یکی کمک کنه..موضوع عشقیه..

eyes magic

عضو جدید
بعد چند سال به صورت اتفاقی دختر مورد علاقه ام رو دیدم.سر کلاس رانندگی!20سالمه.وقتی 16 ساله بودم دیدمش و سعی کردم بهش فکر نکنم چون کنکور داشتم.بعدش خیلی دنبالش گشتم ولی...وقتی توی کلاس رانندگی اسمشو گفت....وای..اون خیلی تغییر کرده بود(دماغش. عمل کرده بودو...)..با خواهرش اومده بودو...من نمی تونستم بهش بگم که!سر کلاس طوری نشون دادم که فرد با شخصیتی هستم که فقط اونو نگاه می کنه..ولی با جستجوی هم کلاسیه دوره دبیرستانش (ترمه).قرار شد واسطه بشه.ولی اون دوست(ترمه) از زبان دختری که من دوستش دارم به من چیزهایی گفت که خرد شدم.داغون بودم و مجبور شدم برم سراغ دوست هاش سر کلاس رانندگی...رفتم داخل کوچه و صداش زدم و پرسیدم که دوست پسر داره؟ گفت:کدوم یکی؟ منم گفتم هردوتاشون و بعد..قبول دارم گند زدم ولی ....من بازم به طور غیر مستقیم(در حین صحبت کردن با دوستام) به دختر مورد علاقه ام فهمونده بودم که رد شدن من توی امتحان شهری فقط واسه ی اونه(یواشکی ازش 2 تا عکس با view بسیار زیبا از ّfaceاش گرفتم)...تا اینکه بعد از پیدا کردن اطلاعات شخصیش مثل آدرس خونه و شماره ی تلفن خونه و روز تولدش منتظرش شدم تا به خودش بگم...روزها گذشت و تا شب قبل تولدش یهویی تنهایی توی خیابون دیدمش و رفت به سمت خونش. منم دنبالش .که فهمید من دنبالشم رفت توی یک کوچه ی بن بست و من هم نه حرفی زدم نه...از بن بست اومد بیرون و منم بازم دنبالش..ایستاد و...من کنارش وایسادم بهم گفتم سلام ----خانم...برگشتو تو چشمام نگاه کردو گفت:چرا هی دنبالم میای؟میشه دیگه دنبالم نیای؟....منم گفتم:باشه...فقط خواستم تولدتو تبریک بگم تا حالا واسه ی هیچکس اینقدر تلاش نکرده بودم....با گفتن این داستان به ترمه(هم کلاسیه دوران دبیرستانش)از زبون دختر مورد علاقه ام به من گفت که دیگه نمی خوام یکبارم ریختشو ببینم!منم که بدجور احساسی شده بودم فردا صبحش با ماشین رفتم سر کوچشون تا با خواهرش از دانشگاه برگردن.تا منو دید سرعتشو زیاد کرد و تا رفت درب آپارتمانشونو باز کنه صداش کردم ---خانوم.دیدم محل نمی ذاره و خواهرش هم با چشم غقره بهم گفت :اااااه برو دیگه...منم کادویی که از قبل براش تهیه کرده بودم که یک انگشتر تک نگینه ی نقره 100000تومنی بود رو کوبوندم کنارشو گفتم:فقط خواستم تمومش کنم...همون لحظه با معصومیت خاصی بهم نگاه کرد.نمی فهمیدم که از ترس بود یا.....بعد از گذشت چند ماه فهمیدم که ترمه بهش هیچی نگفته بود.یعنی اون حرفا رو از خودش درآورده بود!وای!اون موقع بود که معصومیت اون نگاه رو درک کردم...حالا موندم چی کار کنم....با توجه به اینکه رشته ام پزشکیه و خیلی وقت نمیکنم که از دانشگاهم(داخل تهرانه) به محل سکونت خودم و ___خانوم برم...خواهشا کمک کنید چیکار کنم.... :(
 
آخرین ویرایش:

الهه100

عضو جدید
اگه واقعا دوسش دارین و فک میکنین که برای ازدواج کاملا مناسب شماس ،خب برین تمام واقعیتو بهش بگین و تماو سوء تفاهم ها رو برطرف کنین. این جوری خیلی بهتره به نظر من:smile:باور کنین هیچ چیز به اندازه صداقت نمیتونه کارساز باشه.........
 

eyes magic

عضو جدید
آره.صداقت چیز خوبیه.ولی ولی شاید اون یکی دیگه رو بخواد.نمی دونم چطوری و توی چه موقعیتی بهش بگم.تعارف کنم سوار ماشینم بشه؟یا دنبالش برم و یه شاخه گل رز و...تنها باشه بهتره یا وقتی همراه خواهر کوچیکشه؟
 

maede_s

عضو جدید
آره.صداقت چیز خوبیه.ولی ولی شاید اون یکی دیگه رو بخواد.نمی دونم چطوری و توی چه موقعیتی بهش بگم.تعارف کنم سوار ماشینم بشه؟یا دنبالش برم و یه شاخه گل رز و...تنها باشه بهتره یا وقتی همراه خواهر کوچیکشه؟
اگه از لحاظ سلامت اخلاقی و اجتماعیش اطمینان دارین و فک میکنین که نظرتون عوض نمیشه، یه روز خیلی محترمانه ازش بخواین با هم یه ملاقاتی داشته باشین و در این مورد باهاش حرف بزنید. مثلاً کافی شاپی جایی! حرف گل رز و سوار ماشین شدنو این حرفا رو هم بذارین کنار!!! خیلی زوده وا3 این کارا!!! تعقیبشم نکنید! این دور از شخصیته! البته قصد جسارت ندارما. وا3 دفه های بعدی میگم:D وقتی هم میرین باهاش حرف بزنید زیاد از حد احساساتی حرف نزنید، محکم و قاطع حرف بزنید. البته حرف دلتونو بگین ولی خیلی محترمانه و متین.
موفق باشین;)
 

chik.chik.jhik

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگه از لحاظ سلامت اخلاقی و اجتماعیش اطمینان دارین و فک میکنین که نظرتون عوض نمیشه، یه روز خیلی محترمانه ازش بخواین با هم یه ملاقاتی داشته باشین و در این مورد باهاش حرف بزنید. مثلاً کافی شاپی جایی! حرف گل رز و سوار ماشین شدنو این حرفا رو هم بذارین کنار!!! خیلی زوده وا3 این کارا!!! تعقیبشم نکنید! این دور از شخصیته! البته قصد جسارت ندارما. وا3 دفه های بعدی میگم:D وقتی هم میرین باهاش حرف بزنید زیاد از حد احساساتی حرف نزنید، محکم و قاطع حرف بزنید. البته حرف دلتونو بگین ولی خیلی محترمانه و متین.
موفق باشین;)

منم موافقم
دخترا مردای محکم و قاطع رو دوس دارن
 

avayestan

کاربر بیش فعال
آره بابا.. اگه واقعا دوسش داری محترمانه وقتی تنهاس برین جلو.. بهش بگین قصدتون چیه.. و حتما سوتفاهما رو رفع کنین.. اما خیلی خیلی محترمانه و قاطع.. لحن بیان خیلی مهمه.. و احساسی حرف نزنین.. هرچی محکم ترو منطقی تر حرف بزنین بیشتر طرفو به فکر مشغول میکنین.. و حتما حتما ازش بخواین رو پیشنهادتون فک کنه.. همون لحظه واس ج تو فشار قرارش ندین.. بعدم با همون لحن دکتری من جمله آرام و با شخصیت و صدای توپ :redface:حرف بزنین اینیییییییییییییییییقد تاثیر دارررررررره .. اگه دیدین خیلی بی منطق برخورد میکنه بیخیالش شین.. آخه دیگه دوره حجر و قجر:D نیستیم که.. جدا از شوخی.. امیدوارم به نتیجه برسی..
 

eyes magic

عضو جدید
مشکل اینجاست که من با هر دختری می تونم راحت رابطه برقرار کنم ولی جلوی این یکی کم میارم.کلا من آدم خیلی سختگیری هستم و با هر کسی نمی تونم صحبت کنم.باید طرف مقابلم خیلی منطقی باشه تا بتونه با من کنار بیاد.ولی بازم فکر کنم اون از من شاخ تره!!!!!یعنی حتی خوشتیپترین آدم دنیا رو هم محل نمیذاره.چه برسه به من!شاید فکر کرده من از اون الاف های سر خیابونم که به فکر شماره دادنو ....هست.اون از شغلم و رفتارم هیچ اطلاعی نداره.دعوت به یک کافی شاپ فکر مناسبیه.البته اونقدر قدرت دارم که یک کافی شاپ رو کلا یک ساعت واسه خودم تعطیل کنم و فقط توی اون ساعت منو اون فقط توی کافی شاپ باشیم.ولی مشکل اینجاست که من یک راست برم سر اصل مطلب یا اول از وضعیت خانوادگی و تحصیلی و...خودم و خودش شروع کنم؟؟؟
 

parmiss_archi

عضو جدید
مشکل اینجاست که من با هر دختری می تونم راحت رابطه برقرار کنم ولی جلوی این یکی کم میارم.کلا من آدم خیلی سختگیری هستم و با هر کسی نمی تونم صحبت کنم.باید طرف مقابلم خیلی منطقی باشه تا بتونه با من کنار بیاد.ولی بازم فکر کنم اون از من شاخ تره!!!!!یعنی حتی خوشتیپترین آدم دنیا رو هم محل نمیذاره.چه برسه به من!شاید فکر کرده من از اون الاف های سر خیابونم که به فکر شماره دادنو ....هست.اون از شغلم و رفتارم هیچ اطلاعی نداره.دعوت به یک کافی شاپ فکر مناسبیه.البته اونقدر قدرت دارم که یک کافی شاپ رو کلا یک ساعت واسه خودم تعطیل کنم و فقط توی اون ساعت منو اون فقط توی کافی شاپ باشیم.ولی مشکل اینجاست که من یک راست برم سر اصل مطلب یا اول از وضعیت خانوادگی و تحصیلی و...خودم و خودش شروع کنم؟؟؟
به نظر من اصلا لازم نیست یه کافه رو کلا بگیری همین که صادقانه باهاش حرف بزنی کافیه
بیشتر پسرا این جور موقعه ها فکر می کنند باید کارای عجیب غریب انجام بدند که نظر یه دختر رو جلب کنند
ولی فقط کافیه که باهاش صاق باشی . از اون دوستش هم که پیغام الکی آورده هیچی نگو . فقط بهش بگو چه احساسی داری
اگر حس کنه که تو حزفات دروغ نیست مطمئن باش رفتارش عوض می شه .
 

eyes magic

عضو جدید
ممنون از این راهنمایی.بهترین راه واسه ی امتحان کردنش و پی بردن از تمایل اون به من، دعوت به یک کافی شاپه اونم ساعت و روزی که من بهش میگم.همون لحظه که می بینمش بهش میگم که اینجا جای مناسبی نیست و روی یک برگ از دفترچه ام آدرس و ساعت ملاقات رو می نویسم و برگه رو میککنمو بهش میدم و می گم کافیه بهم اعتماد کنه .به نظرتون این طوری خوبه؟..البته من قاطع هستم ولی با اون اشتباهاتی که من کردم اون روزا باید احساساتی میشدم.بعد اون همه مدت...بی خیال....بازهم به نظر شما شمارمو زیر اون تیکه کاغذ بنویسم؟؟شاید نخواد یا نتونه بیاد حداقل اطلاع بده.! ..زیاد نمی خوام از خودم و اشتباهاتم صحبت کنم.می خوام از وضعیت خودش ورشته ی تحصیلی و خانوادش برام بگه.در این میان یه اشاره هایی از گذشته می کنم تا خودش جویای ماجرا بشه.شاید شاید اگه حسی نسبت به من داشته باشه اون انگشترو بندازه توی انگشتش...کلا نظرتون خیلی واسم مهمه.می تونه اشتباهاتمو تصحیح کنه.منتظرم
 

k_siroos

مدیر بازنشسته
بعد چند سال به صورت اتفاقی دختر مورد علاقه ام رو دیدم.سر کلاس رانندگی!20سالمه.وقتی 16 ساله بودم دیدمش و سعی کردم بهش فکر نکنم چون کنکور داشتم.بعدش خیلی دنبالش گشتم ولی...وقتی توی کلاس رانندگی اسمشو گفت....وای..اون خیلی تغییر کرده بود(دماغش. عمل کرده بودو...)..با خواهرش اومده بودو...من نمی تونستم بهش بگم که!سر کلاس طوری نشون دادم که فرد با شخصیتی هستم .................

اگه واقعا قصد ازدواج دارین موضوع رو اول با خانواده تون مطرح کنید (حداقل یکی از اعضا که باهاتون نزدیک تره). خیلی می تونند بهتون کمک کنند.
 

maede_s

عضو جدید
ممنون از این راهنمایی.بهترین راه واسه ی امتحان کردنش و پی بردن از تمایل اون به من، دعوت به یک کافی شاپه اونم ساعت و روزی که من بهش میگم.همون لحظه که می بینمش بهش میگم که اینجا جای مناسبی نیست و روی یک برگ از دفترچه ام آدرس و ساعت ملاقات رو می نویسم و برگه رو میککنمو بهش میدم و می گم کافیه بهم اعتماد کنه .به نظرتون این طوری خوبه؟..البته من قاطع هستم ولی با اون اشتباهاتی که من کردم اون روزا باید احساساتی میشدم.بعد اون همه مدت...بی خیال....بازهم به نظر شما شمارمو زیر اون تیکه کاغذ بنویسم؟؟شاید نخواد یا نتونه بیاد حداقل اطلاع بده.! ..زیاد نمی خوام از خودم و اشتباهاتم صحبت کنم.می خوام از وضعیت خودش ورشته ی تحصیلی و خانوادش برام بگه.در این میان یه اشاره هایی از گذشته می کنم تا خودش جویای ماجرا بشه.شاید شاید اگه حسی نسبت به من داشته باشه اون انگشترو بندازه توی انگشتش...کلا نظرتون خیلی واسم مهمه.می تونه اشتباهاتمو تصحیح کنه.منتظرم

مشکل اینجاست که من با هر دختری می تونم راحت رابطه برقرار کنم ولی جلوی این یکی کم میارم.کلا من آدم خیلی سختگیری هستم و با هر کسی نمی تونم صحبت کنم.باید طرف مقابلم خیلی منطقی باشه تا بتونه با من کنار بیاد.ولی بازم فکر کنم اون از من شاخ تره!!!!!یعنی حتی خوشتیپترین آدم دنیا رو هم محل نمیذاره.چه برسه به من!شاید فکر کرده من از اون الاف های سر خیابونم که به فکر شماره دادنو ....هست.اون از شغلم و رفتارم هیچ اطلاعی نداره.دعوت به یک کافی شاپ فکر مناسبیه.البته اونقدر قدرت دارم که یک کافی شاپ رو کلا یک ساعت واسه خودم تعطیل کنم و فقط توی اون ساعت منو اون فقط توی کافی شاپ باشیم.ولی مشکل اینجاست که من یک راست برم سر اصل مطلب یا اول از وضعیت خانوادگی و تحصیلی و...خودم و خودش شروع کنم؟؟؟

اول اینکه شتاب زده برخورد نکنید! این اصلاً خوب نیست. از طرفی اون دختر ممکنه اصلاً پیشنهاد کافی شاپ شما رو قبول نکنه! چون شما رو درست نمیشناسه! حتی اگه شما بگید به من اعتماد کن هم فایده نداره! همه پسرا چه خوب چه بد این حرفو میزنن! دیگه جایی وا3 اعتماد باقی نمونده وا3 دخترا! بهتره وقتی میرید و پیشنهاد ملاقاتو بهش میدین یه مختصری از اینکه قبلاً میشناختینش واینکه کی هستین و چه قصدی دارین بگید. اینطوری شاید بهتر باهاتون راه بیاد. اگه قبول نکرد از طریق یکی از اعضای خونوادتون مثلاً خواهرتون اقدام کنید. من جای شما بودم از همون اول خواهرمو وا3 این کار میفرستادم. چون اگه خودتون برید ممکنه شانستونو از دست بدید چون شما رو نمیشناسه. علاوه بر این، خواهرتون دختره و زبون اونو بهتر میفهمه و هم اینکه اون خانوم راحت تر صحبت میکنه و به حسن نیت شما پی میبره.
در مورد اینکه میگید نمیتونید راحت باهاش صحبت کنید، یه کم با خودتون فک کنید! مگه شما ایرادی دارید که در برابر ایشون اعتماد به نفستونو از دست میدین!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟ خیلی راحت حرف بزنید. تازه به فرض هم که یه کم هول بشین اون شما رو درک خواهد کرد. پس نگرانیتون بی مورده!
بازم بهتون میگم! احساسی برخورد نکنید! روی رفتارتون کنترل داشته باشین.
 

kadoo

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
ممنون از این راهنمایی.بهترین راه واسه ی امتحان کردنش و پی بردن از تمایل اون به من، دعوت به یک کافی شاپه اونم ساعت و روزی که من بهش میگم.همون لحظه که می بینمش بهش میگم که اینجا جای مناسبی نیست و روی یک برگ از دفترچه ام آدرس و ساعت ملاقات رو می نویسم و برگه رو میککنمو بهش میدم و می گم کافیه بهم اعتماد کنه .به نظرتون این طوری خوبه؟..البته من قاطع هستم ولی با اون اشتباهاتی که من کردم اون روزا باید احساساتی میشدم.بعد اون همه مدت...بی خیال....بازهم به نظر شما شمارمو زیر اون تیکه کاغذ بنویسم؟؟شاید نخواد یا نتونه بیاد حداقل اطلاع بده.! ..زیاد نمی خوام از خودم و اشتباهاتم صحبت کنم.می خوام از وضعیت خودش ورشته ی تحصیلی و خانوادش برام بگه.در این میان یه اشاره هایی از گذشته می کنم تا خودش جویای ماجرا بشه.شاید شاید اگه حسی نسبت به من داشته باشه اون انگشترو بندازه توی انگشتش...کلا نظرتون خیلی واسم مهمه.می تونه اشتباهاتمو تصحیح کنه.منتظرم



مثل اینکه شما بیش از حد فیلم عشقی البته اونم از نوع ایرانی نگاه میکنی:دی
منطقی باش دکتر!
 

AndanaEnd

عضو جدید
سلام دکتر جان بذار یه چیزی من بهت بگم ... ! تو این کارا دس دی کردن بی فایدس بی خودی خودتو اذیت نکن !!!
یه وقتی رو با خودت خلوت کن و اول بشین با خودت مشکل و حلش کن ، بعد اینکه این قضیه با تمام جوانبش واست آشکار شد و فهمیدی که باید چکار کنی بعدش بدون کوچکترین معطلی برو جلو به خدا توکل کن (البته خونواده خیلی خیلی مهمه ) مرد ومردونه حرف دلت و بزن و خلاااااااااااااااااص . اینکه کجا قرار بزاری مهمه اما مهم تر زمان که نباید از دستش بدی اونم تو این شرایطی که در جامعه حکم فرماست . با یه شعر تمومش کنم بهتره :

راهیست راهِ عشق که هیچش کناره نیست
آن‌جا، جز آن که جان بسپارند، چاره نیست
هر گَه که دل به عشق دهی خوش دمی بود
"در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست"
ما را ز منع عقل مترسان و مِی بیار!
کآن شحنه در ولایت ما هیچ کاره نیست
از چشم خود بپرس که ما را که می‌کشد
جانا! گناهِ طالع و جُرمِ ستاره نیست
او را به چشم پاک توان دید چون هلال
هر دیده جای جِلوهٔ آن ماه‌پاره نیست
فرصت شمر طریقه رندی که این نشان
چون راه گنج بر همه کس آشکاره نیست
نگرفت در تو گریه حافظ به هیچ رو
حیران آن دلم که کم از سنگ خاره نیست ؛؛ امیدوارم و از خدا می خواهم آنچه خدا برایت می خواهد .
 

eyes magic

عضو جدید
اصلن با فیلم های ایرانی حال نمی کنم.فیلم هایی هم که میبینم step upوstreet daceو..هست که داخلش یکمی موضوع عاشقانه وجود داره.می دونم صحبتهام یک چیز تو مایه های بچه ابتدایی هاست ولیی...این یکی منو بدجور داغون خودش کرده.نمی دونم این چه حسیه!نه می خوام دوست بشم(چون خوب نیست) نه می خوام ازدواج کنم(چون زوده).اگه می خواستم تریپ رفاقت بندازم،توی دانشگاه ما پره از دخترهای باحال اونم از نوع دکتر و مهندسش که ماهی چند بار میرن درکه..کیف وحال ...ولی هیچکدوم مثل اون منو درگیر نمی کنه.یعنی من اصلن نمی تونم به یک دختر حتی به جوکش لبخند بزنم ولی طرف من با چشماش منو می کوبونه به جایی که خودم نمی دونم و حالش به همین ندونستن هاست.خیلی وقته(4ماهه) نرفتم رشت(محل زندگیم)تا ببینمش...ولی دیوانگی و دلتنگی..کار دله..او را خود التفات نبودی به صید من-من خویشتن اسیر کمند نظر شدم!...کاریش نمیشه کرد جز ملاقاتی دوباره و گفت و گویی خالصانه...ممنون که راهنماییم کردی.
 

pari khano0m

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگه واقعا دوسش داری نذار دیر شه.... پشیمونی از حال الانت بهتره. حتی اگه جواب منفی بشنوی می دونی که تلاشتو کردی...!
به نظر من می تونی از طریق خونوادت بری جلو. البته بد نیس قبلش خودت یه بار باهاش صحبت کنی. اون الان میدونه نظر شما نسبت بهش چیه.
با اعتماد به نفس برو جلو دوستم ;) فقط احساسی عمل نکن.
 

avayestan

کاربر بیش فعال
اصلن با فیلم های ایرانی حال نمی کنم.فیلم هایی هم که میبینم step upوstreet daceو..هست که داخلش یکمی موضوع عاشقانه وجود داره.می دونم صحبتهام یک چیز تو مایه های بچه ابتدایی هاست ولیی...این یکی منو بدجور داغون خودش کرده.نمی دونم این چه حسیه!نه می خوام دوست بشم(چون خوب نیست) نه می خوام ازدواج کنم(چون زوده).اگه می خواستم تریپ رفاقت بندازم،توی دانشگاه ما پره از دخترهای باحال اونم از نوع دکتر و مهندسش که ماهی چند بار میرن درکه..کیف وحال ...ولی هیچکدوم مثل اون منو درگیر نمی کنه.یعنی من اصلن نمی تونم به یک دختر حتی به جوکش لبخند بزنم ولی طرف من با چشماش منو می کوبونه به جایی که خودم نمی دونم و حالش به همین ندونستن هاست.خیلی وقته(4ماهه) نرفتم رشت(محل زندگیم)تا ببینمش...ولی دیوانگی و دلتنگی..کار دله..او را خود التفات نبودی به صید من-من خویشتن اسیر کمند نظر شدم!...کاریش نمیشه کرد جز ملاقاتی دوباره و گفت و گویی خالصانه...ممنون که راهنماییم کردی.

من میگم اول ازون محل سکونتت که نوشتی رویا و توهم درآآآآآآآآآآآآآ...
من باز اومدم:D چیکا کنیم داداشی دیگه...
تنها چارش صحبت باهاشه.. البته اگه یهو بری جلو بهش پیشنهاد ملاقات بدی احتمالا قبول نکنه با توضیحاتی که ازش دادی.. کاش یه دوستی بود که از طریق اون میشد بهش اطلاع بدی.. منظورم ترمه نیستااا.. کاش حداقل شماره ای ازش داشتی و محترمانه باهاش حرف میزدی.. اخه دختر جماعیت تا طرفو نشناسه یا به طرفش اعتماد نداشته باشه عمرا با پسر جماعت بره کافی... اونم خب زیاد نمیشناستت که... منم میگم زودتر ازین بلاتکلیفی درآ .. حالا میگیم شماره ای هم که نداری.. نهایتش اینکه به خودش پیشنهاد کافی شاپو بدی حتی بهش بگو اگه لازمه با آبجیتون بیاین (با ترمه نه آآآآ).. بگو میخوای یه سو تفاهمایی رو رفع کنی... انشالله که بشه ببینیش وقتی هم اومد اول از خودت بگو (البته زیاد از موقعیتت نگو.. ممکنه رو انتخابش تاثیر بزاره.. بهتره شمارو واس شخصیتتون بخواد..)..خب از خودتو و سوتفاهمایی که شده.. از نیتت بگو.. و از حست.. البته من موندما... شما میگی نه قصد دوستی داری نه ازد... خب آخه منطقیم نیس.. تا چند سال بخواین دوس باشین... اخه انگشترم که میخوای بدی... بعدم اصلا طرف بیاد از سوتفاهما بگی و اونم واقف بشه... بعدش چی؟ بالاخره تهش چه پیشنهادی میخوای بدی؟ بشین یه ذره فک کن... ببین قصد خودت چیه آخه... آخه این حسی که شما میگی بهش داری و نسبت به دخترای دیگه نداری خب یعنی دلت لرزیده دیگه.. فقط سعی کن منطقی و عاقلانه بری جلو .. اگه قصدت خیره اصلا با خونواده حرکت کن تا بعدا پشیمون نشی.. حداقل میدونی خیرخواهانه تلاشتو کردی.. انشاالله نتیجه میگیری..
 

eyes magic

عضو جدید
آره.گفتم دارم دیوونه میشم همینه دیگه.البته..آبجی متوجه نشدی ها!...من انگشترو بهش همون روز دادم...تمام....گند زدم...تمام...!!!
 

"Dezire"

عضو جدید
کاربر ممتاز
اصلن با فیلم های ایرانی حال نمی کنم.فیلم هایی هم که میبینم step upوstreet daceو..هست که داخلش یکمی موضوع عاشقانه وجود داره.می دونم صحبتهام یک چیز تو مایه های بچه ابتدایی هاست ولیی...این یکی منو بدجور داغون خودش کرده.نمی دونم این چه حسیه!نه می خوام دوست بشم(چون خوب نیست) نه می خوام ازدواج کنم(چون زوده).اگه می خواستم تریپ رفاقت بندازم،توی دانشگاه ما پره از دخترهای باحال اونم از نوع دکتر و مهندسش که ماهی چند بار میرن درکه..کیف وحال ...ولی هیچکدوم مثل اون منو درگیر نمی کنه.یعنی من اصلن نمی تونم به یک دختر حتی به جوکش لبخند بزنم ولی طرف من با چشماش منو می کوبونه به جایی که خودم نمی دونم و حالش به همین ندونستن هاست.خیلی وقته(4ماهه) نرفتم رشت(محل زندگیم)تا ببینمش...ولی دیوانگی و دلتنگی..کار دله..او را خود التفات نبودی به صید من-من خویشتن اسیر کمند نظر شدم!...کاریش نمیشه کرد جز ملاقاتی دوباره و گفت و گویی خالصانه...ممنون که راهنماییم کردی.

الان دانشجویه؟...
اگه دانشجو باشه شاید بشناسمش!!
چقد سخت میگیری به خودت توو این سن
اون ممکنه خودشم با کسی باشه یا کسی رو بخواد//
اینا رو هم باید در نظر بگیری/// که بعدا ضربه نخوری


 

eyes magic

عضو جدید
دانشجو که هست...ولی وقت نکردم جست و جو کنم ببینم که کدوم دانشگاه!!!فقط همین یکی رو نمی دونم!!شاید تونستم از دانشگاه خودم جیم بزنم و ...حداقل از چند تا هم دانشگاهیش در موردش سوال کنم...بازم..ما درگیریم دیگه..مغزم تهرانه...قلبم رشت!حالا شمایی که شاید بشناسیش !بگو بینم بچه رشتی؟خسته شدم از بس که با بچه های دیگه از شهر های دیگه صحبت کردم.تو که جو گلسارو میدونی؟!!!
 

avayestan

کاربر بیش فعال
ای ول بچه گلسارم که هس.... من نمیدونم تو آخه چرا اینقد زود انگشترو دادی؟ مگه فیلم هندی بود آخه؟ بابا حداقل قبلش راهنمایی میگرفتی بعدش اقدام میکردی... حالا ببین میتونی یکیو پیدا کنی که واسطه بشه؟ البته بقول دوستمون سخت نگیر.. فقط باید درست حرکت کنی..
 

eyes magic

عضو جدید
من خودم هم خونم گلساره.خونش نزدیک خونه ی ماست.3تا کوچه فاصله داریم!این همه سال دنبالش بودیم نمی دونستیم که آب در کوزه و ما .......در هر صورت....هر چی بوده تموم شده...باز هم من موندم و خودم.البته امروز توی facebookیکی رو پیدا کردم که مشخصاتم با طرف من یکی هست!..addکردمش ولی ببینم accept میکنه...خدارو چی دیدی...
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
من خودم هم خونم گلساره.خونش نزدیک خونه ی ماست.3تا کوچه فاصله داریم!این همه سال دنبالش بودیم نمی دونستیم که آب در کوزه و ما .......در هر صورت....هر چی بوده تموم شده...باز هم من موندم و خودم.البته امروز توی facebookیکی رو پیدا کردم که مشخصاتم با طرف من یکی هست!..addکردمش ولی ببینم accept میکنه...خدارو چی دیدی...
ببخشید گلسار کجاست؟؟؟
 

eyes magic

عضو جدید
گلسار نام خیابانیست در رشت که جزو بالاترین نقاط این شهر است!...در این خیابان تعداد کافی شاپ ها بیشتر از تعداد افراد است!!!!...90 درصد افرادی که در این خیابان رفت و آمد می کنند 17الی28 ساله هستند...هر دختر و پسری که میخواهند ملاقات داشته باشند در این خیابان و کوچه های آن dateرا برقرار می کنند..کافیست یکبار ساعت 6الی11شب پنج شنبه بر سر یکی از این کوچه ها بایستید و چشمان خود را بارها بمالید.حتمااز خود می پرسید که اینجا ایران است یا اروپا؟...چون رشت قسمتی از منطقه آزاد(گمرک)محسوب می شود،اگر علاقه دارید ماشین های پورشه پانمرا،فراری،مک لارن،فورد(انواع مدل ها) یکجا ببینید حتما به گلسار سربزنید...
 

eyes magic

عضو جدید
ضمنا در گلسار،بوسه نیز بدون اطلاع والدین مجاز است.و از دیدن این صحنه ها در این خیابان تعجب نکنید...گیلان..اروپای ایران!!!
 

ارامش ابدی

عضو جدید
من نظر دوستان رو نخوندم اما به نظر خودم برو وباهاش حرف بزن شانست رو یکبار دیگه امتحان کن کاری نکن که بعدن حسرت امروز رو بخوری وامروز کاری نکن که فردا پشیمان بشی
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
mina12345 20 موضوع اصلی مشاجرات خانوادگی آئین همسرداری 1

Similar threads

بالا