mars
کاربر بیش فعال
[FONT="]ساده می نویسم
[/FONT]
[/FONT]
[FONT="]پارادوکس 1 : هنرستان
[/FONT]
[/FONT]
[FONT="]نقشه کشی ساختمان رشته مورد علاقه من بود از روی اجبارانتخاب نکردم ، خوب سال اول و دوم و در کل میشه گفت خیلی چیزها رو تونستم یاد بگیریم صد البته کههنرستان ما یکی از بهترین ها بود ، اما برای اینکه تو چیزی بیشتر از سطح هنرستان و دانشگاه بخوای یاد بگیری باید خودت دنبالش بری ، به اینبستگی داره که هستی و دنبال چی هستی؟ خیلی وقتا برای اینکه چیزی بیشتر یاد بگیریباید کوچ کنی
[/FONT]
[/FONT]
[FONT="] پارادکس 2: از این شاخه به اون شاخه
[/FONT]
[/FONT]
[FONT="]د[/FONT][FONT="]رکل میشه گفتفاجه اینکه ندونی چی میخوای و برنامت چیچه گرایشی چه هدفی ، من یک مدت معماری داخلی رو کنار گذاشتم و طراحی صنعتی رودنبال کردم گرایش طراحی خودرو و بعد به طراحی مد هم علاقمند شدم ، نمیدونم بگمبرای من بد شد چون من از دنیای معماری وارد دنیای طراحی صنعتی شدم به نظر من یکطراحی صنعتی تا وقتی ندونه معماری چی نمیتونه یک مبل طراحی کنه ( نظر شخصی ) اشتباه من این بود که به کلی معماری رو کنارگذاشتم و دنبال یک هدفی دیگه رفتم که به درستی نتونستم اون هدفمم دنبال کنم
[/FONT]
[/FONT]
[FONT="]پارادوکس 3 : اطلاعات یعنی قدرت ( فرگوسن[/FONT][FONT="])
[/FONT]
[/FONT]
[FONT="]اگر واقعا کسی بخواد تو رشته معماری داخلی فردی موفق باشهعلاوه بر اینکه باید اصول و مبانی مهندسی دکوراسیون داخلی و طراحی فضاهای مختلف روخوب بلد باشه و درک کرده باشه و خلاقیت (اکتسابی یا با تمرین )در کنار همه اینهاباید بانک اطلاعتی قوی داشته باشه و صدالبته به روز باشه دنیای معماری ودکوراسیون خیلی بزرگه و هر چقدراطلاعات زیادی داشته باشی اعتماد به نفسی قوی خواهیداشت خیلی وقت ها دونستن خیلی چیزهای بهظاهر مزخرف خیلی به کار میاد[/FONT]
[FONT="] [/FONT]
[FONT="]پارادکس 4 : باید از یک جا شروع کرد
[/FONT]
[/FONT]
[FONT="]باید از یک جا شروع کرد فرقی نداره از کجا فاز ا یا 2 ، حتی رایگان کار کردن اشکالی نداره نباید از همون روز اول به پول فکرکرد و دنبال پول باشی ، اگر به کارت ایمان داشته باشی و درست و صادقانه انجام بدیپول خودش میاد . فضای کار با دانشگاه خیلی فرق داره و اینکه کار تو ارتباط شما میتونی با آدم هایمختلف آشنا بشی و فرصت های شغلی بهتری رو پیدا کنی ، من خودم از فاز دو شروع کردم و از صفر تا صدپروژه رو رو عملی سر پروزه بودم
[/FONT]
[/FONT]
[FONT="]پارادکس 5 : ناامید نشی در هر سنی[/FONT]
[FONT="]بعضی آدم ها به دنیا اومدن تا آدم رو ناانید کنند فقط فازمنفی میدن ، اگر بخوای یاد بگیری از هرسنی میشه ، به قول یک ضرب المثل آلمانی اگر میخوای دیگران بهت حسودی کنندباید شبانه روز تلاش کنی ولی برای اینکههمدردی دیگران رو داشته باشی نیازی به تلاش نیست اونو بهت هدیه میدن[/FONT]
[FONT="]فکر کنم تصویر زیر گویای حرفام باشه
[/FONT]
[/FONT]
[FONT="] [/FONT]
[FONT="]پارادوکس 6 : برنامه ، یک بیزینس پلن قوی
[/FONT]
[/FONT]
[FONT="]داشته برنامه خیلی مهمه این بدونی چه هدفی داری و با چهبرنامه ای میخوای به هدفت میخوای برسی منقبل اینکه کارمو شروع کنم با یکی از طراحهای دکوراسیون که برای یکی از شرکت های مهم کار میکنه مشورت داشتم و خیلی کمکم کرد تا بتونم خودم رو بابازار هماهنگ کنم .[/FONT]
[FONT="] اینکه کدوم شهر کار میکنی واسه چه طبقه ای ، مشتریهای هدفت کیا هستن ، برنامه برای بازار یابی چی ( خیلی مهمه که خودش یک برنامه قویمیخواد ) چه ایده ای داری ، فرق تو باشرکت های دیگه چی ، قرار برای شرکت هایاجرا کار کار کنی یا نه و...................
[/FONT]
[/FONT]
[FONT="]پاردوکس 6 : تاسیس دفتر خودم
[/FONT]
[/FONT]
[FONT="]واقعا اگر بخوای کار کنی از تو خونم میشه و اینکه اگر توبخوای کار کنی و این توانایی رو داشته باشی چه دیپلم چه دکترا فرقی نداره میشهکارد کرد اما اگر نخوای و صرفا فکرت مدرک باشه و این توانایی رو نداشته باشی پی اچ دی هم داشته باشی نمیتونی مدرک دنبالکارمند شدن باشی.[/FONT]
[FONT="] من روحیم با کارمندبودن سازگار نبوده و نیست و شرکت خودمم روثبت کردم و چند ماه مشغولبه کار هستم واقعا سختی زیاد داشت اما شروع کردم خیلی قوی و با برنامه و نه فقط آرزو های بزرگ بدون عمل .[/FONT]
[FONT="] [/FONT]
[FONT="] [/FONT]
mars