مشاعرۀ سنّتی

won-a-pa-lei

عضو جدید

یک چند بکودکی باستاد شدیم
یک چند به استادی خود شاد شدیم
پایان سخن شنو که ما را چه رسید
از خاک در آمدیم و بر باد شدیم
من همین یک نفس از جرعه جانم باقیست
آخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش


شرمنده تشکرام تموم شده!
 

FA-HA

عضو جدید
تو را من زهر شيرين خوانم اي عشق
كه نامي خوش تر از اينت ندانم
وگر هر لحظه رنگي تازه گيري
به غير از زهر شيرينت نخوانم
تو زهري، زهر گرم سينه سوزي
تو شيريني، كه شور هستي از توست
شراب جام خورشيدي كه جان را
نشاط از تو، غم از تو، مستي از توست

فريدون مشيري
 

island1991

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو را من زهر شيرين خوانم اي عشق
كه نامي خوش تر از اينت ندانم
وگر هر لحظه رنگي تازه گيري
به غير از زهر شيرينت نخوانم
تو زهري، زهر گرم سينه سوزي
تو شيريني، كه شور هستي از توست
شراب جام خورشيدي كه جان را
نشاط از تو، غم از تو، مستي از توست

فريدون مشيري


تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست/راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش...
 

ranalean

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
تو را من زهر شيرين خوانم اي عشق
كه نامي خوش تر از اينت ندانم
وگر هر لحظه رنگي تازه گيري
به غير از زهر شيرينت نخوانم
تو زهري، زهر گرم سينه سوزي
تو شيريني، كه شور هستي از توست
شراب جام خورشيدي كه جان را
نشاط از تو، غم از تو، مستي از توست

فريدون مشيري



تا هستم ای دوست ندانی که کیستم

روزی سراغ وقت من آیی که نیستم

شهریار
 

FA-HA

عضو جدید
تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست/راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش...
شهري است در كناره آن شط پر خروش
با نخل هاي در هم و شب هاي پر ز نور
شهري است در كناره ي آن شط و قلب من
آنجا اسير پنجه ي يك مرد پر غرور

فروغ (يادي از گذشته)
 

*setareh66*

عضو جدید
کاربر ممتاز
ربــایــد هـمی این از آن آن از این / ز نـــفـــریــــن نــــدانــنـــــــد باز آفرین
هــمــه گنــج ها زیر دامــن نــهنـد / بـــمیــــرند و کوشش به دشمن نهند
 

island1991

عضو جدید
کاربر ممتاز
شهري است در كناره آن شط پر خروش
با نخل هاي در هم و شب هاي پر ز نور
شهري است در كناره ي آن شط و قلب من
آنجا اسير پنجه ي يك مرد پر غرور

فروغ (يادي از گذشته)

رسم عاشق نیست با یک دل دو دلبر داشتن/یا ز جانان یا ز جان بایست دل برداشتن...
 
آخرین ویرایش:

island1991

عضو جدید
کاربر ممتاز
ربــایــد هـمی این از آن آن از این / ز نـــفـــریــــن نــــدانــنـــــــد باز آفرین
هــمــه گنــج ها زیر دامــن نــهنـد / بـــمیــــرند و کوشش به دشمن نهند


درد عشق از هر که میپرسم جوابم میدهد/از که میپرسی که من خود عاجزم در کار خویش...
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
رسم عاشق نیست با یک دل دو دلبر داشتن/یا ز جانان یا ز جان بایست دل برداشتن...

نخل نوخیز گلستان جهان بسیار است

گل این باغ بسی سرو روان بسیار است



جان من همچو تو غارتگر جان بسیار است

ترک زرین کمر موی میان بسیار است
 

island1991

عضو جدید
کاربر ممتاز
نخل نوخیز گلستان جهان بسیار است

گل این باغ بسی سرو روان بسیار است



جان من همچو تو غارتگر جان بسیار است

ترک زرین کمر موی میان بسیار است



تمییز نیک و بد روزگار کار تو نیست/چو چشم آینه در خوب و زشت حیران باش...
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
دل من کیست که لطف از تو کند گستاخی



بر دهانش زن اگر نام تمنا ببرد
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
زبان خامه ندارد سر بیان فراق



وگرنه شرح دهم با تو داستان فراق
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
درنگر در حال خاموشی به رویم نیک نیک

تا ببینی بر رخ من صد هزار آثار خود




این غزل کوتاه کردم باقی این در دل است

گویم ار مستم کنی از نرگس خمار خود
 

island1991

عضو جدید
کاربر ممتاز
درنگر در حال خاموشی به رویم نیک نیک

تا ببینی بر رخ من صد هزار آثار خود




این غزل کوتاه کردم باقی این در دل است

گویم ار مستم کنی از نرگس خمار خود


دوش در خوابم در آغوش آمدی/وین مپندارم که بینم جز به خواب
 

FA-HA

عضو جدید
دوش در خوابم در آغوش آمدی/وین مپندارم که بینم جز به خواب
بايد امشب بروم
بايد امشب چمداني را
كه به اندازه ي پيراهن تنهايي من جا دارد، بردارم
و به سمتي بروم
كه درختان حماسي پيداست
رو به آن وسعت بي واژه كه همواره مرا مي خواند
يك نفر باز صدا زد سهراب
كفش هايم كو؟
 

چاووش

عضو جدید
بايد امشب بروم
بايد امشب چمداني را
كه به اندازه ي پيراهن تنهايي من جا دارد، بردارم
و به سمتي بروم
كه درختان حماسي پيداست
رو به آن وسعت بي واژه كه همواره مرا مي خواند
يك نفر باز صدا زد سهراب
كفش هايم كو؟
وفای شمع را نازم که بعداز سوختن هر دم
به سر خاکستری در ماتم پروانه میریزد
 

island1991

عضو جدید
کاربر ممتاز
بايد امشب بروم
بايد امشب چمداني را
كه به اندازه ي پيراهن تنهايي من جا دارد، بردارم
و به سمتي بروم
كه درختان حماسي پيداست
رو به آن وسعت بي واژه كه همواره مرا مي خواند
يك نفر باز صدا زد سهراب
كفش هايم كو؟


وفا کردیم و با ما غدر کردند/برو سعدی که این پاداش آن است...
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا