مشاعرۀ سنّتی

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

در کدامین چمن ای سرو به بار آمده‌ای؟
که رباینده‌تر از خواب بهار آمده‌ای


با گل روی عرقناک، که چشمش مرساد!
خانه‌پردازتر از سیل بهار آمده‌ای


چشم بد دور، که چون جام و صراحی ز ازل
در خور بوس و سزاوار کنار آمده‌ای


آنقدر باش که اشکی بدود بر مژگان
گر به دلجویی دلهای فگار آمده‌ای


بارها کاسهٔ خورشید پر از خون دیدی
تو به این خانه به دریوزه چه کار آمده‌ای؟


نوشداروی امان در گره حنظل نیست
به چه امید به این سبز حصار آمده‌ای؟


 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد

در کدامین چمن ای سرو به بار آمده‌ای؟
که رباینده‌تر از خواب بهار آمده‌ای


با گل روی عرقناک، که چشمش مرساد!
خانه‌پردازتر از سیل بهار آمده‌ای


چشم بد دور، که چون جام و صراحی ز ازل
در خور بوس و سزاوار کنار آمده‌ای


آنقدر باش که اشکی بدود بر مژگان
گر به دلجویی دلهای فگار آمده‌ای


بارها کاسهٔ خورشید پر از خون دیدی
تو به این خانه به دریوزه چه کار آمده‌ای؟


نوشداروی امان در گره حنظل نیست
به چه امید به این سبز حصار آمده‌ای؟



یار مردان خدا باش که در کشتی نوح

هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یار مردان خدا باش که در کشتی نوح

هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را



از ما به فتنه سرمکش، ای ناگزیر ما
که آمیزشیست مهر ترا با ضمیر ما


ما قصه‌ای که بود نمودیم و عرضه داشت
تا خود جواب آن چه رساند بشیر ما


نی‌نی ، به پیک و نامه چه حاجت؟ که حال دل
دانم که نانوشته بخواند مشیر ما


ای باد صبح‌دم خبر ما بپرس نیک
کین نامها نه نیک نویسد دبیر ما


ای صوفی، ار تو منکر عشقی به زهد کوش
ما را ز عشق توبه نفرمود پیر ما


بس قرنها سپهر بگردد بدین روش
تا بر زمین عشق نیابد نظیر ما


پستان خود به مهر بیالود و دوستی
روز نخست دایه که می‌داد شیر ما


در آب و گل ز آدم خاکی نشان نبود
کغشته شد به آب محبت خمیر ما


دلبر ز آه و نالهٔ من هیچ غم نداشت
دانست کان شکار نیفتد به تیر ما


زان دل شکسته‌ایم که بر دوست بسته‌ایم
کز ما دل شکسته طلب کرد میر ما


سهلست دستگیری افتاد گان ولی
وقتی بود که دوست شود دستگیر ما


با خار ساختیم، که گل دیر بردمد
شاخ بلند دوست به دست قصیر ما


از جان برآمدست، نباشد شگفت اگر
در دل نشیند این سخن دلپذیر ما


 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
اونم منو دوست داشتو رفت

هركسي كه منو دوست داشت ... رفت

كيه كه بمونه؟

اون كسي كه دوستم نداره؟

داره باورم ميشه

اون كسي ميمونه ... كه دوستم نداره
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هر تلخیی که قسمت ما کرده است چرخ
می نام کرده‌ایم و به ساغر فکنده‌ایم
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


یا خم می، یا سبو، یا خشت، یا پیمانه کن
بیش ازین در پا میفکن خاکسار خویش را
 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
این روزها دلم برای عشقی دلتنگ است

که همه روزهایم را بر باد داد




این ساعتها چقدر کند می گذرد

پس چرا زمان با تو بودن آنقدر زود گذشت ...
 

kazem2011

عضو جدید
کاربر ممتاز
این روزها دلم برای عشقی دلتنگ است

که همه روزهایم را بر باد داد




این ساعتها چقدر کند می گذرد

پس چرا زمان با تو بودن آنقدر زود گذشت ...


تير آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش
رحم كن بر جان خود پرهيز كن از تير ما
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این روزها دلم برای عشقی دلتنگ است

که همه روزهایم را بر باد داد




این ساعتها چقدر کند می گذرد

پس چرا زمان با تو بودن آنقدر زود گذشت ...

تا در کمند رشتهٔ هستی فتاده‌ام
دل خوردن است کار چو عقد گهر مرا
 

kazem2011

عضو جدید
کاربر ممتاز
آهنى را كه موريانه بخورد

نتوان برد از او به صيقل زنگ

به سيه دل چه سود خواندن وعظ

نرود ميخ آهنين بر سنگ
 

♥@SH!M♥

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تير آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش
رحم كن بر جان خود پرهيز كن از تير ما


آدمک آخر دنياست ... بخند ...
آدمک مرگ همينجاست ... بخند
آن خدايي که بزرگش خواندي ...
به خدا مثل تو تنهاست ... بخند ...
دستخطي که تو را عاشق کرد ...
شوخي کاغذي ماست ... بخند ...
فکر کن درد تو ارزشمند است ..
فکر کن گريه چه زيباست بخند ...
صبح فردا به شبت نيست که نيست
تازه انگار که فرداست ... بخند ..
راستي ! آنچه به يادت داديم
پر زدن نيست ، که درجاست ... بخند .
آدمک نغمه ي آغاز نخوان
به خدا آخر دنياست ... بخند
(ببخشد من فک کردم 3306صفحه ی آخره!اگه مشاعرتون رو خراب کردم ببخشد:()
 
آخرین ویرایش:

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی
چون نیک بدیدم به حقیقت به از آنی

یکی مرغ ، بر کوه بنشست و خاست
بر آن کُه ، چه افزود و از آن چه کاست ؟

من آن مرغم و این جهان ، کوه من
چو رفتم ، جهان را چه اندوه من ؟



 

عطار

عضو جدید
کاربر ممتاز
ناز او چون خوشم آید نکند

ور کند ناز به صد ناز کند


عطار....
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ناز او چون خوشم آید نکند

ور کند ناز به صد ناز کند


عطار....


درین پرده ، یک رشته بی کار نیست
سرِ رشته بر ما ، پدیدار نیست

نه زین رشته ، سر می توان تافتن
نه سرِ رشته ، میتوان یافتن


 

kazem2011

عضو جدید
کاربر ممتاز

درین پرده ، یک رشته بی کار نیست
سرِ رشته بر ما ، پدیدار نیست

نه زین رشته ، سر می توان تافتن
نه سرِ رشته ، میتوان یافتن



نان خشك خويش خوردن، شاد و راحت زيستن
بهر ما از منت و ناز فلاني بهتر است
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

تازه جوانی ز سر ریشخند
گفت به پیری که : کمانت به چند ؟

پیر بخندید و بگفت ای جوان
چرخ تو را نیز دهد رایگان

 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
نقد بازار جان بنگر و آزار جان

گر شما را نه بس این سود و زیان ما را بس
 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
من نگويم که مرا از قفس آزاد کنيد
قفسم برده به باغي و دلم شاد کنيد
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا