چند مشکل و سوال نسبتا جدی در حوزه ی دین اسلام

A.R-KH-A

عضو جدید
کاربر ممتاز
درود بر دوستان خوبم
دیدم اگه من هم نظر خودم رو درباره ی نماز بزارم بهتره.
یادش بخیر یک زمانی عشقم این بود که نماز بخوانم و تا آنجایی که یادم هست از کوچکی نماز میخواندم هر چند وقفه هایی داشتم ولی وقتی به اول راهنمایی رسیدم حتما بایستی نمازم را میخواندم.ماجرا به خوبی میگذشت تا اینکه به ذهنم افتاد لاقل معنی این جملاتی را که میگویم بفهم و ان زمان بود که نماز را از روی کتاب دینی با ترجمه میخواندم تا معنی جملات در ذهنم برود.تا اینکه معنی جملات را از بر شدم و هنوز هم از بر هستم.در اوایل دبیرستان سعی کردم در زمانی که قران را میخوانم در همان لحظه، در ذهنم معنی جمله ها را ترجمه کنم و تا زمانی از این کار بسیار لذت میبردم .ولی به مرور در ذهنم این افتاد که چرا نماز را به عربی بخوانم.به زبانی که هیچ انسی با من ندارد و من سعی و تلاش خود را میکردم که با ان نماز بخوانم (ناگفته نماند که هم در دروس عربی و هم بینش و قران مهارت و پیشرفت بیشتری نسبت به سایر دروس و سایر همکلاسیهام داشتم) تا اینکه یک روز به این فکر افتادم که نمازم را به فارسی بخوانم و فکر کنم یه یا دو بار نماز را به فارسی خواندم ولی حقیقتا به زبان فارسی (در نماز)هیچ انسی نداشتم.مثلا فکرش را بکنید شما تا حالا در خانه تان روی زمین غذا خورده اید ولی به فکر این بیافتید که روی میز غذا بخورید ممکن است چند روزی به میز دلخوش کنید ولی باز بعد از چند روز احساس دلتنگی نسبت به غذا خوردن روی زمین میکنید البته این را بگویم که تا وقتی انسان کوچک است میتواند بعضی از عادتهایش را تغییر دهد ولی از وقتی که بزرگ شد و با ان انس گرفت دیگر تغییر این عادت برایش سخت و در بعضی مواقع غیر ممکن است،البته این را می شود با روش nlp تغییر داد.
خوب بگذریم من نماز را میخوانم با اینکه مفهوم و معنی آن را میدانم ولی هیچ انسی با آن ندارم ولی تنها چیزی که مرا به اوج و لذت میبرد گفتن جمله ی "خدایا شکرت" است که همیشه بعد از پایان هر نماز آن را میگویم و حقیقتا برای من نماز به عربی یک طرف و گفتن جمله ی "خدایا شکرت" هم یکطرف.
شاید اگر الان از دوباره به عقب برگردم نمازم را کاملا به فارسی بخوانم و شاید هم نخوانم ولی از آنجایی که با این نوع نماز خواندن انس پیدا کردم و از انجایی که نماز وقت چندانی نمیگرد نمازم را تا آنجا که سعی کرده ام میخوانم.
اما هر کس دلیلی برای نماز خواندن دارد که نمیشود همه یک دلیل برای نماز خواندن داشته باشند و دلیل من برای نماز خواندن تنها و تنها در این بیت مولوی است:
"شکر نعمت نعمتت افزون کند..............کفر نعمت از کفت بیرون کند"
و گرنه نه برای بهشت،نه جهنم،نه برای دوری از شیطان ،نه برای معاد،نه برای نبوت و........ نمی خوانم.
فقط این را بگویم حضرت محمد برپانخواست که بگویید که چه طور نماز بخوانید یا روزه بگیرد یا خمس بدهید و یا ...... بلکه برپاخواست که بگوید:
"اگر نمی توانید بیاندشید لاقل بیدلیل از کسی پیروی نکنید و اگر نمیتوانید خوب باشید لااقل بد نباشد"
__________________________________________________________________________________
نمی دانم چرا خدا به فکر اعرابی که جاهل بودند افتاده بود تا انها را از جهل برهاند ولی حواسش یه ذره این طرفتر که قاره ای سیاهان و بردگان نبود که آنها را از جهل و نزاع و درگیری و از همه بدتر بردگی که در طول تاریخ گریبانگریش بود رها کند. به نظر شما که انسان هستید عربستان بیشتر در فلاکت بود و هست یا قاره ی افریقا؟
موفق و پیروز باشید
یا حق
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
موضوع فقط خواندن نماز يا قران به فارسي نيست موضوع درك مفهومي از آنست كه به ذهن القا ميشود ببينيد دوستمان در بيان عبارت خدايا شكرت لذتي مي برد كه از خواندن نماز نمي برد چون اين عبارت را حس ميكند و يا فرض كنيد يك آذري زبان را در برابر خود داريد اگر يك فحش فارسي به او بدهيد اونقدر ناراحت نمي شود كه به او همون واژه را به تركي بگوييد و همينطور است در زبانهاي ديگري يعني دركي كه از زبان مادري به ذهن القا ميشود از دركي كه از زبانهاي ديگر دريافت مي كنيم متفاوتند حتي اگر ان زبان را كامل بدانيم.
 

Sparrow

مدیر تالار مهندسی هوافضا
مدیر تالار
پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ مي فرمايند: أحبّ العرب لثلاث: لِاَبي عربي، و القرآن عربي و كلام أهل الجنة عربي.
يعني «عرب را به خاطر سه چيز دوست دارم: پدر كه عرب بوده و قرآن كه به زبان عربي است و اينكه اهل بهشت به زبان عربي صحبت مي كنند.»http://www.iran-eng.com/#_ftn2
وقتي پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ قرآن كه زبان آن عربي است دوست دارند در واقع خود اين زبان را نيز دوست مي دارند. پس براي ما مسلمانان جاي بسي افتخار است كه با زباني نماز مي خوانيم كه محبوب پيامبر است. از طرفي زبان عربي، زبان اهل بهشت دانسته شده كه از اين جهت نيز ما بايد خشنود باشيم كه در نماز مكلّف هستيم به زبان اهل بهشت با خدا راز و نياز كنيم.
در بعضي روايات آمده كه به چه دليل مردم بايد در نماز قرائت حمد و سوره داشته باشند. (مسلم است كه قرائت در روايات، خواندن حمد و سوره به عربي است نه ترجمه آنها) از امام رضا ـ عليه السلام ـ نقل شده كه حضرت فرمودند: (مردم امر به خواندن قرآن در نماز شده اند بخاطر اينكه قرآن مهجور باقي نماند و ضايع نگردد بلكه محفوظ بوده پس مضمحل نگرديده و مورد جهل واقع نمي شود...) (الامام ابوعلي الفضل بن الحسن الطبرسي، مجمع البيان، لعلوم القرآن، رابطه الثقافة و الطلاقات الاسلاميه، ج 5، ص 396.)
(منبع)
 

Sparrow

مدیر تالار مهندسی هوافضا
مدیر تالار
منم می تونم اینجا چند تا سوال بپرسم؟

فکر می کنم این تاپیک برای پرسیدن سوال در مورد دین اسلام گذاشته شده پس بفرمایید.فقط یک دفعه 3-4 تا سوال اساسی رو با هم نپرسید تا یکی یکی بحث بشه.
 

archi_arch

مدیر بازنشسته
موضوع فقط خواندن نماز يا قران به فارسي نيست موضوع درك مفهومي از آنست كه به ذهن القا ميشود ببينيد دوستمان در بيان عبارت خدايا شكرت لذتي مي برد كه از خواندن نماز نمي برد چون اين عبارت را حس ميكند و يا فرض كنيد يك آذري زبان را در برابر خود داريد اگر يك فحش فارسي به او بدهيد اونقدر ناراحت نمي شود كه به او همون واژه را به تركي بگوييد و همينطور است در زبانهاي ديگري يعني دركي كه از زبان مادري به ذهن القا ميشود از دركي كه از زبانهاي ديگر دريافت مي كنيم متفاوتند حتي اگر ان زبان را كامل بدانيم.
راستش متوجه نشدم این حرف چیو میخواست بگه! چون منم همینو گفتم ولی میگم باید به زبون خودمون بخونیم که حداقل تا یه حدی بفهمیم چی میگیم! درسته شاید نشه اون عمق و مفهومو گفت و برداشت کرد ولی کمی فهمیدن و رسوندن کمتر مضمون بهتر از نفهمیدنه!!! غیر از اینه؟
پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ مي فرمايند: أحبّ العرب لثلاث: لِاَبي عربي، و القرآن عربي و كلام أهل الجنة عربي.
يعني «عرب را به خاطر سه چيز دوست دارم: پدر كه عرب بوده و قرآن كه به زبان عربي است و اينكه اهل بهشت به زبان عربي صحبت مي كنند
وقتي پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ قرآن كه زبان آن عربي است دوست دارند در واقع خود اين زبان را نيز دوست مي دارند. پس براي ما مسلمانان جاي بسي افتخار است كه با زباني نماز مي خوانيم كه محبوب پيامبر است. از طرفي زبان عربي، زبان اهل بهشت دانسته شده كه از اين جهت نيز ما بايد خشنود باشيم كه در نماز مكلّف هستيم به زبان اهل بهشت با خدا راز و نياز كنيم.
در بعضي روايات آمده كه به چه دليل مردم بايد در نماز قرائت حمد و سوره داشته باشند. (مسلم است كه قرائت در روايات، خواندن حمد و سوره به عربي است نه ترجمه آنها) از امام رضا ـ عليه السلام ـ نقل شده كه حضرت فرمودند: (مردم امر به خواندن قرآن در نماز شده اند بخاطر اينكه قرآن مهجور باقي نماند و ضايع نگردد بلكه محفوظ بوده پس مضمحل نگرديده و مورد جهل واقع نمي شود...) (الامام ابوعلي الفضل بن الحسن الطبرسي، مجمع البيان، لعلوم القرآن، رابطه الثقافة و الطلاقات الاسلاميه، ج 5، ص 396.)
(منبع)
خوب اسپارو جان اول اینکه ممنون میشم بگی کجای قران این اورده شده و یه منبع معتبر و غیر قابل تحریف واسه این مطلب بیاری.
چون این کمی عجیبه! میخواستی پیامبر بگه از زبون فارسی خوشم میاد؟! پدرش عرب بوده بایدم دوستش داشته باشه! قرانم که تو عربستان نازل شده و به زبون خودشه خوب دوست داره! ولی اینکه میگه زبون اهل بهشت عربیه رو متوجه نمیشم! یعنی فقط مسلمونا میرن بهشت؟! یا تمام دنیا تو بهشت به زبون عربی حرف میزنن؟! :w20:

درباره ی اینم خوب میشه تایه حدی قبول کرد و به عنوان یه دلیل پذیرفت.ممنون
ولی بازم این سوال پیش میاد که خوب حالا اگرم این درست باشه و دلیلش این بشه چرا باید تمام نماز به عربی باشه؟! فقط میشه برای دو تا سوره ی حمد و توحید این علت رو پذیرفت و عربی خوند ولی بقیه اش چی؟! چرا بقیه اش و نباید فارسی بخونیم؟! اونها که دیگه به قران ربطی نداره؟!


 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
كل عبارتي را كه از سوي پيامبر نقل نموديد نشان مي دهد تا چه ميزان او ناسيوناليست بوده البته اين تنها كلامي نيست كه اورده شده و در بسياري ديگر از احاديث ،پيامبر عرب را بر عجم بر تر دانسته و حتي عنوان داشته كه من ميخواهم عرب را اقاي جهان كنم و در قران هم خداوند فقط به قوم قريش لطفش را نشان داده و در قسم هاي قراني هم به مكه و طور سيني اشاره شده همه اينهاكه علت ان ذكر نشده نشان مي دهد كه پيامبر از روحيه ناسيوناليستي بالايي برخودار بوده فلذا از اين بابت او را تقدير ميكنم ولي اينكه يك عجم خود را به اين علتها كمتر از عرب بداند و انرا دربست بپديرد تاسف ميخورم كه چرا اينقدر ما ذليل شده ايم كه بپذيريم زبان عرب بهترين است ،قوم عرب برترين است . غيرو .
دقت كنيد اين نوشتار بدنبال اين مفهوم نيست كه نژاد پرستي را دوباره احيا كند نژاد پرستي هم از عقايديست كه مرده و قائدتا هيچ تفاوتي بين قوم ها نيست و هيچ قومي بر قوم ديگر برتري ندارد عرب به همان اندازه عزيز است كه عجم و هيچكدام بر هم برتري ندارند
پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ مي فرمايند: أحبّ العرب لثلاث: لِاَبي عربي، و القرآن عربي و كلام أهل الجنة عربي.
يعني «عرب را به خاطر سه چيز دوست دارم: پدر كه عرب بوده و قرآن كه به زبان عربي است و اينكه اهل بهشت به زبان عربي صحبت مي كنند.»
وقتي پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ قرآن كه زبان آن عربي است دوست دارند در واقع خود اين زبان را نيز دوست مي دارند. پس براي ما مسلمانان جاي بسي افتخار است كه با زباني نماز مي خوانيم كه محبوب پيامبر است. از طرفي زبان عربي، زبان اهل بهشت دانسته شده كه از اين جهت نيز ما بايد خشنود باشيم كه در نماز مكلّف هستيم به زبان اهل بهشت با خدا راز و نياز كنيم.
در بعضي روايات آمده كه به چه دليل مردم بايد در نماز قرائت حمد و سوره داشته باشند. (مسلم است كه قرائت در روايات، خواندن حمد و سوره به عربي است نه ترجمه آنها) از امام رضا ـ عليه السلام ـ نقل شده كه حضرت فرمودند: (مردم امر به خواندن قرآن در نماز شده اند بخاطر اينكه قرآن مهجور باقي نماند و ضايع نگردد بلكه محفوظ بوده پس مضمحل نگرديده و مورد جهل واقع نمي شود...) (الامام ابوعلي الفضل بن الحسن الطبرسي، مجمع البيان، لعلوم القرآن، رابطه الثقافة و الطلاقات الاسلاميه، ج 5، ص 396.)
(منبع)
 

A.R-KH-A

عضو جدید
کاربر ممتاز
هی میگم بابا از این دست احادیثی که نیاز به توضیح دارند نزارید گوش که نمیکنید!
بابا من با این حدیث هم مشکل دارم به چند دلیل!
1-اولا بحث سر نماز عربی یا فارسی بود که از این حدیثی که گفتید هیچ برداشتی از اینکه نماز را به فارسی خواند نیست!در ضمن همونطور archi_arch عزیز گفتند:
میخواستی پیامبر بگه از زبون فارسی خوشم میاد؟! پدرش عرب بوده بایدم دوستش داشته باشه! قرانم که تو عربستان نازل شده و به زبون خودشه خوب دوست داره! ولی اینکه میگه زبون اهل بهشت عربیه رو متوجه نمیشم! یعنی فقط مسلمونا میرن بهشت؟! یا تمام دنیا تو بهشت به زبون عربی حرف میزنن؟
در ضمن از این حدیث هیچ برداشتی از اینکه خدا فقط عربی میفهمد نیست و نگفته که باید با خدا عربی حرف زد!
2-این حدیث با حدیث معروف پیامبر که فرمود:من عرب هستم ولی عرب از من نیست مغایرت دارد(البته این حدیث هم مشکوک است).
اگر بر طبق تاریخ صدر اسلام پیش رویم باید دانسته باشیم که پیامبر در دوران رسالتش بیش از حد از اعراب اذیت شد بطوری که شعب ابی طالب و درگذشت همسرش خدیجه(س) و بعد از آن دشنام و سنگ اندازی به او و.....تا بعد از ایجاد حکومت اسلامی اش که اعراب هنوز کج فهم بودند و به طوری که آن تهمت زنا را به همسر او زدند پیامبر را بسیار ناراحت کرد و فکر نکنم چنین حدیثی که ذکر کردید درست باشد چون تمام تاریخ صدر اسلام یک چیز میگوید و این حدیثی که گفتید چیز دیگری میگوید!که به نظر من حدیث"من عرب هستم ولی عرب از من نیست" درست تر باشد! (حدیث ذکر شده نوعی برتری عرب است و مثل سخنوری اعراب در مدح خود است!)
3-از این نوع احادیث زیاد است و نباید زود قضاوت نمود چون باید شرایط آن زمان و گفتن آن حرف را درنظر گرفت!
این حدیث که چیز خاصی ندارد ولی به نظر من یه حدیثی است که به اباعبدالله (ع) نسبت داده میشود که مخالفان افراطی اسلام بسیار از آن سخن میگویند که در صورت گفتن آن ،رد شبه و شک را میکنم.
مهمتر از همه رفتار پیامبر با غیر عرب زبانان است که آنچنان بزرگی این مرد را در آن زمان میرساند که دیگر نیازی به این احادیث نیست!
بهترین مورد رفتار پیامبر را باید با سلمان فارسی دید وقتی که ابتدا نزد اعراب حقیر شمارده میشد ولی پیامبر او را نزد خود نشاند و او را سروری داد و تا آنجا پیش رفت که پیامبر در جنگ خندق از نظر سلمان استفاده کرد و نظرش را با اینکه کاری طاقت فرسا بود رد ننمود و هم چنین است درباره ی بلال حبشی و ...........!
-------------------
به نظر من انسان ها به مرور زمان یک نوع سپاس گزاری از خداوند می کنند و بحث بر سر اینکه نماز را به فارسی بخوان یا عربی بحث بی موردی است.همینکه نماز میخوانی و یا از خدایت سپاسگزاری بسیار بالاست حال میخواهی به زبان عربی بخوان یا فارسی یا ........ همین که می فهمی و میدانی منظورت چیست کافی است.اگر هم بحث هم بر سر اتحاد مسلمانان است مسلمانان خیلی مسائل دارند که باید با هم حل کنند و یه نماز جماعت 1 ساعته گرهی از اختلافات آنان باز نمیکند .
اگر بحث سر مشخصه مسلمانی است مشخصه مسلمانی که تنها نماز نیست خیلی مواردند که باید انجام داد که مشخصه ی مسلمانیتان نمایان شود.
ولی کاش مسلمانان، محمدی (ص) بودند و تمام جهانیان محمد (ص) را درک می کردند.
موفق و پیروز باشید ;)
یا حق :gol:
 
آخرین ویرایش:
پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ مي فرمايند: أحبّ العرب لثلاث: لِاَبي عربي، و القرآن عربي و كلام أهل الجنة عربي.
يعني «عرب را به خاطر سه چيز دوست دارم: پدر كه عرب بوده و قرآن كه به زبان عربي است و اينكه اهل بهشت به زبان عربي صحبت مي كنند.»http://www.iran-eng.com/#_ftn2
وقتي پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ قرآن كه زبان آن عربي است دوست دارند در واقع خود اين زبان را نيز دوست مي دارند. پس براي ما مسلمانان جاي بسي افتخار است كه با زباني نماز مي خوانيم كه محبوب پيامبر است. از طرفي زبان عربي، زبان اهل بهشت دانسته شده كه از اين جهت نيز ما بايد خشنود باشيم كه در نماز مكلّف هستيم به زبان اهل بهشت با خدا راز و نياز كنيم.
در بعضي روايات آمده كه به چه دليل مردم بايد در نماز قرائت حمد و سوره داشته باشند. (مسلم است كه قرائت در روايات، خواندن حمد و سوره به عربي است نه ترجمه آنها) از امام رضا ـ عليه السلام ـ نقل شده كه حضرت فرمودند: (مردم امر به خواندن قرآن در نماز شده اند بخاطر اينكه قرآن مهجور باقي نماند و ضايع نگردد بلكه محفوظ بوده پس مضمحل نگرديده و مورد جهل واقع نمي شود...) (الامام ابوعلي الفضل بن الحسن الطبرسي، مجمع البيان، لعلوم القرآن، رابطه الثقافة و الطلاقات الاسلاميه، ج 5، ص 396.)
(منبع)
sparrow عزیزم من 2 روزی نبودم اما واقعا پستتون رو خوندم بهت زده شدم
چیزی به ذهنم نمی رسه جز تأسف

«عرب را به خاطر سه چيز دوست دارم: پدر كه عرب بوده و قرآن كه به زبان عربي است و اينكه اهل بهشت به زبان عربي صحبت مي كنند.»
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوب دوست عزيز بنظر مي رسد وقت ان رسيده كه عقايدمان را باز نگري كنيم وانچه را كه اعتقادات يك مسلمان را تقويت ميكند و اورا از خرافه پردازي بدور مي دارد با هم به او بدهيم و دينش را با حذف خرافه همچون الماس درخشان كنيم اين تراش بر عقايد موجب ميشود اضافات كثيف الماس كنار رفته و چهره ديگر انرا نمايان كند اميدوارم خسته نشويد و در اين راه گام برداريد .
sparrow عزیزم من 2 روزی نبودم اما واقعا پستتون رو خوندم بهت زده شدم
چیزی به ذهنم نمی رسه جز تأسف
 

Sparrow

مدیر تالار مهندسی هوافضا
مدیر تالار
sparrow عزیزم من 2 روزی نبودم اما واقعا پستتون رو خوندم بهت زده شدم
چیزی به ذهنم نمی رسه جز تأسف

این مطلب به نقل از یک سایت قرار گرفته بود و منبع حدیثی که ذکر کرده بود تفسیر طبرسی بود که یکی از تفاسیر معتبره.حالا اینکه به مذاق شما خوش نیامده تقصیر من نیست.در مورد زبان اهل بهشت هم من گشتم،گویا حدیث معتبری برای این مسئله وجود ندارد و دو حدیث از بحارالنوار ذکر کرده بود.

خوب دوست عزيز بنظر مي رسد وقت ان رسيده كه عقايدمان را باز نگري كنيم وانچه را كه اعتقادات يك مسلمان را تقويت ميكند و اورا از خرافه پردازي بدور مي دارد با هم به او بدهيم و دينش را با حذف خرافه همچون الماس درخشان كنيم اين تراش بر عقايد موجب ميشود اضافات كثيف الماس كنار رفته و چهره ديگر انرا نمايان كند اميدوارم خسته نشويد و در اين راه گام برداريد .
دلیل نمی شود که چون شما یک مسئله ای را قبول ندارید،حتماً نظر شما درست باشد.شاید شما دارید راه خرافه و اشتباه را طی می کنید.فی الحال،طرز نماز خواندن من شیوه ای است که پیامبر نماز می خوانده و شیوه نماز خواندن شما(اگر شما هم فارسی بخوانید) یک بدعت است.
شاید شمایید که دارید حکم آیه "وَإِذَ أَخَذَ اللّهُ مِيثَاقَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلاَ تَكْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَرَاء ظُهُورِهِمْ وَاشْتَرَوْاْ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا فَبِئْسَ مَا يَشْتَرُونَ(آل عمران-187) می شوید.
 
اسپارو عزیزم
منبع حدیثی که ذکر کرده بود تفسیر طبرسی بود که یکی از تفاسیر معتبره
منبعی که ذکر کرده بود رو من که دیدم به نظرم کتابی از اقای ناصری بود!!
حال شاید ایشون مرجعشون طبرسی بوده
واقعا نمیدونم شما چطور پذیرفتین و اون رو منعکس کردین
منابع هم معصومند؟
اعتبار متناظر با عدم اشتباهه؟
 

Sparrow

مدیر تالار مهندسی هوافضا
مدیر تالار
اسپارو عزیزم

منبعی که ذکر کرده بود رو من که دیدم به نظرم کتابی از اقای ناصری بود!!
حال شاید ایشون مرجعشون طبرسی بوده
واقعا نمیدونم شما چطور پذیرفتین و اون رو منعکس کردین
منابع هم معصومند؟
اعتبار متناظر با عدم اشتباهه؟

آقای ناصری نبود که برادر،اون ناصر مکارم شیرازیه که به عنوان اولین مرجع نوشته،منظور من مرجع شماره 2 بود.نه خیر،منابع هم معصوم نیستن مگر اینکه از معصوم روایت کنن با سند،همینطور که نمیشه به خیلی از احادیث بحارالانوار استناد کرد .من بواسطه کمی علم خودم از یک فرد دیگه با علم بیشتر نقل قول می کنم.اینکه من منبع رو ذکر کردم یعنی که درستی یا نادرستی این مطلب با اونه.
 
آقای ناصری نبود که برادر،اون ناصر مکارم شیرازیه که به عنوان اولین مرجع نوشته،منظور من مرجع شماره 2 بود.نه خیر،منابع هم معصوم نیستن مگر اینکه از معصوم روایت کنن با سند،همینطور که نمیشه به خیلی از احادیث بحارالانوار استناد کرد .من بواسطه کمی علم خودم از یک فرد دیگه با علم بیشتر نقل قول می کنم.اینکه من منبع رو ذکر کردم یعنی که درستی یا نادرستی این مطلب با اونه.
میبخشید اشتباه از من بود
اونی که من میگم همون ناصری بود
فقط اشتباه ردیف بالایی رو خوندم;)

البته بحث ما سر جاشه
شما واقعا مطلبی رو اوردین که امیدوارم همچنین عقیده ای نداشته باشین;)
 

Sparrow

مدیر تالار مهندسی هوافضا
مدیر تالار
میبخشید اشتباه از من بود
اونی که من میگم همون ناصری بود
فقط اشتباه ردیف بالایی رو خوندم;)

البته بحث ما سر جاشه
شما واقعا مطلبی رو اوردین که امیدوارم همچنین عقیده ای نداشته باشین;)

خوب،راستش نه! من زیاد خودم با زبان عربی حال نمی کنم گرچه این مطلبم شامل حال قرآن و ادعیه نمیشه.مقصود من از آوردن این حدیث بیشتر قسمت سومش بود که بعد مراجعه کردم دیدم ظاهراً عربی صحبت کردن اهل بهشت دارای احادیث و آیاتی هست اما نمیشه قطعی این مطلب رو به طور قطع از آنها برداشت کرد.
مثلاً در قرآن كريم از زبان اهل بهشت سخني به ميان نيامده و تنها در يك آيه آمده است: «وتحيتهم فيها سلام» احوال‌پرسي آن‌ها در بهشت سلام است اما خوب ما هم توی فارسی میگیم سلام گرچه اگر زمان نزول قرآن رو در نظر بگیریم فکر کنم می گفتیم "درود"
 

A.R-KH-A

عضو جدید
کاربر ممتاز
بچه ها من خودم که دعای جوشن کبیر و دعای ابوحمزه رو میخونم به لحاظ تکرار زیاد که از کوچکی داشتم با اونا خیلی انس میگیرم با اینکه به خیلی از قسمتهاش امروزه اعتقادی ندارم! خداییش دعاهای قشنگی هستن بخصوص جوشن ولی ابوحمزه که پر از عقاید هست برای ادامایی که واقعا اعتقاد دارند توصیه جدی میکنم به خوندن اون به زبان فارسی که بفهمه چی میگه.بخصوص اون قسمتهای که از "ابکی" استفاده میکنه.
خودم با عربی خواندن مخالف نیستم.
در مورد بهشت هم نمیدونم که اونجا عربی صحبت میکنند یا نه، ولی از بهشت و جهنم هم خوشم نمیاد! با این تعاریفی که ازش شده باید خیلی خیلی کسل کننده باشه! :biggrin:
موفق و پیروز باشید.
یا حق :gol:
 

shabeaftabi

عضو جدید
سلام به همه
درمورد نماز همه مي دونند كه تاجاي ممكن بايد عربي خوانده شود در صورت نتوانستن به هر زبوني كه مي توني بخون.
 

Sparrow

مدیر تالار مهندسی هوافضا
مدیر تالار
سلام به همه
درمورد نماز همه مي دونند كه تاجاي ممكن بايد عربي خوانده شود در صورت نتوانستن به هر زبوني كه مي توني بخون.

در تکمیل صحبت شما: اگر کسی نتواند نماز را به عربی بخواند،هر قدری که توانست به عربی و بقیه را به ترجمه آن بخواند اما باید بکوشد که یاد بگیرد.
گرچه این حکم شامل افراد این باشگاه نمیشه چون همگی مهندسن.

و یک نکته دیگه هم اضافه کنم: حمد و سوره و اذکار واجبه نماز را باید به عربی خواند ولی در نماز می توان به زبان خود ذکر گفت و دعا کرد.

یا علی
 

archi_arch

مدیر بازنشسته
خوب دوست عزيز بنظر مي رسد وقت ان رسيده كه عقايدمان را باز نگري كنيم وانچه را كه اعتقادات يك مسلمان را تقويت ميكند و اورا از خرافه پردازي بدور مي دارد با هم به او بدهيم و دينش را با حذف خرافه همچون الماس درخشان كنيم اين تراش بر عقايد موجب ميشود اضافات كثيف الماس كنار رفته و چهره ديگر انرا نمايان كند اميدوارم خسته نشويد و در اين راه گام برداريد .
باید ببخشید اقای عراقی اما میتونم بپرسم شما دقیقا کدم طرفی هستین؟! یه بار میاین میگین نماز باید عربی خونده بشه و وقتی دلیلی میخوایم جوابی نمیدین! یه بارم میاین میگین اینها خرافه است و با نظر مقابلتون همفکری میکنین! :w20:
سلام به همه
درمورد نماز همه مي دونند كه تاجاي ممكن بايد عربي خوانده شود در صورت نتوانستن به هر زبوني كه مي توني بخون.

در تکمیل صحبت شما: اگر کسی نتواند نماز را به عربی بخواند،هر قدری که توانست به عربی و بقیه را به ترجمه آن بخواند اما باید بکوشد که یاد بگیرد.
گرچه این حکم شامل افراد این باشگاه نمیشه چون همگی مهندسن.

و یک نکته دیگه هم اضافه کنم: حمد و سوره و اذکار واجبه نماز را باید به عربی خواند ولی در نماز می توان به زبان خود ذکر گفت و دعا کرد.

یا علی
ببخشید ولی میشه بگین کجا ثابت شد که نماز باید عربی خونده بشه که حالا رو فتواهاش بحثه؟! :question:
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
من جايي نگفتم كه نماز را بايد عربي خواند و اعتقادم اينستكه مفهومي كه از بيان يك عبارت در ذهن القا ميشود بايد بزباني باشد كه انرا مثل زبان مادري درك مي كنيد حالا مي خواهد نماز باشد و يا هر عبارت ديگر.
و اما در مورد تراش عقايد بايد عرض كنم هر عقيده و ارايي در طول زمان مطالبي را از دست داده و يا بدان اضافه ميشود گاهي اين تغييرات با تكامل همراه است و گاهي سير نزولي پيدا ميكند كه در خصوص اذيان هميشه جهت ان نزولي بوده كما اينكه در دوران صفويه چيزي از اسلام درست شد كه مردم انزمان انرا كاملا باور داشتند ولي همگان مي دانيم كه اسلام صفوي پر از خرافه پردازيست اينك بعد از اصرار بر اينكه نماز را بايد عربي خواند و مردم بهشت عربي سخن ميگويند و خلاصه عربي يعني اسلام !!اينجاستكه در اين دوران نبايد اجازه داد كه افكار صفويه احيا شود بويژه در عصري كه تلاش ميشود تا قران را بزبانهاي دنيا ترجمه و پخش نمايند .
باید ببخشید اقای عراقی اما میتونم بپرسم شما دقیقا کدم طرفی هستین؟! یه بار میاین میگین نماز باید عربی خونده بشه و وقتی دلیلی میخوایم جوابی نمیدین! یه بارم میاین میگین اینها خرافه است و با نظر مقابلتون همفکری میکنین! :w20:



ببخشید ولی میشه بگین کجا ثابت شد که نماز باید عربی خونده بشه که حالا رو فتواهاش بحثه؟! :question:
 

Sparrow

مدیر تالار مهندسی هوافضا
مدیر تالار
ببخشید ولی میشه بگین کجا ثابت شد که نماز باید عربی خونده بشه که حالا رو فتواهاش بحثه؟! :question:

من حکم و فتوای مراجع رو اینجا آوردم حالا شما حکم مراجع رو قبول ندارید و باید براتون اثبات بشه یه بحث دیگه اس که احتمالاً یا حل نمیشه یا باید یه سر تشریف ببرید حوزه تا سطح دو و سه مطالعه کنید. :D
 

jonny depp

عضو جدید
کاربر ممتاز
نمیشه نماز رو با آهنگ خوند یکی جولومون گیتار بزنه بعد ما هم با آهنگ نماز بخونیم؟:biggrin:
اما مشکلات من در دین هنوز به نماز نرسیده :(.
یه سوال کاملا جدا از بحث شما دارم ولی به دین بر می گرده.
در کتاب دین و زندگی سال سوم دبیرستان خوندم که نوشته بود خدا از تمامی اعمال ما آگاهی داره یعنی می دونه که آینده ی ما چیه و در جایی دیگه نوشته بود که کار های ما به طور اختیاریست این چجور اختیاریه که خدا ازش خبر داره؟
(خیلی سعی کردم طوری جمله بندی کنم که منظورمو بتونم برسونم چون به هر کی این مساله رو میگم منظور منو درست نمی فهمه:( امیدوارم منظور منو درست متوجه بشید)
 

Sparrow

مدیر تالار مهندسی هوافضا
مدیر تالار
نمیشه نماز رو با آهنگ خوند یکی جولومون گیتار بزنه بعد ما هم با آهنگ نماز بخونیم؟:biggrin:
اما مشکلات من در دین هنوز به نماز نرسیده :(.
یه سوال کاملا جدا از بحث شما دارم ولی به دین بر می گرده.
در کتاب دین و زندگی سال سوم دبیرستان خوندم که نوشته بود خدا از تمامی اعمال ما آگاهی داره یعنی می دونه که آینده ی ما چیه و در جایی دیگه نوشته بود که کار های ما به طور اختیاریست این چجور اختیاریه که خدا ازش خبر داره؟
(خیلی سعی کردم طوری جمله بندی کنم که منظورمو بتونم برسونم چون به هر کی این مساله رو میگم منظور منو درست نمی فهمه:( امیدوارم منظور منو درست متوجه بشید)

اووه! بحث جبر و اختیار! این بحث خیلی خفه! حالا یکی میاد قائل به جبره،یکی قائل به اختیار،اوضاع بی ریخت میشه!
اما اونچیزی که من میگم (که البته خیلی هم حرف من نیست) آدمی نه مختار کامله و نه مجبور کامل.من می خوام از خونه برم یک جایی،این اختیاره.اما توی راه مثلاً تصادف می کنم،این جبره.

"علم به معناي حضور معلوم نزد عالِم است. حال اين حضور به دو شكل قابل تصور است: يكي حضور ماهيّتِ معلوم، نزد عالم كه علم حصولي ناميده مي‏شود. و ديگري حضور خودِ معلوم در نزد عالم كه علم حضوري نام دارد. در علم حصولي، بين عالم و معلوم، ماهيّت و صورت ذهني واسطه است ولي در علم حضوري هيچ واسطه‏اي بين عالم و معلوم نيست. علمِ انسان به اشيائي كه اطرافش هستند حصولي است زيرا خود اشياء در ذهن انسان حاضر نمي‏شوند، بلكه صورتي از آنها به ذهن منتقل مي‏شود و انسان به وسيله آن صُوَر به اشياء علم پيدا مي‏كند. امّا علم انسان بر وجود و بر حالات نفساني خود، از قبيل خوشحالي، ناراحتي، عصبانيت، ترس و... از نوع علم حضوري است زيرا خود انسان و خود حالات در نزد او حاضرند، نه صورتي از آنها.(4)
در علم حضوري خطا راه ندارد زيرا خود معلوم در محضر عالم است به خلاف علم حصولي كه به خاطر وجود واسطه، احتمال خطا و اشتباه وجود دارد.
اكنون با توجه به اين مقدمه مي‏گوييم كه در نظر بزرگاني چون صدر المتألهين(5) و علامه طباطبايي(6) علمِ خداوند بر همه چيز از نوعِ علم حضوري است. يعني چنين نيست كه ماهيّت و صورتي از اشياء به خداوند منتقل شود و خداي متعال به واسطه آن صُوَر، بر اشياء، علم پيدا كند، بلكه وجودِ اشياء و وجودِ هر چه در عالَم هست در نزد خداوند حاضر است." (منبع)

توضیح این مطالب یک مقدار سخته، فرض کن شما سفر کردی به آینده و داری زندگی من رو میبینی (مثل فیلم ها) شما میدونی که مثلاً من فلان روز این کار رو میکنم حالا اینکه شما این رو میدونی باعث میشه که من مجبور به انجام اون کار باشم؟
اینکه اختیار انسان با علم خداوند در تعارض دیده میشه برای اینه که ما برای علم خداوند زمان قائل میشم و مثل علم خودمون اونرو در نظر میگیریم.

فکر کنم بعد از این پست، بحث عوض شه!

یا علی
 

industrial-eng

عضو جدید
همه ی حرفاتون متاسفانه چرت و پرته
جبر و اختیار!!! یه داستان تکراری بی معنی
خدایی وجود نداره. همش توهمه دیگه چه برسه به ادیان و مذاهب من دراوردی بشر
راستش خیلی دلم می خواست خدا باشه: زندگی جاودان اون دنیا! عدالت محض افریدگار!! دلگرم بودن به ... اما حیف که فقط مثل یه رویای شیرین می مونه.
اخیرآ خیلی کتاب خوندم در اینباره
و باور کنید اثبات وجود خدا هرچند برام مقصود نبود اما محبوب بود
ولی حیف که دیگه وقتی یه چیزایی رو فهمیدی نمی تونی مثل کبک سرتو بکنی زیر برف و انگار نه انگار...
خودتو بزنی به خریت

ای کاش میشد باور کرد منجی رو...
اما حیف
همش توهمه
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
تعريف علم چيزي نيست كه به ان اشاره كرديد يعني "علم به معناي حضور معلوم نزد عالم نيست"
علم را چنين تعريف كرده اند "دانستن در برابر ندانستن"
وقتي علم را انچنان تعريف كنيد آنگاه تقسيم بندي علم حضوري و علم حصولي از ان حاصل مي ايد كه در بخش علم حصولي مشكلي نيست ولي دربخش علم حضوري دوباره وارد مجموعه اي از مفاهيم ميشويد كه در عالم معلوم هيچ عنصري ندارد يعني از مجموعه تهي سخن مي رانيد.
اما اگر علم را بقول سروش دانستن در برابر ندانستن بدانيم آنگاه علم دوشاخه ميشود علوم نظري و علوم عملي كه هردو مفاهيمي در مجموعه عالم معلوم دارند.
وقتي از عشق و معرفت سخن ميرانيد انرا در مجموعه علوم نظري ميتوان يافت ولي وقتي از تركيب اسيد و باز سخن ميرانيد بدنبال عناصر علوم عملي خواهيد رفت و در عين حال هردو واسطه دارند.
ببينيد وقتي به تعريف علم حضوري همت مي گماريد مجبور ميشود همه عناصر عالم معلوم را در تعريف ان حذف نماييد مثلا مجبور ميشويد بگوييد "در علم حضوري هيچ واسطه اي بين عالم و معلوم نيست" همانطور كه مجبور ميشويد در تعريف خدا از مجموعه عدم استفاده كنيد يعني مجبوريد بگوييد "او يكيست،
نمي زايد،نميخورد،نميآشامد،نميزايد،نميزاياند،نميخوابد،درزمان نيست،در مكان نيست " و خلاصه در تعريف ان مجبوريد از اصفات سالبه استفاده كنيد تا بتوانيد جيزي را تعريف كند كه در مجموعه معلوم صفتي ندارد.
 

jonny depp

عضو جدید
کاربر ممتاز
تعريف علم چيزي نيست كه به ان اشاره كرديد يعني "علم به معناي حضور معلوم نزد عالم نيست"
علم را چنين تعريف كرده اند "دانستن در برابر ندانستن"
وقتي علم را انچنان تعريف كنيد آنگاه تقسيم بندي علم حضوري و علم حصولي از ان حاصل مي ايد كه در بخش علم حصولي مشكلي نيست ولي دربخش علم حضوري دوباره وارد مجموعه اي از مفاهيم ميشويد كه در عالم معلوم هيچ عنصري ندارد يعني از مجموعه تهي سخن مي رانيد.
اما اگر علم را بقول سروش دانستن در برابر ندانستن بدانيم آنگاه علم دوشاخه ميشود علوم نظري و علوم عملي كه هردو مفاهيمي در مجموعه عالم معلوم دارند.
وقتي از عشق و معرفت سخن ميرانيد انرا در مجموعه علوم نظري ميتوان يافت ولي وقتي از تركيب اسيد و باز سخن ميرانيد بدنبال عناصر علوم عملي خواهيد رفت و در عين حال هردو واسطه دارند.
ببينيد وقتي به تعريف علم حضوري همت مي گماريد مجبور ميشود همه عناصر عالم معلوم را در تعريف ان حذف نماييد مثلا مجبور ميشويد بگوييد "در علم حضوري هيچ واسطه اي بين عالم و معلوم نيست" همانطور كه مجبور ميشويد در تعريف خدا از مجموعه عدم استفاده كنيد يعني مجبوريد بگوييد "او يكيست،
نمي زايد،نميخورد،نميآشامد،نميزايد،نميزاياند،نميخوابد،درزمان نيست،در مكان نيست " و خلاصه در تعريف ان مجبوريد از اصفات سالبه استفاده كنيد تا بتوانيد جيزي را تعريف كند كه در مجموعه معلوم صفتي ندارد.
هان؟من که متوجه نشدم:(:w19:.در حد دیپلم صحبت کنید چون من هنوز لیسانس نگرفتم تازه دانشجوام:D
 
سلام دوستای خوبم
بحث جبر و اختیار بسیار سخته و من هم نظراتی دارم
ولی قبل از شرکت در بحث من می خوام فقط مانند یه خواننده ی پرسشگر باشم(هر چند ته اش تابلو میشه خودمم هیچی حالیم نیست!!)

قبل از هر چیز از sparrow عزیزم یکی 2 تا سؤال دارم;)
برر اساس توجیه ایشون :
من میگم (که البته خیلی هم حرف من نیست) آدمی نه مختار کامله و نه مجبور کامل.من می خوام از خونه برم یک جایی،این اختیاره.اما توی راه مثلاً تصادف می کنم،این جبره.

یعنی در اون جنبه ی اختیاری ای که شما گفتین(تصمیم من برای خروج از خونه) خدا از قبل از اون اگاه نبوده؟

توضیح این مطالب یک مقدار سخته، فرض کن شما سفر کردی به آینده و داری زندگی من رو میبینی (مثل فیلم ها) شما میدونی که مثلاً من فلان روز این کار رو میکنم حالا اینکه شما این رو میدونی باعث میشه که من مجبور به انجام اون کار باشم؟
اینکه اختیار انسان با علم خداوند در تعارض دیده میشه برای اینه که ما برای علم خداوند زمان قائل میشم و مثل علم خودمون اونرو در نظر میگیریم.
اینجاش البته جای صحبت داره:smile:
من خیلی مختصر حرف شما رو خلاصه کنم؟
برای ما بعد زمان وجود داره و برای خدا وجود نداره;)
از این گذشته بحث در این رابطه با اصولی که از قبل در ذهن داریم توجیه پذیر نیست مگر اون رو به چیزهایی ربط بدیم که از اونها اگاهی نداریم(معنا نداشتن بعد زمان)
که البته این توجیه قانع کننده ایه;)
 

Sparrow

مدیر تالار مهندسی هوافضا
مدیر تالار
بر اساس توجیه ایشون :

یعنی در اون جنبه ی اختیاری ای که شما گفتین(تصمیم من برای خروج از خونه) خدا از قبل از اون اگاه نبوده؟

این مربوط به توضیح جبر و اختیار انسان بود و ربطی به علم خداوند در این مورد نداشت.

اینجاش البته جای صحبت داره:smile:
من خیلی مختصر حرف شما رو خلاصه کنم؟
برای ما بعد زمان وجود داره و برای خدا وجود نداره;)
از این گذشته بحث در این رابطه با اصولی که از قبل در ذهن داریم توجیه پذیر نیست مگر اون رو به چیزهایی ربط بدیم که از اونها اگاهی نداریم(معنا نداشتن بعد زمان)
که البته این توجیه قانع کننده ایه;)

بله،دقیقاً منظور من همین بود.
 

A.R-KH-A

عضو جدید
کاربر ممتاز
طوری این بحث ها در هم امیختن که تفکیک اونا و بحث روی هر کدوم از اونا خیلی راحت نیست و نیاز به توضیحات زیادی میشه.
این طوری میشه که ادم باید از یه شاخه به شاخه دیگر بپره تا به یه چیز برسه.
بحث جبر و اختیار از اون بحثهایی هست که نمیشه یه حرف زد و از حرف دیگه غافل نبود.
اما من برای این بحث که خیلی کش داده نشه یه مثال میارم که قبلا در جایی خونده بودم البته نه به این صورت:
" شما به صورت ایستاده هستید من از شما میخواهم که پای راستتان را بالا ببرید شما هم به راحتی پایتان را بالا میبرید و روی پای چپ ایستاده اید حال من از شما میخواهم که در همین حالت پای چپتان را بالا ببرید!آیا شما در حالت عادی میتوانید این کار رو کنید؟قطعا خواهید گفت نه!
خوب شما در حالتی که یه پایتان را بالا میبرید در اختیار شما قرار دارد ولی وقتی میخواهید پای دوم رو بالا ببرید به خاطر جبر نمیتوانید پای چپ را بالا ببرید"
خوب فکر کنم این یه مثال خوب باشه.
باید گفت که محدوده اختیار خیلی خیلی زیاد میباشد ولی محدوده ی جبر اندک ولی قدرت زیادی دارد!
البته به وسیله پیشرفت علم بشری میتوان جبر را کنار زد و در حوزه اختیار انسان قرار داد ولی گذر از بعضی جبریات خسرانها و زیانهای زیادی برای انسان دارد البته اکثرا در حوزه ی انسانی!(نیاز به توضیح دارد ولی خودداری میکنم بیشتر فکر کنید!)
حال به خدا بازگردیم.
"من می خوام از خونه برم یک جایی،این اختیاره.اما توی راه مثلاً تصادف می کنم،این جبره."
خوب این مثال هم درباره ی جبر و اختیار انسان هست و هنوز در این جا حرفی از خدا زده نشده.
خوب دوستمون گفته که:
"خدا از تمامی اعمال ما آگاهی داره"
خوب این یه بحث مهم است بالاتر از محدوده ی جبر و اختیار که بحث جبر و اختیار جزئی از اون هست.
نمیخوام حرفی بزنم ولی اگه کسی میتونه و میخواد این بحث رو باز کنه،که خیلی از مسائل در همین جمله قرار داره که حتی نماز و صیغه موقت و .... رو پوشش میده.
از دوستان خوبم خواهش میشه که یه تایپیک جداگانه روی این جمله بحث بشه تا دیگران هم دراین باره نظر خودشون رو بگن.
موفق و پیروز باشید
یا حق


 

karo7

اخراجی موقت
موضوع اصلا کاملا از سوال اصلی منحرف شده، اما در مورد سوال اصلی و غیر اصلی:
1- هر چیزی مربوط به زمان و شرایط خاصی میشه و هنر گذر از آن و رسیدن به یک چیز بهتر است. که این فقط در چهارچوب نقد و آزادی بیان ایجاد می شود، وزمانی حاصل میشه که ما چیزی مقدس نداشته باشیم.
2- در مورد صیغه عقیده سنی ها آن است که صیغه یک نوع روسبی گری است و این مسئله در کل دنیا یعنی حتی در غرب هم که آزادی مسئله وجود داره تقبیح می شه.
اما چرا عمر این قضیه رو حرام کرد نه پیامبر! آن هم بدان دلیل بود که عرب ها انسان های بسیار شهوت رانی بودند و پیامبر نمی توانست همه قضایا را یه دفعه به خورد آنها بده بنابراین بسیاری از این مسائل کم کم در جامعه عرب اون زمان اجرا شد. نمونه دیگش هم مشروبات الکلی است که در زمان عمر به طور کامل حرام شد.
3- در مورد جبر و اختیار نیز که مشخصا اسلام دین جبر گرایی است و در آن اختیار معنایی پیدا نمی کنه. وقتی خالق یک نفر باشد که می داند چه می آفریند و می داند چه بر سر مخلوقش خواهد آمد و می داند که در انتها چه کسی در بهشت و جهنم است و در ضمن می تواند سرنوشت مخلوقش را عوض کند، پس آفرینش انسان اساسا بی معنا است.
4- در ضمن در مورد عدل خداوند بسیاری از مسلمانان اهل تسنن به عدل خداوند اعتقادی ندارند. این قضیه در مورد معصوم بودن پیامبر نیز صادق است.
 
آخرین ویرایش:

Similar threads

بالا