تو را چه غم که یکی از غمت به جان آید ................. که دوستان تو چندان که می کُشی بیش اند
[COLOR=#dedee]
[/COLOR] از تو می نویسم
و رها می شوم در تو
مثل باران در تن شالیزار !
[COLOR=#dedee]
[/COLOR]"پرویز صادقی"[COLOR=#dedee]
[/COLOR]
دوستَت دارم، غزلهــــایم تمامَش مال تو
شعرهــــایم، هرچه دارم، عیدی امسال تو
پُر شکَر کن قهوه ات را، گرم و طولانی بنوش
دوست دارم بختِ شیرین، عشق باشد، فال تو!
زندگی را با تو فهمیدم..."تو" یعنی :هر چه هست!
خنده هایت شور عشق و سینه مالامال تو!
در مَنی و ذره ذره قلبم از عشقت پُر است
دوستت دارم...ببین! افسارِ شعرم دست توست
شعر یعنی آن نگاهِ سرکشِ سیّــــــالِ تــــو!
شعر یعنی یک زمستان غرق گرمایِ تنت
یا ظهورِ ظهرِ خُردادی میان شال تو!
گر چه در چشمت کماکان یک سیاهی لشکرم
راضی ام حتی به نقشی ساده در سریال تو!
حرفِ آخر..یک دعا، یک آرزو، یک خواسته!
دوست دارم خوب باشی، خوب باشد حالِ تو!
سمیه آزادل
ربط من به تو
این ست
دور که می شوی
مرا امتداد میدهی !
"پرویز صادقی"
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
♡... مـــادر... ♡ | ادبیات | 153 | ||
به نام زن... ♡ | ادبیات | 730 |