10 تا از مسخره ترین دوئل ها

abyss ocean

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
آیا شما هم جزء آن دسته افرادی هستید که از بحث کردن با غریبه ها درباره اینترنت نفرت دارید؟ شما می توانید نظرات مختلف و یا حتی توهینی را که کل روز به شما می شود را تحمل کنید، اما هرگز رضایت ندارید. چیزهایی که امروزه استفاده می شود خیلی راحت تر از زمان گذشته است. اگر شما با کسی دعوا کنید، ممکن است او را به دوئل دعوت کنید و برای اینکه دلتان خنک شود چند فحش هم به او بدهید. جالب این است که بعضی کشورها راجع به دوئل قوانینی وضع کرده اند. بعضی از این دوئل ها و دعواها بسیار مسخره بود. در ادامه می توانید 10 تا از مسخره ترین دوئل ها را که در طول تاریخ برگزار شده مطالعه کنید.




10 Charles Augustin Sainte-Beuve و Beuve vs Paul-François Dubois

مثل تمام جر و بحث ها، اگر دو نفری که با هم دعوا می کنند دو نفری باشند که مدت طولانی است با هم دوست هستند همه چیز از کنترل خارج می شود. این اتفاق برای دو دوست قدیمی Dubois Charles Augustin Sainte-Beuve and Paul-François در 20 سپتامبر سال 1830 افتاد. Sainte-Beuve یک نویسنده و نقاد ادبی بود که روش خودش را در نقد آثار ادبی داشت. او معتقد بود که اثر هر نویسنده ای بازتاب زندگیش و تجربه هایش است. Dubois ویرایشگر روزنامه Le Globe بود. او معلم Sainte-Beuve’s در Lycee Charlemagne بود و او را به عنوان نویسنده در روزنامه اش استخدام کرده بود.
دقیقاّ هیچ کس نمی دانست که دعوای آنها به چه علت بود. اما این دعوا منجر به دوئل بین آنها شد. تنها مشکلی که هنگام دوئل انها وجود داشت مشکل هوا بود. چون هوا به یکدفعه بارانی شد. Sainte-Beuve گفت که نمی خواهد زیر باران دوئل کند و خیس شود. بنابراین دوئل راذ زیر چتر ادامه دادند. هیچ کدام در این دوئل مسخره کشته نشدند و دوباره با هم دوست ماندند. Sainte-Beuve، Dubois را اینگونه وصف می کند " یک مرد با استعدادهای بسیار زیاد". احتمالاّ Dubois هم Sainte-Beuve را اینگونه وصف می کند "مردی که از باران می ترسد و به چتر پناه می برد".




9 Otto Von Bismarck و Rudolf Virchow

ممکن است این داستان واقعی نباشد اما دانستن آن بد نیست. این داستان راجع به Bismarck Prussian Minister Otto Von است. کسی که بر اتحاد آلمانها نظارت داشت تا جایی که بعدها صدراعظم آلمان شد. در سال 1865، تقریباّ در همان زمان وحدت آلمانها، او با رهبر حزب لیبرال Rudolf Virchow بخاطر کم بودن بودجه نظامی درگیر شد. او حریفش را به دوئل دعوت کرد. Bismarck اجازه داد تا حریفش هر اسلحه ای که می خواهد انتخاب کند و با آن اسلحه دوئل کند. Virchow دو سوسیس انتخاب کرد، یکی از آنها نپخته و پر از میکروب بود. (احتمالاّ این برای Bismark بوده). Bismark وقتی این مسئله را فهمید با خودش کمی فکر کرد و گفت که اگر اینگونه بمیرد ممکن است مردم مسخره اش بکنند و بگویند عجب آدم دیوانه ای بوده است. بنابراین از دوئل کردن انصراف داد. درصد اینکه این داستان دروغ باشد بسیار زیاد است اما خواندن آن خالی از لطف نیست.



8 Mark Twain و James Laird

Mark Twain یکی از معروفترین مخالفان دوئل بود. حتی یک بار به صراحت اعلام کرد که من هرگونه دوئل را رد میکنم چون اعتقادی به آن ندارم. من فکر می کنم هر کسی که این کار را می کند دیوانه است چون دارد کار خطرناکی انجام می دهد. همچنین او معتقد بود که این کار بسیار گناه دارد و هر کسی این کار را انجام دهد نزد خداوند گناهکار است. اگر کسی بخواهد من را به چالش بکشد من با مهربانی و بخشش دست او را می گیرم و به نقطه ای دور افتاده می برم و او را می کشم. وقتی فهمیدیم که او Mr Lord که رقیب کاریش بود را به دوئل دعوت کرده بسیار متعجب شدیم.
او بعداّ در نوشته هایش می نویسد که وقتی به چشم های حریفش که یک اسلحه دستش بود نگاه می کرد بسیار وحشت زده شده بود. همین که Lord و محافظش می رسندف محافظ Twain، Steve Gillis یک پرنده را 30 یارد دورتر هدف می گیرد و به او شلیک می کند. محافظ Lord وقتی صدای شلیک را می شنود بسیار می ترسد و می گوید چه کسی بود که شلیک کرد؟ Gillis به سرعت جواب می دهد که از آنجایی که Twain تیرانداز ماهری است این کار را انجام داد تا شما متوجه شوید که او بسیار خوب شلیک می کند. اینگونه بود که Lord از دوئل انصراف داد و Twain نفس راحتی کشید.




7 Marcel Prous و Jean Lorrain

یک سقوط دیگر در عصر دیجیتال. اگر شما یک نویسنده باشید و کسی به شما بگوید که داستانتان خوب نیست چه کار می کنید؟ همه دوستان خود را جمع می کنید تا داستانتان را بخوانند و راجع به آن نظر دهند و یا اینکه از آن داستان به طور کل متنفر می شوید؟ وقتی Proust داستان خود را برای دوباره خوانده شدن به Lorrain داد دعوا بین آنها شروع شد. Lorrain نه تنها او را بی مصرف می دانست حتی اتهاماتی هم در مورد زندگی خصوصی اش به او زده بود.
قرار بود دوئل در 5 فوریه 1897 انجام شود. تنها درخواست Proust این بود که دوئل قبل از ظهر برگزار نشود. چون او اصلاّ آدم سحر خیزی نبود و نمی توانست صبح زود از خواب بیدار شود. او برای انجام دوئل لباسهایش را پوشید و به محل قرار رفت. هر دو آنها بسیار عصبانی بودند هر دو کار خود را از دست داده بودند. قبل از شروع دوئل یکی از دوستان Proust گفت که این اصلاّ کار خوبی برای دو نویسنده نیست که اینگونه به کار هم واکنش نشان می دهند. و کمی با آنها صحبت کرد. اینگونه بود که هر دوی آنها کمی نرم شدند و دوئل را کنار گذاشتند.




6 Lady Almeria Braddock و Mrs Elphinstone

داستان دوئل این دو نفر به دوئل Petticoat معروف است. این یک نمونه غیر معمول از دو بانوی فرانسوی است که تصمیم می گیرند کمی پا را فراتر از حد خود گذاشته و با هم دوئل کنند. طرفداران طنزهای تلویزیونی بریتانیا ممکن است پدر تد را به یاد داشته باشند. در یکی از برنامه های پدر تد یک خانم پیر کشتی گیر با خانم دیگری کشتی می گرفتند. وقتی مردم این برنامه را می دیدند تا جایی که می توانستند می خندیدند. من هم وقتی این داستان را خواندم یاد این برنامه پدر تد افتادم.
Mrs Elphinstone وقتی میزبانش Lady Almeria را دید از فعل های زمان گذشته استفاده می کرد. مثلاّ به او می گفت شما خیلی زیبا بودید. Lady Almeria به سرعت او را دعوت به دوئل در هاید پارک کرد. اولین قربانی کلاه خانم Elphinstone بود. اما او فکر کرد که به حریفش صدمه زد بنابراین خیلی سریع به طرف او رفت و او را در آغوش گرفت. بی شک این یکی از تصاویر زیبا در دوئل بوده است.




5 Sasaki Kojirō و Miyamoto Musashi

جنگ بعدی از نوع MacGyver است. با خواندن این داستن نبوغ و مهارت این دو حریف را تحسین خواهید کرد. محل دوئل در ژاپن بود و حریفان Sasaki Kojiro و Miyamoto Musashi بودند. این دو مدتهای طولانی بود که حریف یکدیگر بودند. در مورد دوئل آنها داستانهای زیادی وجود دارد. اما داستانی که بیشتر امکان دارد در مورد دوئل آنها صحت داشته باشد این است که Miyamoto Musash 3 ساعت دیر به محل دوئل رسید و وقتی آمد یک پارو قایق دستش بود. Miyamoto Musashi فقط به حریفش می خندید و به او توهین می کرد. سپس صبر کرد تا خورشید غروب کند و Kojiro نتواند جایی را ببیند. در آن هنگام به او حمله کرد و Kojiro را کشت.



4 Francois Fournier-Sarloveze و Dupont Pierre

این بار دوئل بین دو حریف فرانسوی است. اما این دوئل هیچ کشته ای به جا نگذاشت. دوئل بین این دو نفر 19 سال طول کشید تا جایی که رمانی از روی آن نوشتند. حتی یک فیلم هم راجع به آنها ساخته شد که اسم این فیلم دوئل ژوزف کنراد نام داشت. کارگردان این فیلم Ridly Scott بود. دوئل بین آنها از سال 1794 آغاز شد. در آن زمان Dupont پیغام آور در زمان جنگ بود. او پیغام های گرفته شده را به مافوق خود Fournier تحویل می داد. در یکی از این پیغام ها Dupont به مافوق خود پیشنهاد دوئل داد. Fournier پیشنهادش را پذیرفت. آنها 30 بار به روی هم اسلحه کشیدند و با هم دوئل کردند. تا اینکه بالاخره Dupont به Fournier فائق آمد و او را قسم داد تا این جنگ را تمام کنند.



3 Humphrey Howarth و The Earl of Barrymore

خیلی خوب است که قبل از دوئل اقدامات احتیاطی در نظر گرفته شود. نگرانی اصلی Humphrey Howarth قبل از دوئل با Henry Barry این بود که لباسش در اثر زخم آلوده نشود. او قبل از اینکه به استخدام ارتش بریتانیا دربیاید یک جراح بود و می دانست اگر جای زخمش عفونی شود احتمال دارد که بمیرد. بنابراین، بعد از کلی فکر کردن به این نتیجه رسید که برهنه به صحنه دوئل بیاید. Barrymore وقتی این صحنه را دید خنده اش گرفت و با خودش گفت که شلیک کردن به یک مرد برهنه بسیار مضحک است.
او دوئل را رها کرد و هر دو به خانه رفتند.




2 Alexei Orlov و Michael Lunin

وقتی کسی به دوئل دعوت می شود خیلی خوب است که مهارتی بلد باشد تا بتواند از آن در دوئل استفاده کند. متاسفانه، Alexi Orlov این مهارت را نداشت. بله او یک ژنرال ارتش بود. او در زمان جنگ Napoleonic فرمانده جنگ بود. اما این بدین معنی نیست که می تواند خیلی خوب شلیک کند و مستقیم به هدف بزند و این نقصی است که خیلی زود آشکار شد. یک سرباز سواره به نام Lunin به مراتب استعداد بیشتری از او در شلیک کردن داشت. پس از دو بار شلیک کردن از ناحیه 12 قدم تیرهای Orlov به خطا رفت. او یک طور خاصی سرباز را نگاه می کرد. اما Lunin تصمیم خود را گرفت و به هوا شلیک کرد. او با این کارش درس خوبی به Orlov داد. Orlov نتوانست در این جنگ موفق شود و سرباز برنده شد.



1 Monsieur de Grandpre و Monsieur de Pique

این بار هم دو فرانسوی رقیب یکدیگر در دوئل هستند. فرانسوی ها در دوئل روش خاص خودشان را دارند. در سال 1808، وقتی Monsieur de Grandpre و Monsieur de Pique وقتی فهمیدند که هر دو آنها به یک زن تجاوز کرده اند تصمیم به دوئل گرفتند چون این تنها راهی بود که برای آنها باقی مانده بود. اما دوئل آنها یک دوئل معمولی نبود. آنها تصمیم گرفتند که در آسمان بجنگند! در بالن! هر دو آنها با نوع خاصی از اسلحه به بالون هایشان آمده بودند. وقتی که به بالون de Pique تیراندازی شد کمک خلبان بالون از شدت ترس سکته کرد و مرد. این یکی از مسخره ترین دوئل ها بود.
 

Similar threads

بالا