تا كي به تمناي وصال تو يگانه
اشكم شود از هر مژه چون سيل روانه
هر دم دردی از پی دردی ای سال
با این تن ناتوان چه کردی ای سال
رفتی و گذشتن تو یک عمر گذشت
صد سال سیاه برنگردی ای سال
لطف ممتاز کن آماده که آمد بر در
بینیاز از تو جهانی به تو حاجتمندی
تا به نزدیکترین وعدهی وصلت برسم
از خدا میطلبم عمر ابد پیوندی
تا تو پیدا امدی پنهان شدم
زانکه با معشوق پنهان خوشتر است
ای شعله لاف پاکی دامن چه می زنی؟
پروانه ات برهنه درآغوش می کشد
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان، که خاک کوی تو باشم
ما بی دلیم و بی دل هر چه کند رواست
دل را به یادگار به معشوق دادهایم
تا چند گرد کعبه بگردم به بوی دل؟
تا کی به سینه سنگ زنم ز آرزوی دل؟
افتد ز طوف کعبه و بتخانه در بدر
سرگشتهای که راه نیابد به کوی دل
لاابالی چه کند دفتر دانایی را؟
طاقت وعظ نباشد سر سودایی را!
امشب که به دست نظرم جام نگاه است
بدمستیم ازشیوه آن چشم سیاه است
من اری گرچه تو چادری ز شب داری به سر امانگذاشت به خواب عدمم شیون بلبل
گل ریخته بودند مگر بر سر خاکم ؟
نوای آسمانی آید از گلبانگ رود امشب
بیا ساقی که رفت از دل غم بود و نبود امشب
یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |