گفتگو با بهاء الدين خرمشاهي از محققين برجسته در علوم قرآني

Ak!a

عضو جدید
جرس: بهاء الدين خرمشاهي از محققين برجسته در علوم قرآني است وترجمه قرآن او از بهترين هاي ترجمه هاي فارسي قرآن است. اين محقق قرآني البته در ديگر سو دست توانمندي در ادبيات فارسي و حافظ شناسي دارد و نمي توان به سراغ حافظ رفت و خرمشاهي را ياد نكرد. اين استاد قرآن پژوه كتابهاي بسياري در علوم قرآني نوشته است كه جامع ترين آن قرآن پژوهي است كه براي آناني كه مي خواهند با قرآن آشنا شوند ، هر آنچه را كه ضرورت داشته آورده است و ارجاعات بسياري نيز براي آنها كه مي خواهند بيشتر بخوانند و بدانند، آمده است.​
با خرمشاهي به مناسبت ماه مبارک رمضان به گفتگو پرداختيم و درباره قرآن. ترديدها و شبهاتي كه درباره وحياني بودن قرآن و به تبع آن اعجاز قرآن مطرح شده است را با او درميان گذاشته ايم. خرمشاهي معتقد است كه در اين گونه موارد ارائه حجت و دليل است كه مي تواند پاسخگو و اقناع كننده باشد و تعصب و غيرت بي دليل جايي در اين گفتگو ها ندارد. از سوي ديگر اين استاد قرآن پژوه گرچه ما را به مقالات مفصلي كه نگاشته ارجاع مي دهد، اما تصريح مي كند كه ايمان به قرآن و وحي ، در قلوب مومنين است و ايمان نيز امري علمي نيست و لازمه اش باور غيب است و نه يقين بصري. خرمشاهي قرآن را شگفت انگیزترين كتاب آسماني معرفي مي كند و مي گويد آنها كه احكام قرآن را بعضا خشن معرفي مي كنند لازم است تا تمام قرآن و ظرايف آن را بخوانند و توضيح مي دهد كه بسياري از احكام خشن نيز اصلا در قرآن نيامده است. خرمشاهي با تا كيد بر اينكه از سر دلسوزي و با يك عمر انس با قرآن سخن مي گويد، براي ما از حكم سنگسار مي گويد و اين حكم را مغاير با آيات قرآني اعلام مي كند...اين استاد قرآن پژوه معتقد است كه قرآن در وراي سخن بشري جاي دارد و چند تن از شعراي مشهور كه در 14 قرن گذشته به مبارزه طلبي با قرآن برخاسته اند هم يا در اين كار وامانده اند و يا اقرار كرده اند كه كلام قرآن يك اعجاز است. مصاحبه جرس با بهاء الدين خرمشاهي را با اين نويد كه جلد دوم قرآن پژوهي به زودي منتشر خواهد شد، بخوانيد.​
جناب استاد خرمشاهی در ماه رمضان هستیم . ماه نزول قرآن، این روزها گفتارهای متعددی درباره وحیانی بودن قرآن مطرح می شود که به شائبه های سیاسی هم انجامیده است. اگرچه بسیاری از این بحث ها در محافل دانشگاهی و روشنفکری مطرح بوده است حالا به منظر عمومی رسیده و شک و شبهاتی را در عامه مردم ایجاد کرده است. شما به عنوان یک قرآن پژوه ، اگر بخواهید قرآن را به عنوان یک کتاب معرفی کنید و وجه تمایزی میان قرآن و هزاران کتاب دیگر قائل شوید، آن تمایز چیست ؟
وجه تمایز قرآن این است که هیچ کتابی پیش ارآن و پس از آن ، حتی از کتاب های آسمانی شباهتی بدان ندارد. قرآن ساختار و بافتار مخصوص خودش را دارد و گاهی ما از سر ناچاری می گوییم مثل شعر است درحالیکه شعر نیست و مخالفان پیامبر گاهی ایشان را شاعر و ساحر مجنون و گاهی کاهن به تهمت معرفی میکردند و در خود وحی و قرآن آماده است که ایشان نه ساحر، نه شاعر و نه کاهن است و شعر در مقام او نیست و او درمقام شعر نیست. ما هم می بینیم که قبل از قرآن اعراب شعر داشتند و به هنر شعر می بالیدند و بعضی می گویند که هنر والای قوم عرب سخن و سخنوری بوده است معجزه پیامبر به صورت کلام درآمده است . این حرفی است که قدما زده اند و سخن بدی هم نیست.​
اما به اوایل صحبت شما برسیم که بعضی در وحیانی بودن قرآن شک می کنند و حتی تا به آنجا پا را فرا می گذارند که می گویند قرآن کلام پیامبر است . این بهتان است . من در مقاله ای نسبتا مفصلی در پاسخ دوست دانشورم دکتر عبدالکریم سروش نوشتم و در مجموعه قرآن پژوهی جلد دوم در انتشارات علمی و فرهنگی زیر چاپ است. مفصلا با ایشان بحث کردم و گفتم : دوست گرامی ما اصلا نمی دانیم که منشا قرآآن چیست . نه شما می دانید و نه من می دانم. ایمان شرط غیب دارد الذین یومنون بالغیب و مکرر در قرآن شرط غیب برای ایمان ذکر شده است و اهمیت ایمان و یک انسان مومن این است که به نادیده ایمان می آورد . اگر بگوییم خورشید هست که تکرار مکررات است . اینکه ایمان نیست . این از مقولات علم است. آیات بسیاری از قرآن نقل کردم که گفته شده که کلام غیر از این بیاور که ما به تو ایمان بیاوریم. من که کلامی غیر از این ندارم . این هم به من وحی می شود و من انسانی کلامی مثل شما هستم با این تفاوت که به من وحی می شود. ایمان از مقوله علم نیست . ایمان از اراده معطوف به ایمان است . این را بارها و مکرر در قرآن مطرح کردند .من سوالی مطرح کردم و گفتم اگر به پیامبر گفته می شد در زمان حیات ایشان که این کلام شماست چه واکنشی را نشان می دادند . حضرت برافروخته می شدند و می گفتند معاذالله سبحان الله از این بهتان بزرگ، اینکه کلام من نیست . من که از صبح تا شب با شما سخن می گویم . پیامبر می گفتند این بهتان است . من که احادیث دیگر را دارم . این کلام من نیست حاشا و معاذالله که این کلام من باشد.شما چیزی می گویید که قرآن نفی می کند. این دور و تعارض و تناقض را چگونه حل می کنید شما می گویید قرآن کلام پیامبر است . شما باید جواب بدهید که این بهتان را می زنید . همانطور که اول گفتم در ایمان علم شرط نیست . ما به حضرت حق ایمان داریم بسیاری از مومنان سراسر جهان نه فقط مسلمانان و شیعیان به حضرت حق ایمان داریم .اما چه شناختی از حضرت حق داریم ؟و هر شناختی داریم انسان انگارانه است یعنی می گوییم خداوند سمیع است ولی بدون سمع و خداوند بصیر است ولی بدون بصر و خداوند علیم است ولی علمش مثل انسان نیست. به همین ترتیب ما به اسماء الهی و با خدواند بشرانگارانه برخورد می کنیم ولی ما خداوند را نمی شناسیم . وقنی می گویم خداشناس، منظور کسی است که اعتراف به وجود خداوند دارد و نه کسی که شناخت از وجود خدا دارد. من یک مقاله ای نوشتم تحت این عنوان که به خداوند علم نمی توان داشت، ایمان می توان داشت و این مقاله را به استادم در فلسفه غلامحسین ابراهیمی دینانی دادم و خواستم که ایشان پاسخ دهند . ایشان دو برابر حجم آن مقاله پاسخ دادند و گفتند که در همان باوری که من می گویم هم نوعی علم اجمالی و مخفی نهفته است . بحث قابل توجهی است .نشانی می دهم که اگر دوستداران این بحث می خواهند پبییند پی بگیرند . در کتاب یادگار نامه برای بهاءالدین خرمشاهی که استاد علی دهباشی مدیر محترم بخارا فراهم کردند که از سوی نشر قطره منتشر شده است و در آنجا این هر دو مقاله آمده است . شرح مفصل اینکه به چه دلایلی وحی قرآن پیامبرانه ولی از پیامبر نیست بحث های مفصلی هست و من مقاله بیش از 40 صفحه ای را که در کتاب قرآن پژوهی جلد دوم درحال انتشار است که پاسخ به دکتر سروش و اندیشمندان معدود دیگر مثل ایشان مثل حامد ابوزید که به تازگی به رحمت خدا رفت ادله ای با حوصله وبا خونسردی علمی و بدون رگ غیرت مطرح کردم که خوانندگان شما را به آن ارجاع میدهم.​
با اين حساب ما جز ايمان دل مومنين ادله اي براي وحي نداريم در واقع مومنين خود نشانه وحي و خدا هستند؟
ببينيد اصلا ايمان استدلالي نيست، از اين همه مومن نزديك به چهار ميليارد نفر كه به اديان مختلف و حتي بدون دين و معتقد به خدا وجود دارند اين عده کثیر با ابناء عقلي و استدلا ل ايمان نياوردند، شايد از يك درصد هم كمتر بتوان پيدا كرد كه با استدلال ايمان آورده باشند، از آن طرف اگر كسي، شيمي داني ، ستاره شناسي يا فيلسوفي براي آنها استدلال كند كه جهان منشاء خود به خودي دارد و هر چيز دليل خودش است و از اين گفته ها كه نهايتا راه به جايي هم نمي برد، و از نظر فلسفي واقعا اهميتي ندارد و برخي ممكن است فكر كنند اينها استدلال است، این مونین باز هم دست از ايمان خودشان بر نمي دارند يعني نه با استدلا ل ايمان آورده اند و نه با استدلال مومن مي شوند، از آن سو كسي که به خدا ايمان ندارد، با استدلال شما هم غالبا ايمان نمي آورد. بنابراين مومن براي خود، شهود خودش را دارد و ما بيشتر به دل خودمان رجوع مي كنيم و دکتر سروش گفته اند که قران حرف از دل مي زند و این از اشتباهات قرآن است ، در حالي كه دل در تمام زبانها و فرهنگ ها هست، به دلم افتاد ، به دلم نيامد؛ همه جا هست ، اين يك طرز بياني است كه در زبان بشر وجود دارد ، اشاره به دل به عنوان مركز فهم و همه مي دانيم كه دل، درون سينه مراد نيست و مركز فهم و حس ماست و پايگاه ذهن و عقل ماست. اما ضمنا در عين اينكه مي دانند به دل نسبت مي دهند و اين عادت كهن زبانهاي بشري است و خداوند با زبانهاي بشري در چند كتاب آسماني از جمله در آخرين و كامل ترين آن سخن گفته است.​
قرآن در جامعه اي نزول پيدا كرد كه كفار بودند و نه مومنين ، كفار به چه چيز قرآن ايمان آوردند، به لحن و زيبايي لغوي قرآن يا به معنويتي كه در اين كلام بود ؟
در خود قرآن بياني است كه اين كتاب كتابي است كه پشت انسان را به لرزش در مي آورد يا به تعبير ما، مور مور مي شود و با ياد خدا دوباره آرامش مي گيرد و چندان اثر گذار است كه همه هستي انسان به لرزه در مي آيد . قرآن واقعا كتاب اثرگذاري است، من دوستاني دارم، آمريكايي يا مليتي ديگر كه مسلمان شده اند. از اينها وقتي مي پرسم كه براي چه شما از مسیحیت یا بودا به آیین اسلام درآمده اید ، به من می گویند که عقلانیت اسلام بسیار گیراست و چون شما غوطه مي خوريد در این دریا شاید کمتر احساس می کنید ،اما دین اسلام دین بسیار ساده ی است نه تناسخ در آن است نه زورگويي در آن است و نه نان و شراب به جسم و جان عيسي تبديل مي شود و از این بخش های عجیب ندارید. دین خیلی راحتی است و من به راحتی می توانم خواسته های اسلام از مومن را بفهمم و با عقل امروز جور در می آید. دين اسلام مي گو يد خدا هست و آخرت هست و پيامبران هم آمده اند و اين خيلي دين راحتي است و اين با عقل امروز جور در مي آيد ، باز آماري داريم كه الان بيشتر شده آمار قديمي دو دهه پيش اين بود كه در هر دقيقه يازده نفر به اسلام گرويده مي شوند البته باز ممكن است اسلام چون باسياست توام شده ، ممكن است بعضي ها دست نگاه داشته باشند، اين مسائل امروز مطرح شده است. ولي گرايش به اسلام بدون اينكه نيروي تبليغي داشته باشند ، در اسلام آن طور كه در تبليغ در مسيحيت هست نيست ، اما جاذبه قرآن در حد اعلي است انصافا .​
جناب آقای خرمشاهي تحدي در قرآن به چه معناست؟ برخي معتقدند كه تمام پديد آورندگان آثار ادبي مي توانند چنين تحدي را درباره آثار خودشان انجام دهند، آيا تحدي قرآن يك تحدي ادبي- لغوی است یا یک تحدی معنوی؟ و آيا در تاريخ 1400 ساله اسلام كساني بودند كه به اين تحدي پاسخ دهند ؟
بله كساني بودند مثل متنبي، ‌يعني كسي كه خودش را نبي ادعا مي كند اما نبي دروغين ، متنبی، شاعر بزرگ عرب بود كه چيز هايي هم داشت و مي گفت من تحدي كردم و جرئت كردم كه تحدي كنم اما خود گفت نه، اما از او پيشرفته تر ابو العلاء معري بود كه نوشته هايي دارد كه انصافا اهميت ادبي دارد و در سطح بالايي است اما خود او اذعان كرد كه قرآن فراتر است. چند نفري بودند بي نام و با نام گاهي از اسلام خارج شدند، گاهي ايمان شديدتري پيدا كرده اند . تحدي قرآن اينكه معنوي است يا لفظي، لفظ و معنا را از هم جدا نمي شود كرد . قرآن تافته جدا بافته است و فقط كسي مي تواند، قرآن را بفهمد كه نه یکبار بلکه يك عمر قرآن را خوانده باشد و با يك عمر قرآن خواندن فرد متوجه میشود كه هيچ كلامي چنين اثرگذاري را ندارد. گاه مي گويند قرآن احكام حاد و خشنی دارد، من مي گويم بايد كل قرآن را خواند، ظرافت هايي كه در قرآن است، حمايت هايي كه از حقوق انسان شده از والدين و از زن، مي توان گفت در حد عالي است. وقتي مي فرمايد ليس للانسان الا ما سعي و يا اينكه انسان اگر ذره اي نيكي كند پاداش آن را مي بيند و اگر ذره اي بدي كند كيفر آن را مي بيند، همين آيه سرمشق همه زندگي مي تواند باشد مثلا قرآن حكم جهاد داده است نسبت به كساني كه همه هستي مسلمين را به خطر انداختند، ساليان سال پيامبر و ياران شان ميخواستند كه اجازه دفاع و جهاد به آنها داده شود تا اينكه در آيه جهاد اين اجازه صادر شد. قرآن شگفت انگيزترين كتاب آسما ني است، تا آنجا كه من واقعا نه به عنوان يك مسلمان يا شيعه به عنوان يك دين پژوه و دوستدار اديان الهي مطالعه كردم ، كتاب مقدس هم ارزش خودش را دارد ، چهار انجيل كه با رسالات ديگرش به فارسي خوبي آقاي پيروز سيار منتشر كردند ، بسياري از مسيحيان هم اين الفاظ را وحي مي دانند و آنها را هم با دانش خودشان و با ايمان خودشان وامي گذاريم. آقاي ويليام چيترينگ مسلمان شده و عرفان شناس، يك وقتي يك شطحي گفتند و شطح هم سخنان غريب و متناقض است و سخت است معنايش ، مي گفتند كه قرآن بايد به ما نازل مي شد منظورشان آمريكايي ها و انسان امروز بود ، منظورش اين بود كه شما مسلمانان و شيعيان قدر قرآن را نمي دانيد.​
آيا قرآن يك متن تاريخي است به اين معنا كه آيات الاحكام كه شايد تعداد آن نزديك صد و پنجاه آيه است فقط براي جامعه عربي معاصر قرآن نازل شده و آيا بايد بسط داد به جامعه امروزي، مثلا در مورد پوشش زنان يا حد زنا يا حد سارق ،آيا به صورت مشخص و مصداقي تا ابد تعريف شده يا موكول شده به برداشتهاي جوامع متفاوت در عصر هاي گوناگون ؟
ما مسلمانان اعتقاد داريم كه احكام قر آن كه حدود 150 آيه و برخي گفته اند تا 500 آيه به احكام قرآن مربوط مي شود ، بله اینها ابدي است براي اينكه اسلام ابدي است و پيا مبر خاتم انبيا است و ختم پيامبر بودن هم در قرآن گفته شده است. احكام قرآن براي مردم زمان نزول قران نازل نشده ، بلکه بار اول در جا معه مدينه احكام فراوان قرآن نازل شد و البته به ندرت احكام قرآن در سوره هاي مكي هم هست. اگر در عصر اول اين احكام اجرا نمي شد، جامعه اسلامي بر پا نمي شد و به عصر ما نمي رسيد كه از عصر ما هم به آيندگان برسد .​
الان بعضي هاي مي گويند كه احكام قرآن خشن است و با حقوق بشر تعارض دارد. اين بحثي است كه حقوقدانان بايد پيش ببرند .اما بعضي وقت ها ما خودمان كار را سخت مي كنيم . در قرآن چنين سختي ها نيست مثلا حكم زنا كه دو آيه در قرآن است و گفته شده است كه وقتي كه عمل ناشايستي پيش آورد او را نگاه داريد، يكسال در خانه اش تا بيرون نيايد ، حكم خداوند در سوره نور در آيه دوم به ميان مي آيد كه به زاني و زانيه يكصد تازيانه بزنيد ،‌ همان طور كه محقق داماد مقاله مهم و مفصلي در روزنامه اطلاعات نوشتند ،‌سنگسار درباره اهل كتاب اجرا شده اگر اجرا شده باشد و آن هم براي اينكه آمدند به پيامبر گفتند دو يهودي مرتكب زنا شدند و پيامبر فرمودند به كتاب خودشان با آنها رفتار كنيد و مي دانيد كه حكم سنگسار در كتاب مقدس آمده و اجرا مي شده است، الان يهوديان معاصر اجرا نمي كنند، درحالیکه ‌ در اصل ما نبايد اجرا كنيم چون در قرآن ما نيامده است و قرآن در اين زمينه ساكت نيست و در قرآن حكم صد تازيانه است و این غير از سنگسار است و روا نيست . ما بايد آبرو و عزت دين خدا و آخرين دين الهي را رعايت كنيم . اگر غيرتي مي خواهيم به خرج بدهيم بايد جانب قرآن باشد. خيلي از علماي ما اجراي حدود را تا حكومت معصوم قابل اجرا نمي دانند. اين را بسياري از علما مي گو يند فرضا اگر حكمي از احكام را اجرا نكنيم به خاطر اينكه كليت اسلام زير سوال مي رود ، اين را در دو كفه ترازو بگذاريم ببينيم كدام را رعايت كنيم بهتر است . فكر كنم همه به فكر فرو مي روند كه حكم سنگسار را نه تنها در قرآن نداريم، بلكه احكام گفته شده اي داريم ، در قرآن گفته شده زنا كاران بايد با زنا كارن ازدواج كنند ، خب اگر اينها سنگسار شده بودند، نمي توانستند با هم ازدواج كنند ، يا اينكه اگر كنيزي زنا كند حكمش نصف بانوي آزاد است، خب اگر حكم بانوي آزاد سنگسار باشد كه نصف سنگسار نداريم. ببينيد چه دلايل عقل پسندي است خواهش مي كنم كساني كه با اين موافق نيستند ، قدري انديشه كنند من از سر دلسوزي و يك عمر قرآن پژوهي اين حرف را مي زنم .​
جناب استاد برخي معتقدند قرآن حاصل تجربه نبوي است، به اين معنا كه پيا مبراسلام با ظرف دانش و عرف جامعه معاصرش به تجربه اي نبوي رسيده است و با ظهوري از خدواند مواجه شده كه منطوق آن قرآن شده است، و معتقدند كه منطوق قرآن كلام نبوي است در مواجهه با مفهوم معنوي خداوند، نظر شما در اينباره چيست ؟
اين را من نمي توانم درك كنم ، مگر مفهومي مي شود به كسي الهام شود ولي در جامه لفظ نباشد .آيا حال را مي شود بي لفظ دانست، من نمي توانم تصور كنم كه اگر خدواند الهامي به پيامبر داده است بي لفظ باشد و ديگر اينكه بين احاديث نبوي و احاديث قدسي و قرآن تفاوت عمده اي مي بينم .به هر حال اين يكي از اعتقادات مسلماني و ضروريات اسلامي است و ما مامور به فهم علمي ماجراي وحي نيستيم . ببينيد اين خيلي عجيب است ، نمي توانم درك كنم كسي فرويد مابانه پيا مبر اسلام را تحليل مي كند و مي گويد آنچه قرآن است برخلاف گفته پيامبر كه اين كلام من نيست در اصل كلام اوست. صاحب اين كلام در دهها حديث گفته است كه اين تنزيلي از خداي عالميان است ، منتهي كسي نمي داند كه از جانب خداوند چگونه است. نه ، كلام نبوي احاديث نبوي است ، من استدلال ها را در مقالاتم آورده ام و در اينجا نمي توانم آنها را عرضه كنم. من بيش از چهل صفحه در كتاب قرآن پژوهي جلد دوم آورده ام و دكتر سروش چند ماهي اين مقاله بنده را در سايت خودشان گذاشته بودند و به نمونه آزاد انديشي ايشان كه نقد ديگران را بر مي تابند.​
 

Ak!a

عضو جدید
جناب استاد خرمشاهي قرآن موثرترين متن تاثير گذار بر ادبيات و فرهنگ ايراني بوده است ، دوست داريم شما از اين تاثير صحبتي كنيد؟
عرض شود كه حافظ كه بسي معاني قرآني را آورده است ، مولانا هم ساختار مثنوي و هم البته غزل حافظ من در جاي خودش نو شته ام و دليل آورده ام كه ساختار غزل هاي حافظ شبيه قران است و حجمي و حلقوي است. اگر ساختار خطي بود داستان انبيا بايد خطي پيش مي رفت كه فقط در سوره يوسف اين طور است و درباره انبيا مثل موسي و ابراهيم بايد 30 سوره را بررسي كنيم تا داستان را به دست بياوريم . البته بلا تشبيه قصد دنيوي كردن قرآن را ندارم من به شدت با دنيوي كردن قرآن و با اين گفته كه قرآن كلام نبوي است، مخالفم . اما باطن و ظاهر آثاري مانند غزليات حافظ و مثنوي مولانا آميخته با قرآن است. ما كتابي با دوستي كه حافظ قرآن هستند آقاي سياوش مختاري تدوين كرديم به عنوان قرآن و مثنوي و درباره تا ثير آيات قرآن بر ابيات مثنوي، شايد سه چهار هزار آِيه در بيش از چهار هزار بيت تكرار مي شود، يا مضامين آيات مي آيد و نزديك يك پنچاهم مثنوي متاثر از قرآن است و اين كتاب چندين بار درنشر قطره چاپ شده است .درباره حافظ و قرآن دست كم چهار مقاله نوشته ام،كه در كتاب ذهن و زبان حافظ در چاپ جديد آمده است و علاقمندان مي توانند مراجعه كنند . اما در دانشنامه قرآن پژوهي كه ويراستاري و سر پرستي كردم و يك جمع چند نفره از جوانان نيك قرآن پژوه با من همياري كرده اند. در آنجا تاثير قرآن را در عطار و سنايي و خاقاني و فردوسي و سعدي پژوهش كرديم و حتي در شعر نو هم بررسي كرده ايم و جالب اينكه شعري از سهراب سپهري است به نام سوره تماشا كه كامل و واضح از قرآن گرفته است و نشان مي دهد اين شاعر تا چه حد به قرآن توجه داشته و كتابهاي آسماني را مي خوانده است. بيش از يك كتاب ضرورت دارد كه تاثير قرآن را بر ادب فارسي و عربي و اردو كه از قرن دهم تشكيل شده است ، تدوين شود و در اين زبان هم فروان تفسير و كتاب در باره قرآن هست، و شايد هزار عنوان تفسير به زبان اردو نوشته است . و شايد مخاطبان اين گفتگو شگفت زده شوند كه چهل سال پيش در كتابشناسي به زبان اردو بيش از هزار تفسير به اين زبان را معرفي كرده است . خود ما هم يعني ايرانيان فارسي زبان بيش از هزار ترجمه از قرآن داريم و نزديك نهصد ترجمه تحت اللفظي و صد تاي ديگر هم تحت اللفظي نيست. از زمان بصيرالملك شيباني تا آقاي حداد عادل، بنده ترجمه های قرآن را معرفي كرده ام و در كتاب بررسي ترجمه هاي قرآن آمده است و علا قمندان مي توانند مراجعه كنند .اما كمتر شاعر و عارف فارسي زبان است كه متاثر از قرآن نباشد.​
وضعيت قرآن را در جامعه امروز ي ايران چه طور مي بينيد و فكر مي كنيد اين ترديد هايي كه مطرح شده چه تاثيري بر جامعه جوان ايران مي گذارد ؟
اين ترديدها و شبهات در ذهن امثال من و هم سن و سالهاي من اثري نمي گذارد و اينكه ما خب ايمانمان قديمي تر است و طرز نگاه ما به دين تسليم وار است . اسلام یعنی تسليم ، اما جوانان امروز راي خودشان را مبنا قرار مي دهند و مي گويند كه خدا بايد براي ما ثابت شود! مي گويم كه جانم شما بايد ثابت شويد. در برخي جوانان ديدم كه این تردیدها اثرگذار بوده است جامعه روحانيت و علمايي كه قرآن پژوه هم هستند بايد به پاسخ اين شبهات بپردازند حتي يك سايتي هم در پاسخ به اين شبهات برقرار است. اما من ديدم جواناني كه اين شبهات در آنها اثر كرده است. من به سهم خودم نوشته ام و به سهم خودم مي نويسم.​
 
بالا