13بدر روز قتل عام ايرانيان توسط ددمنشان صهيونيست

javad ta

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=times new roman,times,serif]آنچه كه امروزه از آن با عنوان روز طبيعت ياد مي شود تنها ياد آور روزهاي سختي است كه اجداد صهيونيست هاي امروز و مادران و پدران كساني چون شارون و نتانياهو هزاران سال پيش ايرانيان مظلوم را به مانند ملت ستم كشيده فلسطين قتل عام كردند و هنوز كه هنوز است اين قتل عام را جشن مي گيرند. فراموش نكنيم كه 13 بدر كمترين نسبتي با آنچه اين روزها به عنوان روز طبيعت از آن ياد مي شود ندارد و واقعيت چيز ديگري است كه مروري اجمالي بر آن چندان بي ارتباط با وقايع اخير جهان عرب و دخالت هاي يهوديان صهيونيست و حملات ددمنشانه آنان به مردم مظلوم غزه نيست.[/FONT]
[FONT=times new roman,times,serif]در تواريخ آمده است كه : خشایارشاه را ملکه ای و شهربانویی بود عفیف و باحیا، به نام "وشتی" که در زیبایی نیز شهره بلاد بود. شاه ایران زمین که در پایان جشن 180 روزه از باده نوشی بدمست گردیده بود، در هنگام بدمستی ، شهربانو را می طلبد تا او را به اغیار بنمایاند. ملکه از این دستور گستاخانه شاه سر باز می زند و شاه خشمگین، او را از شهربانویی ساقط می نماید. یهودیان که در سراسر ایران ، نفوذ فراوان داشتند، جسارتشان به جایی رسیده بود که از دادن مالیات و خراج استنکاف می نمودند و این استنکاف باعث شده بود که "هامان" صدراعظم خشایارشاه بر علیه آنان بشورد و آنان را در تنگنا قرار دهد و یا حتی دستور قتل برخی از آنان را صادر نماید. الکلام ؛ یهودیان که به صورت غیررسمی در دربار شاه نفوذ داشتند چاره می اندیشند و از این فرصت استفاده کرده و دخترکی یهودی به نام "استر" را به عنوان ملکه و شهربانوی کشور به پادشاه معرفی می کنند . شاه سست عنصر نیز، وقتی زیبایی و صباحت وجه او را می بیند، شیفته او شده و او را به عنوان ملکه تمام ایرانیان برمی گزیند، بدون آنکه بداند او یهودی است و یا خواهرزاده و یا پسرعموی "مردخای" رهبر مذهبی یهودیان ایران است . "اِستِر" ملکه ایران می شود و با نقشه های "مردخای" دایی و یا عموی خود "هامان" صدراعظم خشایارشاه را از تخت صدر اعظمی به زیر می کشد و ساقط می نماید و به همراه 10 پسرش به مرگ محکوم می کند و این تراژدی غمبار قتل امیرکبیر در زمان ناصرقاجاری را تداعی می کند.[/FONT]
[FONT=times new roman,times,serif]یهودیان؛ حاکم بلامنازع دربار هخامنشی می گردند و چون بر بلاد ایران حاکم گشتند از پادشاه، سه روز مهلت خواستند تا مخالفان پارسی و ایرانی یهودیان را بکشند و در این سه روز بیش از هفتاد و پنج هزار ایرانی توسط یهودیان قتل عام گشتند و در برخی نقل ها این تعداد تا پانصد هزار نفر نیز نقل شده است* .[/FONT]
[FONT=times new roman,times,serif]یهودیان از آن تاریخ، به یاد این رویداد که به موجب آن از یک یهودی کشی، رهایی یافتند، هر سال در ماه عبری آدار جشن می‌گیرند و آن وقایع را «پوریم» می‌نامند.[/FONT]
[FONT=times new roman,times,serif]ایرانیان؛ پس از سه روز قتل و غارت یهودیان از دست ستم آنان به کوهها و بلندی ها و دشت ها، پناه بردند تا از آنان در امان باشند در تاریخ آورده اند که این روز رهایی، روز سیزده فروردین بوده است و یهودیان نیز به شکرانه این هولوکاست بزرگ و قتل عام فجیع، جشنی را برافراشتند و اسم آن جشن را عید پوریم و یا عید ایرانی کشان نام گذاری کردند. و ايرانيان نيز در فراخناي تاريخ از دست اين قوم ظالم و خون ريز روزهاي سيزده بدر را به دشت و دمن پناهنده مي شوند .[/FONT]
[FONT=times new roman,times,serif]پس شايد توجه به چند نكته قابل توجه باشد:[/FONT]
[FONT=times new roman,times,serif]1- آدم كشي و قتل و غارت در پوست و گوشت و استخوان صهيونيست هاست. چه در سه هزار سال پيش و چه در قرن بيست و يك.[/FONT]
[FONT=times new roman,times,serif]2- تلمود، رسما يهوديان را به نسل كشي و قتل و غارت توصيه مي كند. اين اقدام حيواني به عنوان آئين مذهبي آنان مورد توجه است.[/FONT]
[FONT=times new roman,times,serif]3- براي اين قوم كه مصداق بارز آنان يهوديان صهيونيست امروزي است فارس و عرب و مسلمان و غير مسلمان فرق نمي كند.، تنها مهم است كه آنان ملت هاي ديگر را سرنگون كرده و به كشتار آنان دست بزنند چرا كه خود را قوم برتر مي دانند. [/FONT]
 

Schneider

مدیر بازنشسته
من کلا با تحریکاتی قومی-مذهبی مخالفم

اینکه یه عده رو شارژ کنی تا آتش تنفر رو دروجودشون شعله ور شه با تاکید بر عبارات "فلسطین" ، "قتل عام" و "صهیونیست" بنظرم بیشتر تهییجه تا حقیقت گویی!

در >> این آدرس << از Wikipedia توضیحاتی در خصوص استر داده و در انتها اشاره نکرده:
"هفتاد و پنج هزار ایرانی توسط یهودیان قتل عام گشتند و در برخی نقل ها این تعداد تا پانصد هزار نفر نیز نقل شده"
فقط گفته:
"...در میهمانی دوم به پادشاه می گوید که یهودی است و هامان قصد نابودی قوم یهود را دارد و در ادامه استر حکمی از شاه می گیرد که به موجب آن یهودیان از انهدام رهایی می یابند و دشمنان یهود به ویژه هامان به دار آویخته می شوند"
اگر دوستان منبع دقیقی و روشن از این ذکر تاریخی استارتر سراغ دارن لطفا به اشتراک بزارن تا بیشتر بحث کنیم
در بحث ها بیشتر اطلاعات ردوبدل میشه و معتبرتر از speech ه یکطرفست
 

masisabz

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=1]با فلسفه "سیزده بدر" آشنا شویم[/h]

مشیه و مشیانه که پسر و دختر دوقلوی کیومرث بودند روز سیزده فروردین برای اولین بار در جهان با هم ازدواج نمودند. در آن زمان چون عقد و نکاحی شناخته شده نبود...

امروز روز 13 فروردین است، و چه روزی بهتر از امروز که درباره فلسفه 13بدر کمی ‌فکر کنیم، نظرات متفاوتی در این باره وجود دارد. در بیشتر فرهنگها عدد 13 برخلاف عدد هفت، نامیمون و نحس است. اما ما معتقدیم که هیچ روزی نحس نیست. حال به به بررسی نظرات مختلف و مراسم 13بدر می‌پردازیم، تا بدانیم هیچ سنتی بدون فلسفه و ریشه‌های فرهنگی اینچنین نمی‌توانست پایدار بماند.

در مورد روز و عدد سیزده دو اعتقاد متضاد وجود دارد:
1. این روز را نحس دانسته، به همین دلیل برای رفع بلا به دامان طبیعت پناه می‌بردند.
2. این روز را خجسته پنداشته و برای گذراندن بهتر این روز از طبیعت یاری می‌جستند.
ایرانیان چون در مورد این روز آگاهی کمتری دارند آن روز را نحس می‌دانند و برای بیرون کردن نحسی از خانه و کاشانهً خود کنار جویبارها و سبزه‌ها می‌روند و به شادی می‌پردازند. تا کنون هیچ دانشمندی ذکر نکرده که سیزده نوروز نحس است. بلکه قریب به اتفاق روز سیزده نوروز را بسیار مسعود و فرخنده دانسته اند. مثلا در صفحهً 266 آثار الباقیه جدولی برای سعد و نحس آورده شده که در آن سیزده نوروز که تیر روز نام دارد کلمهً (سعد) به معنی فرخنده آمده و به هیچ وجه نحوست و کراهت ندارد. بعد از اسلام چون سیزدهً تمام ماه‌ها را نحس می‌دانند به اشتباه سیزده عید نوروز را نیز نحس شمرده اند. وقتی دربارهً نیکویی و فرخنده بودن روز سیزدهم نوروز بیشتر دقت و بررسی کنیم مشاهده می‌شود موضوع بسیار معقول و مستند به سوابق تاریخی است. سیزدهم هر ماه شمسی که تیر روز نامیده می‌شود مربوط به فرشتهً بزرگ و ارجمندی است که "تیر" نام دارد و در پهلوی آن راتیشتر می‌گویند. فرشتهً مقدس تیر در کیش مزدیستی مقام بلند و داستان شیرینی دارد. ایرانیان قدیم پس از دوازده روز جشن گرفتن و شادی کردن که به یاد دوازده ماه سال است، روز سیزدهم نوروز را که روز فرخنده ایست به باغ و صحرا می‌رفتند و شادی می‌کردند و در حقیقت با این ترتیب رسمی‌ بودن دورهً نوروز را به پایان می‌رسانیدند.


سبزه گره زدن
افسانهً آفرینش در ایران باستان و مسئلهً نخستین بشر و نخستین شاه و دانستن روایاتی دربارهً کیومرث حائز اهمیت زیادی است. در اوستا چندین بار از کیومرث سخن به میان آمده و او را اولین پادشاه و نیز نخستین بشر نامیده است. گفته‌های حمزه اصفهانی در کتاب سنی ملوک الارض و انبیاء و گفته‌های مسعودی در کتاب مروج الذهب جلد دوم و بیرونی در کتاب آثار الباقیه بر پایهً همان آگاهی است که در منابع پهلوی وجود دارد. مشیه و مشیانه که پسر و دختر دوقلوی کیومرث بودند روز سیزده فروردین برای اولین بار در جهان با هم ازدواج نمودند. در آن زمان چون عقد و نکاحی شناخته شده نبود آن دو به وسیله گره زدن دو شاخه پایهً ازدواج خود را بنا نهادند. این مراسم را بویژه دختران و پسران دم بخت انجام میدادند و امروز هم دختران و پسران برای بستن پیمان زناشویی نیت می‌کنند و علف گره می‌زنند. این رسم از زمان کیانیان تقریباً متروک شد ولی در زمان هخامنشیان دوباره شروع شده و تا امروز باقی مانده است. در کتاب مجمل التواریخ چنین آمده "اول مردی که به زمین ظاهر شد پارسیان او را کل شاه گویند. پسر و دختری از او ماند که مشیه و مشیانه نام گرفتند و روز سیزدهً نوروز با هم ازدواج کردند و در مدت پنجاه سال هیجده فرزند بوجود آوردند و چون مردند جهان نود و چهار سال بی پادشاه بماند". چنانکه در بحث جشن نوروز اشاره شد کردهای ایران و عراق که زرتشت را از خود می‌دانند روز سیزدهم فروردین را جزو جشن نوروز به حساب می‌آورند. دكتر نیك‌نام دربارة سابقة رسم گره زدن در روز سیزده به‌در می‌گوید: «برخی از آداب نوروز به آیین زرتشتی بازنمی‌گردد بلكه مربوط به باورهای مردمان آریایی است كه پیش از زرتشت در سرزمین ایران زندگی می‌كردند. طبق یكی از این باورها، بارندگی به فرشته‌ای به نام تِشتر مربوط است كه در آسمان‌ها به صورت اسب سپیدی در حال حركت است و هرگاه با دیوی به نام اَپوش بجنگد و برنده شود، سالی پر از سبزی و خرمی‌و باران در پیش است. به همین دلیل ایرانیان روز سیزدهم فروردین كنار سبزه‌ها و جویبارها می‌روند و به‌ویژه زنان كه نمایندة آناهیتا یعنی ایزدآب هستند با نوازش سبزه‌ها و گره زدن آنها حمایت خود را از فرشتة باران نشان می‌دهند.»

امّا دكتر وكیلیان می‌گوید: «در گذشته جامعة ما جامعة بسته‌ای بوده است. زن همیشه در خانه بوده و
منتظر بوده تا به خواستگاری‌اش بروند. امروزه تغییراتی به‌وجود آمده اما در گذشته دختران نمی‌توانستند همسرشان را خودشان انتخاب كند. بنابراین مهم‌ترین آمال و آرزوهای هر دختری در گذشته این بود كه شوهر خوبی بكند یا زودتر به خانه بخت برود. درباره دخترها این حرف وجود داشت كه: دختر كه رسید به 20، باید نشست و به حالش گریست. اینها جزء فرهنگ ما بوده است. دختر در 16، 17 سالگی باید به خانه بخت می‌رفت وگرنه مایه ننگ به حساب می‌آمد. اینها واقعیاتی بود كه وجود داشت. به همین دلیل دخترها به امامزاده می‌رفتند، سبزه گره می‌زدند و سفره‌های نذری پهن می‌كردند تا شاید نیروهای غیبی كمك كنند و شوهری برایشان پیدا شود زیرا دختری كه ازدواج نمی‌كرد جایگاهی در جامعه نداشت.»


درباره سیزده بدر
در کتابهای تاریخی و ادبی سده‌های گذشته، که رسم‌ها، آیین جشن‌های نوروزی کهن را یاد و یادداشت کرده اند، چون تجارب الامم، آثار الباقیه، التفهیم، تاریخ بیهقی، مروج الذهب، زین الاخبار و نیز در شعر شاعران به ویژه شاعران دورهً غزنوی که بیشترین توصیف جشن‌ها را در بر دارد اشاره ای به "سیزده بدر" نمی‌یابیم. پرسش اینجاست که اگر در کتاب‌های تاریخی و ادبی گذشته اشاره ای به سیزده بدر و هفت سین نمی‌یابیم آیا این رسم‌ها را باید پدیده ای جدید دانست و یا این که، رسمی‌کهن است، و به علت عام و عامیانه بودن در خور توجه نبوده و با معیارهای مورخان زمان ارزش و اعتبار ثبت و ضبط نداشته است؟ نگارنده حالت دوم را باور دارد. زیرا رسم و آیینی که بدین گونه در همه شهرها و روستاهای ایران همگانی است و در بین همهً قشرهای اجتماعی عمومیت دارد، نمی‌تواند عمری در حد دو نسل و سه نسل داشته باشد. دیگر این که می‌دانیم کتابهای تاریخی و شعرهای شاعران، رویدادها و جشن‌های رسمی ‌را که در حضور شاهان و خاصان دستگاه حکومتی بود، بیان و توصیف می‌کرد. ولی سیزده بدر، رسمی ‌خانوادگی و عام و به بیانی دیگر پیش پا افتاده و همه پسند (و نه شاه پسند) بود. از طرف دیگر، نوشتن رویدادهای روزی که رفتارها و گفتارهای خنده دار و غیر جدی، برای خود جایی باز کرده، تا "نحسی سیزده" آسانتر "در" برود، توجه مورخ و شاعر را به خود جلب نمی‌کرد. و شاید "نحس" بودن هم عاملی برای بیان نکردن بود. نحس و ناخوشایند بودن عدد 13 و دوری جستن از آن، در بسیاری از کشورها و نزد بسیاری از ملت‌ها، باوری کهن است. مسیحیان هیچ گاه سیزده نفر بر سر یک سفره غذا نمی‌خورند. در باور تازیان سیزدهمین روز هر ماه ناخوشایند است. ابوریحان بیرونی در جدول "روزهای مختار و مسعود و مکروه" در ایران کهن، روز سیزدهم ماه تیر را که (تیر نام دارد) منحوس ذکر کرده است. سالهای زیادی فروردین ماه اول تابستان بود. یکی از نویسندگان در خاطره‌های هفتاد ساله اش از باور مردم شهر خود، قزوین، دربارهً سیزده بدر می‌نویسد: روز سیزده بدر جایز نبود برای دید و بازدید، به یک خانه رفت، هم صاحب خانه به فال بد می‌گرفت و می‌گفت نحوست را به خانه من آوردند و هم رونده، نمی‌خواست مبتلا به نحوست آن خانه شود. روز سیزده باید به صحرا رفت. زیرا آنچه بلا در این سال بیاید، امروز مقدر و تقسیم می‌شود. پس خوب است ما در شهر و خانه خود نباشیم، شاید در تقسیم بلا، فراموش شده و از قلم بیفتیم. شباهتی که بین سیزده بدر و برخی از رسم‌های کاتارها (بازماندگاه مانویان در اروپا، که ترکیبی از اندیشه‌های زردشتی، فلسفهً باستان و مسیحیت دارند) این پرسش را به ذهن می‌رساند که آیا هر دو ریشهً مشترک باستانی ندارند؟ کاتارها در روز عید "پاک" ( که برخی از سال‌ها به روز سیزده فروردین نزدیک است) از خانه بیرون آمده و روز را در دامن صحرا و کنار کشتزار می‌گذرانند، و برای ناهار با خود تخم مرغ می برند. در این روز پنهان کردن تخم مرغ در گوشه و کنار و پیدا کردن آنها سرگرمی ‌کودکان است. سه شباهت، یا سه ویژگی مشترک این دو عبارتند از:

1- آغاز محاسبهً هر دو از آغاز بهار و اعتدال ربیعی است.
2- در روز سیزده و عید پاک کاتارها به صحرا و دامان طبیعت می‌روند.
3- بازی و سرگرمی ‌کودکان با تخم مرغ فقط در روزهای عید بهاری رسم است، نه فصلهای دیگر سال.

شباهت دیگر دروغ‌های روز اول آوریل، با شوخی‌های سیزده بدر است. روز اول آوریل، هر چهار سال یکبار مصادف با روز سیزده فروردین است (و سه سال با 12 فروردین). پیشینه و انگیزهً برگزاری سیزده بدر، هر چه باشد، در همهً شهرها و روستاها و عشیره‌های ایران، سیزدهمین روز فروردین، رسمی‌است که باید از خانه بیرون آمد و به باغ و کشتزارها رو آورد و به اصطلاح نحسی روز سیزده را بدر کرد. خانواده‌ها در این روز به صورت گروهی و گاه چند خانواده با هم غذای ظهر را آماده کرده و نیز آجیل‌ها و خوردنی‌های سفرهً هفت سین را با خود برداشته، به دامان صحرا و طبیعت می‌روند و سبزهً هفت سین را با خود برده و به آب روان می‌اندازند. به دامن صحرا رفتن، شوخی و بازی کردن، دویدن، تاب خوردن و در هر حال جدی نبودن، از سرگرمی‌ها و ویژگی‌های روز سیزده است. گره زدن سبزه، به نیت باز شدن گره دشواری‌ها و برآورده شدن آرزوها، از جمله بیرون کردن نحسی است. این باور، معروف است که "سبزه گره زدن" دختران "دم بخت"، شگونی برای ازدواج و همسر یابی، می‌باشد. در فرهنگ اساطیر برای رسم‌های سیزده بدر، معنی‌های تمثیلی آورده: شادی و خنده در این روز به معنی فروریختن اندیشه‌های تیره و پلیدی، روبوسی نماد آشتی و به منزله تزکیه، خوردن غذا در دشت نشانهً فدیه گوسفند بریان، به آب افکندن سبزه‌های تازه رسته - نشانه دادن هدیه به ایزد آب یا"ناهید" و گره زدن سبزه برای باز شدن بخت و تمثیلی برای پیوند زن و مرد برای تسلسل نسلها، رسم مسابقه‌ها به ویژه اسب دوانی - یادآور کشمکش ایزد باران و دیو خشکسالی است.

این باور همگانی چنان است که اگر خانواده ای نتواند به علتی تمام روز را به باغ و صحرا برود، به ویژه با دگرگونی‌های جامعه شهر امروز در بعد از ظهر، هر قدر هم مختصر، "برای گره زدن سبزه و بیرون کردن نحسی سیزده" به باغ یا گردشگاه عمومی ‌می‌رود. با دگرگونی‌های صنعتی، شغلی، بزرگ شدن شهرها، فراوانی وسیله‌های آمد و رفت سریع السیر، وسیله‌های ارتباط جمعی و... به ناگزیر شهرداری‌های شهرهای بزرگ، دشواریهای آمد و رفت را پیش بینی می‌کنند. فراوانی اتومبیل و دیگر وسیله‌های آمد و رفت موتوری و نیز وسعت خانه سازی‌ها و شهرسازی‌ها، باعث شده که خانواده‌ها، سال به سال راه دورتری را برای "سیزده بدر" پشت سر بگذارند، تا سبزه و کشتزاری بیابند. روز سیزدهم فروردین مانند شب آخرین چهارشنبة سال اهمیت ویژه‌ای دارد. اگر با چهارشنبه‌ سوری به استقبال نوروز می‌رویم، با سیزده به‌در نوروزمان را بدرقه می‌كنیم.
نوروز كه مراسمش محفلی خانوادگی دارد، با دو حركت اجتماعی و عمومی‌از خانه‌ها به خارج راه می‌یابد، با دو آیین سنتی كه نشان از همبستگی جمعی دارند.


تهیه و تنظیم: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
 

ali hoseini

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آنچه كه امروزه از آن با عنوان روز طبيعت ياد مي شود تنها ياد آور روزهاي سختي است كه اجداد صهيونيست هاي امروز و مادران و پدران كساني چون شارون و نتانياهو هزاران سال پيش ايرانيان مظلوم را به مانند ملت ستم كشيده فلسطين قتل عام كردند و هنوز كه هنوز است اين قتل عام را جشن مي گيرند. فراموش نكنيم كه 13 بدر كمترين نسبتي با آنچه اين روزها به عنوان روز طبيعت از آن ياد مي شود ندارد و واقعيت چيز ديگري است كه مروري اجمالي بر آن چندان بي ارتباط با وقايع اخير جهان عرب و دخالت هاي يهوديان صهيونيست و حملات ددمنشانه آنان به مردم مظلوم غزه نيست.
در تواريخ آمده است كه : خشایارشاه را ملکه ای و شهربانویی بود عفیف و باحیا، به نام "وشتی" که در زیبایی نیز شهره بلاد بود. شاه ایران زمین که در پایان جشن 180 روزه از باده نوشی بدمست گردیده بود، در هنگام بدمستی ، شهربانو را می طلبد تا او را به اغیار بنمایاند. ملکه از این دستور گستاخانه شاه سر باز می زند و شاه خشمگین، او را از شهربانویی ساقط می نماید. یهودیان که در سراسر ایران ، نفوذ فراوان داشتند، جسارتشان به جایی رسیده بود که از دادن مالیات و خراج استنکاف می نمودند و این استنکاف باعث شده بود که "هامان" صدراعظم خشایارشاه بر علیه آنان بشورد و آنان را در تنگنا قرار دهد و یا حتی دستور قتل برخی از آنان را صادر نماید. الکلام ؛ یهودیان که به صورت غیررسمی در دربار شاه نفوذ داشتند چاره می اندیشند و از این فرصت استفاده کرده و دخترکی یهودی به نام "استر" را به عنوان ملکه و شهربانوی کشور به پادشاه معرفی می کنند . شاه سست عنصر نیز، وقتی زیبایی و صباحت وجه او را می بیند، شیفته او شده و او را به عنوان ملکه تمام ایرانیان برمی گزیند، بدون آنکه بداند او یهودی است و یا خواهرزاده و یا پسرعموی "مردخای" رهبر مذهبی یهودیان ایران است . "اِستِر" ملکه ایران می شود و با نقشه های "مردخای" دایی و یا عموی خود "هامان" صدراعظم خشایارشاه را از تخت صدر اعظمی به زیر می کشد و ساقط می نماید و به همراه 10 پسرش به مرگ محکوم می کند و این تراژدی غمبار قتل امیرکبیر در زمان ناصرقاجاری را تداعی می کند.
یهودیان؛ حاکم بلامنازع دربار هخامنشی می گردند و چون بر بلاد ایران حاکم گشتند از پادشاه، سه روز مهلت خواستند تا مخالفان پارسی و ایرانی یهودیان را بکشند و در این سه روز بیش از هفتاد و پنج هزار ایرانی توسط یهودیان قتل عام گشتند و در برخی نقل ها این تعداد تا پانصد هزار نفر نیز نقل شده است* .
یهودیان از آن تاریخ، به یاد این رویداد که به موجب آن از یک یهودی کشی، رهایی یافتند، هر سال در ماه عبری آدار جشن می‌گیرند و آن وقایع را «پوریم» می‌نامند.
ایرانیان؛ پس از سه روز قتل و غارت یهودیان از دست ستم آنان به کوهها و بلندی ها و دشت ها، پناه بردند تا از آنان در امان باشند در تاریخ آورده اند که این روز رهایی، روز سیزده فروردین بوده است و یهودیان نیز به شکرانه این هولوکاست بزرگ و قتل عام فجیع، جشنی را برافراشتند و اسم آن جشن را عید پوریم و یا عید ایرانی کشان نام گذاری کردند. و ايرانيان نيز در فراخناي تاريخ از دست اين قوم ظالم و خون ريز روزهاي سيزده بدر را به دشت و دمن پناهنده مي شوند .
پس شايد توجه به چند نكته قابل توجه باشد:
1- آدم كشي و قتل و غارت در پوست و گوشت و استخوان صهيونيست هاست. چه در سه هزار سال پيش و چه در قرن بيست و يك.
2- تلمود، رسما يهوديان را به نسل كشي و قتل و غارت توصيه مي كند. اين اقدام حيواني به عنوان آئين مذهبي آنان مورد توجه است.
3- براي اين قوم كه مصداق بارز آنان يهوديان صهيونيست امروزي است فارس و عرب و مسلمان و غير مسلمان فرق نمي كند.، تنها مهم است كه آنان ملت هاي ديگر را سرنگون كرده و به كشتار آنان دست بزنند چرا كه خود را قوم برتر مي دانند.

منم همین رو شنیدم. حتی تو تورات هم هست و از یه نفر شنیدم که رادیو اسراییل هم با افتخار!!! اینو میگفت یه بار.
تو اسراییل هم این روز رو جشن میگیرن و به هامان توهین میکنن.
مدفن استر و مرد خای هم تو شهر همدان زیارتگاه یهودیان هست.

در ضمن به عرض شانایدر عزیز هم برسونم که این منبعی که شما میگید توسط همون صهیونیستها اداره میشه و هیچ وقت ویکی پدیا منبع به حساب نمیاد.
بهترین منبعی که من دارم کتاب عهد عتیق (تورات ) هست که به این قضیه اشاره کرده و با کمی تجسس تو اینترنت میتونید ببینید قضیه چی بوده.
 

shanim

عضو جدید
کاربر ممتاز
این روز ها مشاهده می شود در داخل ایران برخی با تحریف کردن داستان استر به دنبال رسیدن به اهدافی هستند
همانطور که می دانید سالانه یهودیان روزی به نام «پوریم» را جشن می گیرند که برخی معتقدند با دوران هخامنشیان و خشایارشا ارتباط پیدا می کند و همین باعث شده است سیزده به در را ناشی از این روز بدانند.
می گویند ایرانیان در این روز همانطور که نیاکانشان برای محافظت از جانشان از خانه هایشان بیرون آمدند، در خانه ماندن را جایز نمی دانند.
از طرفی پادشاهان هخامنشی را هم در این جنایت دخالت می دهند و سیزده به در که یکی از جشن های فرهنگی ایرانیان است را زیر سوال می برند.
اما همه این موارد دروغ هایی آشکار است. در ادامه سعی بر آن است تا این موضوع را به صورت جزئی تر، با منابع و مدارک دقیق بررسی کنیم. خواهیم دید که این داستان از نظر تاریخی قابل اثبات نیست و همچنین جشن سیزده به در هیچ ربطی به این داستان و جشن پوریم ندارد و حتی تاریخ برگزاری پوریم با جشن سیزده به در، متفاوت است.
برای خوانایی بیشتر مقاله در ابتدا به سه واژه زیر توجه کنید:

داستان تحریف شده
شاید مهم ترین کسی که به تحریف این داستان پرداخت، ناصر پورپیرار بود. اما به تازگی علی اکبر رائفی پور، نقش مهمی در ترویج این دروغ آشکار داشته است.
البته تمام داستان های تحریفی یکسان نیستند و گه گاه با تغییرات جزئی در این داستان ها مواجه هستیم.
ممکن است داستان تحریف شده ی استر و مردخای را به این مضمون شنیده باشید:
«شخصی به اسم مردخای - که یهودی بوده است - بعد از مدتی در دستگاه خشایارشا نفوذ می کند و در همان دوران خشایارشا در هنگام مستی به همسرش وشتی دستور می دهد که به صورت برهنه در میان جمع حاضر شود اما وشتی قبول نمی کند و همین باعث خشم خشایارشا می شود. از همین رو مردخای خشایارشا را مجاب می کند که همسرش را رها کند و بعد از این موضوع مردخای برادر زاده ی خودش یعنی «هدسه» که بعداً استر نام می گیرد را با روش هایی (مانند جادو جمبل!) به ازدواج خشایارشا در می آورد.
استر در هنگامی که شهبانوی ایران می شود، بسیاری از یهودیان را به رده های بالا می آورد.
هامان - وزیر قدرتمند ایرانی - از فتنه ی مردخای آگاهی پیدا می کند و این موضوع را به خشایارشا گوش زد می کند و از وی می خواهد تا یهودیان را از ایران اخراج کند و پادشاه قبول می کند.
هنگامی که مردخای از این موضوع آگاه می شود با استر دسیسه ای می چیند و یک مهمانی ترتیب می دهد. در آن مهمانی استر به شدت خشایارشا را مست می کند و در شب سیزدهم فروردین ماه، شاه ایران در هنگام مستی حکم اعدام هامان و هفتاد و هفت هزار نفر ایرانی را می دهد و در روز سیزدهم فروردین ماه پانزده قوم ایرانی را قتل عام می کنند.»



قبل از آن که به بررسی اصل داستان برسیم قضیه برهنه کردن ملکه وشتی بسیار جالب می نماید. موضوعی که حتی در کتاب دین و زندگی آموزش و پرورش هم قرار گرفت. جالب آنکه در این داستان هیچ کجا از فرمان دادن به برهنه کردن ملکه وشتی نقل نشده است . تنها بیان می شود : «وشتی ملکه را با تاج ملوکانه به حضور پادشاه بیاورند تا زیبایی او را به خلایق و سروران نشان دهد زیرا که نیکو منظر بود»​
استر - باب اول​
برخی از تحریف کنندگان، به صورت غیر مستقیم به مخاطب القا می کنند که کوروش هم در این کشتار نقش داشته است. آنها با توجه به آنکه کوروش یهودیان را از بند بابل نجات داده است این موضوع را بیان می کنند. هرچند علی اکبر رائفی پور دید مثبتی به کوروش بزرگ دارد.​
 

shanim

عضو جدید
کاربر ممتاز
داستان واقعی
اما حال ببینیم اصل داستان چیست!
در عهد عتیق، کتاب اِستر داستانی از زمان پادشاهی به نام «اَخشُورُش» نقل می شود.
خلاصه این داستان :
«اخشورش پادشاه در سال سوم پادشاهی خود میهمانی با شکوهی در کاخ شوش برگزار می کند و پس از آنکه دل پادشاه از شراب خوش شد، فرمان می دهد که ملکه اش ( وشتی) را با تاج ملوکانه به حضور پادشاه بیاورند تا زیبائیش را به بزرگان و سایر مردم نشان دهد چون زنی نیکو منظر بود، اما ملکه از این کار خود داری می کند. شاه بسیار خشمگین می شود و پس از مشورت با بزرگان کشور ملکه را بر کنار می کند.[استر - باب ۱]

همچنین اخشورش تصمیم می گیرد در همه ولایتها، نمایندگانی قرار می دهد تا دختران شایسته را به دار السلطنه شوش بیاورند و دختری که در دیدگاه پادشاه پسند آید به عنوان شهبانو برگزیده شود. در این میان پادشاه دختری به نام «هدسه» را می پسندد و به شهبانویی بر می گزیند که این شخص بعداً اِستر نام میگیرد. استر عموئی به نام مُردخای دارد که وی را تربیت کرده است (مردخای از قبل در دارالسلطنه شوش بوده است). استر یهودی بوده است اما این موضوع را به درخواست عمویش مردخای پنهان می کرده است. در این داستان ذکر می شود که مردخای توطئه ای را که دو تن از خواجه سرایان بر ضد شاه ترتیب داده بوده اند کشف می کند [استر - باب ۲] و همین موضوع بعد ها باعث ترفیع وی می شود. [استر - باب ۶]
یکی از بزرگان کشور به نام هامان بن همداتای اجاجی که از بی حرمتی مردخای و تعظیم نکردن او دل آزرده است، کینه ی یهودیان را به دل گرفته و با دلایلی مانند اینکه شرایع قوم یهود مخالف همه قومها است؛ از شاه اجازه می خواهد تا تمام آنان را به هلاکت رساند. [استر - باب ۳] ولی مردخای از جریان آگاه شده و بسیار غمگین می شود. مردخای از استر می خواهد که جلوی این کار را بگیرد. [استر - باب ۴] استر پادشاه را به همراه هامان به دو میهانی دعوت می کند [استر - باب ۵] استر در میهمانی دوم به پادشاه می گوید که یهودی است و هامان قصد نابودی قوم یهود را دارد [استر - باب ۷] و در ادامه استر حکمی از شاه می گیرد که به موجب آن یهودیان از انهدام رهایی می یابند و دشمنان یهود به ویژه هامان به دار آویخته می شوند. [استر - باب ۷ و ۸]
بر طبق گفته تورات یهودیان هفتاد و هفت هزار نفر از مبغضان خویش را کشتند و از دشمنان خود آرامی یافتند اما دست خود را به تاراج نگشادند. [استر - باب ۹]
»


این داستان به طور کامل در کتاب استر بیان شده است و یهودیان از آنجایی که معتقدند از نابودی رهایی یافتند این روز با نام «جشن پوریم» گرامی می دارند.
باید توجه داشت که بیشتر منابعی که درباره این موضوع سخن گفتند در اصل منابع یهودی بوده اند و دیگر کتاب ها با استناد به همان منابع این موضوع را بیان کرده اند.
آیا این داستان تاریخی است؟!
به طور کلی این داستان با ابهامات زیادی روبرو است. در این بخش به بررسی این موضوع می پردازیم.
خاموش بودن منابع غیر یهودی
این داستان تنها در منابع یهودی بیان شده است و نشانی از آن در گفته مورخان یونانی و آثار به جا مانده از هخامنشیان نیست.
این در حالی است که در کتاب استر ادعا می شود که چگونگی معظم ساخته شدن مردخای توسط پادشاه در کتاب تواریخ مادی و پارسی مکتوب است. [استر - باب ۱۰] اما با منابع کنونی که در دست است (منابع غیر یهودی)، نامی از مردخای دیده نمی شود و این موضوع، ابهاماتی درباره تاریخی بودن این داستان، بوجود می آورد.

اخشورش کیست؟! - تضاد با منابع معتبر

سابقا اخشورش را همان اردشیر درازدست می دانستند اما نام اردشیر در قسمت های دیگر تورات به صورت «اَرتَه خشثتا» آمده است.​
بنگرید به: کتاب عزرا، باب هفتم
اَرتَه خشثتا با جزئی تصحیحی همان اَرتَه خشثرای(اردشیر) کتیبه ها است، و اگر این حکایت راجع به اردشیر درازدست بود، همین نام را می نوشتند.
این در حالی است که صفات شخصی که در داستان بیان می شود به خشایارشایی (به انگلیسی: Xerxes) که در منابع یونانی گفته شده است نزدیک است؛ شخصی بخشنده و نیک محضر ولی دارای چنان اراده ای نبوده است.
اما مورخان یونانی گفته اند که خشایارشا تنها یک ملکه به نام آمس تریس داشته است که به سن کهولت رسیده است و در سخن این مورخان حرفی از تغییر ملکه نیامده است.​
نگاه کنید به: تاریخ هرودوت - تاریخ کتزیاس(پرسیکا)، خلاصه فوتیوس - نمایش حزن انگیز پارسیان، اشیل
از تاریخ چنین بر می آید که شاهنشاهی هخامنشی در دوره خشایارشا بیست و چند «دَهیو» یا «ساتراب» (استان) داشته است.​
بنگرید به: کتیبه XPh خشایارشا
اما در کتاب استر، صد و بیست و هفت ایالت برای فرمانروایی اخشورش قائل می شود.​
استر، ۱:۱
در کتیبه های به جا مانده از دوران خشایارشا چهره ای دیگر از وی ترسیم می شود. این موارد ابهامات را در مورد صحت این داستان افزایش می دهد.

کمرنگ بودن یهودیان در آثار به جا مانده از هخامنشیان
موضوع قابل توجه دیگر این است که در کتیبه های دوران هخامنشی هیچ گاه به صورت مستقیم از یهودیان سخنی به میان نیامده است. حتی در کتیبه مشهور کوروش بزرگ بعد از فتج بابل (منشور حقوق بشر) هیچ گاه به صورت مستقیم از آنها سخن به میان نمی آید.
در تخت جمشید نگاره های زیادی از اقوام حوزه قلمروی هخامنشی وجود دارد اما اثری از یهودیان نیست.
البته این بدان معنا نیست که یهودیان در امپراتوری هخامنشی وجود خارجی نداشتند. می توان نتیجه گرفت یهودیان اقلیتی بیش نبودند و هیچ گاه رویکرد جدی به آنان وجود نداشته است. در صورتی که بر طبق داستان استر، ملکه ی مملکت و بعد ها وزیر بزرگ امپراتوری، یهودی بوده اند. در این صورت وجود ردپای کوچکی از آنان در آثار به جا مانده از هخامنشیان منطقی به نظر می رسد، اما چنین چیزی مشاهده نمی شود.
بی ربط بودن فضای داستان به هخامنشیان
برای یافتن فضای کلی داستان، نیاز است تا کتاب استر به طور کامل خوانده شود. اما بد نیست به منظور ملموس شدن فضای داستان به آثار هنرمندان نگاهی بیندازیم.
این داستان افسانه وار مورد توجه بسیاری از هنرمندان بوده است و فیلم ها و نقاشی های زیادی درباره ی آن وجود دارد.​
 

shanim

عضو جدید
کاربر ممتاز
طبیعتاً هنرمندان بر اساس آنچه که با خواندن کتاب مقدس به ذهنشان می آید، اشخاص این داستان را ترسیم کرده اند.
همانطور که می بینیم، این تصاویر همخوانی چندانی با هنر و وضعیت هخامنشیان ندارد زیرا به طور کلی فضای داستان استر همخوانی زیادی با این دوره ی تاریخی ندارد.
برای دانش بیشتر بنگرید به: تصاویری از هخامنشیان
نام ها
نام های اشخاص در این داستان بیشتر حالت غیر ایرانی دارند. حتی گفته می شود نام هایی مانند استر، مردخای و هامان، نزدیک به نام اسطوره های بابلی هستند که این موضوع را بررسی خواهیم کرد.
اینها نام های هفت خواجه سرای دربار می باشند که در کتاب استر بیان می شوند:
مهُومان و بِزتا و حَربونا و بِغتا واَبَغتا واَبغتا و زاتَر و کَرکَسرا
اینها هم نام های بزرگان پارسی و مادی می باشد که در داستان بیان می شوند:
کَرشَنا و شیتار و اَدماتا و تَرشیش و مَرَس و مَرسَنا و مَمُوکان
استر، باب اول
استر و مردخای در گفته پژوهشگران
دانشنامه بریتانیکا در نوشتار مربوط به عید پوریم مینویسد: حقیقت تاریخی این واقعه کتاب مقدس، معمولاً مورد سوال میباشد. در مورد جشن پوریم، نیز هرچند مشخص است که عید پوریم تا حدود قرن دوم میلادی به سنتی تثبیت شده در میان یهودیان تبدیل شده بوده، ریشه تاریخی این جشن ناشناخته است.​
(Purim In Encyclopædia Britannica. Retrieved March 11, 2009 from Encyclopædia Britannica Online)

بگفته تاریخچه دنیای کتاب مقدس چاپ دانشگاه آکسفورد، اگر چه برخی بنیادگرایان کتاب استر را تاریخی می پندارند ولی ژانر ادبی کتاب استر، همانند اکثر کتاب دانیال از نوع رمان بودهاست. نه نویسندگان این کتاب قصد بازگو کردن حوادث گذشته را داشتند، و نه انتظار داشتند که خوانندگان آن را به عنوان تاریخ قلمداد کنند؛ شخصیتی به نام استر وجود خارجی نداشته است. با توجه به ژانر ادبی کتاب چند سؤال مربوطه اینها است که «چه کسی این کتاب را نوشته؟ قصد آنها از نوشتن این کتاب چه بوده و تا چه حدی به آن رسیدهاند؟ مخاطبان این کتاب چه کسی بوده؟ از مقایسه این کتاب و مخاطبان آن با موارد مشابه در دنیای یونانی-رومی چه نتایجی حاصل میشود؟»​
(Greenspoon, ‎Leonard J.. Ed: Micheal D. Coogan. The Oxford History of the Biblical World. Oxford University Press, 2001, 322-323.)

بگفته شائول شاکد، استاد ارشد دانشگاه عبری اورشلیم و پژوهشگر نامدار تاریخ یهودیت، در نوشتار مربوط به پوریم در دانشنامه ایرانیکا، گواهی بر صحت این داستان از دیدگاه تاریخی وجود ندارد و معمولاً در مورد واقعیت تاریخی داستان با شک و تردید نگریسته میشود. نظریههایی وجود دارد که داستان بر مبنای اساطیر ایلامی و یا بابلی است. هرچند چنین نظری را نمیتوان با اطمینان پذیرفت. این کتاب را بیشتر میتوان نمونهای از تم (theme) معروف دسیسههای درون دربار و نجات یافتنهای معجزه آمیز نامید.​
(Shaul Shaked, “ESTHER,BOOK OF” Encyclopaedia Iranica Online, Access March 15, 2009, available at www.iranica.com)

بگفته تاریخچه یهودیت چاپ دانشگاه کمبریج نویسنده کتاب استر ممکن است نامهای ایرانی یا ایلامی برای کتابش را میدانسته، اما نشان داده نشده که نویسنده اطلاعات دست اولی راجع به وضعیت جغرافیایی قصر در شوش و یا فضای حاکم در دربار ایران داشتهاست. اگر چه تاریخی بودن کتاب به دلیل وجود غیر محتملات و خطاهازیر سؤال میرود، اما افسانه بودن داستان به معنی این نیست که از داخل خلأ زاده شدهاست. بدون شک داستان بر پایه اتفاقی تاریخی که در شوش افتاده بنا شدهاست، هرچند تشخیص ماهیت این اتفاق سخت میباشد. همچنین عید پوریم قبل از نوشته شدن کتاب استر جشن گرفته میشده و این داستان سعی در توجیه این جشن کردهاست.​
(Davies, ‎William David. Louis Finkelstein. The Cambridge history of Judaism. William Horbury, John Sturdy, Steven T. Katz. Cambridge University Press, 1990, ISBN 0-521-21929-9, 9780521219297, ‏366-367.)

اغراق ها و موارد غیر قابل باور
بر اساس این داستان شخصی از قوم غیر ایرانیِ عمالقه به نام «هامان» به درجه بالایی در حکومت می رسد! جالب آنکه بر طبق منابع یهودی، این قوم از دیرباز با یهودیان ستیز داشتند و مشخص نیست که این شخص غیر ایرانی چگونه به این رده در حکومت رسیده است! همچنین پادشاه خیلی ساده اجازه نابودی یهودیان را به این شخص می دهد. در ادامه باز هم شخصی غیر ایرانی و یهودی با نام مردخای، به رده های بالای حکومتی راه می یاید. در این داستان نقل می شود که یهودیان ۷۷ هزار دشمن داشتند و آنها را نابود کردند؛ این عدد علاوه بر این که به دلیل وجود دو عدد ۷ در کنار هم نمادین به نظر می رسد بسیار اغراق آمیز می نماید.
بر طبق کتاب استر، مُردخای توسط «نبُوکَد نَصر» پادشاه بابل، تبعید شده است؛ اگر بپذیریم که این داستان در دوره اوج هخامنشیان -حال دوره خشایارشا و یا اردشیر- رخ داده است؛ واقعه ی تبعید مردخای می بایست بیش از ۱۰۰ سال قبل از وقوع این رویداد باشد.
برای دانش بیشتر نگاه کنید به:
The Religious Policy of Xerxes and the "Book of Esther" By Robert J. Littman, University of Hawaii
با توجه به این موضوع سن و سال مردخای بسیار بالا و به نوعی خدای گونه به نظر می رسد. همچنین این موضوع، ابهاماتی درباره پادشاهی که در این داستان با نام «اخشورش» معرفی می شود؛ بوجود می آورد.

در این داستان از ضیافتی یاد می شود که ۱۸۰ روز به طول انجامید و حشمت فارس و مادی از امرا و سرورانِ ولایتها بحضور پادشاه آمده بودند؛ این مدت هم اغراق آمیز و غیر قابل باور به نظر می آید.
به طور کلی این داستان با اغراق های زیادی روبرو است و البته وجود این گونه اغراق ها در چنین داستان افسانه ای طبیعی می نماید.

فرهنگ بابلی در داستان استر
برخی از پژوهشگران معتقدند نام هایی که در این داستان آمده است بسیار شبیه نام خدایان بابلی و ایلامی است. استر و مردخای بابلیانی هستند که نقاب یهودی به چهره زدهاند.
نام استر معادل نام ایشتار است.
مردخای شبیه به مردوک می باشد.
دشمن آنها هامان را میتوان بر مبنای زبانشناسی با هومان یک خدای ایلامی، یگانه دانست.
وشتی مکلهٔ پارس را نیز که استر جای او را میگیرد، بر همان ترتیب میتوان با مشتی ایزد ایلامی تطبیق داد.
بر روی هم، همانندیها آنقدر زیاد است که نمیتوان آنرا تصادفی دانست بلکه تشابه نامها با نام خدایان نشان میدهد که مأخذ و منبعی که در ورای این کتاب قرار دارد، دربارهٔ ستیز اساتیری خدایان مشرکان است. از آنجا که مردوک (مردخای) و ایشتار (استر) پیروزی مییابند پس این افسانه در بابل پرداخته شده و شواهد تاریخی و زبانی آشکار می دارد که عید پوریم به احتمال قوی از بابل سرچشمه گرفتهاست. به نظر میرسد غرض ظاهری این افسانه آن بودهاست که برای جشن گرفتن عید پوریم یک حقانیت و واقعیت تاریخی ذکر شود. در واقع کتاب استر همه چیز میتواند باشد جز تاریخ.
امید عطایی. پیامبر آریایی، ریشههای ایرانی در کیشهای جهانی. تهران: انتشارات عطائی، ۱۳۸۶. به نقل از کتاب آئین شهریاری در شرق، ص ۲۹۲
داستان استر نمونه بارز حماسه و افسانه
می دانیم افسانه ها بازگو کننده ی اندیشه و بینش های یک ملت هستند و شاید ارزش افسانه ها بیشتر از تاریخ یک ملت باشد. وقتی به درون مایه ی داستان کتاب استر نگاهی می اندازیم می فهمیم که این داستان حرف دل قوم کهنه ی یهود را می زند. قومی که چندین بار در طول تاریخ در معرض نابودی قرار گرفته است و رنج های زیادی دیده است.
یهودیان در برابر هامان که نمادی از دشمنی با خداوند و قوم یهود است، پیروز می شوند و هامان و تمام مبغضان یهود را به سزای اعمالشان می رسانند. در این داستان بیشترین چیزی که مورد توجه است قوم یهود می باشد و نظر چندان مهمی نسبت به پادشاه ایران ندارد و از وی یک چهره ی بی مسئولیت ترسیم می کند و همین موضوع این داستان را افسانه وار تر می کند.
شاید بتوان گفت که این داستان نمونه بارز یک افسانه است تا یک رویداد تاریخی. این داستان با نماد های گوناگون آرمان ها و درد های این قوم کهن را بیان می کند.​
 

shanim

عضو جدید
کاربر ممتاز
آرامگاه استر و مردخای
آرامگاهی منسوب به استر و مردخای در شهر همدان ایران وجود دارد.
همانطور که اشاره کردیم پذیرفتن این داستان از دیدگاه تاریخی بسیار مشکل است و در نتیجه می توان گفت وجود چنین آرامگاهی هم با ابهامات زیادی رو به روست. البته باید دید چه چیزی باعث چنین تصوری شده است. آیا آثار و مدراک دقیقی برای این موضوع وجود دارد یا خیر؟!
این در حالی است که پیش از این چنین اشتباهاتی درباره آثار باستانی ایران وجود داشته است که در این باره می توان به «تخت جمشید » و «آرامگاه کوروش بزرگ» اشاره کرد.
کاخ پارسه، به اشتباه : تخت جمشید
از کتیبه های بدست آمده می توان نتیجه گرفت نام اصلی تخت جمشید، پارسه بوده است. تخت جمشید نامی است که مورخین بعد از اسلام و نویسندگان و سرایندگان شاهنامه مخصوصا فردوسی به کاخ شاهان هخامنشی نسبت داده اند و علت هم آن بود که آنان آنطور که باید و شاید به تاریخ باستانی و حقیقی ایران بواسطه از بین رفتن مدارک و اسناد کتبی در حملات [و سلطه ] مقدونیها و تازیان آگاهی نداشتند و از روی داستان ها و مانده های اوستا و اطلاعاتی که سینه به سینه گشته و بیاد مانده بود این بنای عظیم را همان دژ و تختی که جمشید ساخت دانسته اند.
علی رضا آزاد آور. تخت جمشید شکوهی شگفت. شیراز: موسسه فرهنگی و پژوهشی دانشنامه فارس با همکاری کانون کاج فارس، ١٣٨۵، ص ٧
آرامگاه کوروش، به اشتباه : مقبره مادر حضرت سلیمان
آرامگاه کوروش بزرگ مدت ها به عنوان آرامگاه مادر حضرت سلیمان در بین مردم شناخته می شده است. اما با پیدا شدن کتیبه ها و شواهد تاریخی، مشخص شد که به احتمال قوی این مکان آرامگاه کوروش بزرگ است.
این موارد نشان می دهد که برای اثبات وجود چنین عنوانی برای این آرامگاه، نیاز به تحقیق و بررسی بیشتر وجود دارد. هرچند، مطمئناً آن چیزی که باعث آباد شدن این بنا شده است، داستان استر در منابع یهودی می باشد اما اینکه اصل این آرامگاه مربوط به این اشخاص است یا خیر جای بررسی بیشتر دارد. دروغ آشکار
حال به بررسی دروغ هایی که ترویج کنندگان دروغ آشکار می گویند می پردازیم.
شاید بگویید که تورات تحریف شده است و آنچه در کتاب استر نوشته شده، حقیقت ندارد (البته این موضوع را تا حدودی بررسی کردیم). در پاسخ باید گفت اولاً چرا این ترویج کنندگان دروغ آشکار به منابع یهودی استناد می کنند و می گویند در منابع یهودی این داستان نقل شده است ثانیاً اگر هم بپذیریم تورات تحریف شده است (که این هم نیاز به بررسی بیشتر دارد)، باید دید که ترویج کنندگان دروغ آشکار، با چه منابع و مدارکی، داستان خود را یک رویداد تاریخی می دانند.
با توجه به مواردی که گفته شد، می بینیم که اصلا نمی توان وجود اشخاصی مانند، هامان، مردخای، استر و ... را در تاریخ ایران و دوره هخامنشی اثبات کرد چه برسد که داستان کتاب استر را بپذیریم.
حال چطور می شود که دوستانمان این رویداد را یک حقیقت تاریخی می دانند ؟!
حداقل کسانی که داستان استر را یک داستان تاریخی می دانند یک منبع برای گفته های خویش دارند. جالب آنکه ترویج کنندگان دروغ آشکار، ابتدا داستان موجود در کتاب استر را تحریف می کنند و سپس این داستان تحریف شده را یک حقیقت تاریخی می دانند!!
در این بخش به چند مورد مشهور از این موارد اشاره می کنیم.

از کجا معلوم است خشایارشا باشد؟!
همانطور که اشاره شد، به درستی مشخص نیست که این اخشورش چه کسی است.​
رجوع کنید به بخش آیا این داستان تاریخی است؟! - اخشورش کیست؟! در همین مقاله
اما ترویج کنندگان دروغ آشکار بدون هیچ اشاره ای به این ابهامات، این رویداد را مربوط به خشایارشای هخامنشی می دانند.

مردخای باعث حذف وشتی نمی شود
معمولا در گفته ترویج کنندگان دروغ آشکار گفته می شود، مردخای باعث حذف شدن وشتی می شود.
رجوع کنید به بخش داستان تحریف شده در همین مقاله
اما بنا به گفته کتاب استر یکی از بزرگان به نام مَمُوکان به پادشاه پیشنهاد می کند که به دلیل نافرمانی، وشتی را برکنار کند.
استر، ۱۶:۱
مردخای در برگزیده شدن استر نقشی نداشته است
معمولا در داستان های تحریفی گفته می شود، مردخای برادر زاده ی خودش یعنی «هدسه» که بعداً استر نام می گیرد را با روش هایی (مانند جادو جمبل!) به ازدواج خشایارشا در می آورد.
رجوع کنید به بخش داستان تحریف شده در همین مقاله

اما در هیچ جا بیان نمی شود که مردخای این کار را انجام داده است. و حتی شاید برای آنکه خود را از چنین اتهاماتی دور کند، به استر پیشنهاد می کند که یهودی بودنش را پنهان کند.

هامان از قوم عمالقه بوده است
وقتی به صحبت برخی از تحریف کنندگان داستان استر گوش می دهیم، به نظر می رسد که آنان احترام ویژه ای برای «هامان» قائل هستند و او را یک وزیر قدرتمند ایرانی می نامند.
در صورتی که در کتاب های ایرانی نامی از این شخص نیامده است و در کتاب مقدس چهره ای خودخواه از او نمایان شده است که قصد نابودی یهودیان را دارد. بر اساس کتاب استر وی از قوم عمالقه بوده است.
در کتاب استر، هامان این چنین معرفی می شود : هامان بن همداتای اجاجی
استر ۱:۳

اجاج نام عمومی پادشاهان عمالقه بود، هچنان که سلاطین مصر را فراعنه می گفتند.
بنگرید به: سفر اعداد ۷:۲۴ و کتاب اول سموئیل ۸:۱۵

در تورات مذکور است که سموئیل آخرین پادشاه عمالقه را در حضور خداوند قطعه قطعه نمود. چنان می نماید که برای ظلمهای فضیح که از دست وی جاری شده بود بدین عذاب هولناک مبتلا گردید.
بنگرید به: کتاب سموئیل ۳۳:۱۵

حال ببینیم این عمالقه دیگر چیست؟!
عَمالیق. بنو عِملیق . قومی از عرب بائده ، و از فرزندان عملیق(عملاق) ابن لاوَبن اِرَم بن سام بن نوح بودند. آنان امتی بودند بزرگ با قامتی دراز و با تنومندی.
لغت نامه دهخدا، توضیحات واژه «عمالقة»

همان طور که مشاهده می شود بر طبق منابع یهودی، قوم هامان از دیر باز با یهودیان ستیز داشتند.


 

shanim

عضو جدید
کاربر ممتاز
هامان قصد نابودی یهود را داشته است
بسیاری از ترویج کنندگان دروغ آشکار معتقدند یهودیان در دربار مشغول ایجاد شبکه بودند و هامان این موضوع را متوجه می شود. استر وقتی می فهمد که هامان متوجه شده است، موضوع را به مردخای یهودی می گوید و همین باعث کشته شدن هامان می شود.
رجوع کنید به بخش داستان تحریف شده در همین مقاله
در صورتی که بنا بر کتاب استر در عهد عتیق، هامان که از بی حرمتی مردخای و تعظیم نکردن او دل آزرده است، کینه ی یهودیان را به دل گرفته و با دلایلی مانند اینکه شرایع قوم یهود مخالف همه قومها است؛ از شاه اجازه می خواهد تا تمام آنان را به هلاکت رساند.
استر، باب سوم

اخشورش در حالت مستی حکم اعدام را نداده است
ترویج کنندگان داستان دروغین، با آب و تاب خاصی می گویند خشایارشا در حالت مستی، حکم اعدام هفتاد و هفت هزار نفر ایرانی را داده است.
رجوع کنید به بخش داستان تحریف شده در همین مقاله
در صورتی که هیچ جا نقل نمی شود که این حکم در حالت مستی داده شده است. گرچه حقایق و قصد هامان در مجلس شراب برای اخشورش روشن می شود، اما مشخص نیست که وی در حالت مستی بوده است یا خیر.
استر، باب هفتم

گفته ی کتاب استر درباره ی شراب نوشیدن پادشاه در این قسمت به هیچ وجه مانند باب اول آن نیست.
همچنین تنها همین یک بار نیست که استر از پادشاه می خواهد که به وی اجازه دهد دشمنان یهود را نابود کند. در چندین جا استر این موضوع را از پادشاه می خواهد و پادشاه درخواستش را اجابت می کند که دیگر حرفی از مجلس شراب هم نیست.​
استر، باب هشتم و نهم
آیا هفتاد و هفت هزار نفر بی گناه بوده اند؟!
معمولا در ادامه گفته می شود که یهودیان در شب سیزده فروردین حکم قتل هامان و هفتاد و هفت هزار ایرانی را از پادشاه می گیرند.
رجوع کنید به بخش داستان تحریف شده در همین مقاله
حال باید دید اولا تعریف دوستانمان از ایرانی بودن چیست؟ چرا که در قلمروی هخامنشی، اقوام گوناگونی حضور داشتند. ولی به هر حال تمام این اقوام به عنوان ملت ایران محسوب می شدند.
رجوع کنید به بخش آیا این داستان تاریخی است؟! - کمرنگ بودن یهودیان در آثار به جا مانده از هخامنشیان در همین مقاله
ثانیاً در کتاب استر تأکید می شود که این هفتاد و هفت هزار نفر از مبغضان یهودیان در سراسر کشور بودند.
استر، ۱۶:۹
همچنین بسیاری از یهودیان معتقدند که این هفتاد و هفت هزار نفر از هم دستان هامان بودند که قصد نابودی یهودیان را داشتند و از همین رو یهودیان آنها را قتل عام کردند.
 

shanim

عضو جدید
کاربر ممتاز
سیزده به در ربطی به این داستان ندارد

هرچند در میان جشن های ایرانی، دو جشن چهارشنبه سوری و سیزده به در کمی ابهام دارند، اما باید پذیرفت سیزده به در هیچ ارتباطی با پوریم یهودیان ندارد.
در کتابهای تاریخی پیش از قاجار اشارهی مستقیم و دقیقی به وجود جشن سیزده به در نشده است و این موضوع، گمانه زنی هایی ایجاد می کند که این جشن، با دوره باستان پیوندی ندارد. اما در منابع کهن اشاره هایی به روز سیزدهم فروردین داریم.
برای دانش بیشتر درباره جشن سیزده به در، بنگرید به: سیزده به در

در این بخش به بررسی بی ارتباط بودن پوریم به سیزده به در می پردازیم.

در منابع ایرانی اثری از این داستان نیست
وقتی به منابع کهن ایرانی مراجعه می کنیم اثری از این داستان نمی بینیم و همچنین اثری هم از نحس بودن عدد سیزده و روز سیزدهم فروردین وجود ندارد. هیچ کجا نقل نشده است که سیزدهم فروردین ناشی از حادثه روز پوریم بوده است. فقط در دوران معاصر به ویژه در دوره جمهوری اسلامی با این نظریه روبرو می شویم که گویندگان این موضوع اکثر اوقات با تحریف کردن داستان واقعی به نتیجه می رسند.
سیزده به در به عنوان یک روز فرخنده شناخته می شود و تا کنون هیچ دانشمندی ذکر نکرده که سیزده نوروز نحس است بلکه قریب به اتفاق روز سیزده نوروز را بسیار سعد و فرخنده دانسته اند مثلاً در آثار الباقیه، جدولی برای سعد و نحس بودن دارد که در آن جدول، سیزده نوروز که تیر روز نام دارد کلمه ی سعد که به معنی نیک و فرخنده است آمده و به هیچ وجه نحسی و کراهت ندارد.​
ابوریحان بیرونی، آثار الباقیه عن القرون الخالیه، ص ۲۲۶
به نظر می رسد بیشتر از آنکه سیزده به در تحت تأثیر پوریم باشد، عید پوریم نوعی اقتباس از عید نوروز و جشن های مربوط به آن است.
عدم تطابق تاریخ پوریم با سیزده به در
بنا به گفته کتاب استر در عهد عتیق این اتفاقات در سیزدهم و چهاردهم ماه اذار می افتد.​
استر، باب نهم
باید توجه داشت که مبنای تقویم یهودی با مبنای گاهشماری خورشیدی متفاوت است و ماه اذار بیشتر نزدیک به اسفند ماه است.​
کوروش محسنی در تارنگار تاریخ ایران / آریا پارس قیاس خوبی انجام داده است:

ماه آدار = نزدیک اسفند ماه
ماه نیسان = نزدیک فروردین ماه
پس این روز به سیزده بدر(۱۳ فروردین) پیوندی ندارد. همچنین در زمان گذشته، در پایان ماه اسفند ایرانی، پنج روز (پنجه ی گمشده) را می افزودند، چون هر ماه ۳۰ روز داشت... و یهودیان هم جشن پوریم را بیشتر در اسفند برگزار می کنند.

Purim will occur on the following days of the Gregorian calendar

Jewish Year 5766 : sunset March 13, 2006 - nightfall March 14, 2006
Jewish Year 5767 : sunset March 3, 2007 - nightfall March 4, 2007
Jewish Year 5768 : sunset March 20, 2008 - nightfall March 21,
Jewish Year 5769 : sunset March 9, 2009 - nightfall March 10,2009
Jewish Year 5770 : sunset February 27,2010 - nightfall February 28, 2010​
همچنین در سایت Hebcal Jewish Calendar تاریخ های زیر برای جشن پوریم معرفی شده است:​

Purim begins in the Diaspora on:J

Wed, 07 March 2012 at sundown -14th of Adar, 5772
Sat, 23 February 2013 at sundown -14th of Adar, 5773
Sat, 15 March 2014 at sundown -14th of Adar II, 5774
Wed, 04 March 2015 at sundown -14th of Adar, 5775
Wed, 23 March 2016 at sundown -14th of Adar II, 5776
Sat, 11 March 2017 at sundown -14th of Adar, 5777​
 

Schneider

مدیر بازنشسته
در ضمن به عرض شانایدر عزیز هم برسونم که این منبعی که شما میگید توسط همون صهیونیستها اداره میشه و هیچ وقت ویکی پدیا منبع به حساب نمیاد.
بهترین منبعی که من دارم کتاب عهد عتیق (تورات ) هست که به این قضیه اشاره کرده و با کمی تجسس تو اینترنت میتونید ببینید قضیه چی بوده.
مهندس اتفاقا ویکیپدیا منبع بسیار عالی و گسترده ای بشمار میاد_اما نه کامل؛
توی خیلی از مسائل که حتی یک ذره جای شک بوده در بالای متن نوشته نیاز به تصحیح دارد
اینم نظر شماست که منبع نیست!!
 

simiar

عضو جدید
صهیونیست با یهود تفاوت داره ...

ارتباط این مسائل به یکدیگر معقول به نظر نمیاد و کمی بوداره...
 
بالا