چرا خیانت؟؟....

Abolfazl_r

عضو جدید
کاربر ممتاز
من که نگفتم کاره درستیه این کار... گفتم یه علتش میتونه این موضوع باشه!
مثلا خانوما دوست دارن حرف های عاشقانه بشنون ... ولی بعضی مردا نمیزنن این حرفارو حالا یا نمیدونن یا بلد نیست .. یا روشون نمیشه ... ولی دوست داشتنشون رو به زبون نمیارن ... بعد خانومه میاد با یکی چت میکنه یا گاهی تلفنی صحبت میکنه که این انتظارش بر اورده شه ...
بازم میگم .. من نمیگم کاره درستیه! خیلی بده!

بله. این یه مقداریش مربوط به عدم آگاهی آقایون نسبت به نحوه برخورد با جنس مخالف میشه.
خود شما که یک خانم هستی از گفتن این مسائل حتی تو فضای مجازی یکم ترس داری. خوب اگه مسائل اینجا باز بشه فکر میکنم خیلی از مشکلات حل بشه. اینو خطاب به کسایی میگم که لزوم این بحثو زیر سوال میبرن.
 

hamid15

عضو جدید
کاربر ممتاز
راست میگه. شما بگو حمید آقا

تا اونجایی که من میدونم شما هم متاهلی و کمک خوبی واسه بحث ما میتونی باشی.
میخواین یه داستان واقعی براتون بگم برای خودم پیش اومد همین چند ماه گذشته؟ البته فکر بد نکنین ظرفیتا رو بالا ببرین
 

دختر شاه پریون

عضو جدید
کاربر ممتاز
میخواین یه داستان واقعی براتون بگم برای خودم پیش اومد همین چند ماه گذشته؟ البته فکر بد نکنین ظرفیتا رو بالا ببرین
نه نشد اگه کسی بخواد فکر بد کنه من تجربه هامو بهتون نمیگم...:eek::eek::surprised::surprised:;):D
نه عزیز بگو ...درس میگیریمممم:cool::cool:;)
 

Abolfazl_r

عضو جدید
کاربر ممتاز
میخواین یه داستان واقعی براتون بگم برای خودم پیش اومد همین چند ماه گذشته؟ البته فکر بد نکنین ظرفیتا رو بالا ببرین

بگو حمید آقا. کسی بخواد فکر بد بکنه من خودم حالشو میگیرم.
 

Abolfazl_r

عضو جدید
کاربر ممتاز
میدونید این دغدغه ذهنی تمام آدماست که آیا طرف مقابلم بهم خیانت میکنه؟ یه جور ترس تو وجود هممون هست. همیشه این سوال تو ذهنمون هست که چیکار کنیم طرفمون بهمون خیانت نکنه. هرکس بیشتر راجع بهش حرف بزنه و نظراتشو بگه شاید بتونیم نیازهارو بشناسیم و برطرف کنیم تا دغدغه های فکریمون کم بشه.
 

hamid15

عضو جدید
کاربر ممتاز
قسمت اول

قسمت اول

باشه
چند وقت پیش یه کلاسی برگزار شد که چی بود و چرا بود رو نپرسین ولی از طرف یه ارگان دولتی بود
حدود 5 تا مرد و پسر بودیم و 35 تا خانم اعم از مجرد و متاهل
این وسط یه دختری بود که خیلی شر و شیطون بود و من واقعا دوسش داشتم خوشگل تر از همه نبود ولی من بخاطر شیطونیاش دوسش داشتم همین
این دوس داشتن من هم فقط شخصی بود من و اون چند بار سر کلاس جواب همو دادیم و کلاس خندیدن ولی من هیچ احساس خاصی اعم از س ک س یا عشق به ایشون نداشتم فقط بعنوان یک دوست دوستش داشتم مثل دوستای پسرم شما که به این نمیگین خیانت؟
اما داستان از اونجا شروع شد که چند مورد بحث فلسفی سر کلاس مطرح شد و نظر من مقبول افتاد (چجوری بگم؟)
این وسط یه خانمی بود که چشم از من بر نمیداشت هر جوری میشستم جاشو جوری تنظیم میکرد منو ببینه
دو سه بار هم زنگ تفریح اومد سر حرفو باز کرد دیدم شاعره و شعرای قشنگی هم گفته صدای خوبی هم داره و خوب تو یه رشته ورزشی هم قهرمان بوده گفتم چرا یه وبلاگ نمیزنی شعراتو بنویسی ؟
گفت شوهرم نمیذاره از شوهرش با نفرت یاد میکرد
شبا شوهره با یه ماشین مدل بالا میومد دنبالش می بردش و لی اون هر لحظه که فرصت میکرد به من خیره میشد جوری که دیگه خیلی تابلو شده بود
بقیه اش تو پست بعد
 

khatriya

عضو جدید
این موضوع رو یه خانوم 50 ساله برام تعریف کرد که من هم خودش رو میشناسم هم همسرش رو ....
گفت: وقتی جوون بودم خیلی خوشگل بودم شیطون بودم و احساساتی ... وقتی که ازدواج کردم دیدم که همسرم اصلا اونجوری که من میخواستم نیست و اصلا هیچ توجهی به من نمیکنه .. وقتی شب میومد خونه و من ارایش میکردم یا یه غذایی که دوست داشت درست میکردم و تزیینش میکردم هیچ اهمیتی نمیداد ...
بعد از یه مدت که از ازدواجمون میگذشت رفتم ارایشگاه و موهامو کمی کوتاه کردم و رنگ کردم .. شب که همسرم اومد دیدم هیچی نگفت! اخرش ناراحت شدم و گفتم من چه فرقی کردم .. در کمال تعجب متوجه نشده بود ! خیلی ناراحت شدم و کلی گریه کردم
فرداش رفتم ارایشگاه و موهای بلندم رو خیلی کوتاه زدم به طورری که حتی ارایشگر دلش نمیومد موهامو کوتاه کنه ... بعدشم اومدم خونه و با کلی اب اکسیزنه موهامو سفید کردم .... بعد روسری سرم کردم شب که همسرم اومد خونه .. بعد یه چند دقیقه روسریم رو در اوردم و اوم وحشت زده منو نگاه میکرد که چرا من این شکلی شدم .. و خلاصه کلی بحث و دعوا ..
گفت اون شب دلم خنک شد که حداقل اینقدر تغییر رو فهمیده

حالا فک کنید اگه این خانوم ناراحتیش رو یه جور دیگه خالی میکرد و میرفت و خیانت میکرد .. چی میشد؟
یکی از دلایل خیانت خانوما کم توجهی همسرشونه که حتی مثلا نمیگن خب خوشگل شدی .. مبارک باشه .. بهت میاد ..
اینا خیلی ساده به نظر میان ولی تو روحیه خانوما خیلی اثر میزاره دست کم نگیرید
 

دختر شاه پریون

عضو جدید
کاربر ممتاز
این موضوع رو یه خانوم 50 ساله برام تعریف کرد که من هم خودش رو میشناسم هم همسرش رو ....
گفت: وقتی جوون بودم خیلی خوشگل بودم شیطون بودم و احساساتی ... وقتی که ازدواج کردم دیدم که همسرم اصلا اونجوری که من میخواستم نیست و اصلا هیچ توجهی به من نمیکنه .. وقتی شب میومد خونه و من ارایش میکردم یا یه غذایی که دوست داشت درست میکردم و تزیینش میکردم هیچ اهمیتی نمیداد ...
بعد از یه مدت که از ازدواجمون میگذشت رفتم ارایشگاه و موهامو کمی کوتاه کردم و رنگ کردم .. شب که همسرم اومد دیدم هیچی نگفت! اخرش ناراحت شدم و گفتم من چه فرقی کردم .. در کمال تعجب متوجه نشده بود ! خیلی ناراحت شدم و کلی گریه کردم
فرداش رفتم ارایشگاه و موهای بلندم رو خیلی کوتاه زدم به طورری که حتی ارایشگر دلش نمیومد موهامو کوتاه کنه ... بعدشم اومدم خونه و با کلی اب اکسیزنه موهامو سفید کردم .... بعد روسری سرم کردم شب که همسرم اومد خونه .. بعد یه چند دقیقه روسریم رو در اوردم و اوم وحشت زده منو نگاه میکرد که چرا من این شکلی شدم .. و خلاصه کلی بحث و دعوا ..
گفت اون شب دلم خنک شد که حداقل اینقدر تغییر رو فهمیده

حالا فک کنید اگه این خانوم ناراحتیش رو یه جور دیگه خالی میکرد و میرفت و خیانت میکرد .. چی میشد؟
یکی از دلایل خیانت خانوما کم توجهی همسرشونه که حتی مثلا نمیگن خب خوشگل شدی .. مبارک باشه .. بهت میاد ..
اینا خیلی ساده به نظر میان ولی تو روحیه خانوما خیلی اثر میزاره دست کم نگیرید
وایییییییییییییییی....واقعا؟؟!!!!!.ایولا من جای اون زنه بودم کچل میکردم....خودمو نه...شوهرمو!!!:mad::mad:;);)
 

hamid15

عضو جدید
کاربر ممتاز
قسمت دوم

قسمت دوم

بله جونم براتون بگه کارای عجیبی ازش سر میزد هر روز یه تیپی میزد بنفش ابی سبز مشکی سایه پشت چشمش با رنگ کفشش ست بود و خلاصه یه وقتایی هم یهو یه ادامسی چیزی از این گرونا زنگ تفریح برام میورد
خلاصه شمارمو خواست بهش دادم
همون موقع خانم من بدلیل مریضی مادرش یکماهی رفته بود شهرستان و خونه هم خالی بود
منم یه دوست مجرد (پسر) که استادم هم حساب میشه تو ورزش (ایشون از قهرمانای کاراته کشوره) هر شب میومد پیشم و تاصبح صحبت میکردیم و خلاصه تنها نبودم
یه شب همین خانومه زنگ زد
بعد سلام و علیک گفت ببین من خیلی نگرانتم تو خانمت نیست چیکار میکنی کی برات غذا درست میکنه؟ کی رختاتو میشوره (بقول ابی : کی اشکاتو پاک میکنه شبا که غصه داری)
گفتم خانم بیخیال بالاخره یه کاری میکنیم گفت نه من حالتو درک میکنم اخه منم تنهام گفتم شما چرا اقاتون کجاست؟
گفت شیفت شبه و توی وزارت فلان کار میکنه
اقا انگار دنیا رو سرم خراب شد اخه من خودمم تو همون وزارت کار میکنم خودمم شیفت شب دارم بخدا داشتم خام میشدم ولی یهو بیدار شدم خلاصه به سردی جواب دادم و گوشی رو قطع کردم
ادامه ش تو پست بعدی
اصلا بگم بقیه شو یا نه؟
 

khatriya

عضو جدید
وایییییییییییییییی....واقعا؟؟!!!!!.ایولا من جای اون زنه بودم کچل میکردم....خودمو نه...شوهرمو!!!:mad::mad:;);)




قدیما زن ها صبرشون بیشتر بود اخه .. ماها الان از این تحمل ها نداریم :cool: زود یا تلافی میکنیم یا میکشیم یا طلاق میگیریم ... :biggrin:
 

hamid15

عضو جدید
کاربر ممتاز
قسمت سوم

قسمت سوم

داستان رو به کسی نگفتم (هیچ وقت ابروی کسی رو نبرید سر خودتون میاد )
خلاصه این خانومه دیگه ول کن ما نبود هرچی ما ردش میکردیم اون بیشتر طالب میشد خیلی sms زد خیلی زنگ زد گریه کرد میگفت عاشقم شده
حالا شوهر این خانم یه ماشین شاسی بلند انداخته زیر پای خانمش خونشون 1200 متره دو تا بچه دارن والا مرده هم از من که خوشتیپ تره پول دار ترم هست پستشم بالاس ولی یه 10 سالی از من بزرگتره چرا اینجوریه حالا براتون میگم
بقیه ش تو پست بعد
 

khatriya

عضو جدید
خب داریم گوش میدیم دیگه .... حالا باید هی اسپم کنیم که یعنی داریم میگوشیم؟؟
ساکت نشستیم ببینیم اخرش چی میشه!:)
 

hamid15

عضو جدید
کاربر ممتاز
قسمت آخر

قسمت آخر

از اونجا که این مادمازل دست بردار نبود و امکان داشت دست به هر کاری بزنه یه روز باهاش قرار گذاشتم با هم رفتیم پارک خیلی صحبت کرد
میگفت وقتی 15 سالش بوده بابای متعصبش اونو به این بابا که 12 سال ازش بزرگتر بوده شوهر میده میگفت شوهره یه بار هم شعراشو نخونده میگفت حالش از شوهره بهم میخوره و خلاصه میگفت عاشق ما شده میگفت من حق ندارم عاشق بشم گفتم بچه هات گفت پس من چی
خلاصه خیلی باهاش حرف زدم بهش گفتم تو هم منو تو زندگی واقعی ندیدی منم اینجوری که تو فکر میکنی نیستم بهش گفتم سر سفره اون مرد نون میخوری حرمتشو نگه دار دوسش نداری ازش جدا شو ولی این رویه بیچارت میکنه
منو این خانم حتی دستمون به دست هم نخورد
و بعد از چندین بار که دیگه من جواب تماسهاشو ندادم تموم شد
ولی واقعا حق با کیه ؟
اون زن تو خلوت خودش دلشکسته و غمگینه ؟
واقعا باید چی کار کرد؟
 

khatriya

عضو جدید
مرگ یه بار ... شیون هم یه بار یا طلاق بگیره بره عاشق شه .. یا بشینه سره خونه زندگیش و دیگه بیخیاله خیانت بشه ....نمیشه با پول یکی خوش گزرونی کرد و عاشق یکی دیگه شد .....:((
تکلیفش رو با خودش معلوم کنه ... طلاق بگیره بره با یه پسر هم سن و سال خودشه ازدواج کنه شاید تو ازدواج دوم موفقتر باشه اگه هم نمیخواد زندگیش به هم بخوره که پس این کارا چیه
نمیشه هم خدا رو خواست هم خرما
 

hamid15

عضو جدید
کاربر ممتاز
بابا بیخیال سرعت اینترنت من بد جوری پایین اومده
انگار کسی هم طالب نیست نه تنکسی نه جوابی
اهای پری کجایی؟:smile:[/QUOT ]

داريم استفاده مي كنيم
بگو ديگه
ناز نكن تورو خدا
تو خماري نذارمون
ممنون

همین بود تموم شد ولی یه خواهر بسیجی هم داشتیم هر وقت ما به یه بهونه ای میرفتیم قاتی مرغا میومد کاسه کوزه رو بهم میزد یعنی ایشونم گوشه چشمی به حاجیت داشتن مثلا من یه روز غایب بودم رفتم از یه خانم نازی بود بپرسم که من نبودم استاد چی گفته؟ دیدم این خانم سیبیلو بسیجیه بدو بدو جزوه شو اورد گفت بیا از رو این بخون ما هم ترسیدیم ازش گرفتیم
نکته : از حسادت خانما بترسید و به همه توجه کنید مبادا انکه توجه به او نشده زیرآبتان را بزند بخصوص اگر سیبیلو باشد
بگذریم قصه ما بسر رسید کلاغه به خونش نرسید
 

دختر شاه پریون

عضو جدید
کاربر ممتاز
همین بود تموم شد ولی یه خواهر بسیجی هم داشتیم هر وقت ما به یه بهونه ای میرفتیم قاتی مرغا میومد کاسه کوزه رو بهم میزد یعنی ایشونم گوشه چشمی به حاجیت داشتن مثلا من یه روز غایب بودم رفتم از یه خانم نازی بود بپرسم که من نبودم استاد چی گفته؟ دیدم این خانم سیبیلو بسیجیه بدو بدو جزوه شو اورد گفت بیا از رو این بخون ما هم ترسیدیم ازش گرفتیم
نکته : از حسادت خانما بترسید و به همه توجه کنید مبادا انکه توجه به او نشده زیرآبتان را بزند بخصوص اگر سیبیلو باشد
بگذریم قصه ما بسر رسید کلاغه به خونش نرسید
سلام...ببخشید یه کاری پیش اومد رفتم الان اومدم تمام قصه تم خوندم...اتفاقا خیلی جالب بود...ولی ایول به این اراده...شاید بیشتر از نصف مردا جای تو بودن خام میشدن حالا یا واسه تیغ زدن یا واسه چیزای دیگه....ماشالا پسر ...خوب حالا واسه هر کی هم تعریف کنیم تو ادم بده که نیستی کوچولو!!!!!:cool:;););)
 

khatriya

عضو جدید
قبول نداريد آدم تا تو اون موقعيت ( هر موقعيتي مي تونه باشه ) قرار نگيره حال طرفشو نمي فهمه ؟




نه اگه این جوری بود قاضی و وکیل و ... باید همه حالی رو تجربه میکردن تا ....
کاره بد بده! اخلاق که نسبیت نداره عزیزم .. خیانت خیانته حالا به هر دلیلی که باشه
حالا این فقط شعر هاشو نمیخونده .. من مرد میشناسم هر شب زنشو کتکم میزنه .. معتادم هست و ... زنه خیانت نمیکنه !
تکلیفش رو باید معلوم کنه با خودش .. یا این همسر یا یکی دیگه
 

دختر شاه پریون

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه اگه این جوری بود قاضی و وکیل و ... باید همه حالی رو تجربه میکردن تا ....
کاره بد بده! اخلاق که نسبیت نداره عزیزم .. خیانت خیانته حالا به هر دلیلی که باشه
حالا این فقط شعر هاشو نمیخونده .. من مرد میشناسم هر شب زنشو کتکم میزنه .. معتادم هست و ... زنه خیانت نمیکنه !
تکلیفش رو باید معلوم کنه با خودش .. یا این همسر یا یکی دیگه
اره منم قبول دارم خیانت نباید کرد باید تکلیفو ولی روشن کنی...نمیشه که ادم خودشو عذاب بده یا کتک بخوره که! مگه ادم چند بار زندگی میکنه؟...من همیشه سوختن و ساختن رو قبول ندارم:razz::razz:
 

khatriya

عضو جدید
منم خیانت رو قبول ندارم .. نه اونی که کتک میخوره نه اینی که زجر میکشه ... راه دیگه ایی هم هست که ادم نه خودش اذیت شه نه کاره خلافی کرده باشه
 

hamid15

عضو جدید
کاربر ممتاز
شما خیلی جونین من خیلی حرفارو نمیتونم بزنم فقط یه چیزی براتون بگم
از دهسال پیش تا حالا چقدر نظرتون به زندگی عوض شده
دهسال دیگه خیلی بیشتر نظراتتون عوض میشه
 

نجلا جون

عضو جدید
از اونجا که این مادمازل دست بردار نبود و امکان داشت دست به هر کاری بزنه یه روز باهاش قرار گذاشتم با هم رفتیم پارک خیلی صحبت کرد
میگفت وقتی 15 سالش بوده بابای متعصبش اونو به این بابا که 12 سال ازش بزرگتر بوده شوهر میده میگفت شوهره یه بار هم شعراشو نخونده میگفت حالش از شوهره بهم میخوره و خلاصه میگفت عاشق ما شده میگفت من حق ندارم عاشق بشم گفتم بچه هات گفت پس من چی
خلاصه خیلی باهاش حرف زدم بهش گفتم تو هم منو تو زندگی واقعی ندیدی منم اینجوری که تو فکر میکنی نیستم بهش گفتم سر سفره اون مرد نون میخوری حرمتشو نگه دار دوسش نداری ازش جدا شو ولی این رویه بیچارت میکنه
منو این خانم حتی دستمون به دست هم نخورد
و بعد از چندین بار که دیگه من جواب تماسهاشو ندادم تموم شد
ولی واقعا حق با کیه ؟
اون زن تو خلوت خودش دلشکسته و غمگینه ؟
واقعا باید چی کار کرد؟

احسنت
انقد كاراگاه بازي دراوردي فكر كرديم چه خبره
ايول داري به خدا
جنتلمني
چرا وقتي خانوما از نيازاشون واسه همسراشون مي گن بهشون توجه نمي كنن؟
 

Similar threads

بالا