مشاعرۀ سنّتی

[sh85]

درد دل خویش با که گویم
داد دل خویش از که جویم
###
چون چهره بخون دیده شستم
دست از دل خسته چون نشویم​

من مست و تو دیوانه،ما را که برد خانه ؟
صد بار تو را گفتم،کم خور دو، سه پیمانه

 

[banoo12]

هر آنکو خاطر مجموع و یار نازنین دارد
سعادت همدم او گشت و دولت هم نشین دارد

 

[banoo12]

هر آنکو خاطر مجموع و یارنازنین دارد
سعادت همدم او گشت و دولت هم نشین دارد

 

[Mitra_Galaxy]

دوش در حلقه ی ما قصه ی گیسوی تو بود
تا دل شب سخن از سلسله ی موی تو بود

 

[sh85]

دوش در حلقه ی ما قصه ی گیسوی تو بود
تا دل شب سخن از سلسله ی موی تو بود

در کار گه کوزه گری رفتم دوش
دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش
ناگاه یکی کوزه برآورد خروش
کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش !

 

[Setayesh]

شب تا سحر من بودم و لالای باران
اما نمی دانم چرا خوابم نمی برد!
غوغای پندارم نمی مرد
غمگین و دلسرد،
روحم، همه رنج،
جانم همه درد،
آهنگ باران دیو اندوه مرا بیدار می کرد
چشمان تبدارم نمی خفت.
افسانه گوی ناودان افسانه می گفت...

 

[آیورودا]

شب تا سحر من بودم و لالای باران
اما نمی دانم چرا خوابم نمی برد!
غوغای پندارم نمی مرد
غمگین و دلسرد،
روحم، همه رنج،
جانم همه درد،
آهنگ باران دیو اندوه مرا بیدار می کرد
چشمان تبدارم نمی خفت.
افسانه گوی ناودان افسانه می گفت...

توانگر دل درویش خود بدست آور
که مخزن زر و گنجدرم نخواهد ماند

 

[IT Engineer2]

توانگر دل درویش خود بدست آور
که مخزن زر و گنجدرم نخواهد ماند

دارد به جانم لرز می افتد رفیق؛ انگار پائیزم
دارم شبیه برگهای زرد و خشک از شاخه میریزم

 

[sarab_m]

دارد به جانم لرز می افتد رفیق؛ انگار پائیزم
دارم شبیه برگهای زرد و خشک از شاخه میریزم

من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان
قال و مقال عالمی می کشم از برای تو

 

[sh85]

من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان
قال و مقال عالمی می کشم از برای تو

وفا ز خلق مجوی گر سخن می شنوی
به هرزه در طلب سیمرغ و کیمیا می باش

 

[banoo12]

شهره شهر مشو تا ننهم سر در کوه
شور شیرین منما تا نکنی فرهادم

 

[t.askari]

شهره شهر مشو تا ننهم سر در کوه
شور شیرین منما تا نکنی فرهادم

بیستون کندن فرهاد نه کاری است شگفت
شور شیرین به سر هر که فتد کوه کن است

 

[t.askari]

هه ر باخی گولی وهک توی تیا بیت
هه ر گیز ئه و باخه خه زانی نابیت

 

[@ RESPINA @]

تو، كودكانت را بر سينه مي فشاري گرم،
و همسرت را چون كوليان خانه به دوش،
ميان آتش و خون مي كشاني از دنبال،

و پيش پاي تو از انفجارهاي مهيب​

 

[t.askari]

بر دامن تو دست نیازم بادا
پیوسته غم تو دلنوازم بادا
همواره خیالت که در آغوش من است
آگاه ز من و سوز و گدازم بادا...

 

[نارون آبي]

اگر تو بازنگردی
امید آمدنت را به گور خواهم برد
و کس نمی داند
که در فراق تو دیگر
چگونه خواهم زیست
چگونه خواهم مرد

 

[نارون آبي]

[FONT=times new roman, times, serif]درسکوت سینه ام دستی دانه های اندوه میکارد
چون نهالی سست می لرزد روحم از سرمای تنهایی
می خزد درظلمت قلبم وحشت دنیای تنهایی
دیگرم گرمی نمی بخشی عشق ای خورشید یخ بسته
...[/FONT][FONT=times new roman, times, serif]سینه ام صحرای نومیدیست
خسته ام از عشق هم خسته ...!![/FONT]

 

[t.askari]

[FONT=times new roman, times, serif]درسکوت سینه ام دستی دانه های اندوه میکارد[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]چون نهالی سست می لرزد روحم از سرمای تنهایی[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]می خزد درظلمت قلبم وحشت دنیای تنهایی[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]دیگرم گرمی نمی بخشی عشق ای خورشید یخ بسته[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]...[/FONT][FONT=times new roman, times, serif]سینه ام صحرای نومیدیست[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]خسته ام از عشق هم خسته ...!![/FONT]

هر کس به طریقی دل ما می شکند
بیگانه جدا ، دوست جدا می شکند
بیگانه گر می شکند حرفی نیست
از دوست بپرسید چرا می شکند

 

[sahar-architect]

داني كه چرا سر نهان با تو نگويم؟
طوطي صفتي طاقت اسرار نداري

 

[نارون آبي]

[FONT=times new roman, times, serif]یک عمر [/FONT][FONT=times new roman, times, serif]هر که را که دوست داشته ام[/FONT]​

[FONT=times new roman, times, serif]با دست خود [/FONT][FONT=times new roman, times, serif]به دست باد سپرده ام[/FONT]​

 

[Ekram]

به به !!!!

مرا دردی ست اندر دل اگر گویم زبان سوزد
وگر پنهان کنم ترسم که مغز استخوان سوزد

 

[sh85]

به به !!!!

مرا دردی ست اندر دل اگر گویم زبان سوزد
وگر پنهان کنم ترسم که مغز استخوان سوزد

دست از طلب ندارم، تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان ، یا جان ز تن برآید

 

[t.askari]

در این بازار مکاران مرو هر سو چو بیکاران
به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد

 

[minoo-lovely]

در این بازار مکاران مرو هر سو چو بیکاران
به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد

دل میرود ز دستم صاحبدلان خدارا
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

 

[t.askari]

ای دوست بکام دشمنانم کردی
بودم چو بهار چون خزانم کردی
در کیش تو من راست بدم همچون تیر
قربان شومت چرا کمانم کردی

 

[t.askari]

يارم دووره مه‌نزله، ئه‌ز (من) ناتوانم بچم.
غه‌م و ده‌ردم فره‌س، وتن ناتوانم/ ناتوانم بيژم (بليم).
​

 

[t.askari]

من از طرز نگاه تو امید مبهمی دارم
نگاهت را مگیر از من که با آن عالمی دارم

 

[Setayesh]

يارم دووره مه‌نزله، ئه‌ز (من) ناتوانم بچم.
غه‌م و ده‌ردم فره‌س، وتن ناتوانم/ ناتوانم بيژم (بليم).
​

مرنجان دلم را که این مرغ وحشی
ز بامی که برخاست مشکل نشیند

 

[t.askari]

در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند

 

[نارون آبي]

دچارم.. نه آن دچار که نامش را عاشق می نهند نه..

دچارم.. دچار سکوت.. سکوتی تلخ

وقتی مرز برایم تعیین می شود از خود بیزار میشوم

انگار ریشه ام را کسی با تیشه میزند

هیچ میشوم.. نه آن هیچ که همه چیز است

هیچ هیچ میشوم و نامفهموم

کاش من همچون ماهی شعر سهراب

دچار آبی دریای بیکران میشدم

من میان حرفهایم.. نا گفته هایم.. رنج هایم

دچار سکوت شده ام..