من پنجم دبستان که بودم یه معلم فوق العاده خشن داشتیم.... اقای معین فر... ولی با من خوب بود همیشه... منو مبسر کلاس میذاشت تا بچه ها شلوغ نکنن
ولی بچه ها ازم حساب نمیبردن... من عصبانی میشدم و میزدمشون.... ولی فایده ای نداشت...منم یه دفتر چه داشتم اسم مینوشتم...یکی بود خیلی شر بود همیشه اسمشو مینوشتم
یه روز معلم عصبانی شد از دستش .... اینقد کتکش زد بیهوش شد بعد یا کفشاش رفت روی سرش... همه از ترس مردن.... از اون به بعد همه ازم میترسیدن
یوسف؟