رمضان ماه نزول قرآن است و قرآن بزرگترین آموزگار بشریت است از نزول تا به قیامت. علی(ع) چنان در محضر قرآن کریم شاگردی نمود تا به مقام قرآن ناطق رسید و رمضان بهترین زمان برای شروع شاگردی این قرآن ناطق است.
با شروع ماه مبارک رمضان بر آن شدیم تا در محضر مولایمان علی(ع) از توصیه های اخلاقی ایشان بهره مند شویم. در این میان صفت « خودکامگی» را خصلتی یافتیم که علی رغم حساسیت حضرتش بر دوری از این اخلاق، فراگیر شده، افراد و گروه های زیادی را به خود مشغول ساخته است. در این مسیر نشانه ها وسپس کارکردهای خودکامگی را به صورت مجموعه ای هفتگی در اختیار مخاطبین عزیز قرار می دهیم تا در پرتو کلام علی(ع) در آزمون اخلاق اسلامی سربلند بیرون آییم.
خود کامگی
خود کامگی در آموزه های علی(ع) دربرگیرنده مفاهیم متعددی است که همگی آنها نیز از سنخ خودکامگی اند؛ مفاهیمی همچون: خودمحوری، تکبّر، احساس فرمانفرمایی، مشورت ناپذیری، احساس خطاناپذیری، زور مداری، سلطه گری و مفاهیمی دیگر که نظایر آنها است. این مفاهیم هم در فرد ظهور می کنند، هم در گروه و هم در حکومت و بدین ترتیب چنین خصوصیاتی ممکن است در حوزه های مختلفی همچون حوزه سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، نظامی، قضایی، دینی و … نیز جلوه گر شوند.
در نگاه مولا علی(ع) تباه کننده ترین بیماری فردی و اجتماعی، خودکامگی است. بدون شک همه عصیان ها، طغیان ها و کفر ورزیدن ها از خودکامگی و خودمداری برمی خیزند.
کسی که فقط خود را می بیند و بر مدار خود حرکت می کند، دیگران را به هیچ می انگارد. چنین کسی خود، اندیشه، رفتار و اعمال خودش را می پسندد و به آن عشق می ورزد و هر چه را که در برابر آن باشد نفی می کند، دشمن می داند وتا نابودی هر مخالفی پیش می رود.
به راستی خودکامگی مایه نابودی حقیقت آدمی و روابط انسانی واجتماعی است و به فرموده مولا علی(ع): «هر که خودرأیی ورزید، به هلاکت رسید.»
در عهدنامه مالک اشتر، علی بن ابیطالب(ع) وی را از گرفتار شدن در چنگال این بیماری مهلک پرهیز داده و می فرماید: «مبادا بگویی من بر آنان مسلطم؛ از من فرمان دادن و از ایشان فرمان بردن است؛ چراکه چنین سخنی موجب تیره شدن دل، فرسوده شدن دین و نزدیک شدن به دگرگونی است.»
و اما خودکامگی را نشانه هایی است …
این نشانه ها به طور حتم در خودکامه ظهور می یابند و تفاوتی نمی کند که فرد، گروه و حکومت خودکامه تمامی نشانه ها را همراه داشته باشد و یا تنها یکی از آن ها را. در هر صورت وجود یکی از این نشانه ها نیز بیانگر پیدایش خودکامگی است و نباید از کنار آن گذشت.
۱ : خود معیاری
از نشانه های اساسی فرد، گروه و حکومت خودکامه، خودمعیاری است. بدین معنا که آنان خود را معیار درستی و نادرستی، و میزانی برای سنجش حق و باطل می دانند؛ هر چه را که خود درست می دانند درست و آن چه را نادرست می خوانند نادرست است. امیرالمومنین علی (ع) در توصیف آنان فرمود: معروف نزد آنها چیزی است که خودشان می پسندند و منکر آن چیزی است که آنها نمی پسندند. در مشکلات خود را پناهگاه می شمرند و در مبهمات بر نظرات خود تکیه می کنند؛ گویا هریک از آنان پیشوای خویش است و از اندیشه های خود آنچه را درست می بیند با دستاویز هایی استوار و رشته پیوندهایی پایدار برگرفته است.
خودکامگی چنین ظهوری دارد. همه باید به محک خودکامه زده شوند تا مردود ومقبول شدن آنها مشخص گردد. او حرف اول و آخر را می زند. فکر او برترین اندیشه و کار او بهترین پیشه است؛ لذا هر عملی بر آنان مجاز و هر ستمی از سوی ایشان روا است.
فرد، گروه و حکومت خودکامه چون خود را معیار همه چیز می داند، پیرو هیچ حقیقتی نیست. سخن از خدا، پیامبر ، دین و امام برای او تنها پوششی در جهت پیشبرد خودمداری است و بنابر سخن علی (ع)، «نه پای خود را جای پای پیامبر می نهند و نه از کردار جانشین پیامبری پیروی می کنند؛ نه به عالم غیب باور دارند و نه عیبی را واگذارند. با امور شبهه ناک عمل می کنند و در راه شهوت ها حرکت می کنند.»
خودکامه خود را معیار دین می داند. برای او، دین آن چیزی است که او می پسندد. کتاب خدا در خدمت خواسته های او است و نه او در خدمت اوامر کتاب خدا.
حق آن چیزی است که خواسته های نفسانی او می گو ید و او تابع و پیرو حق و حقیقت نیست.
«آنان کتاب خدا را بر روی آراء و نظرات خود حمل می کنند و حق را چنانکه دلخواه ایشان است تعبیر می نمایند.»
این خصلت در تحلیلی عمیق از سوی امیر مومنان، علی (ع) به پرچم گمراهی تشبیه شده است که بر محوریت خود به پا می خیزد و شاخ و برگ خود را به هر کجا می کشاند؛ در همه شئون جامعه، دخالت و در تمامی امور مردم سر می کند. همه را با پیمانه خود می سنجد به گونه ای که همه باید همچون او بیندیشند و مانند او عمل کنند و اگر کسی جز این باشد باید هم قد و اندازه او شود.
«خودمعیاری» اولین نکته ای بود که توضیح داده شد. در ادامه نشانه ی «توهم زدگی» را شرح خواهیم داد.
۲ : توّهم زدگی
فرد، گروه و حکومت خودکامه در دام توّهم خویش گرفتارند و فهمی غیر واقعی از خود و دیگران دارند. خودکامگان در توهم بزرگی، قدرتمندی، مقدسی و هوشمندی به سر می برند و بر اساس چنین توهمی نیز زندگی کرده، رفتار می کنند.
در اصل ،خودبزرگ اِنگاری، گردن کشی، تکبر و استکبار حاصل توهم زدگی انسان ها است و بدون شک چنین توهماتی از خویش، آثار و عوارض خطرناکی نیز به بار می آورد. در این باره امام علی(ع) در هشداری به مالک اشتر می فرماید: «اگر قدرتی که از آن برخورداری، اُبُهت یا خودبزرگ بینی در تو پدید آورد، بزرگی حکومت خداوندی را که برتر از تو است و قدرتی را که او بر تو دارد در حالیکه تو چنین قدرتی بر خودت نداری، بنگر. همانا این توجه تو،
سرکشی تو را می خواباند،
تیزی تو را فرو می نشاند
و خِرَد رفته ات را بازمی گرداند.»
بنابر این کلام، سرکشی و قانون شکنی، تندی و تیزی در رفتار و تصمیم گیری و دوری از عقل و خِرَد آینده نگر از نتایج توهم است و توهم زده در این دام گرفتار است مگر آنکه خود را اصلاح نماید.
و د رنهایت با توجه به این نکات است که یقین می شود هشدار علی(ع) باید آویزه گوش هر دلی بماند:
«تو رامی ترسانم از اینکه پیوسته در فریب توهم ها بمانی.»
با شروع ماه مبارک رمضان بر آن شدیم تا در محضر مولایمان علی(ع) از توصیه های اخلاقی ایشان بهره مند شویم. در این میان صفت « خودکامگی» را خصلتی یافتیم که علی رغم حساسیت حضرتش بر دوری از این اخلاق، فراگیر شده، افراد و گروه های زیادی را به خود مشغول ساخته است. در این مسیر نشانه ها وسپس کارکردهای خودکامگی را به صورت مجموعه ای هفتگی در اختیار مخاطبین عزیز قرار می دهیم تا در پرتو کلام علی(ع) در آزمون اخلاق اسلامی سربلند بیرون آییم.
خود کامگی
خود کامگی در آموزه های علی(ع) دربرگیرنده مفاهیم متعددی است که همگی آنها نیز از سنخ خودکامگی اند؛ مفاهیمی همچون: خودمحوری، تکبّر، احساس فرمانفرمایی، مشورت ناپذیری، احساس خطاناپذیری، زور مداری، سلطه گری و مفاهیمی دیگر که نظایر آنها است. این مفاهیم هم در فرد ظهور می کنند، هم در گروه و هم در حکومت و بدین ترتیب چنین خصوصیاتی ممکن است در حوزه های مختلفی همچون حوزه سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، نظامی، قضایی، دینی و … نیز جلوه گر شوند.
در نگاه مولا علی(ع) تباه کننده ترین بیماری فردی و اجتماعی، خودکامگی است. بدون شک همه عصیان ها، طغیان ها و کفر ورزیدن ها از خودکامگی و خودمداری برمی خیزند.
کسی که فقط خود را می بیند و بر مدار خود حرکت می کند، دیگران را به هیچ می انگارد. چنین کسی خود، اندیشه، رفتار و اعمال خودش را می پسندد و به آن عشق می ورزد و هر چه را که در برابر آن باشد نفی می کند، دشمن می داند وتا نابودی هر مخالفی پیش می رود.
به راستی خودکامگی مایه نابودی حقیقت آدمی و روابط انسانی واجتماعی است و به فرموده مولا علی(ع): «هر که خودرأیی ورزید، به هلاکت رسید.»
در عهدنامه مالک اشتر، علی بن ابیطالب(ع) وی را از گرفتار شدن در چنگال این بیماری مهلک پرهیز داده و می فرماید: «مبادا بگویی من بر آنان مسلطم؛ از من فرمان دادن و از ایشان فرمان بردن است؛ چراکه چنین سخنی موجب تیره شدن دل، فرسوده شدن دین و نزدیک شدن به دگرگونی است.»
و اما خودکامگی را نشانه هایی است …
این نشانه ها به طور حتم در خودکامه ظهور می یابند و تفاوتی نمی کند که فرد، گروه و حکومت خودکامه تمامی نشانه ها را همراه داشته باشد و یا تنها یکی از آن ها را. در هر صورت وجود یکی از این نشانه ها نیز بیانگر پیدایش خودکامگی است و نباید از کنار آن گذشت.
۱ : خود معیاری
از نشانه های اساسی فرد، گروه و حکومت خودکامه، خودمعیاری است. بدین معنا که آنان خود را معیار درستی و نادرستی، و میزانی برای سنجش حق و باطل می دانند؛ هر چه را که خود درست می دانند درست و آن چه را نادرست می خوانند نادرست است. امیرالمومنین علی (ع) در توصیف آنان فرمود: معروف نزد آنها چیزی است که خودشان می پسندند و منکر آن چیزی است که آنها نمی پسندند. در مشکلات خود را پناهگاه می شمرند و در مبهمات بر نظرات خود تکیه می کنند؛ گویا هریک از آنان پیشوای خویش است و از اندیشه های خود آنچه را درست می بیند با دستاویز هایی استوار و رشته پیوندهایی پایدار برگرفته است.
خودکامگی چنین ظهوری دارد. همه باید به محک خودکامه زده شوند تا مردود ومقبول شدن آنها مشخص گردد. او حرف اول و آخر را می زند. فکر او برترین اندیشه و کار او بهترین پیشه است؛ لذا هر عملی بر آنان مجاز و هر ستمی از سوی ایشان روا است.
فرد، گروه و حکومت خودکامه چون خود را معیار همه چیز می داند، پیرو هیچ حقیقتی نیست. سخن از خدا، پیامبر ، دین و امام برای او تنها پوششی در جهت پیشبرد خودمداری است و بنابر سخن علی (ع)، «نه پای خود را جای پای پیامبر می نهند و نه از کردار جانشین پیامبری پیروی می کنند؛ نه به عالم غیب باور دارند و نه عیبی را واگذارند. با امور شبهه ناک عمل می کنند و در راه شهوت ها حرکت می کنند.»
خودکامه خود را معیار دین می داند. برای او، دین آن چیزی است که او می پسندد. کتاب خدا در خدمت خواسته های او است و نه او در خدمت اوامر کتاب خدا.
حق آن چیزی است که خواسته های نفسانی او می گو ید و او تابع و پیرو حق و حقیقت نیست.
«آنان کتاب خدا را بر روی آراء و نظرات خود حمل می کنند و حق را چنانکه دلخواه ایشان است تعبیر می نمایند.»
این خصلت در تحلیلی عمیق از سوی امیر مومنان، علی (ع) به پرچم گمراهی تشبیه شده است که بر محوریت خود به پا می خیزد و شاخ و برگ خود را به هر کجا می کشاند؛ در همه شئون جامعه، دخالت و در تمامی امور مردم سر می کند. همه را با پیمانه خود می سنجد به گونه ای که همه باید همچون او بیندیشند و مانند او عمل کنند و اگر کسی جز این باشد باید هم قد و اندازه او شود.
«خودمعیاری» اولین نکته ای بود که توضیح داده شد. در ادامه نشانه ی «توهم زدگی» را شرح خواهیم داد.
۲ : توّهم زدگی
فرد، گروه و حکومت خودکامه در دام توّهم خویش گرفتارند و فهمی غیر واقعی از خود و دیگران دارند. خودکامگان در توهم بزرگی، قدرتمندی، مقدسی و هوشمندی به سر می برند و بر اساس چنین توهمی نیز زندگی کرده، رفتار می کنند.
در اصل ،خودبزرگ اِنگاری، گردن کشی، تکبر و استکبار حاصل توهم زدگی انسان ها است و بدون شک چنین توهماتی از خویش، آثار و عوارض خطرناکی نیز به بار می آورد. در این باره امام علی(ع) در هشداری به مالک اشتر می فرماید: «اگر قدرتی که از آن برخورداری، اُبُهت یا خودبزرگ بینی در تو پدید آورد، بزرگی حکومت خداوندی را که برتر از تو است و قدرتی را که او بر تو دارد در حالیکه تو چنین قدرتی بر خودت نداری، بنگر. همانا این توجه تو،
سرکشی تو را می خواباند،
تیزی تو را فرو می نشاند
و خِرَد رفته ات را بازمی گرداند.»
بنابر این کلام، سرکشی و قانون شکنی، تندی و تیزی در رفتار و تصمیم گیری و دوری از عقل و خِرَد آینده نگر از نتایج توهم است و توهم زده در این دام گرفتار است مگر آنکه خود را اصلاح نماید.
و د رنهایت با توجه به این نکات است که یقین می شود هشدار علی(ع) باید آویزه گوش هر دلی بماند:
«تو رامی ترسانم از اینکه پیوسته در فریب توهم ها بمانی.»