واقعا برخی از افراد بعضی مواقع میزنن به سیم آخر و برای تسکین قلوبشون میزارن یه حرفهایی میزنن که آدم رو به فکر فرو میبره!
_______________________
(متن زیر رو من تغییر دادم تا از زاویه ی دیگر متن رو خواند!)
مثلا به این جملات توجه کنید:
مي دانيد؛ واقعاً نمي دانيد چه لذتى دارد وقتى سياهى ریش و سبیلام، دل زنهايى كه چشمشان به دنبال خوش رنگترين مرد هاست را مى زند.
نمي دانيد چقدر لذتبخش است وقتى وارد مغازه اى مى شوم و مى پرسم: آقا! اينا قيمتش چنده؟ و فروشنده جوابم را نمى دهد؛ دوباره مى پرسم: آقا! اينا چنده؟ فروشنده كه محو کت و شلوار و کروات و صورت خوشرنگ ديگرى است و حالش دگرگون است، من را اصلاً نمى بيند. باز هم سؤالم بى جواب مى ماند و من، خوشحال، از مغازه بيرون مى آيم و بعد فکر میکنم منی که میدانم کسی تحویلم نمیگرد چرا اصلا پا به مغازه میگذارم!-این پارگراف منو یاد پرنده ای انداخت(شرمنده)-
نمي دانيد؛ واقعاً نمي دانيد چه لذتى دارد وقتى زنهايى كه به خيابان مى آيند تا لذت ببرند، ذره اى به تو محل نمىگذارند.
نمي دانيد؛ واقعاً نمي دانيد چه لذتى دارد وقتى شاد و سرخوش، در خيابان قدم مى زنيد؛ در حالى كه دغدغه اين را نداريد كه شايد گوشه اى از زيبايى صورتتان، توسط تیغ بریده شده یا جوش گنده ای درآمده و مجبور نيستيد خود را با دلهره، به نزديك ترين محل امن برسانيد تا هر چه زودتر، زيبايى خود را كنترل كنيد و چسب زحمی بر روی صورتتان بزنید؛و مدتها در خانه بمانید تا زيبايى از دست رفته تان را به صورتتان باز گردانيد و خود را جبران كنيد.
نمي دانيد؛ واقعاً نمي دانيد چه لذتى دارد وقتى در خيابان و دانشگاه و... راه مى رويد و صد قافله دل كثيف، همره شما نيست ولی افراد جور خاصی به شما نگاه میکنند!
نمي دانيد؛ واقعاً نمي دانيد چه لذتى دارد وقتى جولانگاه نظرهاى ناپاك و افكار پليد زنان شهرتان نيستيد.
نمي دانيد؛ واقعاً نمي دانيد چه لذتى دارد وقتى كرم قلاب ماهىگيرى شيطان براى به دام انداختن زنان شهر نيستيد.
نمي دانيد؛ واقعاً نمي دانيد چه لذتى دارد وقتى مى بينى كه مى توانى اطاعت خدايت را بكنى؛ نه هوايت را.
نمي دانيد؛ واقعاً نمي دانيد چه لذتى دارد وقتى در خيابان راه مى رويد؛ در حالى كه کپی برد پیت و امثالهم نيستيد؛ يك انسان رهگذريد.
نمي دانيد؛ واقعاً نمي دانيد چه لذتى دارد اين ریش و سبیل!!!!!
و +
نمیدانید وقتی که در تاکسی سوار میشوم ناگهان بحثها از نقد حکومت به سکوت می انجامد و بعد از بیرون آمدنم دوباره به فحش و... حکومت می پردازند و من گوشم از این فحشا پر نمیشود تا گناهی مرتکب بشود..
نمیدانید وقتی که..(بیخیال نمیخوام کسی رو آزرده خاطر کنم..!)
خدايا! لذتم مدام باد.
-فکر کنید کسی لذتش از زندگی همینها باشد..-
_______________
اصل این متن رو در یکی از تواپیک خوندید احتمالا ..(اگه نه اینجا)
یادم میاد زمانی که دانشجو بودم این متنی که دوست ما گذاشته بود رو خوانده بودم و با خود فکر کردم چقد آدمهای بیکاری وجود دارند که چنین متنهایی که محتوایی ندارد رو مینویسند!
من از روانشناسی چیزی سر درنمیارم ولی فک کنم نوشتن چنین متنهایی منسوب به انسانهایی "خود محور پندار" یا "خود بزرگ بین" می باشد که فکر میکنند خود حق اند و کارشان درست و چون دارند از دینی که با دید خود پذیرفته اند باید دست به انتشار چنین نوشتاری بزنند! و تبلیغ عقاید خود کنند...
البته هر حکومتی برای تبلیغ مکتب خود دست به انتشار چنین نوشتارهای زیادی در همه ی زمینه ها میزند..
ولی برخی حکومتا بر مبنای حق بینی خود و باطل بینی ایده های دیگر شور برخی مسائل رو در آورند..
البته طبیعی است که هر انسانی بر مبنای اینکه خود رو کمال* میبیند دست به انتشار چنین نوشته هایی بزند ولی وقتی که این نوشته ها دو سویه باشد یعنی علاوه بر تظاهر کمال خود سعی در به لجن کشیدن کسانی میشود که مثل او نیستند ....
طبیعی که هر انسانی در زندگی از چیزهایی لذت میبرد که دیگران از آن متنفرند و بالعکس..
اما خوب است لذت بردن ما از این دنیا بر مبنایی عقلایی استوار باشد که سبب رشد و ترقی جامعه باشد نه انحراف جامعه از مسیر رشد و ترقی و بردن جامعه به سمت دیدگاه های ناهنجار و انداختن مردم به جان هم...
خانم قدیانی به همان میزان که تو از آن چارقد مشکی ات و پیچاندن خود در آن در لفافه ی حجابت لذت میبری به همان میزان هم یه خانم غیر چادری از حجاب خود لذت میبرد هر چند مثل تو تریبونی در اختیار ندارد تا این رو به تو بگوید...
بگذریم وقتمان کم است...
باشد که رستگار شویم...
____________________
* سعدی علیه رحمه که من الان در شهرش هستم!-جاتون خالی- میفرماید:هر انسانی بر این باور است که "کمال خودم، جمال فرزندم"....
++++++++++++++++++++
امیدوارم این تایپیک مورد مرحمت مدیران آزاد قرار نگیرد و "بی دلیل" پاک شود...(کاش برای حذف تایپیکام لاقل دلیلی مینوشتند لاقل مثل "غیر قابل بخشش بودن توهین به مدیران"..)
_______________________
(متن زیر رو من تغییر دادم تا از زاویه ی دیگر متن رو خواند!)
مثلا به این جملات توجه کنید:
مي دانيد؛ واقعاً نمي دانيد چه لذتى دارد وقتى سياهى ریش و سبیلام، دل زنهايى كه چشمشان به دنبال خوش رنگترين مرد هاست را مى زند.
نمي دانيد چقدر لذتبخش است وقتى وارد مغازه اى مى شوم و مى پرسم: آقا! اينا قيمتش چنده؟ و فروشنده جوابم را نمى دهد؛ دوباره مى پرسم: آقا! اينا چنده؟ فروشنده كه محو کت و شلوار و کروات و صورت خوشرنگ ديگرى است و حالش دگرگون است، من را اصلاً نمى بيند. باز هم سؤالم بى جواب مى ماند و من، خوشحال، از مغازه بيرون مى آيم و بعد فکر میکنم منی که میدانم کسی تحویلم نمیگرد چرا اصلا پا به مغازه میگذارم!-این پارگراف منو یاد پرنده ای انداخت(شرمنده)-
نمي دانيد؛ واقعاً نمي دانيد چه لذتى دارد وقتى زنهايى كه به خيابان مى آيند تا لذت ببرند، ذره اى به تو محل نمىگذارند.
نمي دانيد؛ واقعاً نمي دانيد چه لذتى دارد وقتى شاد و سرخوش، در خيابان قدم مى زنيد؛ در حالى كه دغدغه اين را نداريد كه شايد گوشه اى از زيبايى صورتتان، توسط تیغ بریده شده یا جوش گنده ای درآمده و مجبور نيستيد خود را با دلهره، به نزديك ترين محل امن برسانيد تا هر چه زودتر، زيبايى خود را كنترل كنيد و چسب زحمی بر روی صورتتان بزنید؛و مدتها در خانه بمانید تا زيبايى از دست رفته تان را به صورتتان باز گردانيد و خود را جبران كنيد.
نمي دانيد؛ واقعاً نمي دانيد چه لذتى دارد وقتى در خيابان و دانشگاه و... راه مى رويد و صد قافله دل كثيف، همره شما نيست ولی افراد جور خاصی به شما نگاه میکنند!
نمي دانيد؛ واقعاً نمي دانيد چه لذتى دارد وقتى جولانگاه نظرهاى ناپاك و افكار پليد زنان شهرتان نيستيد.
نمي دانيد؛ واقعاً نمي دانيد چه لذتى دارد وقتى كرم قلاب ماهىگيرى شيطان براى به دام انداختن زنان شهر نيستيد.
نمي دانيد؛ واقعاً نمي دانيد چه لذتى دارد وقتى مى بينى كه مى توانى اطاعت خدايت را بكنى؛ نه هوايت را.
نمي دانيد؛ واقعاً نمي دانيد چه لذتى دارد وقتى در خيابان راه مى رويد؛ در حالى كه کپی برد پیت و امثالهم نيستيد؛ يك انسان رهگذريد.
نمي دانيد؛ واقعاً نمي دانيد چه لذتى دارد اين ریش و سبیل!!!!!
و +
نمیدانید وقتی که در تاکسی سوار میشوم ناگهان بحثها از نقد حکومت به سکوت می انجامد و بعد از بیرون آمدنم دوباره به فحش و... حکومت می پردازند و من گوشم از این فحشا پر نمیشود تا گناهی مرتکب بشود..
نمیدانید وقتی که..(بیخیال نمیخوام کسی رو آزرده خاطر کنم..!)
خدايا! لذتم مدام باد.
-فکر کنید کسی لذتش از زندگی همینها باشد..-
_______________
اصل این متن رو در یکی از تواپیک خوندید احتمالا ..(اگه نه اینجا)
یادم میاد زمانی که دانشجو بودم این متنی که دوست ما گذاشته بود رو خوانده بودم و با خود فکر کردم چقد آدمهای بیکاری وجود دارند که چنین متنهایی که محتوایی ندارد رو مینویسند!
من از روانشناسی چیزی سر درنمیارم ولی فک کنم نوشتن چنین متنهایی منسوب به انسانهایی "خود محور پندار" یا "خود بزرگ بین" می باشد که فکر میکنند خود حق اند و کارشان درست و چون دارند از دینی که با دید خود پذیرفته اند باید دست به انتشار چنین نوشتاری بزنند! و تبلیغ عقاید خود کنند...
البته هر حکومتی برای تبلیغ مکتب خود دست به انتشار چنین نوشتارهای زیادی در همه ی زمینه ها میزند..
ولی برخی حکومتا بر مبنای حق بینی خود و باطل بینی ایده های دیگر شور برخی مسائل رو در آورند..
البته طبیعی است که هر انسانی بر مبنای اینکه خود رو کمال* میبیند دست به انتشار چنین نوشته هایی بزند ولی وقتی که این نوشته ها دو سویه باشد یعنی علاوه بر تظاهر کمال خود سعی در به لجن کشیدن کسانی میشود که مثل او نیستند ....
طبیعی که هر انسانی در زندگی از چیزهایی لذت میبرد که دیگران از آن متنفرند و بالعکس..
اما خوب است لذت بردن ما از این دنیا بر مبنایی عقلایی استوار باشد که سبب رشد و ترقی جامعه باشد نه انحراف جامعه از مسیر رشد و ترقی و بردن جامعه به سمت دیدگاه های ناهنجار و انداختن مردم به جان هم...
خانم قدیانی به همان میزان که تو از آن چارقد مشکی ات و پیچاندن خود در آن در لفافه ی حجابت لذت میبری به همان میزان هم یه خانم غیر چادری از حجاب خود لذت میبرد هر چند مثل تو تریبونی در اختیار ندارد تا این رو به تو بگوید...
بگذریم وقتمان کم است...
باشد که رستگار شویم...
____________________
* سعدی علیه رحمه که من الان در شهرش هستم!-جاتون خالی- میفرماید:هر انسانی بر این باور است که "کمال خودم، جمال فرزندم"....
++++++++++++++++++++
امیدوارم این تایپیک مورد مرحمت مدیران آزاد قرار نگیرد و "بی دلیل" پاک شود...(کاش برای حذف تایپیکام لاقل دلیلی مینوشتند لاقل مثل "غیر قابل بخشش بودن توهین به مدیران"..)