گفتمان معماری ...

Ariyayi @rchitect

عضو جدید
میشه بگین کجا معماری میگیرن که ما هم بریم از این درس خوندن برای کنکور راحت بشیم
نمی دونم چرا همتون به معماری گیر دادین
شاید یکی از بزرگترین دلایل پذیرش بیش از حد دانشجو در رشته معماری شهریه های زیاد و پرسود اون برای دانشگاه هاست. مثلا تو دانشگاه پیام نور که شهریه خیلی از رشته از 150 تا 200تومان در ترم بالا تر نمی ره
در رشته معماری تا 500 تومان در ترم می رسه حالا دانشگاه آزاد که بماند.
 

Xhizors

عضو جدید
<br>
به نظر من ایده یک بستریه برای بوجود اومدن کانسپت،یعنی که اول ایده است بعد که رنگوبوی معماری میگیره میشه کانسپت!
<br>
این تعریف کاملن درسته. و اضافه کنم که ایده یونیک هست اما کانسپت باید ترکیب چندین ایده باشه.<br>
 

ebrahimnezhadi

عضو جدید
آخه دولت محترم تصمیم بر این داره که تو هر خانواده ایرانی یک معمار باشه
به چه قیمتی خدا میدونه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بعدشم ، معماری هم کلاس داره هم واسه موسسات هزینه ای نداره و بلعکس سودش از پارو بالا میره
 

omid_sashaa

عضو جدید
مقصر سياست هاي اشتباه در نظام اموزشي است..سياست هاي رقابتي ...مثال .پيام نور رو دست همه اومده...تو شهر هايي كه نه دانشگاه آزاد و نه سراسري مقطع كارشناسي (چه پيوسته چه ناپيوسته)ندارن پيام نور كارشناسي پيوسته اورده،بيشتر شهر ها دارند.. دولت واسه رقابت با دانشگاه ازاد اين كارو كرده،چون شهريه بالايي هم داره...دانشگاه آزادم كه واسه كارداني مشكلي نداشت اومد پذيرش مقطع كارشناسي پويسته و ناپيوسته رو به تلافي اين كاره دولت چند برابر كرد ....دانشگاهاي غير انتفاعي و سراسري و علمي كاربردي هم كه از سياست دولت پيروي مي كنند........اين طوري ميشه كه در عرض 3 سال رشته معماري اين طوري مي شود.........:que:
 

ASDNA

عضو جدید
سلام
به نظر شما آیا ایده می تواند از سمت کارفرما به طراح منتقل شود؟
لطفا با ذکر دلیل جواب بدید.متشکرم

سلام ، جواب این پرسش بستگی مستقیم به جایگاه طراح از نظر حرفه ای و همچنین سطح علمی کارفرما دارد.

ما فرض را بر این میگیریم که منظور شما یک معمار معمولی است. در این حالت کارفرما ها دو دسته میشوند:

1- به شما می گویند که چه می خواهند

2- به شما می گویند چه بکشید

مورد اول بسیار کم پیش می آید چون اکثر کارفرما ها نمی دانند چه می خواهند ، اگرچه در ابتدا بنظر می آید که می دانند چه می خواهند. به این ترتیب پروژه بطور ناخواسته به سمت حالت دوم می رود که کارفرما به شما میگوید چه کار کنید .

زیرکی شما در این است که بدون گارد گرفتن نسبت به جهل کارفرما در مورد مسائل هنری و فنی ، خواسته های خود را در لباس خواسته های کارفرما به او ارائه نمایید.

این بدان معنا نیست که دروغ بگویید یا حقه بازی کنید بلکه بدین معناست که سعی کنید خواسته های کارفرما را در دانش هنری و فنی خود هضم نموده ، یک محصول قابل قبول برای مخاطب عام (کارفرما و عامه مردم) و مخاطب خاص ( معماران و منتقدین) ایجاد نمایید.

شاید با خود بگویید که در بسیاری از موارد این امر ناممکن است. اگر این جمله را با خود زمزمه کردید باید بگویم کاملا درست است .

اما اغلب معماران از راه حرفه خود درآمد کسب می کنند. پس ناچارید گاهی اوقات از اصول زیبایی شناسانه متعالی دست بکشید و کمی به کارفرما نزدیک شوید.

و خبر خوب اینکه وقتی سابقه و روابط شما از حد یک معمار معمولی بگذرد دیگر نیاز به انجام کارهایی که در بالا گفتم نخواهید داشت.
 

ASDNA

عضو جدید
سلام
به نظر شما آیا ایده می تواند از سمت کارفرما به طراح منتقل شود؟
لطفا با ذکر دلیل جواب بدید.متشکرم

در حالتی که کارفرما از سطح علمی و هنری خوبی برخوردار است ، حرف های او می تواند بسیار سازنده باشد ، به شما ایده بدهد ، و حتی گاهی جلوی اشتباهات شما را بگیرد .

از همه اینها که بگذریم یک موضوع وجود دارد که در مورد همه کارفرما ها ( و حتی شاید بنوان گفت همه انسانها ) صدق می کند اینستکه اگر قصد تعامل با کارفرما یا هر کسی را دارید جواب پرسش ها و خواسته هایش را با "نه" شروع نکنید حتی اگر با نظرش مخالفید اول به او بفهمانید که به نظرش اهمیت می دهید و در مواردی قبول دارید و سپس با یک کلمه "امّا" نظر خود را به او بگویید.
 

بوکانی

کاربر فعال
:gol:سلام بر معماران
سلام دوستان عزیز معمارم من دوست دارم طراحی نما ی ساختمان کار کنم
 

my_silent_is_cry

عضو جدید
من اجرای ساختمانو دوست دارم . البته بیش تر بخاطر درآمد مالیشه . اگه درآمد مهم نباشه تدریس و طراحی رو خیلی دوست دارم .
 
به نظر من ایده یک بستریه برای بوجود اومدن کانسپت،یعنی که اول ایده است بعد که رنگوبوی معماری میگیره میشه کانسپت!

منم با نظر ایشون موافقم.کانسپت شکل ایدمونو و در واقع لباس معماری به تنه ایده می پوشاند.
 

ASDNA

عضو جدید
نمی خواهم بحث سنت در مقابل مدرنیسم راه بیندازم.


بلکه می خواهم بحث سنت در مرکز مدرنیسم را مطرح کنم


آیا باز تعریف معماری مدرن بر پایه مهندسی ایرانی ( برای ایجاد یک الگوی داخلی ) ، شدنی است ؟


اگر نه، چرا ؟ و اگر آری، چگونه ؟


منظور از مهندسی ایرانی ، تمام تجربه نیاکان ما در تعامل با طبیعت و نیاز های انسانی و هنری است.


منظور از الگوی داخلی ، خطوط راهنمای طراحی است نه به تعطیلی کشاندن خلاقیت معماران فرهیخته.
 
آخرین ویرایش:

ASDNA

عضو جدید
شدني كه هست فقط آدم بيكارمي خواد كه بشينه سرش فكر كنه
خواستيمن پايم

فکر می کنم این سوال اساسی تر از این باشد که در وقت بیکاری به آن بپردازیم . چون تعمق در آن می تواند تمام عمر حرفه ای یک پژوهشگر را صرف کند.
 

takavar84

عضو جدید
من كه تا حالا در معماري (رشته خودم )يه معمار نديدم كه توي اين فكرها باشه
تا اينجا معمارها رو به دو دسته تقسيم ميكنم
1- فسيلهاي كتابخانه اي كه يا در گذشته سير مي كنند يا توي كتابها (كه نظريه هاي كتابي و غير كاربردي ميدن)
2- طوطي هاي مقلد كه كارشون تقليد از ديگران و...
3- متفكرها كه جاشون خاليه
من خودم تا حالا يعي كردم يه كاري بكنم ولي دچار سردر گمي شدم (همون چيزي كه بقيه دچارش هستند)
مشكلي كه ماداريم اينه كه سردرگم هستيم نمي دونيم كه به فرهنگ گذشته بپردازيم به فرهنگ مدرن بپردازيم اصالت رو چيكار كنيم
بعضي ها حرف از گذشته ميزنن ولي مي خوان با مدرن زندگي كنن ودر آينده سير ميكنن آخه چه طور ميشه براي اينا چيزي طراحي كرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
راستي چرا از دوره قاجار كه فاتحه معماري ايراني خوانده شد كسي به فكر چاره نيوفتاد؟
 
آخرین ویرایش:

ensan1

عضو جدید
من كه تا حالا در معماري (رشته خودم )يه معمار نديدم كه توي اين فكر باشه
تا اينجا معمارها رو به دو دسته تقسيم ميكنم 1- فسيلهاي كتابخانه اي كه يا در گذشته سير مي كنند يا توي كتابها (كه نظريه هاي كتابي و غير كاربردي ميدن)
2- طوطي هاي مقلد كه كارشون تقليد از ديگران و تركيب چند كار باهم و...
من خودم تا حالا سعي كردم يه كاري بكنم ولي دچار سردر گمي شدم (همون چيزي كه بقيه دچارش هستند)
مشكلي كه ماداريم اينه كه سردرگم هستيم نمي دونيم كه به فرهنگ گذشته بپردازيم به فرهنگ مدرن بپردازيم اصالت رو چيكار كنيم
بعضي ها حرف از گذشته ميزنن ولي مي خوان با مدرن زندگي كنن ودر آينده سير ميكنن آخه چه طور ميشه براي اينا چيزي طراحي كرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

در این ارتباط صحبتهای سپیدار عزیز بسیار خوب است شما هم میتوانید با مرجعه به آدرسی که در بالا گذاشته شده از آن استفاده کنید.
صرف ِ افتخار به گذشته ، چیزی به امروز ِ ما نمی افزاید . اینده را امروز می سازد . امروزی که باید بر پایه های دیروز بنا شود . بر پایه هایی که مستحکم هستند . نه پایه های الوده به تعصب و خرافات و . . .(سپیدار)
 

ASDNA

عضو جدید
سلام بر شما دوست عزیز
خیلی ممنون از طرح سوال شما ،فکر کنم باید سوالات شما به بخش"ساختمان های امروزی و عدم تطابق با فرهنگ ایرانی" منتقل بشه تا در آنجا با توجه به مطالب گذشته روندی بهتری رو طی کنه،در همان قسمت دوستان نظرات خودشان را بیان کردهاند شما هم اگر لطف کنید ما استفاده خواهیم کرد از نظراتتان.
http://www.www.www.iran-eng.ir/show...م-تطابق-با-فرهنگ-ایرانی?p=2923643#post2923643

سلام ، از لینکی که فرستادید ممنونم ولی هدف من از طرح این موضوع این نیست که یکسره بر تمام تجربه غرب خط بطلان بکشم همه تقصیر ها را به گردن آن بیندازم و سرمست بر گذشته ای که بدست خود نیمه جان کرده ام بنشینم و فخر بفروشم و بعد هم از زمین و زمان گله کنم که چرا اینی که هست بر سر ما آمده است.
فکر میکنم دیگر اکنون نیاز های من و شما آنچنان تفاوت فاحشی با یک آمریکایی یا آلمانی ندارد.
ممکن است ما در برخی از حوزه ها با آنها برابری نکنیم و نیاز های مشترکمان در محدوده جغرافیایی ایران برآورده نشود اما این امر خود نیاز را از بین نمی برد.

موضوع مهم اینستکه کدام بخش از اصول گذشته ما می توانند در زمان حال به ما در باز تعریف هویت مان کمک کنند . هویتی که لزوما عین هویت گذشته ما نیست اما همانقدر استوار و تاثیر گذار است.

تغییر ناپذیری و بی انعطاف بودن نشانه قدرت نیست بلکه مایه زوال است و مشکل ما اینستکه می خواهیم گذشته مان را بدون تغییر در قالب حالمان بگنجانیم که حاصلش جز مسخره کردن گذشته خودمان نیست.
 
آخرین ویرایش:

bahar.omrani

عضو جدید
سلام.بله البته که میشه این دوتا رو باهم تلفیق کرد فقط احتیاج به وقت .حوصله و کمی هم پشتکار هست.که متاسفانه کسی توی این دوره و زمانه هیچکدوم از این سه تارو نداره یا اگر هم داشته باشه هزینش رو نداره. ممنون:gol:
 

ASDNA

عضو جدید
سلام.بله البته که میشه این دوتا رو باهم تلفیق کرد فقط احتیاج به وقت .حوصله و کمی هم پشتکار هست.که متاسفانه کسی توی این دوره و زمانه هیچکدوم از این سه تارو نداره یا اگر هم داشته باشه هزینش رو نداره. ممنون:gol:

سلام ، برای تحقق معماری که از یک سو نیاز های کنونی مارا پوشش دهد و از سوی دیگر وامدار فرهنگ و هنر و فن گذشتگان ما باشد ، چه راهکاری پیشنهاد می کنید ؟

آیا می توانید یک مثال کالبدی بزنید؟
 

ensan1

عضو جدید
سلام ، از لینکی که فرستادید ممنونم ولی هدف من از طرح این موضوع این نیست که یکسره بر تمام تجربه غرب خط بطلان بکشم همه تقصیر ها را به گردن آن بیندازم و سرمست بر گذشته ای که بدست خود نیمه جان کرده ام بنشینم و فخر بفروشم و بعد هم از زمین و زمان گله کنم که چرا اینی که هست بر سر ما آمده است.

سلام بر شما ،من اصلا چنین برداشتی از سخنان سپیدار ندارم بلکه دقیقا بالعکس است و دقیقا آن چیزی است که در ادامه فرموده اید،جمله ای که از سپیدار نوشتم دقیقا با این برداشت شما متفاوت و متضاد است ،من در برداشت شما کمی شک دارم

فکر میکنم دیگر اکنون نیاز های من و شما آنچنان تفاوت فاحشی با یک آمریکایی یا آلمانی ندارد.
ممکن است ما در برخی از حوزه ها با آنها برابری نکنیم و نیاز های مشترکمان در محدوده جغرافیایی ایران برآورده نشود اما این امر خود نیاز را از بین نمی برد.

در ارتباط با این دو جمله کمی بیشتر توضیح دهید.

موضوع مهم اینستکه کدام بخش از اصول گذشته ما می توانند در زمان حال به ما در باز تعریف هویت مان کمک کنند . هویتی که لزوما عین هویت گذشته ما نیست اما همانقدر استوار و تاثیر گذار است.

سپیدار:به هیچ عنوان نمیگویم نباید مجتمع سازی کرد . نمیگویم نمیتوان در اپارتمان زندگی کرد . نمیگویم که من میدانم چگونه باید طرح ِ با کیفیت ارائه کرد . تنها میگویم اگر خانه ی پدربزرگ حقیر بود و ارتفاع پله هایش زانو ها را می فرسود ، اگر امکان نداشت بتوان تمام خانه را با ان سقف های بلند گرم کرد ، اما کرسی خانه ای بود که مرکز ِ نزدیکی ِ خانواده میشد . نمیگویم امروز با این ریتم ِ زندگی باید زیر کرسی بنشینیم و تا سحر منطق الطیر بخوانیم . میگویم فاکتور های متعالی ِ ان دوره را باید امروزی کنیم . میگویم امروزه کمتر بچه را دیدم که خاک بازی کند ( بر این نکته تاکید میکنم چرا که به گمانم یکی از فعالیت های حیاتی برای رشد هر انسانی ، خاک بازی ست . هیچ ربطی هم به داستان هایی که میگویند چون ما از خاکیم پس ان را دوست داریم و . . . ندارد ) و میپندارم اگر چنین نشود ، بی شک فردا چیزی کم خواهد داشت . حتی اگر خودمان متوجه کمبودش نشویم . ( اگر فرصت شود ، در زمانی دیگر با چند مثال ساده خواهم گفت که ادمی چقدر پوست کلفت است و بسیاری از ازردگی های روح و جسمش را حتی متوجه نمیشود )

براساس همین نوشته است که گفتم به برداشت شما شک دارم.



تغییر ناپذیری و بی انعطاف بودن نشانه قدرت نیست بلکه مایه زوال است و مشکل ما اینستکه می خواهیم گذشته مان را بدون تغییر در قالب حالمان بگنجانیم که حاصلش جز مسخره کردن گذشته خودمان نیست.

بستگی به این دارد که تعریف شما از "تغییر ناپذیری"و "بی انعطاف بودن"چیست،

من هم با قسمت دوم توضیحات شما در این جمله موافقم و اتفاقا در همان لینکی هم که گذاشته بودم "سپیدار مثالی زده بودند در ارتباط با "آب انبار" که در نوع خودش قابل تامل بود و دقیقا همان چیزی است که شما فرموده اید . مسخره کردن گذشته



سوالی کرده بودید که کدام بخش از گذشته ماست که میتوانیم از آن استفاده کنیم ،نظر بنده این است که حوزه های متفاوتی دارد مانند اینکه بفهمیم معیار در طراحی در گذشته چه بود؟
از طبیعت و پیوند و تعامل با آن چه راهکارهایی در نظر گرفته شده بود؟
،و در مقابل هم بدیهی است که نمیتوان از مصالح گذشته استفاده کرد، یا فاکتور هایی که با پیشرفت در وسیله های زندگی انسان ها بر محیط آنها تاثیر گذار است مثل ورود خودرو در زندگی انسانها که بر فرم کوچه ها تاثیر گذار است اما.......لطفا به این جمله که از سپیدار نقل میشه توجه کنید و لطفا نظر خودتون رو عرض کنید
«میگویم امروزه کمتر بچه را دیدم که خاک بازی کند ( بر این نکته تاکید میکنم چرا که به گمانم یکی از فعالیت های حیاتی برای رشد هر انسانی ، خاک بازی ست . هیچ ربطی هم به داستان هایی که میگویند چون ما از خاکیم پس ان را دوست داریم و . . . ندارد ) و میپندارم اگر چنین نشود ، بی شک فردا چیزی کم خواهد داشت . حتی اگر خودمان متوجه کمبودش نشویم . ( اگر فرصت شود ، در زمانی دیگر با چند مثال ساده خواهم گفت که ادمی چقدر پوست کلفت است و بسیاری از ازردگی های روح و جسمش را حتی متوجه نمیشود ) »
 

ASDNA

عضو جدید
سلام ، فکر می کنم سوء تفاهم شده من از خود تاپیک سپیدار این برداشت را ندارم بلکه از بخشی از روند بحث در آن تاپیک این برداشت را دارم . به همین خاطر است که سوال من در این تاپیک کمی محدود کننده است . قطعا می دانید که سوالی که بیش از حد گسترده باشد به راحتی به جواب نمی رسد . حتی در مورد سوال خودم در این تاپیک نیز برای محدود تر شدن یک تاپیک دیگر ( http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/226320-تمرین-متفاوتhttp://www.iran-eng.com/showthread.php/showthread.php/226320-تمرین-متفاوت ) ارسال نموده ام تا جواب ها واضح تر باشند.

منظورم از شباهت نیاز های مردم در نقاط مختلف زمین ( به غیر از کشور های جنگ زده و عقب مانده و ... ) اینستکه اگر مدرنیسم در غرب جوابگوست به این دلیل است که با نیاز های مردم سازگار است و البته به این دلیل که در درون خود تغییر را پذیرفته است. پس هم اکنون که ماهیت نیاز ها در نقاط مختلف زمین به سوی یکدیگر میل می کنند دور از ذهن نیست که نظام پاسخگویی به این نیاز ها هم در برخی اصول به هم شبیه شوند. پس اشتباه ما در این نیست که متناسب با مقتضیات زنگی امروزین پیش می رویم بلکه در این است که با نسخه ای که برای یک نقطه یا نقاط دیگر جهان پیچیده شده است به بستر مریض بد حال هویت مهندسی و فنی و هنری منطقه خود می شتابیم و واضح است که جز وخیم تر شدن حال این مریض نتیجه ای نمی گیریم


اینکه باید (( فاکتور های متعالی آن دوره را امروزی کنیم )) کاملا درست است ولی واضح نیست . گفتنش راحت است اما عمل کردن به آن سخت دشوار است.


در مورد فسمت آخر فرمابشات تان باید بگوبم در مثال جای مناقشه نیست اما بگذارید کمی در مورد همین مثال (( خاک بازی )) صحبت کنیم ، از عوض شدن پوشش معابر شهری و تهدیدات اجتماعی ، آموزش های ناخواسته ، تهدیدات فیزیکی ، و ... که مربوط به دنیای امروز است میگذریم و فقط از منظر بهداشت فردی که جزو بزرگترین دستاورد های زندگی مدرن است و منجر به بالا رفتم میانگین عمر انسان شده است به موضوع نگاه می کنیم :
نهایت آلودگی خاک در گذشته ای که خاک بازی خیلی فراگبر بود پهن یک گاو یا شبیه آن بود. اما نهایت آلودگی خاک در گذشته ای که خاک بازی کمتر فراگیر بود (تا 15 سال پیش) و هم اکنون چه بود و هست ؟

روغن ماشین ، پلاستیک هایی که منشا تولید آنها مشخص نیست ( در یک تحقیق مشخص شده که برخی از کارخانجات از زباله های بیمارستانی برای تولیداتشان استفاده می کنند) ، باتری هایی که با بی توجهی ما در طبیعت دور ریخته می شوند و اثرات مخرب آنها در همین خاک کوچه ها قابل رهگیری است ، و ...

اما همانطور که گفتم مدرنیسم در درون خود تغییر را پذیرفته است و به محض اینکه بخشی از همین مدرنیسم باعث کاستی ها و خطرات فوق می شود ، بخش دیگری از آن ایده کلاس های گِل بازی و موسیقی و نقاشی و ... را برای کودکان مطرح می کند.

این دقیقا یعنی امروزی کردن فاکتور های متعالی دوران گذشته. حال ممکن است شما بگویید من معمار در این نقطه از زمین بدلیل نقش خاصی که خاکبازی در روند رشد کودکان این دیار دارد ، در مرکز محله یک سکو طراحی می کنم و در آن خاک تمیز می ریزم ، دور تا دور آن برای والدین نیمکت می گذارم تا کودکان بتوانند تجربه نیاکان خود را تکرار کنند ، حتی پدر و مادر آنها نیز در کنار کودکان خود دوباره تجربه کنند.
 
آخرین ویرایش:

ensan1

عضو جدید
سلام، برای تحقق معماری که از یک سو نیاز های کنونی مارا پوشش دهد و از سوی دیگر وامدار فرهنگ و هنر و فن گذشتگان ما باشد ، چه راهکاری پیشنهاد می کنید ؟

آیا می توانید یک مثال کالبدی بزنید؟


سلام بر شما
ابتدا شناخت "نگاه آن معماران به زندگی و تعریف آنها از الگوی رویدادهایی مثل خانه و از همه مهمتر نگاه آنها با طبیعت و تعامل انسان با آن.
تجزیه و تحلیل از تمامی جهات معماری گذشته و شناخت الگوها مثلا الگوی عبور نور از شیشهای رنگی ،یا استفاده از گیاهان بالا رونده این مثالی برای رویداد با طبیعت است رویدادهای انسانی هم وجود داره که من قصد مطالعه آنها را در آینده نزدیک دارم.
 

3D Art

عضو جدید
کاربر ممتاز
درود دوست من الان صحبت مدرن نیست سالهاست صحبت پست مدرن میشه....
لازمه این که بتونیم معماری مدرن رو با معماری سنتی ترکیب کنیم اینه که حتما به همه المان های معماری مدرن تسلط داشته باشیم که کار یک نفر نیست !
ولی کدوم معماری سنتی ؟؟؟ معماری اسلامی که منظورت نیست ؟!!!!! اگر معماری اسلامی منظورت هست که سالهاست که از دفن شدنش میگذره معماری یعنی احساس نه فلسفه...
 

ASDNA

عضو جدید
درود دوست من الان صحبت مدرن نیست سالهاست صحبت پست مدرن میشه....
لازمه این که بتونیم معماری مدرن رو با معماری سنتی ترکیب کنیم اینه که حتما به همه المان های معماری مدرن تسلط داشته باشیم که کار یک نفر نیست !
ولی کدوم معماری سنتی ؟؟؟ معماری اسلامی که منظورت نیست ؟!!!!! اگر معماری اسلامی منظورت هست که سالهاست که از دفن شدنش میگذره معماری یعنی احساس نه فلسفه...

سلام ، اگر مدرنیسم تمام شده پس چرا اغلب سبک های بعد از آن، در نام خود یا در بخش مهمی از اصول خود ، آن را یدک می کشند. New Modern ، Post Modern و ...
درضمن تا کنون فکر کردید چرا مدرنیسم تا این حد در هنگام ظهور خود چالش آفرید ؟ و چرا بعد از آن سبک های جدید بدون چالش و یا با چالش بسیار کمی پذیرفته شدند . این ها همه دستاورد مدرنیسم است به یک دلیل محکم : (( به رسمیت شناختن تغییر در درون خود ))

اگر با اسلام مشکل دارید و یا به هر دلیل دیگر ، نمی توانید بخشی از تاریخ یک سرزمین را مدفون بخوانید آن هم بخشی که حاوی اطلاعات مهمی درباره تعامل انسان با طبیعت و هنر و فن است.

معماری یعنی احساس ، فرهنگ ، هنر ، فن ، فلسفه ، موسیقی ، ادبیات و هر آنچه که بوی زندگی بدهد
 
آخرین ویرایش:

ensan1

عضو جدید
سلام ، فکر می کنم سوء تفاهم شده من از خود تاپیک سپیدار این برداشت را ندارم بلکه از بخشی از روند بحث در آن تاپیک این برداشت را دارم . به همین خاطر است که سوال من در این تاپیک کمی محدود کننده است . قطعا می دانید که سوالی که بیش از حد گسترده باشد به راحتی به جواب نمی رسد . حتی در مورد سوال خودم در این تاپیک نیز برای محدود تر شدن یک تاپیک دیگر ( http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/226320-تمرین-متفاوت ) ارسال نموده ام تا جواب ها واضح تر باشند.

منظورم از شباهت نیاز های مردم در نقاط مختلف زمین ( به غیر از کشور های جنگ زده و عقب مانده و ... ) اینستکه اگر مدرنیسم در غرب جوابگوست به این دلیل است که با نیاز های مردم سازگار است و البته به این دلیل که در درون خود تغییر را پذیرفته است. پس هم اکنون که ماهیت نیاز ها در نقاط مختلف زمین به سوی یکدیگر میل می کنند دور از ذهن نیست که نظام پاسخگویی به این نیاز ها هم در برخی اصول به هم شبیه شوند. پس اشتباه ما در این نیست که متناسب با مقتضیات زنگی امروزین پیش می رویم بلکه در این است که با نسخه ای که برای یک نقطه یا نقاط دیگر جهان پیچیده شده است به بستر مریض بد حال هویت مهندسی و فنی و هنری منطقه خود می شتابیم و واضح است که جز وخیم تر شدن حال این مریض نتیجه ای نمی گیریم


اینکه باید (( فاکتور های متعالی آن دوره را امروزی کنیم )) کاملا درست است ولی واضح نیست . گفتنش راحت است اما عمل کردن به آن سخت دشوار است.


در مورد فسمت آخر فرمابشات تان باید بگوبم در مثال جای مناقشه نیست اما بگذارید کمی در مورد همین مثال (( خاک بازی )) صحبت کنیم ، از عوض شدن پوشش معابر شهری و تهدیدات اجتماعی ، آموزش های ناخواسته ، تهدیدات فیزیکی ، و ... که مربوط به دنیای امروز است میگذریم و فقط از منظر بهداشت فردی که جزو بزرگترین دستاورد های زندگی مدرن است و منجر به بالا رفتم میانگین عمر انسان شده است به موضوع نگاه می کنیم :
نهایت آلودگی خاک در گذشته ای که خاک بازی خیلی فراگبر بود پهن یک گاو یا شبیه آن بود. اما نهایت آلودگی خاک در گذشته ای که خاک بازی کمتر فراگیر بود (تا 15 سال پیش) و هم اکنون چه بود و هست ؟

روغن ماشین ، پلاستیک هایی که منشا تولید آنها مشخص نیست ( در یک تحقیق مشخص شده که برخی از کارخانجات از زباله های بیمارستانی برای تولیداتشان استفاده می کنند) ، باتری هایی که با بی توجهی ما در طبیعت دور ریخته می شوند و اثرات مخرب آنها در همین خاک کوچه ها قابل رهگیری است ، و ...

اما همانطور که گفتم مدرنیسم در درون خود تغییر را پذیرفته است و به محض اینکه بخشی از همین مدرنیسم باعث کاستی ها و خطرات فوق می شود ، بخش دیگری از آن ایده کلاس های گِل بازی و موسیقی و نقاشی و ... را برای کودکان مطرح می کند.

این دقیقا یعنی امروزی کردن فاکتور های متعالی دوران گذشته. حال ممکن است شما بگویید من معمار در این نقطه از زمین بدلیل نقش خاصی که خاکبازی در روند رشد کودکان این دیار دارد ، در مرکز محله یک سکو طراحی می کنم و در آن خاک تمیز می ریزم ، دور تا دور آن برای والدین نیمکت می گذارم تا کودکان بتوانند تجربه نیاکان خود را تکرار کنند ، حتی پدر و مادر آنها نیز در کنار کودکان خود دوباره تجربه کنند.


سلام بر شما

این برمیگرده به انسان شناسی و فلسفه و من هم کاملا موافقم که باید در معماری بحث های فلسفی و انسان شناسی باشه،با توجه به اینکه تا حدودی این دروس وجود داره"انسان ،طبیعت،معماری"از این قبیل درسهاست،اما همین آلودگی خاک را که عرض میکنید محصول تعریف مدرنیته ای است که خودشان از پیشرفت داشتند و عدم نگاه همه جانبه باعث پدید آمدن چنین فجایعی شد در حقیقت انسان امروز با طبیعت تعامل ندارد،سر جنگ دارد،این اتفاق صد مرتبه بیشتر در کشورهای مقلد و طوطی پرور در حال رخ دادن است.
پس باید ابتدا تعریفی درست و آکادمیک از مدرنیته و ریشه ای فکری آن داشته باشیم.تا بتوانیم دقیقا مقایسه کنیم

این نظر شما درست است و من هم قبول دارم تمامی انسانها با هر فکری در تمام جهان در رشته ای از کارها با هم مشترک هستند اما باید ببینیم که فرهنگ ما چیست ،اهداف ما چه قله ای را هدف گیری کرده است و ما چرا از آین اهداف دور شدیم و از این مسیر خارج.

البته که چنین تفکری سخت است چون نگاه آنها به زندگی(گذشتگان ما) با نگاه ما کاملا متفاوته.و برای به فعل در آوردن این تفکر نیازمند تفکرات ریشه ای هستیم همانطور که خودتان فرمودید
اما من خودم شخصا نگاه "کریستوفر الکساندر را به معماری قبول دارم" و اعتقادم این است که گذشتگان ما نیز بر همین پایه ی فکری جریان معماری را دنبال میکردند.

تولید علم یا همان تولید نسخه ای جدید در هر علمی نیازمند یک نگاه تازه است به آن.

توجه کنید یک مثال میزنم :در روستای پدری من و تمام روستاهای اطراف "قبرستان"در ورودی هر روستا قرار گرفته با دیوارهای کوتاه به طوریکه شخصا هر وقت رد میشم از آن مکان بنده تحت تاثیر قرار میگیرم و مدتی در فکر فرو میروم نگاه کنید من فرهنگ همین 40 سال پیش خودمان را در بعضی مقولات بیشتر میپذیرم ،مرگ جزء واقعیات زندگی است ،اما بعضی افراد با شنیدن مرگ و قبرستان به یاد غم و غصه ناراحتی میافتند و قصد دارند مرگ و تمام متعلقات به آن را از خود دور کنند، در همین روستا قبرستان جدید در 10 کیلومتری روستا "تقریبا خارج از روستا ساخته شده است و خیلی هم عجیب است که ما بعد ها چگونه باید تا آنجا برویم البته دور نیست اما از روستا خیلی فاصله گرفته ،دقیقا نمیدانم شاید بخاطر کمبود زمین باشد اما در برخی شهرها نیز همین طور است متاسفانه.
 

ASDNA

عضو جدید
سلام بر شما

این برمیگرده به انسان شناسی و فلسفه و من هم کاملا موافقم که باید در معماری بحث های فلسفی و انسان شناسی باشه،با توجه به اینکه تا حدودی این دروس وجود داره"انسان ،طبیعت،معماری"از این قبیل درسهاست،اما همین آلودگی خاک را که عرض میکنید محصول تعریف مدرنیته ای است که خودشان از پیشرفت داشتند و عدم نگاه همه جانبه باعث پدید آمدن چنین فجایعی شد در حقیقت انسان امروز با طبیعت تعامل ندارد،سر جنگ دارد،این اتفاق صد مرتبه بیشتر در کشورهای مقلد و طوطی پرور در حال رخ دادن است.
پس باید ابتدا تعریفی درست و آکادمیک از مدرنیته و ریشه ای فکری آن داشته باشیم.تا بتوانیم دقیقا مقایسه کنیم

این نظر شما درست است و من هم قبول دارم تمامی انسانها با هر فکری در تمام جهان در رشته ای از کارها با هم مشترک هستند اما باید ببینیم که فرهنگ ما چیست ،اهداف ما چه قله ای را هدف گیری کرده است و ما چرا از آین اهداف دور شدیم و از این مسیر خارج.

البته که چنین تفکری سخت است چون نگاه آنها به زندگی(گذشتگان ما) با نگاه ما کاملا متفاوته.و برای به فعل در آوردن این تفکر نیازمند تفکرات ریشه ای هستیم همانطور که خودتان فرمودید
اما من خودم شخصا نگاه "کریستوفر الکساندر را به معماری قبول دارم" و اعتقادم این است که گذشتگان ما نیز بر همین پایه ی فکری جریان معماری را دنبال میکردند.

تولید علم یا همان تولید نسخه ای جدید در هر علمی نیازمند یک نگاه تازه است به آن.

توجه کنید یک مثال میزنم :در روستای پدری من و تمام روستاهای اطراف "قبرستان"در ورودی هر روستا قرار گرفته با دیوارهای کوتاه به طوریکه شخصا هر وقت رد میشم از آن مکان بنده تحت تاثیر قرار میگیرم و مدتی در فکر فرو میروم نگاه کنید من فرهنگ همین 40 سال پیش خودمان را در بعضی مقولات بیشتر میپذیرم ،مرگ جزء واقعیات زندگی است ،اما بعضی افراد با شنیدن مرگ و قبرستان به یاد غم و غصه ناراحتی میافتند و قصد دارند مرگ و تمام متعلقات به آن را از خود دور کنند، در همین روستا قبرستان جدید در 10 کیلومتری روستا "تقریبا خارج از روستا ساخته شده است و خیلی هم عجیب است که ما بعد ها چگونه باید تا آنجا برویم البته دور نیست اما از روستا خیلی فاصله گرفته ،دقیقا نمیدانم شاید بخاطر کمبود زمین باشد اما در برخی شهرها نیز همین طور است متاسفانه.

سلام ، کاملا قبول دارم که بسیاری از مشکلات کنونی ما در دنیای جدید بدلیل عملکرد خود ما در 2 قرن اخیر است . اما یک چیز را در نظر بگیریم : (( ما انسانیم )) . تجربه جزو لاینفک زندگی و روند پیشرفت ماست . البته قبول دارم که در این میان کسانی و حتی کشور هایی در کمال بی مسوولیتی عمل کرده اند. اما حد اقل هم اکنون مباحثی چون sustainable architecture و solar Architecture و .... به سرعت در حال فراگیر شدن هستند.

احساس می کنم بحث مان به یک برآیند قابل قبول رسید. بهروز باشید
 

mh.memar

عضو جدید
سخنانی از زبان معماران بزرگ

سخنانی از زبان معماران بزرگ

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]پیتر آیزنمن : حقایق علمی بهانه ای برای معماری هستند نه توجیهی برای آن.[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] [/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]لوکوربوزیه : من ترسیم­کردن را به حرف­زدن ترجیح می­دهم، زیرا ترسیم کردن سریع­تر است و مجال کمتری برای دروغ­گفتن باقی می­گذارد.[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] [/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]پاول جاناک : رفتار معماران مدرن بر محور مصالح است و می خواهند کار خود را بر اساس ساختار و مصالح قرار دهند برای اینکه نمایش ساختار و مصالح تشکیل دهنده یک یک اصول خلاصه شده است.[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] [/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بهرام شیردل : معماران هم مثل اهل حرفه های دیگر در یک مقطع زمانی پی می برند که شرایط جهان دارد تغییر می کند و کار حرفه ای آنها وقتی ارزش دارد که در این شرایط جدید بتواند نقشی ایفا کند.[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] [/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]ژان نوول : معمارانی که حرف بیشتری برای گفتن دارند معمارانی هستند که واقعا میسازند.[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] [/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]پاتریک ناتگنز : معماری علاوه بر زیبایی با کارایی نیز سر و کار دارد یعنی علاوه بر بیان شخصی با تامین نیاز دیگران نیز درگیر است.[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] [/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بن فارمر : معماری هنری است که نمی تواند از بافت پیرامون طبیعی و مصنوع جدا باشد.اگر قرار است مفاهیم معماری را درک کنیم تبحر فنی نیازیست اساسی. معماری خوب نیزمند کارفرمای خوب است.[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] [/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]هنری لنارد/سوزان کروهست لنارد : فضاهای شهری نیازمند بیان هنری اند.خاطره های ما با مکانهای با هویتی که در آن تجربه های ارزشمند رخ میدهد گره خورده است.فضای شهری در واقع قلب شهر و منشاء زندکی روزمره است.[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] [/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]جرج آنزورنا : معمار واقعی معماریست برای همه و از جمله فقرا .[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] [/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]باری.بی.گرین بی : از نظر تاریخی معماری عینی ترین و ماندگارترین نتیجهء آرزوی انسان برای یافتن معنا در این دنیای خاکی بوده است.[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] [/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]جی اپیلتون : رابطه یک بنا با محیط پیرامونش معیار مهمیست که با توجه به آن میتوان شایستگی هنری بنا را ارزیابی کرد.[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] [/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]دیتریچ کاربرچت : وقتی میگوییم شهری زیباست منظور آن زیبایی است که ما از خیابانها و میدانها _یعنی از فضای عمومی_درک میکنیم .بنابراین برای «زیبا» کردن یک شهر باید به اینگونه فضاهای عمومی پرداخت.[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] [/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]چارلز جنکز : معماری ارگانیک این معماری بر پایه اندیشه نزدیکی بین معماری و محیط زیست شکل گرفته است. این معماری نوعی فناوری الهام گرفته از طبیعت است که الگوهای طبیعی عیناً در آن تکرار می شود .‎شود.[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] [/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]فرانک لوید رایت : معمار بایستی یک پیامبر باشد ... یک پیامبر به مفهوم واقعی کلمه ... اگر او قادر نباشد حداقل ده سال جلوتر را ببیند، نمی­توان او را یک معمار نامید.[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] [/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]لویی کان : پروژه؛ یعنی شالوده دادن به یک فرم، درون یک نظم.[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] [/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]فرانک گری : هندسه شالوده و مبنای ادراک معماری است. من از طریق هندسه به اثر خود دست می­یابم. در شناخت جهان معماری، زبان هندسه مانند زبان سازه اهمیت دارد. هر دوی آنها در کنار خواص مصالح و عالم طبیعت، برای من سرچشمه­های زاینده و مهم الهام هستند.[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] [/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تادائو آندو : خلاقیت حقیقی کل زندگی را شامل می­گردد و به وسیله ابزارهایی از شهود بیان می­شود که فراسوی منطق و آن چیزی است که زبان­های دیگر قادر به ابراز آن هستند .[/FONT]​

 

maryam28

عضو جدید
به نظر شما چه کسی در نابودی معماری ایران مقصر است؟

معماران
پیمانکاران
دولت
سرمایه داران
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

omran1

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
به این میگن طراح
یک سوال چرا در ایران اینگونه بنا نداریم
مشکل از کجاست:razz:
 

203_fariba

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به نظر من از دلايلش ميتونه

تحريم (عدم دسترسي به تكنولوزي روز دنيا),مسائل سياسي,اقتصادي,.....باشه

واينم بكم كه ايران در ليست كشور هايي كه توش ميشه سرمايه گذاري كرد در رده ي اخر يعني رده ي سوم قرار داده
اين ليست نشون ميده كه از نظر اونا ايران براي سرمايه گذاري كشور ناامنيه
 

omran1

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
یعنی برای ساخت بنا مثل این چقدر سرمایه می خواد یعنی ما سرمایه برای ساخت نداریم:cry:
 

203_fariba

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یعنی برای ساخت بنا مثل این چقدر سرمایه می خواد یعنی ما سرمایه برای ساخت نداریم:cry:


چرا داريم اما تا وقتي كه طرح هاي بنيادي و زير بنايي كشورمون به اتمام نرسه
به نظر من ساخت اين بنا ها خيلي ضروري نيست
هنوز روستاهاي داريم كه به خاطر نداشتن يه بل ساده مردمش انگشتشونو از دست ميدن:cry:
 

omran1

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
این درسته اما داریم بناهای می سازیم که درحد خودمون نیست یک مثال الان هر ساله داریم سالن ورزشی می سازیم خیلی ساده مثله قوطی کبریت در حالی که بجایی این همه قوطی کبریت یک ورزشگاه خوب زد:):redface:
 

Similar threads

بالا