دستت درد نکنه..........8911.. به این خانمه رنگ ورنگه،گفتم ولی اقای
black banner
نیست
جاش خالی
خب بحثمون به کجا کشیده بود؟
فایل رو مطالعه کردین؟
نظرتون در این مورد چیه؟
دستت درد نکنه..........8911.. به این خانمه رنگ ورنگه،گفتم ولی اقای
black banner
نیست
جاش خالی
دستت درد نکنه..........
خب بحثمون به کجا کشیده بود؟
فایل رو مطالعه کردین؟
نظرتون در این مورد چیه؟
شرمنده من لینکشو ندارم که برات بذارم (آفیس رو میگم.......)نه این باید با ورد 2007 باز بشه
من که روی کامپیوتر ندارم
الان مطالبشو همینجا قرار میدم تا تو هم ضرر نکنینه این باید با ورد 2007 باز بشه
من که روی کامپیوتر ندارم
اسرار فيزيك كوانتوم
وقتي گاليله در سال ۱۶۱۰يافته هاي خود را در تائيد نظر كوپرنيك مبني بر ثابت نبودن زمين و گردشآن به دور خورشيد منتشر كرد باعث شد تا وي از سوي كليسا مورد بازجويي و تفتيش عقايدقرار گيرد. اين نظريه مخالف نص كتاب مقدس بود و از سويي با نظريات ارسطو كه كليسا حاميآن بود همخواني نداشت. وي مجبور به امضاي توبه نامهاي با اين مضمون شد:
در هفتادمين سال زندگي در مقابل شما به زانو درآمدهامو در حالي كه كتاب مقدس را پيش چشم دارم و با دستهاي خود لمس ميكنم توبه ميكنم وادعاي خالي از حقيقت حركت زمين را انكار ميكنم و آنرا منفور و مطرود مينمايم.
شش سال بعد رسما از تدريس نظريه كوپرنيك در دانشگاهمنع شد و تا سالها بعد مرتب مورد بازخواست كليسا قرار ميگرفت. سرانجام گاليله عليرغماعتقاد دروني اش، مجبور شد اعتراف كند كه نظريه ارسطو درست است و زمين مركز جهان است.ولي با اين حال همواره تا آخرين لخظه عمر قلبا اعتقاد داشت كه زمين مرگز جهان نيستو به دور خورشيد مي چرخد
اين را مقايسه كنيد با كوانتوم
نظريه كوانتومي توسط پلانك مطرح شد اما خودش ازآن خشنود نبود وقتي انشتين فتو الكتريك را براساس تئوري پلانك توضيح داد كه تائييديبر صحت نظريه او بود بلافاصله با آن به مخالفتبرخاست
خود انشتين كه باعث پشرفت و توسعه اين نظريه بودبا پيشرفت هاي بعدي از مخالفان سرسخت كوانتوم شد
شرودينگر كه فرمولبندي مكانيك كوانتومي را انجامداد و به خاطر آن جايزه نوبل دريافت كرد هم در صحت كار خود شك داشت و كوشيد تا با آزمايشذهني گربه در جعبه ديگران را متوجه پوچي كوانتوم كند
بدون شك، معماي رمزآلود فيزيك كوانتوم، معماي عميقياست ولي رازي كه در بطن فيزيك كوانتوم نهفته، به طور غير مستقيم، درك ما را از حقيقيبودن جهان و هر آنچه در آن است (از جمله خود ما)، مورد هدف قرار ميدهد درحالي كهتئوري فيزيك كوانتوم يكي از تئوريهايي است كه از پيكار آزمايشات فراواني در عرصهيعلم، جان سالم به در برده است. عليرغم مشخصههاي نامأنوس فيزيك كوانتوم، براي بسيارياز دانشمندان در صحت اين نظريه، ترديد چنداني باقي نمانده. و مقاومت عده اي در برابرآن ناموجه جلوه مي كند
آزمايش دو شكاف (TheDouble Slit Experiment)
مشاهده پیوست 78603
براي صحبت دربارهي فيزيك كوانتوم، بهترين كار ايناست كه با آزمايش يانگ در سال 1803 شروع كنيم. در آزمايش يانگ، از يك منبع ريز نورو يك صفحه استفاده شده بود. يانگ، ميان اين دو شيء، يك مانع با دو شيار نازك عموديِموازي با يكديگر قرار داد.يانگ ميدانست در صورتي كه نور، فقط جرياني از ذراتريز باشد، بايد از هر كدام از شكافها گذشته و روي صفحهي پشت سوراخها جمع شود.اين دقيقاً همان چيزي بود كه با پوشاندن يكي ازشكافها و باز گذاشتن شكاف ديگر، اتفاق افتاد. يك نوار عمودي باريك از نور، روي صفحهيپشت سوراخ ظاهر شد. يانگ مسلماً انتظار داشت وقتي شكاف ديگر را هم باز كرد، دو نوارباريك نوري ببيند، اما اين طور نشد.بيشتر بخشهاي صفحه را مجموعهاي از نوارهاي عموديروشن و تاريك پر كرد. يانگ اين مشاهده را چنين توجيح كرد . نور، مثل يك موج عمل ميكندو از هر دو شكاف ميگذرد. بعد از گذشتن از ميان شكافها، با يكديگر تداخل ميكنند.به اين ترتيب، وقتي دو قلهي موج با هم تلاقي ميكنند، باعث تقويت يكديگر ميشوند ووقتي يك قلهي موج و يك درهي موج با هم تلاقي ميكنند، هر دو خنثي ميشوند. در نتيجه،مجموعهاي از نوارهاي روشن و تاريك روي صفحه ديده ميشود. دانشمندان، اين پديده راالگوي تداخل (interference pattern) مينامند، زيرا از تداخل امواج با يكديگر حاصلميشود.مثالي از الگوي تداخلپس نور بدون شك يك موج بود. اما شواهدي نيز وجودداشت كه نشان ميداد خواص ذره اي نيز دارد (كه بعدها به آن فوتون گفته شد). در نهايتچنين نتيجه گيري شد كه فوتونها ماهيتي دوگانه دارند و به صورت موج و ذره عمل ميكنند.با اين حال، دانشمندان هنوز هم از خود ميپرسيدند اگر بتوانند فوتونها را يكي يكياز دو شكاف بگذرانند، چه چيزي رخ خواهد داد.سرانجام، منبع نوري اختراع شد كه قادر بود هر بارتنها يك فوتون آزاد كند. آزمايش دو شكاف يانگ دوباره انجام گرفت. اما اين بار به جايصفحهي عادي، از كاغذ عكاسي استفاده شد، زيرا يك فوتون، كمنورتر از آن است روي صفحهديده شود. حال آن كه بعد از عبور ميليونها فوتون از شكافها (به صورت تك تك)، الگويمورد نظر بر روي كاغذ عكاسي قابل مشاهده ميشد.با ظاهر كردن عكس، همان الگوي تداخل پيشين مشاهدهشد. دانشمندان اينگونه نتيجه گرفتند كه هر يك از فوتونها به صورت موجي حركت كرده،به طور همزمان از ميان دو شكاف رد شده و با خودشان تداخل داشتهاند و تنها هنگامي كهسرانجام با كاغذ عكاسي برخورد كردهاند، به صورت ذرهاي در موقعيت خاص ظاهر شدهاند،و اين بسيار عجيب بود.دانشمندان تصميم گرفتند كنار شكافها، رديابِ فوتونكنار قرار دهند تا مسير واقعي فوتون را مشاهده كنند. آنها موفق شدند، ولي وقتي اينآزمايش را انجام دادند، الگوي تداخل ناپديد شد و تنها دو خط باريك (پشت هر سوراخ يكي)،روي صفحه ظاهر شد. ظاهراً فوتونها «ميدانستند» كه در معرض مشاهده شدن قرار دارندو به همين دليل، به جاي اين كه به صورت موجي عمل كنند، رفتار ذرهاي پيش گرفتهاند!دانشمندان سپس تصميم گرفتند كه ردياب فوتون را درجهتي از صفحه قرار دهند كه با منبع نور فاصلهي بيشتري داشته باشد، تا به اين ترتيبفوتون، فقط بعد از عبور از ميان شكاف ديده شود. اما تغييري در نتيجه حاصل نشد. بازهم ظاهراً فوتون پيش از رسيدن به صفحه، «ميدانست» در سمت ديگر آن يك ردياب وجود داردو به همين دليل پيش از عبور از شكافها، به ذره تبديل ميشد.سرانجام، دانشمندي به نام جان ويلر (John Wheeler) آزمايشي پيشنهاد كرد كه طي آن، صفحه ميتوانستدرست در آخرين لحظهي پيش از برخورد فوتون، با يك دستگاه ردياب نوري جايگزين شود، بهاين ترتيب ميشد فهميد فوتون از كدام شكاف عبور كرده است. تصميم دربارهي كنار كشيدنيا نكشيدن صفحه، بايد بعد از عبور فوتون از ميان شكاف گرفته ميشد. در زماني كه ويلراين آزمايش را مطرح كرد، انجام آن از لحاظ فني غيرممكن بود. اما چند سال بعد، امكانانجام آزمايش به وجود آمد. نتيجهي آزمايش چنين بود: هنگامي كه صفحه در جاي خود قرارداشت، فوتون طبق الگوي تداخل رفتار ميكرد، حال آن كه اگر صفحه در لحظهي آخر، برداشتهميشد تا اطلاعات مربوط به اين كه از كدام شكاف عبور كرده، به دست آيد، فوتون طبق الگويتداخل رفتار نميكرد. گويا فوتون ميدانست هنگام رسيدن به شكاف چگونه عمل كند، هر چندكه تصميم دربارهي برداشتن يا برنداشتن صفحه در لحظهي آخر گرفته ميشد. ظاهراً يافوتون ميتوانست آينده را پيشبيني كند يا اينكه تصميم دربارهي قرارگيري صفحه، ميتوانستگذشته را تغيير دهد.دانشمندان اين طور نتيجه گرفتند كه در نظريهي كوانتوم،جايي براي عليت وجود ندارد. گويا اتفاقاتي كه در زمان حال ميافتند، ميتوانند گذشتهرا تغيير دهند، و اين اوج غرابت كوانتوم بود.اگر خواندن اين مطالب، شما را آشفته كرده، نگراننباشيد. افراد زيادي از اين مسئله آشفته شدهاند، از جمله آلبرت انشتين.نور ستارگان، درخشش ستارگانامشب بيرون برويد و ستارگان را تماشا كنيد. اگرزمستان باشد (در نيكرهي شمالي)، حتماً خواهيد توانست صورت فلكي شكارچي (يا جبار) راببينيد. تشخيص اين صورت فلكي آسان است، زيرا سه ستاره در يك خط، كمربند شكارچي را تشكيلميدهند. به ستارهي وسطي نگاه كنيد. او يك ستارهي ابرغولِ سفيد-آبي به نام اپسيلونجبار (Alnilam) است كه 1300 سال نوري از ما فاصله دارد. وقتيبه اين ستاره نگاه ميكنيد، چه اتفاقي ميافتد؟ بر اساس بسياري از كتابها، هزار وسيصد سال پيش- اوايل قرون وسطي در اروپا- الكتروني برانگيخته در يكي از اتمهاي هيدروژنموجود در لايههاي بيروني اين ستاره، يك ذرهي انرژي ( يك فوتون) آزاد كرده است:.فوتون آزاد شده از اپسيلون جبار، با سرعت نور، حدوداً300000 كيلومتر در ثانيه، در جهت زمين حركت كرده است. اگرچه فوتونها چندان تحت تأثيرجاذبه قرار نميگيرند، اما سيارات، ستارگان و ساير اجرام آسماني كه در مسير فوتون يادشده قرار دارند، به طور خفيفي بر آن تأثير گذاشته و مسيري خاص به آن ميدهند. با نزديكشدن به زمين، فوتون، بدون برخورد با مولكولهاي اتمسفر، از آنها ميگذرد. درست وقتيبه آسمان نگاه كرديد، اين فوتون توسط شما دريافت ميشود. اين فوتون (همراه بسياري فوتونهايديگر)، شبكيه را كه درست پشت چشمتان قرار دارد، تحريك ميكند، پيغامي به مغز شما فرستادهميشود و شما در مغزتان نور ستاره را ميبينيد. اين سير حوادث، بسيار جالب است، منتها،با توجه به تئوري كوانتوم اين به هيچ وجه چيزي نيست كه اتفاق ميافتد.هيچ كس دقيقاً نميداند در سطح كوانتوم چه اتفاقيميافتد، با اين حال، چند تفسير از نظريهي كوانتوم وجود دارد كه ميتوانند به ما درفهم مسئله كمك كنند. معروفترين آنها تفسير كُپنهاگي(CopenhagenInterpretation)ناميده ميشود، زيرا قسمت عمدهي آن توسط نيلز بور (NielsBohr)، فيزيكدان اهل كپنهاگ،ارائه شده است. دانشمندان و مهندسان، سالهاستاز كپنهاگ به عنوان روشي استاندارد جهت درك دنياي كوانتوم استفاده ميكنند. تفسير كپنهاگينظريهي كوانتوم، مشاهده شدن اپسيلون جبار توسط شما را اين گونه توضيح ميدهد:آنچه كه حدود 1300 سال پيش، اتم هيدروژن را ترككرد، فوتون نبود، بلكه يك موج احتمال بود. اين موج، بيانگر مكان احتمالي فوتون نبود،بلكه بيانگر اين احتمال بود كه در صورت مشاهده شدن فوتون، اين اتفاق در چه مكاني رويخواهد داد. موج با سرعت نور به بيرون حركت كرد، اما نه به سوي زمين، بلكه به شكل كُرهايكه با سرعت نور بزرگ و بزرگتر ميشد. سيارات، ستارگان و ساير اجرامِ نزديك به آن،بر مكان احتمالي مشاهدهي شدن فوتون تأثير گذاشتند، اما هنوز اين امكان وجود داشت كهفوتون در هر جايي از كرهي در حال انبساط، ظاهر شود. موج/كره، 1300 سال بزرگ شد، تااين كه قطري برابر 2600 سال نوري پيدا كرد. جبههي موج از اتمسفر زمين گذشت. درست دراين لحظه، شما چشمتان را بر روي اپسيلون جبار متمركز كرديد و جبههي موج با سلولهايشبكيهي چشم شما درگير شد. سپس، جايي ميان شبكيهي چشم شما كه با موج درگير شده و مغزتانكه ستاره را ديده، اين واقعه رخ داد.بلافاصله، موج احتمال به قطر 2600 سال نوري، ازميان رفت و فوتون در برخورد با شبكيهي چشم شما، ظهور كرد. اگر شما در لحظهي مناسببه آسمان نگاه نكرده بوديد، شايد فوتون، چند ثانيهي ديگر، در سوي ديگر اپسيلون جبار،توسط ناظر بيگانهاي در يك سيارهي ديگر با فاصلهي هزاران سال نوري، از هم ميپاشيد.اما مشاهده شدن فوتون توسط شما در كره ي زمين، براي هميشه اين احتمال را از ميان برد.وقتي شما اين فوتون را ديديد، سرنوشتي منحصر بهفرد برايش رقم خورد. مسيري ايجاد شد تا او از آن اتم هيدروژن در اپسيلون جبار، به چشمشما برسد.شايد اين طور به نظر بيايد كه نابودي چيزي با وسعت2600 سال نوري غيرممكن است، زيرا لازمهي آن، پيشي گرفتن از سرعت نور ميباشد. امااين مورد، تنها يكي از موارد متعددي است كه در آن، نظريهي كوانتوم، حداكثر سرعت كيهانيرا به چالش ميطلبد. اين مسئله نيز، انشتين را عميقاً آشفته كرد.چه چيزي در فيزيك كوانتوم، انيشتين را بر آشفتهمي كرد؟ اول از همه، غير قابل پيشبيني بودن آن. اگر قرار باشد يك تفنگ را تنظيم كنيدو آن را به هدف بزنيد، با معلوم بودن سرعت و جهت گلوله، تعيين مسير آن بعد از خروجاز لولهي تفنگ، بسيار ساده است. اما فوتون اين طور نيست. همانطور كه مثالِ ما دربارهيموج نورِ رهسپار شده از يك ستارهي دوردست، نشان داد، فوتون به صورت موج احتمال حركتميكند. فوتون ممكن است هرجايي در مسير حركت موج، ظاهر شود. هر چند، احتمال ظهور آن،در بعضي مكانها بيشتر است. اين باعث شد انشتين به طعنه بگويد كه باورش نميشود «خدابا هستي تخته نرد بازي كند».انشتين كمك كرد نظريهي كوانتوم به وجود بيايد،ولي بسيار از آن آشفته گشت.دومين نكتهاي كه انشتين را آزار ميداد، اين ايدهبود كه با توجه به كپنهاگ، يك جسم پيش آنكه مورد مشاهده قرار گيرد، تنها به شكل موجاحتمال وجود دارد. شايد وقتي حرف از يك فوتون باشد، اين مسئله چندان مهم به نظر نرسد،چون بسيار بسيار كوچك است. اما اين تنها فوتونها نيستند كه از قوانين فيزيك فيزيككوانتوم پيروي ميكنند، بلكه الكترونها، پروتونها، اتمها و مولكولها نيز مشمولاين قوانين هستند. همهي آنها پيش از مشاهده شدن، تنها موجاند و آزمايش دو شكاف،با موادي به بزرگي مولكولهاي فولرن (Fullerene) كه 60 اتم كربندارند، انجام شده است.در نهايت اگر فكر كنيم، ميبينيم تمام جهان ما،از اتمها و مولكولها تشكيل شده و خود ما نيز. آيا اين بدان معناست كه ما تنها، امواجبزرگ احتمال هستيم؟اين تصور كه هر چيزي در جهان ما، در صورت مشاهده نشدن،ماهيتي مستقل ندارد، انشتين را واداشت به شوخي بگويد: «ترجيح ميدهم فكر كنم ماه، حتيوقتي نگاهش نميكنم، باز وجود دارد».
منبع ساده ی این مطلب آزمایش یانگ تو فیزیک پیش دانشگاهی ه.واقعا اگه یه مقوا ببری بعد نور بتابونی بهش،چندتا نشون میده؟؟؟؟؟؟؟؟؟
منتظر نظرت در مورد مطالب هستم.سلام
ببخشید دیشب دیس کانکت شدم بعد هرچی سعی کردم وصل شم نشد!
بزار مطالب دیگه رو هم بخونم بعد.......
منم در این رابطه چیزایی شنیدم
مثل این مقاله
"بسم الله الرحمن الرحيم"
“اتساع زماني: معجزه ي قرآن”
2:;بسيار عجيب است كه مسلمانان از معادله ي ديگري استفاده مي كنند تا اين مطلب را آشكار نمايند كه فرشتگان به سرعت نور شتاب مي گيرند.
قرآن آنها در يك آيه بيان مي كند كه ظاهرا زمان براي فرشتگان با سرعت ثابت از براي انسانها كمتر مي گذرد.
كه اين مطلب با نسبيت خاص اينشتين صدق مي كند كه در آن نيز در سرعتهاي بالا زمان براي اشيايي با آن سرعت آرام تر مي گذرد.
مسلمانان از نسبيت خاص اينشتين و اين آيه استفاده كرده اند تا از اين مطلب كه فرشتگان در حقيقت به سرعت نور شتاب مي گيرند حمايت كنند.
آيه: "فرشتگان و ارواح در يك روز به او (مذكر) صعود كردند كه اين معادل پنجاه هزار سال براي انسان است"!
در اينجا فرشتگان يك روز را معادل پنجاه هزار سال براي انسان گذر مي كنند. (زمان در مقابل زمان و نه زمان در مقابل فاصله مانند آيه ي قمري قبل).
اگرچه طبق نظريه ي نسبيت خاص اينشتين و بوسيله ي اين تغييرات زمان (تاخيرات زماني) بدست آمده به عنوان يك ادعا از مسلمين (كه واقعا آن فرشتگان به سرعت نور شتاب مي گيرند) را مي توانيم تصديق يا انكار كنيم.
اين ادعا مي تواند در دو دقيقه تصديق شود كه آنگاه هيچ نيازي به عقايد كوركورانه نخواهد بود.
آلبرت اينشتين يك مسلمان نبود اما يهودي اي بود كه نظريه ي معروف نسبيت خاص را ارائه داد.
هرچه سرعت بيشتر بشود زمان آرام تر مي گذرد.
در بيرون يك ميدان گرانشي زمان اينگونه است:
∆t= ∆t0/ (1-v^2/c^2) ^0.5
جاييكه ∆t0 زماني مي باشد كه براي متحرك بوسيله ي متحرك معادل است.
∆t زماني است كه براي متحرك معادل گذر ايستگاهي است.
V سرعتي است كه به شاهد ايستگاهي نسبت داده مي شود.
∆t0 زماني است كه براي فرشتگان مي گذرد. (يك روز).
∆t زماني است كه معادل زمان براي انسانها است. (پنجاه هزار سال قمري در دوازده ماه قمري بر سال قمري در 27.321661 روز بر ماه قمري).
و V سرعت فرشتگان در اين مورد است. (كه ما قصد داريم آنرا حساب و با سرعت شناخته شده ي نور مقايسه كنيم). سرعت نور در خلا 299792.458 كيلومتر بر ثانيه است.
از معادله ي بالا مي توانيم آن سرعت ناشناخته را حساب كنيم:
v=c (1-∆t0 ^2/∆t^2) ^0.5
حال بهتر است اظهارات مسلمين را در معادله جايگزين كنيم و ببينيم كه فرشتگان مسلمين واقعا به سرعت نور شتاب مي گيرند يا نه؟
ارقام را از آيه در اين معادله جايگزين مي كنيم:
v =c (1-(1^2/(50000*12*27.321661)^2))^0.5
v = c * 0.99999999999999981
v = 299792.4579999994 km / s
اين اتساع زماني (تغييرات زماني) نشان مي دهد كه فرشتگان در بيرون از ميادين گرانشي به سرعت نور شتاب مي گيرند. (كمي كمتر از سرعت نور زيرا جرم دارند).
اين نمي تواند يك تصادف باشد زيرا سرعت حساب شده دقيقا يكسان با آيه ي قمري قبلي همچنين در بيرون از يك ميدان گرانشي است.
مسلمانان همواره مي پرسند كه چگونه يك مرد بي سواد 1400 سال پيش توانسته اتساع زماني و هسته نسبيت را بدست آورد!
پس قرآن كلام خداست.
"با تشكر"
ترجمه (انگليسي به فارسي): عليرضا يعقوبي
منبع: http://www.speed-light.info
سلام دوست عزیز............
8911.. به این خانمه رنگ ورنگه،گفتم
لطفا هر مطلبی که بتونه به بحث کمک کنه رو بیان کنید.واقعا کـــه!!!
جناب 891130... دستتون درد نکنه
عجب چیزی بود
تازه از دانشگاه اومدم
امتحانم داشتم
اما نتونستم ازش بگذرم
هر چند تمومش نکردم
راستشاپسيلون جبار رو نگرفتم؟!البته فکر کنم باید یه بار دیگه دقیق تر بخونم،شاید حل شه
چند تا سوال دیگه هم برام پیش اومد
یه ایمیلم واسم اومده بود در مورد این ارتباط همه چیز باهم شاید بذارمش...
حرف سید رو هم به دل نگیرین.واقعا کـــه!!!
جناب 891130... دستتون درد نکنه
عجب چیزی بود
تازه از دانشگاه اومدم
امتحانم داشتم
اما نتونستم ازش بگذرم
هر چند تمومش نکردم
راستشاپسيلون جبار رو نگرفتم؟!البته فکر کنم باید یه بار دیگه دقیق تر بخونم،شاید حل شه
چند تا سوال دیگه هم برام پیش اومد
یه ایمیلم واسم اومده بود در مورد این ارتباط همه چیز باهم شاید بذارمش...
لطفا هر مطلبی که بتونه به بحث کمک کنه رو بیان کنید.
تو کدوم قسمت متن بود؟پس اون میلم دوباره می خونم و ادامه این متن رو اگه دیدم به درد می خوره می گذارم.
نگفتین این اپسیلون جبار رو؟!
اگه به صورت فلکی جبار نگاه کنیم (که الان بهترین موقع برای رویتشه) کمربند شکارچی از 3 ستاره تشکیل شده.پس اون میلم دوباره می خونم و ادامه این متن رو اگه دیدم به درد می خوره می گذارم.
نگفتین این اپسیلون جبار رو؟!
قابلت رو نداشت......سلام دوستان
ببخشيد من سفر بودم / نرسيدم به سايت
تشكر از آقاي 8911 بابت مطالب خوب و جالب / سپاس
راستش من هنوز مطالب آقاي 8911 رو نخوندم ، وقت نكردم / در اسرع وقت مطالعه ميكنم
اگه ايشون درباره چگونگي پيداش نسبيت مطلبي نذاشتن / بنده يك مطلب دربارش بزارم / كه اصلا چجوري شد كه انشتين به اين نظريه رسيد و...
سلام دوستان
ببخشيد من سفر بودم / نرسيدم به سايت
تشكر از آقاي 8911 بابت مطالب خوب و جالب / سپاس
راستش من هنوز مطالب آقاي 8911 رو نخوندم ، وقت نكردم / در اسرع وقت مطالعه ميكنم
اگه ايشون درباره چگونگي پيداش نسبيت مطلبي نذاشتن / بنده يك مطلب دربارش بزارم / كه اصلا چجوري شد كه انشتين به اين نظريه رسيد و...