دعـــا میکـــنم
زیر این ســقف بلـــند
روی دامان زمــــین
هـــر کجا خسته شدی
یا کــه پر بسته شدی
دســتی از" غـــیب" به دادت برسد
زیر این ســقف بلـــند
روی دامان زمــــین
هـــر کجا خسته شدی
یا کــه پر بسته شدی
دســتی از" غـــیب" به دادت برسد
چه شب ها دست به دعا برمی داشتیم
بی آنکه امیدی داشته باشیم کسی صدایمان را بشنود
در قلبمان آوای امید بخشی سو سو می زد اما خارج از درک ما بود
حال از ترس رها شده ایم
اگر چه می دانیم برای ترساندن ما چیزهای بسیاری هست
کوه ها را در می نوردیم بی آنکه بدانیم در توانمان هست یا نیست
ایمان معجزه می کند
امیدی است پاینده
چه کسی می داند معجزه ایمان چه می کند
تو می روی حتی بی آنکه بدانی چگونه
هر گاه ترس بر تو چیره شد
دعا را فراموش نکن
امید مثل پرندگان تابستانی بر سرت به پرواز در می آید
بی آنکه امیدی داشته باشیم کسی صدایمان را بشنود
در قلبمان آوای امید بخشی سو سو می زد اما خارج از درک ما بود
حال از ترس رها شده ایم
اگر چه می دانیم برای ترساندن ما چیزهای بسیاری هست
کوه ها را در می نوردیم بی آنکه بدانیم در توانمان هست یا نیست
ایمان معجزه می کند
امیدی است پاینده
چه کسی می داند معجزه ایمان چه می کند
تو می روی حتی بی آنکه بدانی چگونه
هر گاه ترس بر تو چیره شد
دعا را فراموش نکن
امید مثل پرندگان تابستانی بر سرت به پرواز در می آید