پیدایش وهابیت در یک نگاه

madineh

عضو جدید
پیدایش وهابیت در یک نگاه
دشمنان‌ اسلام‌ اعم‌ از يهوديان‌ و مسيحيان‌، پس‌ از شكست‌ از مسلمين‌ در جنگ‌هاي‌ صليبي‌ متوجه‌ شدند كه‌ از طريق‌ جنگ‌ نمي‌توانند بر مسلمين‌ سلطه‌ پيدا كنند. چرا كه‌ مسلمين‌ جهاد را فريضه‌ و شهادت‌ را سعادت‌ مي‌دانند. لذا در صدد برآمدند تا با حملة‌ فرهنگي‌ و ضربه‌ زدن‌ به‌ اسلام‌ بر مسلمين‌ غالب‌ شوند. و از آنجا كه‌ به‌ دين‌ مبين‌ اسلام‌ هيچ‌ شك‌ و شبه‌ و عيب‌ و ايرادي‌ وارد نبود لذا پير استعمار، انگليس‌ ـ اين‌ دشمن‌ بزرگ‌ اسلام‌ ـ در صدد بر آمد تا دين‌ و حزب‌ تازه‌اي‌ با انبوه‌ شبهات‌ و عيبها تأسيس‌ نموده‌ و سپس‌ به‌ اسلام‌ بچسباند. و آنگاه‌ با مطرح‌ كردن‌ همان‌ شبهات‌ و بزرگنمايي‌ همان‌ عيبها و ايرادات‌ اولاً اعتقادات‌ مسلمين‌ را سست‌ نموده‌ و ثانياً موجب‌ تفرقه‌ ميان‌ مسلمين‌ شود و ثالثاً از روي‌ آوردن‌ پيروان‌ اديان‌ ديگر به‌ اسلام‌ جلوگيري‌ نمايد. و در نتيجه‌ اسلام‌ نيز مانند ديگر اديان‌ مستعمره‌ها (بودائيت‌، برهمائيت‌ و كنفوسيون‌) براي‌ امپراطوري‌ انگلستان‌ و مسيحيت‌ و يهوديت‌ خطري‌ نداشته‌ باشد.
لذا در تاريخ‌ 1710 م‌ وزارت‌ مستعمرات‌ انگلستان‌ 10 تن‌ از جاسوسان‌ حرفه‌اي‌ خود رابه‌ مصر، عراق ،ايران‌، عربستان‌ و تركيه‌ فرستاد. تا معلومات‌ كافي‌ به‌ منظور تقويت‌ راه‌هايي‌ براي‌ ايجاد تفرقه‌ ميان‌ مسلمين‌ و گسترش‌ تسلط‌ بر كشورهاي‌ اسلامي‌ جمع‌آوري‌ كنند.
و در اين ميان مستر همفر پس از سفر به تركيه ، عراق ، عربستان سرانجام با شخص مورد نياز خود (محمد بن عبدالوهاب) مواجه مي شود
و تمام‌ همت‌ خود را صرف‌ تعليم‌ و تربيت‌ او كرد، تا سال‌ 1143 هجري استفاده او از تربيت‌ آن‌ دست‌آموز به‌ مرحله عمل‌ رسيده‌ و مذهب‌ استعماري‌ وهابيت‌ (مانند قاديانيه‌ و امثال‌ او) اعلام‌ و شروع‌ به‌ كار كرد. و پس از آن با آشنا كردن محمد عبدالوهاب با محمد بن سعود، وهابيت اين مذهب انگليسي و استعماريرا تثبيت نمود .
و اينك‌ ...
بعد از گذشت‌ 250 سال‌ از تولد نامشروع‌ و رشد و نمو مذهب‌ استعماري‌ و انگليسي‌ وهابيت‌ و كمكهاي‌ بي‌دريغ‌ سياسي‌، اقتصادي‌ و نظامي‌ انگليس‌، آمريكا، اسرائيل‌ و ساير كشورهاي‌ استعمارگر و دشمن‌ اسلام‌ و پس‌ از چسباندن‌ وهابيت‌ اين‌ لكة‌ ننگ‌ بر پيكره‌ مقدس‌ اسلام‌ ـ وهابيتي‌ كه‌ به‌ يهوديت‌ و مسيحيت‌ منحرف‌ بيشتر شبيه‌ است‌ تا به‌ اسلام‌ ـ و نيز با تشكيل‌ كشورها و گروه‌هايي‌ تروريستي‌ با مذهب‌ وهابيت‌ مانند عربستان‌ سعودي‌، سپاه‌ صحابه‌، القاعده‌ و طالبان‌ كه‌ همانند صهيونيست‌ يهود ،جمع‌ كننده‌ وهابيان‌ از سراسر دنيا بود و بعد از استفاده‌هاي‌ مكرري‌ كه‌ استعمار از اين‌ دست‌آموز خود كرده‌ است‌ مانند ويران‌ كردن‌ بقيع‌ و آثار تاريخي‌ اسلام‌، هتك‌ حرمت‌ اماكن‌ مقدسه‌ اسلام‌، حمله‌ به‌ كربلا و نجف‌ و مكه‌ و مدينه‌ و ديگر شهرهاي‌ مسلمين‌، كشت‌ و كشتار مسلمين‌ و حجاج‌، تعطيلي‌ حج‌ در ساليان‌ متمادي‌، تفرقه‌ افكني‌ بين‌ مسلمين‌، كافر خواندن‌ مسلمانان‌ و مباح‌ خواندن‌ خون‌ ... مسلمانان‌، تحريف‌ در معاني‌ قرآن‌ كريم‌، تحريف‌ در مباني‌ اعتقادي‌ اسلام‌ مبين‌ و ...
اكنون‌ بار ديگر ايادي‌ استكبار از تحجر، خرافگي‌، نژادپرستي‌ و خودكامگي‌ اين‌ مذهب‌ جعلي‌ و دست‌ ساز خود استفاده‌ كرده‌ و به‌ بهانه‌ وهابيت‌، اسلام‌ را زير سؤال‌ مي‌برند و بالاخص‌ بعد از وقايع‌ 11 سپتامبر و حملات‌ بن‌لادن‌ و گروه‌ القاعده‌ وهابي‌، اسلام‌ و مسلمين‌ را در سراسر جهان‌ با تروريستي‌ خواندن‌ مورد حمله‌ قرار داده‌اند و مسلمانان‌ به‌ ويژه‌ اقليتهاي‌ مسلمان‌ را مورد اذيت‌ و آزار قرار مي‌دهند و از اسلام‌ يك‌ نماد جنگ‌ و خونريزي‌ براي‌ جهانيان‌ ترسيم‌ كرده‌اند.
در این نوشتار به لطف واستعانت باریتعالی قصد دارم کمی در در مورد وهابیت بنویسم وچهره دهشتناک آنرا معرفی نمایم.
به‌ اميد آن‌ روزي‌ كه‌ صاحب‌ اصلي‌ اسلام‌ حضرت‌ حجة‌بن‌ الحسن‌ العسكري‌، مهدي‌ موعود (عجل‌الله تعالي‌ فرجه‌ الشريف‌) با ظهور خود اسلام‌ واقعي‌ را به‌ جهانيان‌ بنماياند

 

khadijeh18

عضو جدید
کاملا درست میفرمایید مطابق فرمایش امیر المومنین علی (ع)ما باید فکرمان را هم بکار بیندازیم ....اما نمیدانم شما که امام علی را سرمشق خود قرار داده اید وسخنانشان را نقل میکنید چرا کمی فکرتان را بکار نمیاندازید وبه سراغ فرمایشات ایشان در باب ولایت نمیروید
ولایتی که تمام هستیشان را برای برقراری آن فدا نمودند اما در پایان افرادی جاهلی با زدن خط بطلان بر ان باعث ایجاد این فرقه منحرف به نام وهابیت شدند که نتیجه اش را به عیان مشاهده میکنیم
دوست عزیز ومحترم بررسی مسیله ولایت و وهابیت کار سختی نمیباشد یک ماه با بیطرفی وبدون هیچ گونه پیش داوری بر روی این دومسئله تامل نمایید ودر این راه از خود آقا امیر المومنین استعانت بطلبید انشاالله که به نتایج مثبتی خواهید رسید
اما شما مدینه جان مطلب پر بار وزیبایی نوشته اید
امیدوارم که خداوند یار ویاورتان باشد
 

اقیانوس

عضو جدید
کاربر ممتاز
میدونستید که ریگی هم یه وهابی بوده؟
یعنی همون طور که در متن بهش اشاره شد، ریختن خون ما رو برخودشون واجب می دونستن و این کار رو اسلامی می دونستن.

یعنی ریگی خودش رو قاتل معرفی نمی کرد. دیدین برخی از قاتل ها میان می گن من قاتلم، وهابی ها تکه تکه کردن ما رو دستور اسلام می دونن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
 

Savant

کاربر بیش فعال
صرف نظر از اثبات یا رد وهابی اینها نیز مانند فرقه شما یکی از فرق اسلامی است و یک مجتهد داشته به اسم محمد بن عبد الوهاب. اینها از برچسب وهابی برای اعلام مخالفت خود با اهل سنت استفاده میکنند اگر بدانید !
 

اقیانوس

عضو جدید
کاربر ممتاز
صرف نظر از اثبات یا رد وهابی اینها نیز مانند فرقه شما یکی از فرق اسلامی است و یک مجتهد داشته به اسم محمد بن عبد الوهاب. اینها از برچسب وهابی برای اعلام مخالفت خود با اهل سنت استفاده میکنند اگر بدانید !

فرقه ی وهابیت یه پدیده ی نو ظهور هست. چه طور ممکنه که در زمان پیامبر و ائمه نبوده باشه ولی الان باشه! اون وقت بشه فرقه ای از اسلام؟!!
 
آخرین ویرایش:

fatiostad

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
پیدایش وهابیت در یک نگاه
دشمنان‌ اسلام‌ اعم‌ از يهوديان‌ و مسيحيان‌، پس‌ از شكست‌ ازمسلمين‌ در جنگ‌هاي‌ صليبي‌ متوجه‌ شدند كه‌ از طريق‌ جنگ‌ نمي‌توانند بر مسلمين‌سلطه‌ پيدا كنند. چرا كه‌ مسلمين‌ جهاد را فريضه‌ و شهادت‌ را سعادت‌ مي‌دانند. لذادر صدد برآمدند تا با حملة‌ فرهنگي‌ و ضربه‌ زدن‌ به‌ اسلام‌ بر مسلمين‌ غالب‌شوند. و از آنجا كه‌ به‌ دين‌ مبين‌ اسلام‌ هيچ‌ شك‌ و شبه‌ و عيب‌ و ايرادي‌ واردنبود لذا پير استعمار، انگليس‌ ـ اين‌ دشمن‌ بزرگ‌ اسلام‌ ـ در صدد بر آمد تا دين‌و حزب‌ تازه‌اي‌ با انبوه‌ شبهات‌ و عيبها تأسيس‌ نموده‌ و سپس‌ به‌ اسلام‌بچسباند. و آنگاه‌ با مطرح‌ كردن‌ همان‌ شبهات‌ و بزرگنمايي‌ همان‌ عيبها وايرادات‌ اولاً اعتقادات‌ مسلمين‌ را سست‌ نموده‌ و ثانياً موجب‌ تفرقه‌ ميان‌مسلمين‌ شود و ثالثاً از روي‌ آوردن‌ پيروان‌ اديان‌ ديگر به‌ اسلام‌ جلوگيري‌نمايد. و در نتيجه‌ اسلام‌ نيز مانند ديگر اديان‌ مستعمره‌ها (بودائيت‌، برهمائيت‌و كنفوسيون‌) براي‌ امپراطوري‌ انگلستان‌ و مسيحيت‌ و يهوديت‌ خطري‌ نداشته‌ باشد.
لذا در تاريخ‌ 1710 م‌ وزارت‌ مستعمرات‌ انگلستان‌ 10 تن‌ ازجاسوسان‌ حرفه‌اي‌ خود رابه‌ مصر، عراق ،ايران‌، عربستان‌ و تركيه‌ فرستاد. تامعلومات‌ كافي‌ به‌ منظور تقويت‌ راه‌هايي‌ براي‌ ايجاد تفرقه‌ ميان‌ مسلمين‌ وگسترش‌ تسلط‌ بر كشورهاي‌ اسلامي‌ جمع‌آوري‌ كنند.
و در اين ميان مستر همفر پس از سفر به تركيه ، عراق ، عربستانسرانجام با شخص مورد نياز خود (محمد بن عبدالوهاب) مواجه مي شود
و تمام‌ همت‌ خود را صرف‌ تعليم‌ و تربيت‌ او كرد، تا سال‌ 1143هجري استفاده او از تربيت‌ آن‌ دست‌آموز به‌ مرحله عمل‌ رسيده‌ و مذهب‌ استعماري‌وهابيت‌ (مانند قاديانيه‌ و امثال‌ او) اعلام‌ و شروع‌ به‌ كار كرد. و پس از آن باآشنا كردن محمد عبدالوهاب با محمد بن سعود، وهابيت اين مذهب انگليسي و استعماريرا تثبيت نمود .
و اينك‌ ...
بعد از گذشت‌ 250 سال‌ از تولد نامشروع‌ و رشد و نمو مذهب‌استعماري‌ و انگليسي‌ وهابيت‌ و كمكهاي‌ بي‌دريغ‌ سياسي‌، اقتصادي‌ و نظامي‌انگليس‌، آمريكا، اسرائيل‌ و ساير كشورهاي‌ استعمارگر و دشمن‌ اسلام‌ و پس‌ ازچسباندن‌ وهابيت‌ اين‌ لكة‌ ننگ‌ بر پيكره‌ مقدس‌ اسلام‌ ـ وهابيتي‌ كه‌ به‌يهوديت‌ و مسيحيت‌ منحرف‌ بيشتر شبيه‌ است‌ تا به‌ اسلام‌ ـ و نيز با تشكيل‌ كشورهاو گروه‌هايي‌ تروريستي‌ با مذهب‌ وهابيت‌ مانند عربستان‌ سعودي‌، سپاه‌ صحابه‌،القاعده‌ و طالبان‌ كه‌ همانند صهيونيست‌ يهود ،جمع‌ كننده‌ وهابيان‌ از سراسر دنيابود و بعد از استفاده‌هاي‌ مكرري‌ كه‌ استعمار از اين‌ دست‌آموز خود كرده‌ است‌مانند ويران‌ كردن‌ بقيع‌ و آثار تاريخي‌ اسلام‌، هتك‌ حرمت‌ اماكن‌ مقدسه‌ اسلام‌،حمله‌ به‌ كربلا و نجف‌ و مكه‌ و مدينه‌ و ديگر شهرهاي‌ مسلمين‌، كشت‌ و كشتارمسلمين‌ و حجاج‌، تعطيلي‌ حج‌ در ساليان‌ متمادي‌، تفرقه‌ افكني‌ بين‌ مسلمين‌،كافر خواندن‌ مسلمانان‌ و مباح‌ خواندن‌ خون‌ ... مسلمانان‌، تحريف‌ در معاني‌قرآن‌ كريم‌، تحريف‌ در مباني‌ اعتقادي‌ اسلام‌ مبين‌ و...
اكنون‌ بار ديگر ايادي‌ استكبار از تحجر، خرافگي‌، نژادپرستي‌ وخودكامگي‌ اين‌ مذهب‌ جعلي‌ و دست‌ ساز خود استفاده‌ كرده‌ و به‌ بهانه‌ وهابيت‌،اسلام‌ را زير سؤال‌ مي‌برند و بالاخص‌ بعد از وقايع‌ 11 سپتامبر و حملات‌ بن‌لادن‌و گروه‌ القاعده‌ وهابي‌، اسلام‌ و مسلمين‌ را در سراسر جهان‌ با تروريستي‌ خواندن‌مورد حمله‌ قرار داده‌اند و مسلمانان‌ به‌ ويژه‌ اقليتهاي‌ مسلمان‌ را مورد اذيت‌ وآزار قرار مي‌دهند و از اسلام‌ يك‌ نماد جنگ‌ و خونريزي‌ براي‌ جهانيان‌ ترسيم‌كرده‌اند.
در این نوشتار به لطف واستعانت باریتعالی قصد دارم کمی در در مورد وهابیت بنویسم وچهره دهشتناک آنرا معرفی نمایم.
به‌ اميد آن‌ روزي‌ كه‌ صاحب‌ اصلي‌ اسلام‌ حضرت‌ حجة‌بن‌الحسن‌ العسكري‌، مهدي‌ موعود (عجل‌الله تعالي‌ فرجه‌ الشريف‌) با ظهور خود اسلام‌واقعي‌ را به‌ جهانيان‌ بنماياند


:w27:
 

Savant

کاربر بیش فعال
فرقه ی وهابیت یه پدیده ی نو ظهور هست. چه طور ممکنه که در زمان پیامبر و ائمه نبوده باشه ولی الان باشه! اون وقت بشه فرقه ای از اسلام؟!!

دوست عزیز در زمان پیامبر هیچ فرقه ای وجود نداشت . همه چیز اسلام بود و بس . تمام فرقه ها و مذهبها بعد از از هم پاشیده شدن حکومت اسلامی به وجود اومد .
 

اقیانوس

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوست عزیز در زمان پیامبر هیچ فرقه ای وجود نداشت . همه چیز اسلام بود و بس . تمام فرقه ها و مذهبها بعد از از هم پاشیده شدن حکومت اسلامی به وجود اومد .

خوب مچم رو گرفتی ها!!

خوب قبول یکم بی دقتی کردم زمان پیامبر(ص) هیچ فرقه ای نبوده.
اما قبول داری که وهابیت یه پدیده ی نو ظهور هست؟

اگر بله، لطفا بفرما چرا ایجاد شده؟
 
آخرین ویرایش:

Savant

کاربر بیش فعال
خوب مچم رو گرفتی ها!!

خوب قبول یکم بی دقتی کردم زمان پیامبر(ص) هیچ فرقه ای نبوده.
اما قبول داری که وهابیت یه پدیده ی نو ظهور هست؟

اگر بله، لطفا بفرما چرا ایجاد شده؟

ربطی به نو یا قدیمی بودن نداره . فرقه ها به تدریج در زمانهای مختلف ایجاد شدن همگی که در یک زمان با هم نیومدن. اینکه چرا به وجود اومده مشخصه . این هم مثل سایر فرق اسلامی آراء و نظراتش رو برتر از سایر فرق میدونه . مثلاً شما فکر میکنی مذهب شما بهتر از سایرینه من هم فکر میکنم مذهب من بهتره و اینها هم فکر میکنن مذهبشون بهتره . اینکه گماشتن محمد بن عبدالوهاب کار انگلیس و آمریکا و اینهاست همش کشکه . دلیل اینکه میگن کار اینهاست اینه که این فرقه اسلامی سر سخت ترین فرق در مقابل شیعه است و به همین دلیل هر کاری میکنن تا اینها رو خراب کنن . زدن برچسب کار سختی نیست .
ولی جالبتر از اینها اینه که در پست اولم گفتم . مخالفت با سنی با برچسب وهابیت چون در واقع وهابیون هم یکی از فرق سنی است.
 

اقیانوس

عضو جدید
کاربر ممتاز
ربطی به نو یا قدیمی بودن نداره . فرقه ها به تدریج در زمانهای مختلف ایجاد شدن همگی که در یک زمان با هم نیومدن. اینکه چرا به وجود اومده مشخصه . این هم مثل سایر فرق اسلامی آراء و نظراتش رو برتر از سایر فرق میدونه . مثلاً شما فکر میکنی مذهب شما بهتر از سایرینه من هم فکر میکنم مذهب من بهتره و اینها هم فکر میکنن مذهبشون بهتره . اینکه گماشتن محمد بن عبدالوهاب کار انگلیس و آمریکا و اینهاست همش کشکه . دلیل اینکه میگن کار اینهاست اینه که این فرقه اسلامی سر سخت ترین فرق در مقابل شیعه است و به همین دلیل هر کاری میکنن تا اینها رو خراب کنن . زدن برچسب کار سختی نیست .
ولی جالبتر از اینها اینه که در پست اولم گفتم . مخالفت با سنی با برچسب وهابیت چون در واقع وهابیون هم یکی از فرق سنی است.

نه من قبول ندارم که وهابیت زیر مجموعه سنی هست. بله. رفته زیر شاخه ی اون خودش رو معرفی کرده ولی سنی ها ... بماند! اول بگید که شما وهابی هستی درسته؟
تا بعد ببینیم که چی می شه گفت.

ضمنا من شیعه ی دوازده امامی هستم.
 

Savant

کاربر بیش فعال
نخیر من پیرو محمد بن عبد الوهاب نیستم . ولی دلیل نمیشه که از اون یا نظراتش متنفر باشم ! به هر حال ایشون هم عقاید و آراء خودش رو داره همون طور که امامان شما عقاید خودشون رو دارن و مال من هم همینطور .
 

اقیانوس

عضو جدید
کاربر ممتاز
نخیر من پیرو محمد بن عبد الوهاب نیستم . ولی دلیل نمیشه که از اون یا نظراتش متنفر باشم ! به هر حال ایشون هم عقاید و آراء خودش رو داره همون طور که امامان شما عقاید خودشون رو دارن و مال من هم همینطور .

من شیعه هستم و وهابی ای اگر ببینم براش تاسف می خورم و رد می شم. چون هر کسی نظر خودش رو درست می دونه. می شه گفت تو این مورد، همون نظر شما رو دارم.

اما اگر وهابی ای من رو ببینه به وحشتناک ترین روش ممکن من رو قطعه قطعه می کنه. احتمالا جلوی خانوادم یا شاید جلوی بچه ها.

حالا شما می فرمایید من از وهابی ها متنفرم؟
اولا که نیستم. دوما اگر بودم حق نداشتم؟

!!!!!
 

Savant

کاربر بیش فعال
من شیعه هستم و وهابی ای اگر ببینم براش تاسف می خورم و رد می شم. چون هر کسی نظر خودش رو درست می دونه. می شه گفت تو این مورد، همون نظر شما رو دارم.

اما اگر وهابی ای من رو ببینه به وحشتناک ترین روش ممکن من رو قطعه قطعه می کنه. احتمالا جلوی خانوادم یا شاید جلوی بچه ها.

حالا شما می فرمایید من از وهابی ها متنفرم؟
اولا که نیستم. دوما اگر بودم حق نداشتم؟

!!!!!

تا اونجایی که من وهابیها رو میشناسم و از نزدیک دیدمشون این طور که ششما میگی نیست . در باره ما هم چنین تفکراتی وجود داشت و دارد . میگن کردها هر کسی غیر از خودشونو سر میبرن !!! واقعاً جای تاسف داره چنین تبلیغاتی علیه ما . حالا یکی کرد بوده و یکی رو سر بریده دلیل نمیشه کل ملت کرد بره زیر سوال ! در مورد وهابی هم همینطور . اصلاً این توصیفی که شما کردی انسان نیست چنین فردی چه برسه به اینکه دیندار هم باشه .
 

اقیانوس

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا اونجایی که من وهابیها رو میشناسم و از نزدیک دیدمشون این طور که ششما میگی نیست . در باره ما هم چنین تفکراتی وجود داشت و دارد . میگن کردها هر کسی غیر از خودشونو سر میبرن !!! واقعاً جای تاسف داره چنین تبلیغاتی علیه ما . حالا یکی کرد بوده و یکی رو سر بریده دلیل نمیشه کل ملت کرد بره زیر سوال ! در مورد وهابی هم همینطور . اصلاً این توصیفی که شما کردی انسان نیست چنین فردی چه برسه به اینکه دیندار هم باشه .



متاسفانه شما در اشتباهید. وهابیون کشتن شیعیان رو مباح می دونن!



... هتك‌ حرمت‌ اماكن‌ مقدسه‌ اسلام‌،حمله‌ به‌ كربلا و نجف‌ و مكه‌ و مدينه‌ و ديگر شهرهاي‌ مسلمين‌، كشت‌ و كشتارمسلمين‌ و حجاج‌، تعطيلي‌ حج‌ در ساليان‌ متمادي‌، تفرقه‌ افكني‌ بين‌ مسلمين‌،كافر خواندن‌ مسلمانان‌ و مباح‌ خواندن‌ خون‌ ... مسلمانان‌، تحريف‌ در معاني‌قرآن‌ كريم‌، تحريف‌ در مباني‌ اعتقادي‌ اسلام‌ مبين‌ و...

مثلا ریگی وقتی اون کارهای وحشیانه رو می کرد فکر می کرد داره به دستور دین عمل می کنه و احساس قاتل بودن نمی کرد!!!
 

madineh

عضو جدید
سلام من نمیدونم شما چرا وبروی چه مسیله ای بحث میکنید خواهش میکنم لحظه ای به موضوع مطرح شده برگردید و به جای مغالطه کردن آن با مسایل جزئی به اصل مطلب بپردازید ...
دوست عزیز ومحترم بحث ما بر رو مسئله وهابیت میباشد ونه مسئله دیگر اگر شمااین فرقه باطل را پذیرا هستد خوب ما دراین جا دلایل باطل بودن آنرا بیان خواهیم کرد وبه سوالاتتان در مورد شبهات این فرقه پاسخگو خواهیم بود باشد که انشاالله مورد رحمت وهدایت باریتعالی قرارگیرید
بنابراین وارد مسایل منحرف کننده نشوید...
 

madineh

عضو جدید
خوب دوستان عزیز باز هم سلام شرمنده کمی در به روز کردن تاپیکم تاخیر کردم خدارا شکر سعادتی نصیبم شد تا به پابوس امام هشتم ثامن الائمه بروم ودعاگوی همه شما خوبان در آن صحن مقدس وشریف بودم
اما دوست دارم در ابتدا شما رابا چگونگی ودر حقیقت رونق گرفتن افکار باطل وهابیت که ازسالیان گذشته در دل اسلام جرقه زده شده بود در عصر حاضر وشکل گیری آل سعود ونقش اصلی انگلیسی ها در تشکیل این فرقه مطالبی را باز گو نمایم اما بهتر دیدم شما را به خواندن خاطرات مستر همفر رجوع دهم ...
در ادس زیر میتوانید به این خاطرات دست پیدا کنید
http://www.askquran.ir/downloads.php?do=file&id=28
 

madineh

عضو جدید
چرا دشمن حقیقی را فراموش کرده اید؟
آنان شما را از جنگ با وهابیت و رسوا کردن فکر منحرف و روش های خرابکارانه شان که هیچ ارتباطی با دین ندارد، باز داشته اند؟ بعضی می پرسند چرا بیهوده تلاش و وقت خود را برای حمله به وهابیت و خاندان حاکم بر جزیرة العرب (که آنها را پناه داده اند)، مانند آل سعود صرف می کنید. در حالی که همین (آل سعود) پیوسته با نفت و دلار و امکانات تبلیغاتی گمراه کننده از آنان حمایت می کنند، و بدین گونه آنان را علیه دین و جان و آبروی مسلمانان قدرت داده اند و زمینه را برای آنان فراهم کرده اند، و دستشان را باز گذاشتند تا امنیت حرمین شریفین را به بازی بگیرند. تا جایی که مدارس و دانشگاه هایشان تبدیل به ماشین های جعل حدیث، برای کسانی که با احادیث دروغین و گمراه کننده مغزهایشان را شستشو می دهند، گردیده است! دیگری می پرسد، آیا اعمال این تروریست هایِ منکر دین در عراق، که با هم دستی نوچه های نظام صدام معدوم صورت می گیرد، فقط و فقط عکس العملی بر اشغال عراق است؟ و اگر سرزمین دجله و فرات اشغال نمی شد، وهابیون برای قتل فی سبیل الله و برای رضایت خدای متعال و به طمع ورود به بهشت به آنجا نمی آمدند؟! و ...با صرف نظر از نیات سوال کنندگان، حق هر انسانی است که ذهنش را به چنین سوالاتی مشغول کند، مخصوصاً با وجود حجم وسیع تبلیغات و کارهای حقوقی و سیاسی که عراقی ها و دیگران در سرزمین های اجنبی بر ضدّ وهابیت و دایه هایشان که آل سعودند، انجام داده اند.برای بیان حقیقتی که وقایع گذشته و آینده از آن سخن می گویند، می گویم که وهایبت خطر بزرگ عراق و بلکه اسلام و مسلمین و به طور کلّی بشریت است و آل سعود شریک عملی و حقیقی آنهاست، بلکه این دو، دو روی یک سکه اند که یکی از دیگری جدا نیست.وهابیت با تمام ادیان آسمانی و مذاهب اسلامی تناقض دارد. وهابیت افکار خود را از تمام دوره های تاریخی وام گرفته و در آن، تمام بدی های تاریخ بشری گنجانده شده است و برای همین، هر کسی که به عقائد منحرف گمراه آنان معتقد نباشد، را کافر می دانند و خون و مال و آبروی او را مباح می شمارند.ثانیا وهابیت خطرناکترین مصادیق "وعاظ السلاطین" را زیر پرچم دارد که هیچ گاه مثل آنان را ندیده بودیم. فتوا های آنان متناقض با هم است، گاهی به هنگام ضرورت در چهره فقیه ظاهر می شوند و در چهره رهبر به هنگام نیاز به قدرت، آن طاغوت معدوم (صدّام حسین) در نظر آنان کافری است که توبه او هرگز قبول نمی شود و دیگر بار، (صدّام حسین) شهیدی است که بی حساب وارد بهشت می شود (ر.ک فتاوای بن باز) همچنین گاهی لباس غربیان از نظر ایشان حرام است و بر مسلمان واجب است که آنرا نپوشد و خود را شبیه آنان نکند و زمانی دیگر اگر ولی امر مسلمین (پادشاه عربستان) مصلحت بداند، پوشیدن صلیبشان حلال می شود! (ر.ک فتاوی بن باز با صدا و تصویر وی در سایت یو توب ).سوم: اینکه وهابیت هیچ گونه حق حیاتی برای مخالفان خود قائل نیستند و خود را ولی کلّ دنیا می دانند. هر طور که بخواهند فتوا می دهند و فتواهای آنها هم، همه حق است و درست، و غیر آن، بدعت و گمراهی و کفر است که سبب ورود در آتش می شود
 
آخرین ویرایش:

madineh

عضو جدید
گفتیم که فرقه توسط محمدبن عبدالوهاب در قرن دوازدهم هجرى قمرى پایه گذارى گردید و پایگاه آن عربستان بود. با سقوط امپراطورى عثمانى، سرزمین حجاز به تصرف خاندان مسعود در آمد و با پیوند خانواده مسعود و محمدبن عبدالوهاب فرقه وهابیت از پایگاه و حمایت سیاسى قوى برخوردار گردید و به تدریج به نشر افکار و عقاید خویش در سرتاسر جهان اسلام پرداخت که در این میان امتیاز برخوردارى از تولیت حرمینى شریفینى موقیعت بسیار مناسبى براى این تفکر ایجاد نمود. فرقه وهابیت ریشه در تفکر "سلفى" دارد که معتقد به بازگشت به شیوه علماى سلف و بازنگرى در اساس دین و پیراستن آن از بدعتها و مواردى است که بعدها به نام دین بر دین تحمیل شد، و نشان دادن توحید واقعى و اصیل و ناب مى باشد.
تاریخ تفکر سلفى به چند برهه تقسیم مى شود که برهه اول از آن چهره هایی چون مالک ابن انس و سفیان ثورى و برخى دیگر از محدثینى قرون اولیه مى باشد که در ادامه تجسم کامل آن را در شخصیت احمدبن حنبل مى توان یافت که پیشواى تمام وهابیون فعلى مى باشد. ارکان اساسى این تفکر را موارد زیر تشکیل مى دهند:
1- عدم دخالت عقل در نقل و اتکاء به ظواهر آیات در روایت و طرد هر گونه مباحث عقلى و کلامى به عنوان بدعت از جمله نتایج این نحوه تفکر افتاده به دامن "تجسیم" و "تشبیه" بوده است که بر حسب ظاهر بعضى آیات براى خداوند صفات جسمانى تأمل گردیده اند.
2- اخبارگرى و حدیث گرایى افراطى بدین معنى که هر گونه حدیثى را معتبر دانسته و آن را ملاک عمل قرار مى دادند و توجهى به درجه اعتبار احادیث نداشتند.
3- متابعت کامل از شیوه سلف حتى در امور جارى زندگى و ردّ هر گونه مغایرت با آن سیره تحت عنوان بدعت.
این شیوه از تفکر به تدریج با ورود اشاعره به آن و همزمان وارد کردن عناصر عقلانى و کلامى به آن کمى از مسیر اولیه خویش منحرف گردید تا مجدداً در قرن هشتم هجرى قمرى ابن تیمیّه دمشقى مجدداً به احیاء مکتب احمدبن حنبل قیام کرد و به تقویت اساسى آن پرداخت. پس از او شاگردش "ابن تیّم جوزى" ادامه دهنده راه او شد و از آنجا که عقاید ایشان توسط جمع کثیرى از مسلمین قابل تحمّل نبود مجدداً این تفکر در محاِ قرار گرفت تا مجدداً محمدبن عبدالوهاب با تأسیس فرقه وهابى در قرن دوازدهم هجرى قمرى به احیاء آن همت گماشت. لذا تفکر فعلى وهابیت که با پشتوانه سیاسى و نظامى قابلیت طرح مجدد یافته است بیش از همه متکى به آراء و نظرات "ابن تیمیّه" مى باشد. این فرقه به زعم خود به شناسایى بدعتهایى که در دین وارد شده و در اسلام ناب سابقه نداشته، پرداخت و کمر همت براى مبارزه با آنان بسته است. در ادامه بعضى از این موارد که ابتداءً توسط امثال ابن تیمیّه و سپس توسط وهابیون تحت شبهات طرح گردیده عنوان شده و سپس با تکیه بر منابع اسلامى و آیات و روایات و سیره پاسخ داده مى شود.

شفاعت:
طلب شفاعت از غیر خداوند به این نحو که گفته شود اى اولیاء خدا در روز قیامت شفیع من در نزد خدا باشید تا از عذاب الهى در امان باشم، صحیح نیست و فقط باید طلب شفاعت از خود خداوند صورت گیرد و خصوصاً اگر طلب شفاعت از روح مرده اى که به برزخ منتقل شده، صورت پذیرد این عین شرک محسوب خواهد گردید.
پاسخ:
اولا- طلب شفاعت همان "طلب دعا" مى باشد یعنى ما از افراد موجه یا ارواح مقدّسه و یا ملائکه الهى مى خواهیم که براى ما طلب آمرزش و دعا بنماید، و طلب دعا و آمرزش از پیامبر یا صالحان امرى پسندیده است که وهابیون نیز در هنگام زنده بودن فرد آن را جائز مى شمرند.
* نیشابورى در تفسیر خویش در ذیل آیه شریفه "و من یشفع شفاعة حسنة یکن له نصیب منها..." مى گوید: شفاعت به درگاه خداوند همان دعا کردن شخصى مسلمان مى باشد.
* فخررازى در تفسیر آیه شریفه "و یستغفرون للذین آمنوا ربّنا وسعت کل شى رحمةً" مى گوید: این آیه نشان مى دهد که ملائکه انسانهاى گناهکار را شفاعت مى کنند. (تفسیر مفاتیح الجنان) پس اگر ما از فرشتگان چنین تقاضایى بکنیم مرتکب خلافى نگردیده ایم.
* همچنین خداوند به پیامبر مى فرماید: "واستغفر لذنبک و للمؤمنین و المؤمنات".
* نجارى در صحیح بابى دارد بنام "اذ استشفعوا الى الامام یستسقى لهم لم یردّهم".
ثانیاً- اینکه وهابیون عنوان مى کنند طلب دعا از فرد پس از مرگ او جایز نیست و لذا نمى توان از پیامبر یا ائمه یا سایرین پس از مرگ طلب دعا نمود، نیز نادرست است چرا که براساس آیات و روایات پیامبر و ائمه و شهدا و نظایر آنان با مرگ نمى میرند و بلکه زنده مى باشند.
* "و لاتحسبن الذین قتلوا فى سبیل اللّه اموات بل هم احیاء عند ربهم یرزقون".
* على (ع) پس از تفسیل پیامبر (ص) خطاب به ایشان فرمود:
"بابى انت و امّى اذکرنا عند ربک واجعلنا من بالک"، (نهج البلاغه- خطبه 235)
ثالثاً- آنچه شرک محسوب مى شود و توجیه عبادى و توحید افعالى را مخدوش مى سازد آن است که ما وقتى طلب شفاعت از غیر خدا مى کنیم او را قادر بالاستقلال بدانیم و به جاى خداوند او را قرار دهیم و حال آنکه چنین نیست و ما تنها آنان را به واسطه آبرویى که در نظر خداوند دارند واسطه بین خود و معبود قرار مى دهیم.
* "والذین لایدعون مع اله الهاً آخر..." (سوره شریفه فرقان- آیه 68)
آیه اشاره دارد که اگر با خدا و هم عرض او دیگرى را بخوانید مشرک گشته اید.
* "و یعبدون من دون اله ما لایفرّهم و لاینفعهم و یقولون هولاء شفعاءنا عنداله" (سوره شریفه یونس- آیه 18)
باز ملاحظه مى گردد که بحث "عبادت غیر خدا" مطرح مى باشد و ملاک شرک عبادت غیر او مى باشد.
* "و اذ تخلق من الطینى کهیة الطیر باذنى نتنفخ فیها فتکون طیراً باذنى..." (سوره شریفه مائده- آیه 110)
در این آیه شریفه نیز دیده مى شود که اگر حضرت عیسى (ع) و یا سایر اولیاء الهى قدرتى دارند همه "باذن اللّه" مى باشد و هیچ کس از خود مستقلا قدرتى ندارد، لذا اگر ما با این دیدگاه از اولیاء الهى طلب دعا و شفاعت نمائیم مشکلى ایجاد نخواهد گردید.
 

madineh

عضو جدید
توسل:
در زمینه توسل به ارواح طیّبه و طلب دعا از آنان به درگاه الهى نیز مشابه مسئله شفاعت وهابیون معتقد به شرک و بدعت مى باشند.
پاسخ:
اولا- پاسخى که در جواب شبه قبلى بیان شد در اینجا صادِق است که به چند مصداِق دیگر اشاره مى شود:
* "و لو انّهم اذ ظلموا انفسهم جاءوک ناستغفرواللّه واستغفر لهم الرسول لوجدوا اللّه توان رحیماً"،
(سوره شریفه نساء- آیه 64)
* مرویست عثمان بن ضیف از پیامبر (ص) که به مرد نابینا که طلب دعا از ایشان نموده بود فرمود:
وضو گرفته دو رکعت نماز بخوان و سپس بگو: "اللهم انى اسالک واتوجه الیک بنبیک نبى الرحمة. یا محمد انى اتوجه بک الى ربى فى حاجتى للتغنى. اللهم ثفعه لى".
این حدیث که در سنتى ابن ماجه، صحیح ترندى، مسنداحمد، مستدرک حاکم و مسانید دیگر ذکر گردیده است، نشان مى دهد که وقتى ما از پیامبر سؤالى مى کنیم به خاطر نزدیک تر بودن او به خداوند است و همچنین دیده مى شود که مستقیماً مى توان خطاب به پیامبر نیز از او طلب دعا نمود.
ثانیاً- مشروعیت توسل نه تنها در نزد علماى شیعه، بلکه در نظر علماى اهل سنت نیز معتبر مى باشد.
* قاضى عیاض روایت کرده که ابوجعفرمنصور در مسجد پیامبر (ص) با مالک بن انس روبرو شد و از او پرسید آیا رو به قبله نموده و دعا کنیم یا رو به سوى پیامبر گردانم مالک جواب داد: چرا رخسار خود را از پیامبر برمى گردانى در حالى که او وسیله تو و پدرت آدم تا روز قیامت است، رو به جانب قبر نموده و او را شفیع خود قرار ده تا نزد خداوند شفاعتت کند. (الغدیر 5/135)
* این اشعار منسوب است به محمّدبن ادریس شافعى:
آل النبى ذریعتى***و هم الیه وسیلتى
ارجوا بهم اعطى غداً***بیهدى الیمنى صحیفتى
(کشف الارتیاب 318)
* عمر به عباس عموى پیامبر متوسل مى شد تا او را استسقاء نماید. (الغدیر 5/144)
ثالثاً- سیره عملى علماى اهل سنّت نیز مطلب فوِ را تأکید مى کند:
* خطیب بغدادى در تاریخ خود مى گوید: در سمت غرب بالاى شهر، مقابر قریش است که در آن موسى بن جعفر (ع) و جمعى دیگر مدفون مى باشند. پس با واسطه از ابوعلى خلال شیخ حنابله نقل مى کند:
"ما همّنى امر فقصدت قبر موسى بن جعفر فتوسلت به الّا نهل اله تعالى لى ما احب" (تاریخ بغداد 1/120)
ملاحظه مى شود که شیخ حنابله از قبر امام هفتم شیعیان تقاضا کرده و به ایشان متوسل مى شده است.‏
‏* همچنین خطیب در تاریخ خود از شافعى نقل مى کند: "من به مزار ابوضیفه تبرّک جسته و همه روزه آن را زیارت مى کنم و چون مرا حاجتى رسد دو رکعت نماز گزارده و در کنار قبر او آمده و از خداوند حاجتم را مى خواهم که هنوز دور نشده روا مى شود. (تاریخ بغداد 1/123)

تبرّک:
وهابیون مى گویند: تبرّک جستنى به آثار و یا وسائل پیامبر و یا اولیاء الهى حرام و بدعت مى باشد و لذا مجاز نمى باشد، اگرچه در مورد پیامبر حالت حیات ایشان را استثنا نموده اند، زیرا که ادله بسیارى وجود دارد که در هنگام حیات ایشان به زیادى آب وضو، تار سو، آب دهان و موارد دیگر تبرّک جسته و به عنوان شفا آنها را استفاده مى کرده اند.
پاسخ:
اولا- تلقى وهابیت از "بدعت" تلقى غلطى است چرا که از نظر آنان هر آنچه که در گذشته سابقه نداشته است قابل ارتکاب در حال نمى باشد و لذا طبق همین اعتقاد بوده که مظاهر تمدن جدید نظیر تلگراف و غیره از طرف سران مذهبى این فرقه بدعت محسوب مى گردید. امّا معنى صحیح بدعت "ادخال ما لیس من الدین فى الدین" مى باشد، یعنى چیزى را که دین در مورد آن اظهارنظر کرده و مردود شمرده آن را بدین اضافه بنماییم امّا در مورد امور مباح که دین در آن مورد نظر خاصى ندارد چنانچه مورد ارتکاب قرار گیرد از مصادیق بدعت نمى تواند شمرده شود.
ثانیاً- در مورد تبرّک دلائل بسیارى وجود دارد که این کار از امور مستحب مى باشد و قطعاً جایز است به شرط اینکه نیت در تبرّک، استمداد از روح بزرگ اولیاء الهى باشد نه اینکه بالاستقلال براى آنها قدرتى قائل شویم و به شرط اینکه با تبرّک به اشیاء مختلف خود آن اشیاء چنانچه بت پرستان مى کنند مدّنظر نباشد.
حال به مواردى که حاکى از جواز تبرّک از نظر شرعى و اسلامى مى باشد اشاره مى کنیم:
* "اذهبوا بقمیصى هذا فالقوه على وجه ابى یأت بصیراً" (سوره شریفه یوسف- آیه 91)
مى بینید که پیراهن یوسف (ع) مى تواند چشم یعقوب (ع) را شفا بخشد و تبرّک به آن مجاز مى باشد.
* عبداللّه بن احمدبن حنبل مى گوید: از پدرم درباره مردى که منبر پیامبر خدا را لمس نموده و بوسیده و به آن تبرّک مى جوید و همین کار را با قبر ایشان هم مى کند پرسیدم، وى گفت: اشکالى ندارد. (وناءالوفاء 2/433)
* ابراهیم بن عبدالرحمن بن عبدالقارى روایت مى کند که دیدم عبداللّه بن عمر دست خود را بر منبر پیامبر مى کشد و سپس بر روى خود مى مالد. (طبقات ابن سعد 2/13)
* از داوودبن ابى صالح روایت شده که روزى مروان بن حکم مردى را یافت که جبینى خود را بر قبر پیامبر (ص) نهاده بود. مروان گریبان او را گرفته و پرسید: مى دانى چه مى کنى آن مرد که ابوایوب انصارى بود روى خود را برگردانده پاسخ داد: آرى، ولى من کنار سنگ نیامده بلکه نزد پیامبر خدا آمده ام و شنیدم که آن حضرت مى گفت: بر دین من مگریید آنگاه که شایستگان آن را رهبرى نمایند، بلکه آنگاه بگریید که نااهلان آن را رهبرى مى کنند. (الغدیر 5/149)
ثالثاً- اینکه استدلال گردیده که در حیات پیامبر تبرّک جایز، امّا در ممات ایشان جایز نیست. چه وجهى مى تواند داشته باشد، مگر اینکه العیاذباللّه پس از مرگ پیامبر ما ایشان را فوت شده تلقى کنیم، حال آنکه چنین نیست و حتى پس از موت ایشان نیز بنابر آیات قرآن ایشان زنده مى باشند و مانند زمان حیات منشأ برکات خواهند بود.
رابعاً- خود وهابیون عامل به گفته هاى خویش نیستند از جمله اینکه به نقل از حضرت آیت اللّه جعفرالهادى در مجلس نهارى که ماى بن باز (از رهبران مذهبى وهابیت) نیز حضور داشت، پس از صرف ناهار حاضرین به تبرّک غذاى باقى مانده ماى بن باز پرداختند و مورد نهى و نکوهشى نیز قرار نگرفتند.
 

madineh

عضو جدید
زیارت قبر پیامبر (ص) و سایر قبور اولیاء:
ابن تیّمه و وهابیون معتقدند سفر به قصد حتى زیارت مرقد پیامبر (ص) و کلّاً هر زیارتى حرام است و مجاز نمى باشد و احتمالا آن را نوعى تقرب به غیر خدا و از مقوله شرک به حساب مى آورند و ضمناً ابن تیّمه ادعا نموده است کلیه روایات وارده در این موضوع نیز بوده و در صماح و سنن و مسانید ذکر نگردیده است.
پاسخ:
اولا- ظاهراً در ابتداى اسلام پیامبر از زیارت قبور نهى مى کرده، امّا بعداً آن را مجاز شمرده و به آن ترغیب نموده است. البته احتمالا دلیل نهى اولیه آن بوده که قبور آن زمان مربوط به مشرکین و بت پرستان بوده است. از جمله ایشان فرموده اند:
* "زور القبور فانّها تذکرکم الاخره" (سنن ابن ماجه- 1/113)
* "...فزدروها فانّها تزهد فى الدنیا..." (سنن ابن ماجه- 1/114)
* "...فانّه یرِّ القلب و یدمع القینى..." (سنن نسایى- 4/89)
که تمامى اینها حاکى از آن است که زیارت قبور موجب کاهش دلبستگى به دنیا و عبرت آموزى و توجه به آخرت مى شود.
* محمّدابوزهره از معتقدانهاى معاصر مصر در کتابى راجع به ابن تیمیّه در این مورد او را مورد استناد قرار مى دهد و مى گوید: ما مخالف ابن تیمیّه هستیم که تبرّک به زیارت قبر پیامبر را منع کرده، زیرا منظور ما از تبرّک عبادت و تقرّب به خدا به واسطه مکان مشخص نیست بلکه مقصود یادآورى و کسب عبرت و بصیرت است و کدامین مسلمان است که زندگى پیامبر و سیره هدایت و جنگ ما و جهاد آن بزرگوار را دانسته و سپس به مدینه رفته و احساس نکند که در همین مکان پیامبر آمد و کرده و مردم را به راه حق مى خواند و یا اینکه عبرت نگرفته و روحانیت اسلام و عظمت پیامبر را در نیابد. مگر آنکه چنین انسانى از یاد خدا اعراض نموده و کوردل شده باشد. (المللوالنحل 4/58)
* "لایشد الرحال الّا الى ثلاثة مساجد، المسجدالحرام و المسجدالاقصى و مسجدى هذا"
(صحیح مسلم کتاب الحج 2/1014)
ثانیاً- علامه امینى این احادیث خصوصى را جمع آورى نموده که به بعضى آنها اشاره مى گردد:
* "من زار قبرى وجبت له شفاعتى" (بروایت عبداللّه بن عمر)
این حدیث را 41 تن از حفاظ حدیث اهل سنت از جمله ابن خزیم، دارقطنى، سیوطى و ابن عساکر نقل نموده اند.
* "من جاءنى زائراً لاتحمله الّا زیارتى کان حقّاً على ان اکون له شفیعاً یوم القیامة" (بروایت عبدابن عمر)
این حدیث را 16 تن از جمله ابوحامدغزالى، سبکى، سیوطى و سمهودى نقل کرده اند.
* "من حج البیت و لم یزرنى فقد جفانى" (بروایت عبداله بن عمر)
این حدیث را 19 تن از جمله سبکى و سمهودى نقل کرده اند.
* "من زار قبرى کنت له شفیعاً و من مات فى احد الحرمینى بعث اله عزّوجّل فى الامنینى یوم القیامه"
(بروایت عمر)
این حدیث را یازده تن از جمله بیهقى، ابن عساکر، سبکى و سمهودى نقل نموده اند.
* "من زارنى بعد مدتى فکانمّا زارنى فى حیاتى..." (روایت حاطب بن ابى بلتمه)
این حدیث را 13 تن از جمله دارقطنى، بیهقى و ابن عساکر و دیگران بیان نموده اند.
* "من زارنى بالمدینه محتسباً کنت له شفیعاً" (روایت انس بن مالک)
این حدیث را 21 تن از جمله حاکم نیشابورى، ابن عساکر، سبکى و دیگران نقل نموده اند.
ثالثاً- بسیارى از فقهاء اهل سنت نیز نظر ابن تیمیّه در این خصوص را رد نموده اند از جمله:
* "تقى الدین شافعى" که کتابى بنام "شفاء السقام فى زیاده خیر الانام" در ردّ این نظر نگاشته است.
همچنین در باب استحباب زیارت پیامبر، مسئله را اجتماعى دانسته است.
* "عبداللّه بن احمدبن تداله" از فقهاى مشهور حنبلى در کتاب خود المخنى زیارت قبر پیامبر را مستحب دانسته است.
* "نورالدین سمهودى در وناءالوفاء نه تنها زیارت قبر نبى بلکه قصد انجام آن را نیز قرب دانسته است.
* "ابن حجرهیتمى شافعى" کتابى در رد نظر ابن تیمیّه بنام "الجوهر المنظم فى زیارة قبر المکرم" نوشته است.
* "محمّدبن على شوکانى" در نیل الاوطار معتقد است که تمام علماء زیارت قبر نبى (ص) را مستحب مى دانند و حتى بعضى از مالکیه و ظاهریه آن را واجب شمرده اند.
* "فقهاى مذاهب اربقه نیز به استحباب زیارت قبر نبى (ص) فتوا داده اند. (الفقه على المذهب الاربقه 1/505)

گریه بر اموات و اقامه مجلس عزا:
وهابى ها معتقدند گریه بر اموات و اقامه مجلس عزا، بدعت بوده و لذا حرام مى باشد.
پاسخ:
اولّاً- شواهد بسیارى وجود دارد که اولیاء الهى به این کار اقدام نموده اند از جمله:
* پیامبر (ص) هنگام زیارت قبر ما در خود گریست. (سنن بیهقى 4/70)
* پیامبر (ص) پس از فوت پسرش ابراهیم بشدت گریست. عبدالرحمان بن عوف پرسید: تو نیز مى گریى اى رسول خدا حضرت پاسخ داد: "انّ العین تدمع و القلب یحزن و لانقول الا ما یرضى ربّنا و انّا بفراقک یا ابراهیم لمحزونون" (الفصول المهّم)
* پیامبر (ص) بر مرگ یکى از نوادگان خود گریست. سعد به ایشان گفت: این چه حالى است ایشان جواب فرمود: "هذه رحمة جعلها الله فى قلوب عباده و انّا یرحم اللّه فى عباده الرحماًء. (الفصول المهّم)
* احمدبن حنبل مى گوید: وقتى پیامبر از جنگ احد برگشت و دید که زنان در فقدان شوهران مقتول خویش گریه مى کنند فرمود: "لکن حمزة لابواکى له" که زنان چون این سخن شنیدند بر حمزه گریستند. (الفصول المهّم)
* وقتى خبر شهادت جعفر (ع) به پیامبر (ص) رسید، همسرش اسماء بنت عمیس پیش ایشان آمد و پیامبر به او تسلیت گفت. بار دیگر فاطمه در حالى که مى گریست وارد شد و فریاد یا عموجان سر داد و پیامبر (ص) فرمود: بر همچون جعفرى سزاوار است همه بگریند. (الفصول المهّم)
* پس از مرگ پیامبر (ص) حضرت زهرا (س) بر سر قبر پدر مى گریست. (النص و الاجتهاد)
* على (ع) نیز در مرگ فاطمه (س) گریست. (النص و الاجتهاد)‏
‏* وقتى رقیه دختر پیامبر فوت کرد زنان بر او گریستند و عمر کوشید تا با تازیانه آنان را نهى کند.
در این هنگام پیامبر (ص) فرمود: آنان را به حال خود واگذار تا بگریند... (مسنداحمد 1/335)
* همچنین یعقوب پیامبر (ص) در فقدان یوسف (ع) چنان گریست که بینایى خود را از دست داد.
ثانیاً- گریستن و اقامه مراسم عزا و ماتم نه تنها نشانه رحمت و عاطفه مى باشد بلکه گرامیداشت فضائل و کمالات و تجلیل از عظمت و بزرگى است.

بزرگداشت مواعید و اقامه جشن:
از نظر وهابیون بزرگداشت مواعید نیز مانند مراسم عزا و ماتم بدعت و غیرمجاز مى باشد.
پاسخ:
اولا- همانگونه که قبلا گفته شد نشانه اى از بدعت در این عمل مشاهده نمى شود و بلکه شواهدى بر آن نیز در تاریخ اسلام موجود مى باشد.
ثانیاً- باز همانطور که گفته شد، این مراسم در جهت تبلیغ فضائل انسانى و ترغیب سایرین به آن و براى تعظیم شعائر الهى است.
"و من یعظم شعائر اله فانها من تقوى القلوب" (سوره شریفه حج- آیه 32)

سوگند به غیر خدا:
وهابیون همچنین سوگند به غیر خدا را یا شرک و حرام مى شمرند.
پاسخ:
اوّلا- همانطور که گفته شد اگر سوگند به غیر خدا، با این نیت باشد که غیر خدا قادر بالاستقلال است شرک مى باشد و گرنه حرام نمى باشد.
ثانیاً- در مواضع مختلف در قرآن و روایات نمونه هاى سوگند به غیر خدا مشاهده مى شود که بهترین نمونه آن آیات فراوانى است که به شمس، قمر، نجم و...توسط خود حضرت حق قسم خورده شده است.

نتیجه گیرى:
نتیجه نهایى این تحقیق آن است که وهابیون با درک نادرست از مفهوم بدعت و شرک سایر فرقه مسلمین را مطرود دانسته و اعمال آنها را تخطئه مى کنند و حال آنکه خود به اعمالى روى آورده اند که مورد آن کامل بدعت محسوب شده و تخلف از سیره قطعى پیامبر (ص) و اولیاء الهى مى باشد و همانطور که در طول تاریخ نیز نشان داده شده، اگر نبود پشتوانه سیاسى این فرقه، این تفکرات در میان جوامع اسلامى هیچگونه جایگاهى نداشتند.


 

Similar threads

بالا