مشاعرۀ سنّتی

عطار

عضو جدید
کاربر ممتاز
من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک

چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد
 

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در چمن بود زلیخا و به حسرت می گفت

یاد زندان که در آن انجمن آرایی هست

...
 

عطار

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه

ما کجاییم در این بحر تفکر تو کجا
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
اولم آرام دل بودی و آخر خصم جان

من نمی‌دانم که این انجام و این آغاز چیست
 

banoo12

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا سر زلف تو در دست نسیم افتاده است
دل سودا زذه از غصه دو نیم افتاده است
 

YAALIASGHAR

عضو جدید
دلم سمت ضریحت پر گرفته
غمی سنگین مرا در بر گرفته
محرم می رود اما دل من
دوباره نوحه را از سر گرفته
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تابد فروغ مهر و مه از قطره های اشک

باران صبحگاه ندارد صفای اشک

گوهر به تابناکی و پاکی چو اشک نیست

روشندلی کجاست که داند بهای اشک ؟
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
:gol:

دیگری را در کمند آور که ما خود بنده‌ایم

ریسمان در پای حاجت نیست دست آموز را
 

mahyam68

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
:gol::gol:

مرغ دل گرد لب و خال می‌گردد بلی

هر کجا مرغیست سرگردان آب و دانه ایست

تورا من چشم در راهم شباهنگام

که میگیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی
 

عطار

عضو جدید
کاربر ممتاز
دین و دل به یک نظر باختیم و خرسندیم

درقمار عشق ای دل کی بود پشیمانی
 

عطار

عضو جدید
کاربر ممتاز
ناز آن چشمان نازت نازنین ناز آفرید
ناز داری، ناز کن نازت بنازم نازنین
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
یک شعله آتش از رخ تو بر جهان فتاد

سیلاب عشق در دل مشتی خراب بست
 

چاووش

عضو جدید
تماشا دارد ای مه با تو سیر گلستان کردن

که از شرم رخت هر گل به چندین رنگ خواهد شد
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا