๑Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ๑..๑Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ๑ ..๑Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ๑ " یه برگه از کیفتون بیارید بیرون " ๑Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ๑..๑Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ๑ ..๑Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ๑

محمد ساوه

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
من پنجم دبستان که بودم یه معلم فوق العاده خشن داشتیم.... اقای معین فر... ولی با من خوب بود همیشه... منو مبسر کلاس میذاشت تا بچه ها شلوغ نکنن

ولی بچه ها ازم حساب نمیبردن... من عصبانی میشدم و میزدمشون.... ولی فایده ای نداشت...منم یه دفتر چه داشتم اسم مینوشتم...یکی بود خیلی شر بود همیشه اسمشو مینوشتم

یه روز معلم عصبانی شد از دستش .... اینقد کتکش زد بیهوش شد بعد یا کفشاش رفت روی سرش... همه از ترس مردن.... از اون به بعد همه ازم میترسیدن:w07:

:surprised:یوسف؟
 

"ALPHA"

دستیار مدیر مهندسی کشاورزی , صنایع غذایی
کاربر ممتاز
همین اخرین باری که ایلام زلزله اومد فک کنم پارسال بود!!!

یه استاد خانم داشتیم تو دانشگاه یه استاد خانم داشتیم! اصلا سروقت کلاس نمیومد!

یه هفته میومد دو هفته غایب بود! بعد دخترای کلاس زنگ میزدن بهش واسه کلاس جبرانی و اینا

اقا ماهم خبر نداشتیم چخبره ..نمیرفتیم کلاس ینی کسی بهمون نمیگفت!

اقا یادمه من خواب بودم تو خونه!! مامانم صدام زد گفت بدو بیرون زلزله اومده! گفتم ب جهنم بذار بیوفته روم

بذار بکپیم بابا!

شما نگو همون لحظه خانما تو کلاس درس بودن..همه با جیغ و داد زده بودن بیرون از دانشگاه

بسی با دوستان خندیدیم

مگه ایلام هم زلزله میاد؟ رو خط زلزله هستین؟
 

muhammad-k

کاربر بیش فعال
ساده که میشوی همه چیز خوب میشود خودت غمت مشکلت غصه ات هوای شهرت آدمهای اطرافت حتی دشمنت یک آدم ساده که باشی برایت فرقی نمیکند که تجمل چیست که قیمت تویوتا لندکروز چند است فلان بنز آخرین مدل ، چند ایربگ دارد مهم نیست نیاوران کجاست شریعتی و پاسداران و فرشته و الهیه کدام حوالی اند رستوران چینی ها گرانترین غذایش چیست ساده که باشی همیشه در جیبت شکلات پیدا میشود همیشه لبخند بر لب داری بر روی جدولهای کنار خیابان راه میروی زیر باران ، دهانت را باز میکنی و قطره قطره مینوشی آدم برفی که درست میکنی شال گردنت را به او میبخشی ساده که باشی همین که بدانی بربری و لواش چند است کفایت میکند نیازی به غذای چینی نیست آبگوشت هم خوب است ساده که باشی ساده که باشی ،همه چیز خوب میشود
 

Tik TAAk

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مگه ایلام هم زلزله میاد؟ رو خط زلزله هستین؟

پ ن پ.......:w07:

اقا ما دوم دبیرستان که بودیم رشته مون تجربی بود سوم که شدم رفتم ریاضی حالا بماند...

سال دوم ریاضی و تجربی کلاسمون یکی بود 8 نفر تجربی ...22 نفر ریاضی:)

بهمون گفتن برای ازمون های گزینه دو ثبت نام کنین خودتونو محک بزنید.... بچه هایریاضی همه نام نویسی کردن... جز ما 8 نفر...

مدیر مدرسه اومد بچه های تجربی بمونن کارتون دارم... خلاصه کلی نصیحت کرد چرا تلاش نمیکنین و اینا....

خلاصه این شد که برای حفظ ابرو مام ثبت نام کردیم...:):biggrin:

خلاصه روز امتحان شد و امتحان دادیم.... بقیه رو نمیدونم ولی من همه شو شانسی زدم...خودمم باورم نشد وقتی کارنامه ها اومدن...

تو مدرسمون اول شدم سطح استان رتبه پنجم.:surprised:.. مدیر معاون دوستام دبیران... همه از خوشحالی در پوست خودشون نمیگنجیدن...:D

خلاصه ...... اصن یه فضایی بود بهم تقدیر نامه دادن و.... کلی معروف شدم تو مدرسه:cool::w42:

همه میگفتم افرین به این پشتکار...:w16:.. ولی بین خودمون بمونه اصلا لای کتابامو باز کرده بودم:w15:
 
آخرین ویرایش:

"ALPHA"

دستیار مدیر مهندسی کشاورزی , صنایع غذایی
کاربر ممتاز
پ ن پ.......:w07:

اقا ما دوم دبیرستان که بودیم رشته مون تجربی بود سوم که شدم رفتم ریاضی حالا بماند...

سال دوم ریاضی و تجربی کلاسمون یکی بود 8 نفر تجربی ...22 نفر ریاضی:)

بهمون گفتن برای ازمون های گزینه دو ثبت نام کنین خودتونو محک بزنید.... بچه هایریاضی همه نام نویسی کردن... جز ما 8 نفر...

مدیر مدرسه اومد بچه های تجربی بمونن کارتون دارم... خلاصه کلی نصیحت کرد چرا تلاش نمیکنین و اینا....

خلاصه این شد که برای حفظ ابرو مام ثبت نام کردیم...:):biggrin:

خلاصه روز امتحان شد و امتحان دادیم.... بقیه رو نمیدونم ولی من همه شو شانسی زدم...خودمم باورم نشد وقتی کارنامه ها اومدن...

تو مدرسمون اول شدم سطح استان رتبه پنجم.:surprised:.. مدیر معاون دوستام دبیران... همه از خوشحالی در پوست خودشون نمیگنجیدن...:D

خلاصه ...... اصن یه فضایی بود بهم تقدیر نامه دادن و.... کلی معروف شدم تو مدرسه:cool:

اینا چه ربطی به تاپیک داشتن؟؟
الان برو کارنامتو بذار توی رزومه ات !! بهت می خندن!
 

Tik TAAk

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خاطره آبکی تر از این نداشتی؟؟
مث اینه که من بگم اصلا نخونده بودم و معلمه هم منو گذاشت مراقب بچه ها و خلاص شدم!!... یا اصلا نخونده بودم و توی ارشد قبول شدم
نه تاپیک مال خودتونه کنترل نامحسوس هم نیستم ... فقط یکم ربط میدادی بهتر بود

شما حالا ارشدت رو قبول شو....بعد
 

محمد ساوه

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
يادش بخير...
بچه كه بوديم...
روز معلم كه ميشد...
چند تا تخم مرغ مي اورديم و يه سوراخ ريز؛ تهش با قاشق درست ميكرديم...
بعدش توي تخم مرغه رو قشنگ مي شستيم و خرده هاي كاغذ رنگي داخلش ميريختيم...
بعد تهش رو چسب ميزديم و با خودمون ميبرديم مدرسه...
وقتي معلم وارد كلاس ميشد تخم مرغ حاوي كاغذ رنگي رو محكم ميزديم تو سقف؛ بالاي سر معلم...
من بهش ميگفتم "بمب كاغذ رنگي‏"‏...
اين سنت پسنديده ادامه داشت تا زماني كه...
من يه بار به جاي "تخم مرغ پر شده با كاغذ رنگي‏"‏ ؛ "تخم مرغ سالم‏"‏ با خودم بردم مدرسه‏!‏‏!
خخخخخخ
 

fateme_003

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
يادش بخير...
بچه كه بوديم...
روز معلم كه ميشد...
چند تا تخم مرغ مي اورديم و يه سوراخ ريز؛ تهش با قاشق درست ميكرديم...
بعدش توي تخم مرغه رو قشنگ مي شستيم و خرده هاي كاغذ رنگي داخلش ميريختيم...
بعد تهش رو چسب ميزديم و با خودمون ميبرديم مدرسه...
وقتي معلم وارد كلاس ميشد تخم مرغ حاوي كاغذ رنگي رو محكم ميزديم تو سقف؛ بالاي سر معلم...
من بهش ميگفتم "بمب كاغذ رنگي‏"‏...
اين سنت پسنديده ادامه داشت تا زماني كه...
من يه بار به جاي "تخم مرغ پر شده با كاغذ رنگي‏"‏ ؛ "تخم مرغ سالم‏"‏ با خودم بردم مدرسه‏!‏‏!
خخخخخخ
زدیم به سقف وکل سقف ودیوار پر از تخم مزغ شد:weirdsmiley:دیگه از بوش نمیشد تو کلاس موند:D
 

گلسا2

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من پنجم دبستان که بودم یه معلم فوق العاده خشن داشتیم.... اقای معین فر... ولی با من خوب بود همیشه... منو مبسر کلاس میذاشت تا بچه ها شلوغ نکنن

ولی بچه ها ازم حساب نمیبردن... من عصبانی میشدم و میزدمشون.... ولی فایده ای نداشت...منم یه دفتر چه داشتم اسم مینوشتم...یکی بود خیلی شر بود همیشه اسمشو مینوشتم

یه روز معلم عصبانی شد از دستش .... اینقد کتکش زد بیهوش شد بعد یا کفشاش رفت روی سرش... همه از ترس مردن.... از اون به بعد همه ازم میترسیدن:w07:
هان سی؟
وای هوشف این سه کالی بود کلدین
اون اخای مهلمتونم اسلا حالس خوب نبودا اگه من جای اون پشمله بودم میگفتم مامانو بابام بیان گچلش تونن
اشلا خودم موهاش میکشیدم
اشلا دیفونه بود
وای هوشف تو سطولی با اون اشتاده خوف بودی
اون اشلا یه بیمال روانی بوده معلومه دینه با کفش رفته رو بسه
 

نادین

عضو جدید
کاربر ممتاز
پ ن پ.......:w07:

اقا ما دوم دبیرستان که بودیم رشته مون تجربی بود سوم که شدم رفتم ریاضی حالا بماند...

سال دوم ریاضی و تجربی کلاسمون یکی بود 8 نفر تجربی ...22 نفر ریاضی:)

بهمون گفتن برای ازمون های گزینه دو ثبت نام کنین خودتونو محک بزنید.... بچه هایریاضی همه نام نویسی کردن... جز ما 8 نفر...

مدیر مدرسه اومد بچه های تجربی بمونن کارتون دارم... خلاصه کلی نصیحت کرد چرا تلاش نمیکنین و اینا....

خلاصه این شد که برای حفظ ابرو مام ثبت نام کردیم...:):biggrin:

خلاصه روز امتحان شد و امتحان دادیم.... بقیه رو نمیدونم ولی من همه شو شانسی زدم...خودمم باورم نشد وقتی کارنامه ها اومدن...

تو مدرسمون اول شدم سطح استان رتبه پنجم.:surprised:.. مدیر معاون دوستام دبیران... همه از خوشحالی در پوست خودشون نمیگنجیدن...:D

خلاصه ...... اصن یه فضایی بود بهم تقدیر نامه دادن و.... کلی معروف شدم تو مدرسه:cool::w42:

همه میگفتم افرین به این پشتکار...:w16:.. ولی بین خودمون بمونه اصلا لای کتابامو باز کرده بودم:w15:


دایی جون بخدا خیلی باحالی.............:w15::w15::w15:
بهت افتخار میکنم....;)
 

Tik TAAk

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آغا چیکار کنم خو خاطره م میاد!!دی

وقتی اول دبستان بودیم یه همکلاسی داشتیم. خیلی بدجنس بود یه کم چاق بود زور هم داشت یه سنش از ما بیشتر بود!!!

این یارو همیشه زور میگفت و لوازم تحریر بچه ها رو میبرد برا خودش و کتک میزد بچه ها رو و... خلاصه کابوس شده بود برا ما

به هر کی هم میگفتیم باورش نمیشد! همیشه با منم درگیر بود!

یه روز نامرد چه نقشه ای برام کشیده بود! اومده بود دستکش پوشیده بود تو کیفش پشم شیشه گذاشته بود اومد پیشم نشست

یهو دیدم این یارو دستامو گرفته داره نازم میکنه با پشم شیشه!!!

خب منم نمیدونستم این چیه اصلا تا حالا ندیده بودم!!! با خودم گفتم چقد خوبه که امروز مهربون شده!!!

اقا چشمتون روز بد نبینه بعد یه ساعت تمام بدنم قرمز شد و خارش شدید شروع شد....

خلاصه دیگه گفتن نداره..رفتم خونه گفتم مامان به دادم برس نمیدونم چم شده !!!

قضیه رو گفتم گفت زود برو حموم بدنتو بشور! زود باش بعدش فهمیدم این یارو چکارم کرده...

روز بعد از عصبانیت با کله رفتم تو شکمش...اینقد زدمش تا راحت شدم!!!دی
 

نادین

عضو جدید
کاربر ممتاز
آغا چیکار کنم خو خاطره م میاد!!دی

وقتی اول دبستان بودیم یه همکلاسی داشتیم. خیلی بدجنس بود یه کم چاق بود زور هم داشت یه سنش از ما بیشتر بود!!!

این یارو همیشه زور میگفت و لوازم تحریر بچه ها رو میبرد برا خودش و کتک میزد بچه ها رو و... خلاصه کابوس شده بود برا ما

به هر کی هم میگفتیم باورش نمیشد! همیشه با منم درگیر بود!

یه روز نامرد چه نقشه ای برام کشیده بود! اومده بود دستکش پوشیده بود تو کیفش پشم شیشه گذاشته بود اومد پیشم نشست

یهو دیدم این یارو دستامو گرفته داره نازم میکنه با پشم شیشه!!!

خب منم نمیدونستم این چیه اصلا تا حالا ندیده بودم!!! با خودم گفتم چقد خوبه که امروز مهربون شده!!!

اقا چشمتون روز بد نبینه بعد یه ساعت تمام بدنم قرمز شد و خارش شدید شروع شد....

خلاصه دیگه گفتن نداره..رفتم خونه گفتم مامان به دادم برس نمیدونم چم شده !!!

قضیه رو گفتم گفت زود برو حموم بدنتو بشور! زود باش بعدش فهمیدم این یارو چکارم کرده...

روز بعد از عصبانیت با کله رفتم تو شکمش...اینقد زدمش تا راحت شدم!!!دی


دایی ولی خداییش عجب ادم باحالی بوده!!!!!!!!!!!:biggrin::biggrin::biggrin:
خیلی نقشه های خوبی برای شیطنتاش میکشیدها!!!!!!!!!!:surprised:
ولی نباید با دایی من اینکار رو میکرد.......:(
 

narges_F

عضو جدید
کاربر ممتاز
آغا چیکار کنم خو خاطره م میاد!!دی

وقتی اول دبستان بودیم یه همکلاسی داشتیم. خیلی بدجنس بود یه کم چاق بود زور هم داشت یه سنش از ما بیشتر بود!!!

این یارو همیشه زور میگفت و لوازم تحریر بچه ها رو میبرد برا خودش و کتک میزد بچه ها رو و... خلاصه کابوس شده بود برا ما

به هر کی هم میگفتیم باورش نمیشد! همیشه با منم درگیر بود!

یه روز نامرد چه نقشه ای برام کشیده بود! اومده بود دستکش پوشیده بود تو کیفش پشم شیشه گذاشته بود اومد پیشم نشست

یهو دیدم این یارو دستامو گرفته داره نازم میکنه با پشم شیشه!!!

خب منم نمیدونستم این چیه اصلا تا حالا ندیده بودم!!! با خودم گفتم چقد خوبه که امروز مهربون شده!!!

اقا چشمتون روز بد نبینه بعد یه ساعت تمام بدنم قرمز شد و خارش شدید شروع شد....

خلاصه دیگه گفتن نداره..رفتم خونه گفتم مامان به دادم برس نمیدونم چم شده !!!

قضیه رو گفتم گفت زود برو حموم بدنتو بشور! زود باش بعدش فهمیدم این یارو چکارم کرده...

روز بعد از عصبانیت با کله رفتم تو شکمش...اینقد زدمش تا راحت شدم!!!دی
خاک عالم یوسف...:eek:
 

Tik TAAk

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یه روز امتحان هندسه داشتم تو دبیرستان اقا معلم همراه برگه سوال


واسه خودش سوالا رو حل کرده بود برگه جواب ها قاطی شده بود با بقیه برگه ها


افتاد دست من:) برگه جواب سوالات! اخرم دبیر بیچاره اصلا نفهمید منم فقط کپی کردم

بعدم برگه رو پاره کردم ب هیچکسم چیزی نگفتم:)


نمره کامل گرفتم اون امتحان:)
 

نادین

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه روز امتحان هندسه داشتم تو دبیرستان اقا معلم همراه برگه سوال


واسه خودش سوالا رو حل کرده بود برگه جواب ها قاطی شده بود با بقیه برگه ها


افتاد دست من:) برگه جواب سوالات! اخرم دبیر بیچاره اصلا نفهمید منم فقط کپی کردم

بعدم برگه رو پاره کردم ب هیچکسم چیزی نگفتم:)


نمره کامل گرفتم اون امتحان:)


دیگه آخرشی دایی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!:biggrin::biggrin::biggrin:
عالی بود.....به این میگن یه استفاده درست وحسابی ازموقعییت های پیش رو.....;););)
 

lailiya

کاربر فعال
جمعه ها کلاس دارین؟؟ دانشگاه؟؟ یا آموزشکده اینا؟ حتما براش روز معلم بگیرین!! حداقل شیرینی چیزی!

والا چی بگم ؟؟
نه کدوم کلاس ,منظورم دانشگاست استاد گرامی دقیقا 1 ساعت از .... حرف میزنه خب مسلما وقت نمیاره و ما بیچاره هارو جمعه میکشونه دانشگاه امتحان میگیره
 

sina ccna

اخراجی موقت
ای خدا باز این علامت تعجب آمد ها...:confused:
 
بالا