یک پیام برای شما عاشقان...

MOON.LIGHT

عضو جدید
کاربر ممتاز

عشق میوه ی زمان است!

و اعتبار حریمش

به پیشینه ایست از دادن ، گرفتن ، خندیدن و گریستن

عشق شاخساریست که بی درنگ به شکوفه نمینشیند

و دیر زمانی میگذرد تا گلستانی شود سرشار عطر و رنگ

هیچ معنایی به جز ایمان ندارد...

ایمان و اعتماد به کسی ، به چیزی

و پیوسته همسفر اشتیاق است به تلاش و کار ، به تامل و شادمانی

و آنگاه که عشق جامه ی ایثار به تن کند

کم بهاترین حاصل آن رضایت و سرشاری ست

و این پاداش آنی ست که به فراسوی وجود خویش راه دارد

و همیشه آسانتر ببخشد تا که فرا چنگ آرد

عشق آن است که با همه ی توان خویش دیگران را یاری کنی تا به رویای خود واقعیت بخشند

و دنیایی از صمیمیت و تکاپوست به شنیدن و ادراک

و از آن پس انجام هر آنچه بتوانی

و اندوختن آنچه شایسته باشد

که درخت زندگانی دیگران سرشار میوه های شادمانی و امنیت و نیک بختی شود

و گاه درد است!

عشق سفری بی منتهاست در امتداد نیاز دیگران

و شایسته آنکه بکوشد ، بنیوشد و دل را بگسترد به ادراک آنچه میگویند

و آنچه ناگفته در دل نهان میدارند که توان گفتنشان نیست

عشق پایبند هیچ نباشد!

و چون اصیل و بایسته آید

خویشتن را به هدیه ارزانی کند بی چشم پاسخی

عشق ناهمگونی را میپذیرد

و طغیان گهگاه و نا بجای احساس را

گاه چنین شود که فرسنگ ها فاصله در میان افتد

اما عشق را پیوسته تعهد باشد

که دریای ایمان است و کوه بردباری

عشق توان و شوق رهایی از خویشتن است

و آیینه ی آتش و آب است

و گرمای محبت

و بیرنگی دمسردی

عشق به قامت پر شکوه خویش هیچ کس را دست ناامیدی بر سینه نگذارد

و نخستین است که شوق آفریند

و هم واپسین که شماتت کند

و عشق پیمانی ست که نان شادمانی و رویش و سرشاری را میان تو و دیگران تقسیم کند!


 

MOON.LIGHT

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتی نیاز به عشق داری

عاشق مشو

بلکه زمانی عاشق شو

که تمام وجودت

سرشار از عشق هست

و می خوای آنرا

با کسی تقسیم کنی
 

MOON.LIGHT

عضو جدید
کاربر ممتاز
داشتم از کنار جاده ای رد میشدم

به تابلویی بر خوردم

که دیدم نوشته

دوست داشتن

دل میخواهد

نه دلیل !

 

behzad shou

عضو جدید
[FONT=2 Mitra_1 (MRT)]اینو یه جا دیگه هم گذاشته بودم، اما این تاپیک اسپشال تره...[/FONT]
[FONT=2 Mitra_1 (MRT)]تقدیم به همه عاشقا...[/FONT]
[FONT=2 Mitra_1 (MRT)]اما عشق نویسی کار هر عاشق نیست...[/FONT]
[FONT=2 Mitra_1 (MRT)][/FONT]
[FONT=2 Mitra_1 (MRT)][/FONT]
[FONT=2 Mitra_1 (MRT)][/FONT]
[FONT=2 Mitra_1 (MRT)]يادم باشد بنويسم از عشق[/FONT][FONT=2 Mitra_1 (MRT)]،هر وقت قلم عاشق شد[/FONT]
[FONT=2 Mitra_1 (MRT)]يا كه باشم به ياد عشق،هر وقت كاغذ عاشق شد[/FONT]
[FONT=2 Mitra_1 (MRT)]ياد من باشد يا نه،دل من با دل اوست[/FONT]
[FONT=2 Mitra_1 (MRT)]دل من عشق را مي كند معني هر شب در رقص عاشقانه كاغذ و قلم[/FONT]
[FONT=2 Mitra_1 (MRT)]و من عاشق تر كه دل من با دل اوست[/FONT]
[FONT=2 Mitra_1 (MRT)]يادم باشد بنويسم از عشق،هر وقت كه قلبم بتپد[/FONT]
[FONT=2 Mitra_1 (MRT)]بتپد از تپش عشق كه جاني به من خسته دهد[/FONT]
[FONT=2 Mitra_1 (MRT)]ياد من باشد يا نه،عاشقي كار من است[/FONT]
[FONT=2 Mitra_1 (MRT)]و من هر شب مي نويسم از عشق،هر شب...[/FONT]
[FONT=2 Mitra_1 (MRT)]عشق نويسي كار هر عاشق نيست[/FONT]
[FONT=2 Mitra_1 (MRT)]من تنها مي خواهد و كنج ديوار بلند[/FONT]
[FONT=2 Mitra_1 (MRT)]كه بنويسم،بنويسم كه چرا عشق خريدم،در عوض...[/FONT]
[FONT=2 Mitra_1 (MRT)]جان خودم را به بهاي عشق نديدم[/FONT]
[FONT=2 Mitra_1 (MRT)]ياد من باشد يا نه،دل من با دل اوست[/FONT]
[FONT=2 Mitra_1 (MRT)]ياد من باشد يا نه،عاشقي كار من است[/FONT]
 

MOON.LIGHT

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=2 Mitra_1 (MRT)]اینو یه جا دیگه هم گذاشته بودم، اما این تاپیک اسپشال تره...[/FONT]
[FONT=2 Mitra_1 (MRT)]تقدیم به همه عاشقا...[/FONT]
[FONT=2 Mitra_1 (MRT)]اما عشق نویسی کار هر عاشق نیست...[/FONT]



[FONT=2 Mitra_1 (MRT)]يادم باشد بنويسم از عشق[/FONT][FONT=2 Mitra_1 (MRT)]،هر وقت قلم عاشق شد[/FONT]
[FONT=2 Mitra_1 (MRT)]يا كه باشم به ياد عشق،هر وقت كاغذ عاشق شد[/FONT]
[FONT=2 Mitra_1 (MRT)]ياد من باشد يا نه،دل من با دل اوست[/FONT]
[FONT=2 Mitra_1 (MRT)]دل من عشق را مي كند معني هر شب در رقص عاشقانه كاغذ و قلم[/FONT]
[FONT=2 Mitra_1 (MRT)]و من عاشق تر كه دل من با دل اوست[/FONT]
[FONT=2 Mitra_1 (MRT)]يادم باشد بنويسم از عشق،هر وقت كه قلبم بتپد[/FONT]
[FONT=2 Mitra_1 (MRT)]بتپد از تپش عشق كه جاني به من خسته دهد[/FONT]
[FONT=2 Mitra_1 (MRT)]ياد من باشد يا نه،عاشقي كار من است[/FONT]
[FONT=2 Mitra_1 (MRT)]و من هر شب مي نويسم از عشق،هر شب...[/FONT]
[FONT=2 Mitra_1 (MRT)]عشق نويسي كار هر عاشق نيست[/FONT]
[FONT=2 Mitra_1 (MRT)]من تنها مي خواهد و كنج ديوار بلند[/FONT]
[FONT=2 Mitra_1 (MRT)]كه بنويسم،بنويسم كه چرا عشق خريدم،در عوض...[/FONT]
[FONT=2 Mitra_1 (MRT)]جان خودم را به بهاي عشق نديدم[/FONT]
[FONT=2 Mitra_1 (MRT)]ياد من باشد يا نه،دل من با دل اوست[/FONT]
[FONT=2 Mitra_1 (MRT)]ياد من باشد يا نه،عاشقي كار من است[/FONT]
براي چندمين بار از تو گفتم كه شهر عشق تو پايان ندارد
به يادت هست زخمي بر دلم كه جز لبخند تو درمان ندارد

زلالي تو به رنگ اشك بركه تو با روح شقايق آشنايي
تو در آيينه سرخ غزل ها هميشه ابتدا و انتهايي

كنار پنجره تنهاي تنها ميان هاله اي از غم نشستم
تو آرايشگر چشمان موجي و من زيباييت را مي پرستم

تو با باراني از جنس نيازم مرا به ساحل ادراك خواندي
و با زيباترين فانوس دريا مرا تا قعر دريا ها رساندي

نوروز جشن ميلاد سپيده به باران يك سبد لبخند دادي
تو دست زرد ياس خسته اي را به چشم عاشقان پيوند دادي

تمام سرزمين آرزو را به دنبال گلستان تو گشتم
ميان سقف گيتي را گشودم پي يك قطره باران تو گشتم

ميان كوچه باغ سبز يادت ترنم هاي سرخ آرزو بود
و در ايوان چشمت يك پرستو هميشه با دلم در گفتگو بود

قسم به آه نرم و خيس ساحل قسم به آرزوي پاك دريا
قسم به ابتداي شعر پرواز قسم به انتهاي باغ دنيا

تو چون واژه نيلوفري رنگ ميان دفتر دل ماندگاري
اگر شهر نگاهت فرصتي داشت به يادم باش در هر روزگاري

 

behzad shou

عضو جدید
[FONT=2 Mitra_2 (MRT)]حکایت جالبی است زندگی...[/FONT]
[FONT=2 Mitra_2 (MRT)]روزها در پس هم می آیند و می روند...[/FONT]
[FONT=2 Mitra_2 (MRT)]همه در فرا روی خود فردایی می بینند...[/FONT]
[FONT=2 Mitra_2 (MRT)]اما کسی به این فکر نیست... که شاید فردایی نباشد...[/FONT]
[FONT=2 Mitra_2 (MRT)]فردایی نباشد برای عاشق شدن...[/FONT]
[FONT=2 Mitra_2 (MRT)]شاید امروزی نباشد تا باشیم...[/FONT]
[FONT=2 Mitra_2 (MRT)]شاید بودنی نباشد در فردا و شاید...[/FONT]
[FONT=2 Mitra_2 (MRT)]شاید روزی باشد که برویم...[/FONT]
[FONT=2 Mitra_2 (MRT)]هیچ کس نمی داند این لحظه، آری همین لحظه...[/FONT]
[FONT=2 Mitra_2 (MRT)]چقدر بزرگ است... بزرگ و ارزشمند...[/FONT]
[FONT=2 Mitra_2 (MRT)]کسی نمی داند، لحظه ای که داریم، لحظه ای که زندگی می کنیم...[/FONT]
[FONT=2 Mitra_2 (MRT)]شاید... شاید لحظه تولد یک عشق باشد...[/FONT]
[FONT=2 Mitra_2 (MRT)]عشقی که لحظه ها می سازد... لحظه ها...[/FONT]
[FONT=2 Mitra_2 (MRT)]و ما چه قدر نا شناسیم...[/FONT]
[FONT=2 Mitra_2 (MRT)]که پاس نمی داریم با هم بودن هایمان را... لحظه هایمان را... عشق هایمان را...[/FONT]
[FONT=2 Mitra_2 (MRT)]صد حیف و افسوس نمی دانیم... نمی دانیم که فردا ما هستیم و تنها یک خاطره... فقط خاطره...[/FONT]
[FONT=2 Mitra_2 (MRT)]حیف ندانستیم لحظاتی که ص[/FONT][FONT=2 Mitra_2 (MRT)]رف سرودن و خواندن این شعر کردیم... تمام شدند و...[/FONT]
[FONT=2 Mitra_2 (MRT)]و باز، ما ماندیم و یک خاطره...[/FONT]
[FONT=2 Mitra_2 (MRT)]خاطره ای که شاید فردایی نباشد برای مرورش...[/FONT]
[FONT=2 Mitra_2 (MRT)]فردایی نباشد برای شعر خوانی...[/FONT]
[FONT=2 Mitra_2 (MRT)]و فردایی نباشد برای عشق... برای عاشق شدن...[/FONT]
[FONT=2 Mitra_2 (MRT)]شاید فردایی نباشد برای لحظه ها...[/FONT]
[FONT=2 Mitra_2 (MRT)]اما من می دانم... می دانم که عشق می دانم...[/FONT]
[FONT=2 Mitra_2 (MRT)]و از این دانستن خاطره ها دارم...[/FONT]
[FONT=2 Mitra_2 (MRT)]که فردا مرور خواهم کرد آنها را...[/FONT]
[FONT=2 Mitra_2 (MRT)]خاطره هایم را...[/FONT]
[FONT=2 Mitra_2 (MRT)]خاطره های خوش...[/FONT]
[FONT=2 Mitra_2 (MRT)]خاطره های به یاد ماندنی...[/FONT]
[FONT=2 Mitra_2 (MRT)]خاطره های عشق...[/FONT]
[FONT=2 Mitra_2 (MRT)]عشق... عشق...[/FONT]​
 

MOON.LIGHT

عضو جدید
کاربر ممتاز
متني زيبا و خواندني درباره داستان سنگ ، سيل و رنگ عشق...
سیل عشق
سنگ عشق

زمين عاشق شد و آتشفشان كرد و هزار هزار سنگ آتشين به هوا رفت.
خدا يكي از آن هزار هزار سنگ آتشين را به من داد تا در سينه‌ام بگذارم و قلبم باشد.

حالا هروقت كه روحم يخ مي كند، سنگ آتشينم سرد مي شود و تنها سنگش باقي مي ماند و هروقت كه عاشقم، سنگ آتشينم گُر مي گيرد و تنها آتش‌اش مي‌ماند.​

مرا ببخش كه روزي سنگم و روزي آتش.
مرا ببخش كه در سينه‌ام سنگي آتشين است.​

سيل عشق

عاشق شد و عشق قطره قطره پشت دلش جمع شد؛ و يك روز رسيد كه قلبش تَرَك برداشت و عشق از شكافِ دلش بيرون ريخت.
سيلي از عشق راه افتاد و جهان را عشق بُرد.

فرداي آن روز خدا دوباره جهاني تازه خلق كرد.

مردم اما نمي دانند جهان چرا اين همه تازه است. زيرا نمي‌دانند كه هر روز كسي عاشق مي‌شود و هر روز سيلي از عشق راه مي‌افتد و هر روز جهان را عشق مي‌بَرَد و خدا هر روز جهاني تازه خلق مي كند!

رنگ عشق

در و ديوار دنيا رنگي است.
رنگ عشق.
خدا جهان را رنگ كرده است.
رنگ عشق؛ و اين رنگ هميشه تازه است و هرگز خشك نخواهد شد.
از هر طرف كه بگذري، لباست به گوشه‌اي خواهد گرفت و رنگي خواهي شد.
اما كاش چندان هم محتاط نباشي؛ شاد باش و بي پروا بگذر، كه خدا كسي را دوستتر دارد كه لباس‌اش رنگي‌تر است!
 

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]دستمال کاغذی به اشک گفت:

قطره قطره‌ات طلاست

یک کم از طلای خود حراج می‌کنی؟

عاشقم !

با من ازدواج می‌کنی؟

اشک گفت:

ازدواج اشک و دستمالِ کاغذی!

تو چقدر ساده‌ای

خوش خیال کاغذی!

توی ازدواج ما

تو مچاله می‌شوی

چرک می‌شوی و تکه‌ای زباله می‌شوی

پس برو و بی‌خیال باش

عاشقی کجاست!

تو فقط

دستمال باش!

دستمال کاغذی، دلش شکست

گوشه‌ای کنار جعبه‌اش نشست

گریه کرد و گریه کرد و گریه کرد

در تن سفید و نازکش دوید

خونِ درد

آخرش، دستمال کاغذی مچاله شد

مثل تکه‌ای زباله شد

او ولی شبیه دیگران نشد

چرک و زشت مثل این و آن نشد

رفت اگرچه توی سطل آشغال

پاک بود و عاشق و زلال

او با تمام دستمال‌های کاغذی فرق داشت

چون که در میان قلب خود

دانه‌های اشک کاشت.
[/FONT]​
 

saloma eng

عضو جدید
زندگی سرسره بازیست
میروی تا پرواز
ذره ذره تا اوج
بعد از ان بالاها
میخوری سر آرام ذره ذره تا خاک
و اما عشق .....
قصه ی موج سواریست که گه
موج با اوست و گه موج بر او!
آخر هر اوجی بر موجی
افتادن از بالا هست!
و قصه عشق همین است!!
گهی عرصه عشق بر ما آسان و گهی تنگ شود!
دوست داشتن بی معنیست؟!
رهرویی از رهگذری کرد سوال:
دوست داشتن بی معنیست؟!
آری که چرا عشق فناست اینگونه که مردم گویند!
توی خود گم شدن است!همچو خفتن در خاک!
هرزمان که گم شدی در معشوق عاشقی پابرجاست!داد آن رهگذر به رهرو این جواب!
عاشقی پابرجاست!!
همچو خفتن درخاک!
عاشقی پابرجاست!
 

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
زندگی سرسره بازیست
میروی تا پرواز
ذره ذره تا اوج
بعد از ان بالاها
میخوری سر آرام ذره ذره تا خاک
و اما عشق .....
قصه ی موج سواریست که گه
موج با اوست و گه موج بر او!
آخر هر اوجی بر موجی
افتادن از بالا هست!
و قصه عشق همین است!!
گهی عرصه عشق بر ما آسان و گهی تنگ شود!
دوست داشتن بی معنیست؟!
رهرویی از رهگذری کرد سوال:
دوست داشتن بی معنیست؟!
آری که چرا عشق فناست اینگونه که مردم گویند!
توی خود گم شدن است!همچو خفتن در خاک!
هرزمان که گم شدی در معشوق عاشقی پابرجاست!داد آن رهگذر به رهرو این جواب!
عاشقی پابرجاست!!
همچو خفتن درخاک!
عاشقی پابرجاست!

ماهها دنبالش ميگشتم
اما پيداش نميكردم
واقعا ممنون:gol::smile:
 

MOON.LIGHT

عضو جدید
کاربر ممتاز
بهار ! پرده از عاشقی بردار
زمين هر روز رازي از عشق به بهار مي داد و مي گفت: این راز را با هیچ کس درمیان نگذار.

نه با نسیم و نه با پرنده و نه با درخت.راز ها را که برملا کنی ، بر باد می رود و راز بر باد رفته ، رسوایی است.

هر دانه رازی بود و هر جوانه رازی.هر قطره باران و هر دانه برف، رازی.

و رازها بی قرار برملاشدن بودند و بهار بی قرار برملا کردن.

زمین اما می گفت: هیچ مگو، که خموشی رمز عاشقی است و عاشقی سینه ای فراخ می خواهد.

به فراخی عشق.زمین می گفت: دم برنیاور تا این سنگ سیاه الماس شود و این خاک تلخ، شکوفه گیلاس.

زمین می گفت: ...

زمستان سرد، زمستان سوز، زمستان سنگین و سالخورده و سخت.

و بهار در همه زمستان صبوری آموخت و صبر و سکوت.

و چه روزها گذشت و چه هفته ها و چه ماه ها.

چه ثانیه ها،سرد و چه ساعت ها، سخت.

بی آنکه کسی از بهار بگوید و بی آنکه کسی از بهار بداند.

رازها در دل بهار بالیدند و بارور شدند و بالا آمدند، و بهار چنان پر شد و چنان لبریز که پوستش ترک برداشت و قلبش هزار پاره شد.

و زمین می گفت: عاشقی این است که از شدت سرشاری سرریز شوی و از شدت ذوق، هزار پاره.

عشق آتش است و دل آتشگاه.

اما عاشقی آن وقتی است که دل آتشفشان شود.

زمین می گفت: رازهای کوچک و عاشقی های ناچیز را ارزش آن نیست که افشا شود.

راز باید عظیم باشد و عاشقی مهیب .

و پرده از عاشقی آن زمانی باید برداشت که جهان حیرت کند.

و بهار پرده از عاشقی برداشت، آن هنگام که رازش عظیم گشت و عشقش مهیب.

و جهان حیرت کرد.
 

MOON.LIGHT

عضو جدید
کاربر ممتاز

به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد


و به مجنون و به لیلا شدنش می ارزد

دفتر قلب مرا وا كن و نامی بنویس

سند عشق به امضا شدنش می ارزد

گرچه من تجربه ای از نرسیدن هایم

كوشش رود به دریا شدنش می ارزد

كیستم ؟… باز همان آتش سردی كه هنوز

حتم دارد كه به احیا شدنش می ارزد

با دو دست تو فرو ریختنِ دم به دمم

به همان لحظه ی بر پا شدنش می ارزد

دل من در سبدی ـ عشق ـ به نیل تو سپرد

نگهش دار، به موسی شدنش می ارزد

سال ها گرچه كه در پیله بماند غزلم

صبر این كرم به زیبا شدنش می ارزد


 

MOON.LIGHT

عضو جدید
کاربر ممتاز


مراحل زیر را به ترتیب انجام دهید ، تا معجزه ای شگفت انگیز را متوجه شوید.

(این مطلب برگرفته از اساطیر چینی است)

1- ابتدا کف دو دستتان را روبروی هم قرار دهید و دو انگشت میانی دست های چپ و راستتان را پشت به پشت هم بچسبانید.

2- چهار انگشت باقی مانده را از نوک آنها به هم متصل کنید.

3- به این ترتیب تمامی پنج انگشت به قرینه شان در دست دیگر متصل هستند.

4- سعی کنید انگشتان شصت را از هم جدا کنید. انگشت شصت نمایانگر والدین است. انگشت های شصت می توانند از هم جدا شوند زیرا تمام انسان ها روزی می میرند. به این صورت والدین ما روزی ما را ترک خواهند کرد.

5- لطفا مجدداً انگشت های شصت را به هم متصل کنید. سپس سعی کنید انگشت های دوم را از هم جدا نمائید. انگشت دوم (انگشت اشاره ) نمایانگر خواهران و برادران هستند. آنها هم برای خودشان همسر و فرزندانی دارند. این هم دلیلی است که آنها ما را ترک کنند.

6- اکنون انگشت های اشاره را روی هم بگذارید و انگشت های کوچک را از هم جدا کنید. انگشت کوچک نماد فرزندان شما است. دیر یا زود آنها ما را ترک می کنند تا به دنبال زندگی خودشان بروند.

7- انگشت های کوچک را هم به روی هم بگذارید. سعی کنید انگشت های چهارم (همان ها که در آن حلقه ازدواج را قرار می دهیم) را از هم باز کنید. احتمالا متعجب خواهید شد که بینید به هیچ عنوان نمی توانید آنها را از هم باز کنید. به این دلیل که آنها نماد زن و شوهری هستند که برای تمام عمر به هم متصل باقی می مانند.
 

MOON.LIGHT

عضو جدید
کاربر ممتاز
از غم خبری نبود اگر عشق نبود
دل بود ولی چه سود اگر عشق نبود ؟
بی رنگ تر از نقطه ی موهومی بود
این دایره ی کبود ، اگر عشق نبود
از آینه ها غبار خاموشی را
عکس چه کسی زدود اگر عشق نبود ؟
در سینه ی هر سنگ دلی در تپش است
از این همه دل چه سود اگر عشق نبود ؟
بی عشق دلم جز گرهی کور چه بود ؟
دل چشم نمی گشود اگر عشق نبود
از دست تو در این همه سرگردانی
تکلیف دلم چه بود اگر عشق نبود ؟


 

MOON.LIGHT

عضو جدید
کاربر ممتاز
رد پای عشق






هركجا عشق‌ آید و ساكن‌ شود هرچه‌ ناممكن‌ بود ممكن‌ شود در جهان‌ هر كار خوب‌ و ماندنی‌ست‌ ردپای‌ عشق‌ در او دیدنی‌ست.
‌به‌ راستی‌ مگر می‌شود عشق‌ را تعریف‌ كرد؟ مولانا در دشواری‌ آن‌ می‌گوید:
هرچه‌ گویم‌ عشق‌ را شرح‌ و بیان‌ چون‌ به‌ عشق‌ آیم، خجل‌ گردم‌ از آن‌ و درجای‌ دیگری‌ از مثنوی:
در نگنجد عشق‌ در گفت‌ و شنید عشق‌ دریایی‌ است‌ بحرش‌ ناپدید و خود در پایان‌ شعر اعتراف‌ كرده‌ام‌ كه: «سالك» آری‌ عشق‌ رمزی‌ در دل‌ است‌ شرح‌ و وصف‌ عشق‌ كاری‌ مشكل‌ است‌ ‌ ‌اما آنچه‌ موجب‌ شد تا شما را در احساس‌ خود در «تصویر عشق» شریك‌ كنم، مفاهیم‌ و تعابیری‌ از كار و زندگی‌ و كیفیت‌ در پیوند با عشق‌ است‌ كه‌ می‌تواند شرایط‌ و محیطكاری‌ لطیف‌تر، باكیفیت‌تر و عارفانه‌تر و حتماً‌ سودآورتری‌ را فراهم‌ آورد.
‌ ‌جبران‌ خلیل‌ جبران‌ در كتاب‌ «پیامبر» در فصل‌ «كار» می‌نویسد: «كار با عشق‌ آن‌ است‌ كه‌ پارچه‌ای‌ را با تاروپود قلب‌ خود ببافی‌ بدان‌ امید كه‌ معشوق‌ تو آن‌ را بر تن‌ خواهدكرد... اگر نمی‌توانی‌ با عشق‌ كار كنی‌ بهتر است‌ كار خود را ترك‌ كنی‌ و بر دروازه‌ معبد بنشینی‌ و صدقات‌ كسانی‌ را كه‌ با عشق‌ كار می‌كنند بپذیری...».



●‌ ‌تصویر عشق‌



ای‌ كه‌ می‌پرسی‌ نشان‌ عشق‌ چیست‌ عشق‌ چیزی‌ جز ظهور مهر نیست‌
عشق‌ یعنی‌ مهر بی‌اما، اگر عشق‌ یعنی‌ رفتن‌ با پای‌ سر
عشق‌ یعنی‌ دل‌ تپیدن‌ بهر دوست‌ عشق‌ یعنی‌ جان‌ من‌ قربان‌ اوست‌
عشق‌ یعنی‌ مستی‌ از چشمان‌ او بی‌لب‌ و بی‌جرعه، بی‌می، بی‌سبو
عشق‌ یعنی‌ عاشق‌ بی‌زحمتی‌ عشق‌ یعنی‌ بوسه‌ بی‌شهوتی‌
عشق‌ یار مهربان‌ زندگی‌ بادبان‌ و نردبان‌ زندگی‌
عشق‌ یعنی‌ دشت‌ گلكاری‌ شده‌ در كویری‌ چشمه‌ای‌ جاری‌ شده‌
یك‌ شقایق‌ در میان‌ دشت‌ خار باور امكان‌ با یك‌ گل‌ بهار
در خزانی‌ بر گریز و زرد و سخت‌ عشق، تاب‌ آخرین‌ برگ‌ درخت‌
عشق‌ یعنی‌ روح‌ را آراستن‌ بی‌شمار افتادن‌ و برخاستن‌
عشق‌ یعنی‌ زشتی‌ زیبا شده‌ عشق‌ یعنی‌ گنگی‌ گویا شده‌
عشق‌ یعنی‌ ترش‌ را شیرین‌ كنی‌ عشق‌ یعنی‌ نیش‌ را نوشین‌ كنی‌
عشق‌ یعنی‌ اینكه‌ انگوری‌ كنی‌ عشق‌ یعنی‌ اینكه‌ زنبوری‌ كنی‌
عشق‌ یعنی‌ مهربانی‌ درعمل‌ خلق‌ كیفیت‌ به‌ كندوی‌ عسل‌
عشق، رنج‌ مهربانی‌ داشتن‌ زخم‌ درك‌ آسمانی‌ داشتن‌
عشق‌ یعنی‌ گل‌ بجای‌ خارباش‌ پل‌ بجای‌ این‌ همه‌ دیوار باش‌
عشق‌ یعنی‌ یك‌ نگاه‌ آشنا دیدن‌ افتادگان‌ زیرپا
زیرلب‌ با خود ترنم‌ داشتن‌ برلب‌ غمگین‌ تبسم‌ كاشتن‌
عشق، آزادی، رهایی، ایمنی‌ عشق، زیبایی، زلالی، روشنی‌
عشق‌ یعنی‌ تنگ‌ بی‌ماهی‌ شده‌ عشق‌ یعنی‌ ماهی‌ راهی‌ شده‌
عشق‌ یعنی‌ مرغهای‌ خوش‌ نفس‌ بردن‌ آنها به‌ بیرون‌ از قفس‌
عشق‌ یعنی‌ برگ‌ روی‌ ساقه‌ها عشق‌ یعنی‌ گل‌ به‌ روی‌ شاخه‌ها
عشق‌ یعنی‌ جنگل‌ دور از تبر دوری‌ سرسبزی‌ از خوف‌ و خطر
آسمان‌ آبی‌ دور از غبار چشمك‌ یك‌ اختر دنباله‌دار
عشق‌ یعنی‌ از بدیها اجتناب‌ بردن‌ پروانه‌ از لای‌ كتاب‌
عشق‌ زندان‌ بدون‌ شهروند عشق‌ زندانبان‌ بدون‌ شهربند
در میان‌ این‌ همه‌ غوغا و شر عشق‌ یعنی‌ كاهش‌ رنج‌ بشر
ای‌ توانا ناتوان‌ عشق‌ باش‌ پهلوانا، پهلوان‌ عشق‌ باش‌
پوریای‌ عشق‌ باش‌ ای‌ پهلوان‌ تكیه‌ كمتر كن‌ به‌ زور پهلوان‌
عشق‌ یعنی‌ تشنه‌ای‌ خود نیز اگر واگذاری‌ آب‌ را بر تشنه‌تر
عشق‌ یعنی‌ ساقی‌ كوثر شدن‌ بی‌پرو بی‌پیكر و بی‌سرشدن‌
نیمه‌ شب‌ سرمست‌ از جام‌ سروش‌ در به‌ در انبان‌ خرما روی‌ دوش‌
عشق‌ یعنی‌ خدمت‌ بی‌منتی‌ عشق‌ یعنی‌ طاعت‌ بی‌جنتی‌
گاه‌ بر بی‌احترامی‌ احترام‌ بخشش‌ و مردی‌ به‌ جای‌ انتقام‌
عشق‌ را دیدی‌ خودت‌ را خاك‌ كن‌ سینه‌ات‌ را در حضورش‌ چاك‌ كن‌
عشق‌ آمد خویش‌ را گم‌ كن‌ عزیز قوتت‌ را قوت‌ مردم‌ كن‌ عزیز
عشق‌ یعنی‌ مشكلی‌ آسان‌ كنی‌ دردی‌ از درمانده‌ای‌ درمان‌ كنی‌
عشق‌ یعنی‌ خویشتن‌ را گم‌ كنی‌ عشق‌ یعنی‌ خویش‌ را گندم‌ كنی‌
عشق‌ یعنی‌ خویشتن‌ را نان‌ كنی‌ مهربانی‌ را چنین‌ ارزان‌ كنی‌
عشق‌ یعنی‌ نان‌ ده‌ و از دین‌ مپرس‌ در مقام‌ بخشش‌ از آئین‌ مپرس‌
هركسی‌ او را خدایش‌ جان‌ دهد آدمی‌ باید كه‌ او را نان‌ دهد
در تنور عاشقی‌ سردی‌ مكن‌ در مقام‌ عشق‌ نامردی‌ مكن‌
لاف‌ مردی‌ می‌زنی‌ مردانه‌ باش‌ در مسیر عاشقی‌ افسانه‌ باش‌
دین‌ نداری‌ مردی‌ آزاده‌ شو هرچه‌ بالا می‌روی‌ افتاده‌ شو
در پناه‌ دین‌ دكانداری‌ مكن‌ چون‌ به‌ خلوت‌ می‌روی‌ كاری‌ مكن‌
جام‌ انگوری‌ و سرمستی‌ بنوش‌ جامه‌ تقوی‌ به‌ تردستی‌ مپوش‌
عشق‌ یعنی‌ ظاهر باطن‌نما باطنی‌ آكنده‌ از نور خدا
عشق‌ یعنی‌ عارف‌ بی‌خرقه‌ای‌ عشق‌ یعنی‌ بنده‌ بی‌فرقه‌ای‌
عشق‌ یعنی‌ آن‌ چنان‌ در نیستی‌ تا كه‌ معشوقت‌ نداند كیستی‌
عشق‌ باباطاهر عریان‌ شده‌ در دوبیتی‌های‌ خود پنهان‌ شده‌
عاشقی‌ یعنی‌ دوبیتی‌های‌ او مختصر، ساده، ولی‌ پرهای‌ و هو
عشق‌ یعنی‌ جسم‌ روحانی‌ شده‌ قلب‌ خورشیدی‌ نورانی‌ شده‌
عشق‌ یعنی‌ ذهن‌ زیباآفرین‌ آسمانی‌ كردن‌ روی‌ زمین‌
هركه‌ با عشق‌ آشنا شد مست‌ شد وارد یك‌ راه‌ بی‌ بن‌بست‌ شد
هركجا عشق‌ آید و ساكن‌ شود هرچه‌ ناممكن‌ بود ممكن‌ شود
در جهان‌ هر كار خوب‌ و ماندنی‌ است‌ ردپای‌ عشق‌ در او دیدنی‌ست‌
«سالك» آری‌ عشق‌ رمزی‌ در دل‌ست‌ شرح‌ و وصف‌ عشق‌ كاری‌ مشكل‌ست‌
عشق‌ یعنی‌ شور هستی‌ دركلام‌ عشق‌ یعنی‌ شعر، مستی‌ والسلام‌
 

MOON.LIGHT

عضو جدید
کاربر ممتاز
شیفتگی در عشق

وقتی شما به این صورت -حالت شیفتگی- عاشق می‌شوید، زندگی برایتان پر از شادی، امید و رضایت‌مندی است. همه چیز برای شما رویایی و درخشان است. محبوب‌تان هیچ نقصی ندارد و یک انسان کامل است و فکر می‌کنید که می‌توانید با هم و برای همیشه با شادی و خوشحالی زندگی کنید. شما چنان دلباخته می‌شوید که نسبت به تمام مسایل اطراف‌تان بی‌توجه هستید. اما باید بدانید شیفتگی دوام ندارد و خیلی طول نمی‌کشد. بسیاری از ما، سال‌ها، بدون داشتن فهم و درک درست، از اینکه، شیفتگی، عشق واقعی نیست، آن را نگه داشته و ادامه می‌دهیم.

عشق مشروط

در این مرحله ما معنای واقعی عشق را تعریف کرده‌ایم و برای اینکه عشق به دیگران بدهیم و یا از آنها بگیریم، شرط و شروط می‌گذاریم. مثلا می‌گوییم: «اگر این کار را بکنی، یا این رفتار را داشته باشی و یا توقعات مرا برآورده کنی، من هم تو را دوست خواهم داشت.»البته همه ما موظفیم دیگران را بدون قید و شرط وبهصورت انسان دوستانه دوست بداریم اما روانه داشتن عشق ما معمولا با شروطی همراه است. اکثر ما ابراز محبت‌مان به دیگران به این صورت است، به خصوص برای کودکان.
گفتن کلمات عاطفی همراه با احساسات واقعی یک شاخص خوب برای نشان دادن سلامت هیجانی افراد است که همه ما، چه مرد، زن و یا کودک به آن نیاز داریم.
متاسفانه ما برای تربیت کودکان‌مان، از دوست داشتن مشروط استفاده می‌کنیم و فرزند ما هم مجبور می‌شود از بروز بعضی از نیازهای درونی، گریه‌ها و ضعف‌ها و آسیب‌پذیری که از خصوصیات انسانی است، اما از نظر جامعه و اطرافیان پذیرفته نیست، جلوگیری کند. عشق همراه با شرط و شروط، امروزه در میان بزرگسالان نیز بسیار رایج است که باعث می‌شود سعی کنیم خصوصیاتی را که می‌دانیم از طرف دیگران پذیرفته نیست مخفی کرده و چهره بهتری از خود ارایه دهیم درست مانند کودکی که برای از دست ندادن محبت والدین، کاری را انجام می‌دهد که آنها را دوست دارند. اکثر ما نمی‌توانیم کسانی را دوست داشته باشیم که مطابق میل ما رفتار نمی‌کنند. مثلا می‌گوییم: «اگر تو آن طور که من دوست دارم نباشی تو را رها خواهم کرد و دیگر دوستت نخواهم داشت و یا اگر دروغ بگویی یا سعی کنی مرا فریب دهی، رفتار غلطی در مقابل خانواده من داشته باشی یا مطابق خواست من رفتار نکنی در زندگی من جایی نخواهی داشت، امااگر تو به همه خواسته‌ها و نیازهای من توجه کنی و آنها را انجام دهی من تو را دوست خواهم داشت.» عشق مشروط در دوران کودکی، آسیب‌های عاطفی و ضربات روحی بسیاری برای کودکان به همراه خواهد داشت که باعث ایجاد عقده‌ها و مشکلات عاطفی در دوران بزرگسالی می‌شود.


عشق یک طرفه

در این نوع از عشق، تمام احساس و عاطفه شما برای دیگری است. شما دیگری را می‌پذیرید بدون قید و شرط و البته با چشمان باز. عیب‌ها و اشتباهات دیگری هم دیده می‌شود و هم پذیرفته می‌شود. شما خالصانه و صادقانه عشق‌تان را به دیگران می‌دهید، بدون داشتن توقعی در مورد اینکه از آنها نیز عشق دریافت کنید. درست مانند عشقی که اکثر والدین به فرزندان‌شان می‌دهند. این نوع عشق کم‌کم خلایی درزندگی شما به وجود می‌آورد که به آن «فقدان عشق» می‌گویند. اینکه شما به همه عشق ومحبت بدهید و از آنها هیچ دریافتی نداشته باشید، یک عشق واقعی نیست. و به ویژه در انتخاب همسر و روابط زناشویی بسیار مخرب بوده وحاکی از سلامت روان فرد است.
کسانی که در دوران کودکی و یا در طول زندگی شرایط سخت و خشکی را تجریه کرده‌اند گفتن جمله «دوستت دارم» برایشان سخت‌تر است.


بروز احساسات در عشق

بعضی از ما نمی‌توانیم احساسات عاشقانه خود را نسبت به دیگران ابراز کنیم و نمی‌توانیم دوست داشتن‌مان را نشان دهیم. می‌گویند این حالت ریشه در تربیت و آسیب‌های عاطفی در دوران کودکی دارد. این دسته از افراد (در مردها بیشتر از زن‌ها) اجتناب می‌کنند از:

1)داشتن روابط صمیمانه و نزدیک با دیگران

2) گفتن جمله «دوستت دارم» به دیگران

اگر شما در زندگی این مشکل را داشته باشید قبل از اینکه تصمیم به ازدواج بگیرید باید زمانی را برای درمان خودتان اختصاص دهید چون بعد از ازدواج همسر و فرزند شما به بروز احساسات عاطفی شما نیاز خواهند داشت. البته بسیاری از شما که گرفتار این مشکل هستید آن قدر از بروز عواطف‌تان جلوگیری می‌کنید که وقتی عشق هم مستقیما به سراغ‌تان می‌آید متوجه آن نشده و آن را قبل از اینکه کاملا دریافت کنید، نابود کرده و از دست می‌دهید.

عشق کلامی

برای بسیاری از ما گفتن این جمله سه کلمه‌ای بسیار دشوار است. کسانی که در دوران کودکی و یا در طول زندگی شرایط سخت و خشکی را تجریه کرده‌اند گفتن جمله «دوستت دارم» برایشان سخت‌تر است. بعضی از ما یک مانع بزرگ بین خودمان و این جمله عاطفی ایجاد کرده‌ایم؛ موانعی از قبیل: «چه لزومی دارد بگویم دوستت دارم وقتی درعمل نشان داده‌ام؟» همه ما از لحاظ روحی نیاز داریم که این جمله را بشنویم. به خصوص اینکه در روایات موثقی به زن و شوهر توصیه می شود که علاقه و عشق خود را برای یکدیگر بیان کنند.

عشق والدین به فرزندان

توانایی در آغوش گرفتن و بوسیدن همسران و فرزندان از روی دوست داشتن. این عشق، برای مردان، زنان و کودکان نشان‌دهنده سلامت هیجانی است. در آغوش گرفتن و بوسیدن کودکان از سوی والدین، یک نیاز اساسی آنهاست. (پیامبر ما (ص) نیز به این امر سفارش‌های فراوانی به والدین کرده.)
همانطور که ملاحظه می فرمایید هر نوع رابطه نوعی از محبت و عشق خود را می طلبد. مثلا عشق مشروط نسبت به فرزندان آثار منفی را بدنبال دارد اما چنین عشقی در رابطه با افراد دیگر بجا و مناسب است بنابراین یکی از فاکتور های رابطه موثر و موفق، تنظیم نوع روابط محبت آمیز با آنها است
 

TELLI

عضو جدید
شعر سفر
همه شب با دلم کسی می گفت
((سخت آشفته ای زدیدارش
صبحدم با ستارگان سپید
می رود می رود نگهدارش))
من به بوی تو رفته از دنیا
بی خبر از فریب فرداها
روی مژگان نازکم میریخت
چشمهای تو چون غبار طلا
تنم از حس دستهای تو داغ
گیسویم در تنفس تو رها
می شکفتم ز عشق و میگفتم
((هر که دلداده شد به دلدارش
ننشیند به قصد آزارش
برود چشم من به دنبالش
برود عشق من نگهدارش))
آه اکنون تو رفته ای وغروب
سایه می گسترد به سینه راه
نرم نرمک خدای تیره غم
می نهد پا به معبد نگهم
می نویسد به روی هر دیوار
آیه هایی همه سیاه سیاه.... .
[FONT=&quot] :heart::heart:[/FONT]
 

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=courier new, courier, mono]آنگاه که خنده بر لبت می میرد[/FONT]

[FONT=courier new, courier, mono]چون جمعه ی پاییز دلم می گیرد[/FONT]

[FONT=courier new, courier, mono]دیروز به چشمان تو گفتم که برو[/FONT]

[FONT=courier new, courier, mono]امروز دلم بهانه ات می گیرد[/FONT]
 

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
به چشمانم آموختم جز شادیها چیز دیگری را نبیند

اما غافل از این بودم که این چشم ها

به من خیانت خواهد کرد

و در مقابل غمها و تاریکی ها مرا تنها خواهند گذاشت

به خود گفته بودم زندگی را دگرگون خواهم کرد

تمام غمها و سیاهی ها را به دست فراموشی خواهم سپرد

و آنها را در بستر زمان دفن خواهم کرد

اما غافل بودم و ندانستم زندگی بازیگریست

که آهنگ او هر لحظه تغییر میکند

حال من مانده ام و تنهایی و یک دنیای غم و اندوه
 
بالا