یک جمله برای او که دوستش داشتید/دارید:

puyan khan

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اي عاشقــان اي عاشقـان پیمانه را گم كرده ام

دركنج ویران مــــانده ام ؛ خمخــــانه را گم كرده ام

هم در پی بالائیــــان ؛ هم من اسیــر خاكیان

هم در پی همخــــانه ام، هم خــانه را گم كرده ام

آهـــــم چو برافلاك شد، اشكــــم روان بر خاك شد

آخـــــر از این جا نیستم ؛ كاشـــــانه را گم كرده ام

درقالب این خاكیان، عمری است سرگردان شدم

چون جان اسیرحبس شد ؛ جانانه را گم كرده ام

از حبس دنیا خسته ام، چون مرغكی پر بسته ام

جانم از این تن سیر شد ؛ سامانه را گم كرده ام

در خواب دیدم بیـــدلی صد عاقل اندر پی روان

میخواند با خود این غزل ؛ دیوانه را گم كرده ام

گـــر طالب راهی بیــــا ؛ ور در پـی آهی برو

این گفت و با خود می سرود، پروانه راگم كرده ام
 

puyan khan

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از تو دل برنکنم تا دل و جانم باشد
می‌برم جور تو تا وسع و توانم باشد
گر نوازی چه سعادت به از این خواهم یافت
ور کشی زار چه دولت به از آنم باشد
چون مرا عشق تو از هر چه جهان بازاستد
چه غم از سرزنش هر که جهانم باشد
تیغ قهر ار تو زنی قوت روحم گردد
جام زهر ار تو دهی قوت روانم باشد
در قیامت چو سر از خاک لحد بردارم
گرد سودای تو بر دامن جانم باشد
گر تو را خاطر ما نیست خیالت بفرست
تا شبی محرم اسرار نهانم باشد
هر کسی را ز لبت خشک تمنایی هست
من خود این بخت ندارم که زبانم باشد
جان برافشانم اگر سعدی خویشم خوانی
سر این دارم اگر طالع آنم باشد
 

puyan khan

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
‏دیگران ، منتظر شب که به بستر بروند
ما به امّید طلوعِ شبِ ظلمانی خود

دیگران ، خانه خرابانِ رهِ حرص و هوس
ما خرابیم هنوز ، از غم ویرانی خود...
‎#عمو_حاتم
‎#حاتم_مشمولی
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مثل ی دیوونم دلتنگ و بارونی
اشکام سر میره تو هر خیابونی
قلبم ترک خورده حال بدی دارم
هیچوقت نفهمیدی... من... دوسِت دارم
 

puyan khan

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
با صداي رفتنت ستاره افتاد و مرد
ترس تنهايي اومد همه فكرمو خورد
آخه عادتم نبود بتونم تنها باشم
طاقت آوردن من كار سختي شد واسم
مي‌ديدم با رفتنت چشم بارون صفتم
واسه يك لحظه شده نميذاره راحتم
ديو تنهايي من عاشق گريه‌هامه
ديدنت وقتي بياي كمكي به چشمامه
سختي راهو نذار با ادامش واسه من
كاري كن فاصله‌ها از ميون ما برن
با تو آسون ميشه رفت هرجا راهمون بره
مي‌تونه اومدنت مددي بمن بده
چيزي مثل تو نبود تا تو شعرم بيارم
با حروف بي‌صدا ديگه جرئت ندارم
كوه و دريا و علف واسه گفتنت كمه
كمر شعر منم پيش قامتت خمه
با نوشتن نميشه همه حرفامو بگم
روي كاغذ با قلم حس دستامو بگم
حرف آخرم اينه واسه من هميشگي

خبر اومدنو كي مي‌خواي بمن بگي؟
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
قرمزی لبای تو
تو هيچ مداد رنگی نيست
خودت تو آينه ها ببين
رنگ كه به اين قشنگی نيست
شاخه گل حياط ما
به آب و رنگش مي نازه
اما تو كه خونه باشی
هی پيش تو رنگ مي بازه
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
غم را برای یک عمر زندگی ام خواستی اما...
مسئله اینست که عاشقت بودم پس هرکجا هستی برایت از خداوند خیر و برکت طلب میکنم و زندگی بدور از غم.
 

yas87

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در دادگاه عشق قسمم قلبم بود، وكیلم دلم بود



و حضار جمعی از عاشقان و دلسوختگان



قاضی نامم را بلند خواند و گناهم را دوست داشتن



تو اعلام كرد پس محكوم شدم به تنهایی و مرگ !!
 

puyan khan

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همه خوشدل اینکه مطرب بزند به تار چنگی
من از آن خوشم که چنگی بزنم به تار مویی


همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی

چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی

به کسی جمال خود را ننموده ای و بینم

همه جا به هر زبانی بود از تو گفتگویی

به ره تو بس که نالم ز غم تو بس که مویم

شده ام ز ناله نالی شده ام ز مویه مویی

همه خوشدل آنکه مطرب بزند به تار چنگی

من از این خوشم که چنگی بزنم به تار مویی

چه شود که راه یابد سوی آب تشنه کامی

چه شود که کام جوید ز لب تو کام جویی

شود اینکه از ترحم دمی ای سحاب رحمت

من خشک لب هم آخر ز تو تر کنم گلویی

بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت

سر خم می سلامت شکند اگر سبویی

همه موسم تفرج به چمن روند و صحرا

تو قدم به چشم من نه بنشین کنار جویی

نه به باغ ره دهندم که گلی بکام بویم

نه دماغ اینکه از گل شنوم به کام بویی

ز چه شیخ پاکدامن سوی مسجدم نخواند

رخ شیخ و سجده گاهی سر ما و خاک کویی

بنموده تیر روزم ستم سیاه چشمی

بنموده مو سپیدم صنم سپیده رویی

نظری به سوی رضوان 1 من دردمند مسکین

که بجز درت امیدش نبود به هیچ سویی .
#لعنت_بهت
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تموم فکر و ذکرم پیش چشماته
من و چجوری عاشق خودت کردی
همین پاتو از در میزاری بیرون
پی بهونه ام که زود برگردی
تو میری و منم چشمامو میبندم
نمیذارم هیچی غیر تو واشه
میخوام که آخرین تصویر تو ذهنم
تا وقتی تو میای عکس خودت باشه
 

mahtab n

دستیار مدیر
کاربر ممتاز
ساده بیا دست منو بگیرو
ساده نگیر ابن همه سادگی رو
ساده نگیر اگه هنوز میتونی
پای همه سادگیات بمونی
خسته نشو اگه تموم راه ها
پیش تو و سادگیهات بسته شن
طاقت بیار اگه همه آدما
از این که پا به پات بیان خسته شن
 

بانو امین

مدیر تالار اسلام و قرآن
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار
کاربر ممتاز
به اخمت خستگی در می رود ،لبخند لازم نیست
کنـــــار سینی چــــای تـــــو اصلا قند لازم نیست

همیشـه دوستت دارم ـ بــــــه جـــــان مــادرم ـ امــا
تو از بس ساده ای ، خوش باوری ، سوگند لازم نیست

به لطف طعم لبهای تو شیرین می شود شعرم
غــــزل را با عسل می آورم ،هرچند لازم نیست

مرا دیوانــــه کردی و هنــــــــوز از من طلبکاری
بپوشان بافه های گیسویت را ،بند لازم نیست

"به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را "
عزیزم ، بس کن ، از این بیشتر ترفند لازم نیست

فدای آن کمانهای به هم پیوسته ات ، هر یک ـ
جـــدا دخل مـــــرا می آورد پیــوند لازم نیست​
 

Similar threads

بالا