اینو جدی میگم، کسی که راحت و با تمایل و آزادی کامل در تصمیم گیری (نه از روی اجبار و بدبختیش یا از روی نقشه) اعتماد میکنه توی جامعه مثبتی بزرگ شده که عاملی برای بی اعتمادی در ذهنش وجود نداره (البته جامعه بیرونی نه، بلکه جامعه ای که فرد با اون در ارتباط بوده و در اون بزرگ شده). دخترها که این روزها راحت اعتماد میکنن نمونه این رو هم در طلاقها میشه دید که بدون شناخت و راحت اعتماد میکنن به این عنوان که طرف خوش تیپه و ... (یه سری معیارهای پوچ).
اما این روزها پسرها به راحتی اعتماد نمیکنن. کسی هم که بی اعتماد هست و نمیتونه دختری رو خوب ببینه چند علت میتونه داشته باشه: 1. خودش مشکل داره و بد بودن رو تجربه کرده (روابط با دختران) و در نتیجه چون با جامعه بد روبرو بوده بدبین هست و کل اجتماع رو مثل جامعه ای میبینه که خودش در اون بوده. 2. خود فرد آدم بدی نیست اما در اطرافیان و دوستان و فامیل دخترانی رو عینا مشاهده کرده که خوب نبودن و این عامل بی اعتمادی اون هست (این دسته زیاد نیستن). 3. خواسته های زیادی داره و فردی رو میخواد که کامل تابعش باشه که در این صورت دو حالت داره؛ اگر طرف خودش خوب و مثبت باشه و وظایف یک مرد رو کامل بشناسه و عمل کنه این تابع بودن رو میشه قبول کرد و دیگه اسمش بردگی نیست و اسمش میشه تعهد که همونطورکه طرف خودش خوبه دنبال یک فردی میگرده که مطابق خواسته هاش باشه (تعداد اینگونه مردان انگشت شمار هست در جامعه کنونی و معمولا در تهران خیلی خیلی کم پیدا میشه و احتمال یافتنش در شهرستان بیشتره)، گاهی هم برخی مردان میخوان یک برده تام بخرن (البته خریدن بدون قصد پرداخت پول یعنی مهریه ظاهری که قصد پرداختشو ندارن) و هر بلایی خواستن به سر اون فرد بیارن و خودشون با نکبت زندگی کنن که این دسته از مردان اونایی هستن که از نظر فرهنگی فقیر هستن و در جامعه مثبتی بزرگ نشدن که تعداد این مردان رو به افزایش هست.