی چاهی
در انتهای خود به قلب زمین میرسد
و باز میشود به سوی وسعت این مهربانی مکرر آبی رنگ
یک پنجره که دست های کوچک تنهایی را
از بخشش شبانه ی عطر ستاره های کریم
سرشار میکند
و میشود از آنجا
خورشید را به غربت گلهای شمعدانی مهمان کرد
یک پنجره برای من کافیست

فروغ

 

[Mehraz-6128]

تو زهری زهر گرم سینه سوزی
تو شیرینی که شور هستی از توست
شراب جام خورشیدی که جان را
نشاط از تو غم از تو مستی از توست

مشیری

 

[Sahar Gh]

تا چند اسیر عقل هر روزه شویم
در دهر چه صد ساله چه یک روزه شویم
درده تو بکاسه می ار آن پیش که ما
در کارگه کوزه گران کوزه شویم



خیام

 

[monalizza]

تا كي به تمناي وصال تو يگانه
اشكم شود از هرمژه چون سيل روانه

 

[maryam_22]

هر آن كه در بدرم كرد از آشيانه خويش
خدا كند كه شود در بدر ز خانه خويش

 

[*نيروانا*]

شکرفروش که عمرش دراز باد چرا
تفقدی نکند طوطی شکرخا را

 

[monalizza]

شکرفروش که عمرش دراز باد چرا
تفقدی نکند طوطی شکرخا را

آسمان بار امانت نتوانست كشيد
قرعه فال به نام من ديوانه زدند

 

[*نيروانا*]

ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون
نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا

 

[maryam_22]

امدي جانم به قربانت ولي حالا چرا؟
بي وفا حالا كه من افتاده ام از پا چرا ؟

 

[Mehraz-6128]

ای صاحب کرامت شکرانه سلامت
روزی تفقدی کن درویش بینوا را