به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

گلابتون

مدیر بازنشسته
حواسم ر ا پرت ميكنم
یه سمت دیگر
مبادا سمت تو بیاید
منطقه تو ممنوعه است
عاقبتی جز هبوط ندارد
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=times new roman, times, serif]از آنرو هـست یاران را صفـاها با مِـی لعـلش[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]که غیر از راستی نقشی در آن جوهر نمیگیرد[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif] [/FONT]
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
اي كه گفتي جان بده تا باشدت آرام جان
جان به غمهايش سپردم نيست آرامم هنوز
 

kia_martan

عضو جدید
دلم گرفت از آسمون

هم از زمين هم اززمون

تو زندگيم چقدر غمه

دلم گرفته از همه

اي روزگار لعنتي

تلخ بهت هرچي بگم

من به زمين و آسمون دست رفاقت نميدم

دست رفاقت نميدم

دست رفاقت نميدم

امشب از اون شباست که من

دوباره ديوونه بشم

تو مستي و بي خبري

اسير ميخونه بشم

امشب از اون شباست که من دلم ميخواد

داد بزنم

تو شهر اين غريبه ها دردم و فرياد بزنم

اي روزگار لعنتي

تلخ بهت هرچي بگم

من به زمين و اسمون دست رفاقت نميدم

دست رفاقت نميدم

دست رفاقت نميدم

از اين همه دربه دردي

تو قلب من قيامته

چه فايده داره زندگي

اين انتهاي طاقته

از اين همه دربه دري

به لب رسيده جووون من

به داد من نميرسه

خداي آسمون من

دلم گرفت از آسمون

هم از زمين هم از زمون

تو زندگيم چقد غمه

دلم گرفته از همه

اي روزگار لعنتي

تلخ بهت هرچي بگم

من به زمين وآسمون دست رفاقت نميدم

دست رفاقت نميدم...

دست رفاقت نميدم...

دست رفاقت نميدم...

دلم گرفت از آسموووون......
 

EVER GREEN

عضو جدید
ای شرمزده غنچهٔ مستور از تو
حیران و خجل نرگس مخمور از تو
گل با تو برابری کجا یارد کرد
کاو نور ز مه دارد و مه نور از تو
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
جان بی جمال جانان، میل جهان ندارد
هرکس که این ندارد، حقا که آن ندارد
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
 

*setareh66*

عضو جدید
کاربر ممتاز
من اینجا بس دلم تنگ است و هر سازی که می بینم بد آهنگ است ، بیا ره توشه برداریم و قدم در راه بی برگشت
بگذاریم، ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است.
 

EVER GREEN

عضو جدید
ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیده ما را رفیق و مونس شد
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد
 

*setareh66*

عضو جدید
کاربر ممتاز
دریاب که از روح جدا خواهی رفت
در پرده اسرار فنا خواهی رفت

می نوش ندانی از کجا آمده‌ای
خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت
 

heleya

عضو جدید
بی تو مهتاب شبی باز از ان کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم ان عاشق دیوانه که بودم:surprised:
 

*setareh66*

عضو جدید
کاربر ممتاز
این قـافـله عـمر عجب می گذرد
دریاب دمی که با طرب می گذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را کـه شب می گذرد
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
روزهای نوبهاران یاد باد
سیر باغ و لاله زاران یاد باد
صحبت جانبخش یاران یاد باد
روز وصل دوستداران یاد باد
یادم آید دوستان شاد من
مهر آنها چشمه ی ايجاد من
گرچه یاران فارغند از یاد من
از من ایشان را هزاران یاد باد
از فراق دوستان آواره ام
جان به کف افتاده ام- دلپاره ام
غمگساران حل کنند این چاره ام
چاره ی آن غمگساران یاد باد
رفته آنها، خاطرم آشفته ماند
بخت بیدارم بناگه خفته ماند
مبتلا گشتم در این بند و بلا
کوشش آن حق گزاران یاد باد
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
اگر شبی از شبای زمستانی مسافری به عنوان گرمای نگاهت به تو پناه آورد تنهایش نگذار ، شاید در گرمترین روزهای تابستان به خنکیه ی لبخندش محتاج شوی .
 

Mitra_Galaxy

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
باید آرام نوشت
روی خشت واین دل خام نوشت
تا هوا گرم بهار است بیا تا برویم.
باید آهسته نوشت
رفت وپیوسته نوشت
روزگاری زپی عشق دوان می رفتیم
زیر باران دل ابر کبود.
باید بر آب نوشت
کم ونایاب نوشت
عشق هم مرحم این زخم نبود
جای خنجر به کمر گشته کبود.
باید با صبر نوشت
روی این قبر نوشت
من در این دیر کهن خاک صفا میجستم
خسته از جور وجفا مهر وفا میجستم
شررزهربزد بر دل واین جان برفت
رفتم از جان وهمه عشق روا میجستم.
..
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
در من ترانه های قشنگی نشسته اند

انگار از نشستن ِ بیهوده خسته اند

انگا ر سالهای زیادی ست بی جهت

امید خود به این دل ِ دیوانه بسته اند

ازشور و مستی ِ پدران ِ گذ شته مان

حالا به من رسیده و در من نشسته اند ...

من باز گیج می شوم از موج واژه ها

این بغضهای تازه که در من شکسته اند

من گیج گیج گیج ، تورا شعر می پرم

اما تمام پنــــجره ها ی تــو بستـــه اند
 

ahmad45199

عضو جدید
[FONT=georgia,times new roman,times,serif]پروانه و شمع و گل،شبی آشفتند-در طرف چمن[/FONT]
[FONT=georgia,times new roman,times,serif]وز جور و جفای دهر باهم گفتند-بسیار سخن[/FONT]
[FONT=georgia,times new roman,times,serif]شد صبح،نه پروانه بجا بود نه شمع-ناگاه صبا[/FONT]
[FONT=georgia,times new roman,times,serif]بر گل بوزید و هردو باهم رفتند من ماندم و من[/FONT]
[FONT=georgia,times new roman,times,serif]"ملک الشعرای بهار"[/FONT]​
 

masoudica

عضو جدید
دندان که در دهان نبود خنده بد نماست
دکان بی مطاع چرا وا کند کسی

عمر عزیز خود منما صرف ناکسان
حیف از طلا که خرج مطلا کند کسی
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
سحرگه برگ گل تر شد ز شبنم

نسيم آهسته زلفش ريخت بر هم

بياور عطر زلفش سوي جانم

مرا فارغ کن از غم هاي عالم
 

Similar threads

بالا