٣٨ نفر شاهد یک جنایت بودند، ولی یک نفر از آنها، حتی به پلیس هم تلفن نکرد! ....سندروم جنووز جامعه ما را فراگرفته است

amirhm

عضو جدید
کاربر ممتاز

در روزهای آغازین بهار ١٩۶۴ روزنامه نیویورک تایمز خبر از جنایتی هولناک داد. اما صرف نظر از وقوع قتل آنچه که بیشتر جلب توجه می کرد تیتری بود که روزنامه مزبور انتخاب کرده بود: "سی و هشت نفر شاهد قتلی بودند ولی هیچ یک به پلیس تلفن نکرد." مقاله اینگونه آغاز می شد:
"به مدت بیش از نیم ساعت ٣٨ نفر انسان محترم و پایبند قانون در محله کوئینز (Queens) ناظر این حادثه بودند که زنی در سه حمله جداگانه با ضربات چاقو مورد تهاجم قاتل خود قرار گرفت."

رئیس پلیس می گوید با بازسازی صحنه قتل، ما متوجه شدیم که قاتل پس از حمله اول، مقتول را که زخمی بوده رها می کند و پس از دقایقی دوباره و پس از آن سه باره باز می گردد و کار خود را تمام می کند. این اتفاق ساعت۳:۲۰ صبح اتفاق افتاد. مقتول، دختر ٢٨ ساله کاترین جنووز (Catherine Genovese) مدیر یک بار و رستوران بود که از محل کار خود به خانه بر می گشت.

آنگونه که نیویورک تایمز می نویسد، او پس از اینکه چراغ اتوموبیل خود را خاموش می کند و به سمت در ورودی آپارتمانی که در آن زندگی می کرده حرکت می کند، مردی را می بیند که از تاریکی انتهای محوطه پارکینگ بیرون می آید. کاترین مسیر خود را عوض می کند و به سمت خیابان اصلی که یک جایگاه پلیس در آن قرار داشته حرکت می کند. یک چهار راه را رد می کند که مرد ناگهان به او حمله می کند. کاترین فریاد می زند "خدای من، منو با چاقو زد، کمک کنید، خواهش می کنم، کمک کنید." چراغهای ساختمان آپارتمانی ١٠ طبقه مشرف به خیابان مزبور روشن می شود، یک نفر از طبقات فوقانی فریاد می زند ولش کن برود. ضارب دختر را رها می کند و به سمت ماشین سفید رنگی حرکت می کند. چراغهای ساختمان خاموش می شود و در حالی که کاترین سعی می کرده بر پاهایش بایستد حمله کننده باز می گردد و دوباره او را مورد ضربات چاقو قرار می دهد. با فریاد "من دارم می میرم"، دوباره چراغها روشن و پنجره ها باز می شوند. ضارب دوباره او را رها می کند و برای بار سوم باز می گردد و این بار او را به قتل می رساند و پولهای او را برمی دارد و دست به اعمال نفرت انگیزی با جسد دختر می زند.

وینستون موسلی (Winston Moseley) که در آن روز ۲۹ساله بود، هنوز هم در زندان بسر می برد و احتمال دارد در سال ٢٠٠٨ با بخشودگی روبرو شود هر چند که پس از دستگیری به دو قتل دیگر با روش مشابه نیز اعتراف کرده بود.

نیویورک تایمز می نویسد که هیچکس نمی تواند بگوید که از آن جمع سی و هشت نفره، چطور هیچ کس گوشی تلفن را برنداشت و به پلیس زنگ نزد چرا که حتی خود آنان نیز نمی توانند دلیل این امر را توضیح دهند. توضیحی که در آن تاریخ نیویورک تایمز می دهد اینست که بی تفاوتی نسبت به رنج همسایگان یکی از مشخصه های زندگی در نیویورک و شهرهای بزرگ دیگر آمریکاست.

وقتی که شما توسط میلیونها انسانی که پیرامون شما قرار گرفته اند احاطه شده اید به نحوی که احساس می کنید این جمعیت عظیم به زندگی شما فشار می آورند برای رهائی از این فشار اجتماعی راهی جز نادیده گرفتن جمع همه انسانهائی که پیرامون شما هستند ندارید. بی تفاوتی مشخصه انسانهائی است که برای فرار از تنش های روزمره، خود را از آلام مردم منقطع می کنند.

در نظر اول این تفسیر که انسانها در شهرهای بزرگ از خود بیگانه شده و هویت انسانی خود را در جدال دائمی با مصائب و مشکلات زندگی از دست می دهند، قابل قبول به نظر می رسد. اما مطالعات بعدی نشان داد که موضوع پیچیده تر از آن بوده است که تصور می شد. دو روانکاو آمریکائی به نامهای بیب لتین (Bib Latane) از دانشگاه کلمبیا و جان دارلی (John Darley) از دانشگاه نیویورک دست به تحقیق گسترده ای زدند تا پدیده جدیدی را که با عنوان "سندروم جنووز"(Genovese Syndrome) "نام خانوادگی کاترین" با آن روبرو شده بودند تجزیه و تحلیل کنند.

آنها دست به ساختن صحنه هائی زدند که فردی بطور تصنعی مورد مخاطره قرار گرفته و نیاز به یاری مردم داشت. هدف لتین و دارلی این بود که عکس العمل ناظران را ارزیابی کنند. نتیجه ای که به آن دست یافتند حیرت انگیز بود.

عکس العمل شاهدان بستگی به این داشت که چند تن ناظر صحنه باشند. در یک مورد دانشجوئی خود را مانند بیمارانی که دچار صرع هستند در یک اطاقی خالی به غش می زد. در ٨۵ درصد موارد زمانی که تنها یک دانشجو ناظر این صحنه بود به کمک وی می آمد. اما وقتی که دانشجوی بازیگر خود را در برابر چهار نفر دانشجوی دیگر به غش می زند تنها در ٣١ درصد موارد یک یا چند دانشجوی ناظر بر صحنه به کمک وی آمدند.

یا مثلا در مورد دیگری وقتی از اطاقی دود به بیرون می آمد و کسی در اطاق گیر افتاده بود در ٧۵ درصد موارد اگر تنها یک تن ناظر جریان بود بلافاصله برای آوردن کمک اقدام می کرد در حالیکه با زیاد شدن نفرات شاهد، تنها در ٣٨ درصد موارد کسی اقدام به آوردن کمک می کرد.

نتیجه ای که لتین و دارلی گرفتند این بود که افراد وقتی در یک گروه به سر می برند، هر فرد گوئی مسئولیت را به طور مرموزی به دیگری واگذار می کند. فرض هر نفر از گروه اینست که بالاخره کس دیگری پیدا خواهد شد که دست به عمل بزند. روانشناسان مزبور اینگونه نتیجه گیری می کنند که در جریان مرگ کاترین جنووز علت اینکه هیچ یک از آن ٣٨ نفر به پلیس تلفن نزد این نبود که صدای وی را نشنیدند بلکه این بود که همه آنها صدای او را شنیدند.

نتیجه ای که از مطالعه مزبور گرفته شد این بود که اگر کاترین در یک خیابان خلوت مورد حمله قرار گرفته بود که تنها یک تن ناظر قضیه بود چه بسا که امروز زنده بود.

شهیر شهیدثالث
 
بالا