وقتي همسرتان دچار افسردگي ميشود....

Sogol1681

مدیر تالار روانشناسی
مدیر تالار
کاربر ممتاز


رفتار همسرتان عوض شده، از خستگي شكايت مي‌كند و سر هيچ و پوچ عصباني مي‌شود؛ خواب و خوراكش به هم خورده و بدنش درد مي‌كند.
ابتدا به ندرت اين حالت‌ها را نشانه افسردگي مي‌دانيم اما بالاخره يك روز بايد اين علائم و نشانه‌ها را بپذيريم. چيزي عوض شده است؛ خصوصا آنكه اين تغيير ادامه دارد. اين علائم كه طي هفته‌هاي مديدي مشاهده شده‌، هم‌اكنون با موج عظيمي از غم و اندوه و از دست دادن ميل و اشتياق به زندگي همراه شده است.

از هر 4 نفر افسرده، تنها يك نفرشان به ‌خودش توجه مي‌كند؛ 3 نفر بقيه حاضر نيستند هيچ‌چيز در مورد خودشان بدانند؛«چيزيم نيست، خوب مي‌شم، راحتم بذاريد...».
اطرافيان به‌خصوص همسر فرد افسرده‌، در برابر چنين شرايطي معمولا بر سر دو راهي قرار مي‌گيرند؛ يا بايد به گفته خود بيمار او را به حال خود بگذارند تا به تنهايي از اين وضعيت بيرون بيايد كه در اين حالت اين خطر وجود دارد كه علائم بيماري طولاني و شديدتر شوند يا اينكه هر چه سريعتر او را تحت درمان قرار دهند تا سلامتي‌اش را دوباره به دست آورد. چنانچه واقعا بيماري افسردگي در ميان باشد، روش دوم بهترين روش است زيرا هرچه به اين مسئله زودتر رسيدگي شود، درمان بيماري بهتر خواهد بود.

فقط بايد فرد افسرده را متقاعد كنيم كه نزد يك پزشك برود. در واقع، تنها پزشك مي‌تواند ماهيت بيماري را تشخيص داده و درمان را آغاز كند. بدين‌منظور نكاتي‌ را پيشنهاد مي‌دهيم:
بدون اطلاع او اقدام نكنيد و هيچگاه بدون موافقتش از دكتر وقت نگيريد. همچنين از تكرار اين جمله خودداري كنيد:«تو بايد از خودت مراقبت كني».چنانچه اين عبارت بجا و به موقع به كار برده نشود، وحشتناك و دلهره‌آور است. بنابراين خود فرد افسرده است كه تصميم مي‌گيرد زير نظر پزشكش از خودش مراقبت كند. مراقب دردها و ناراحتي‌هايش (بي‌خوابي، اضطراب و...)باشيد و به او يادآوري كنيد كه رنج‌كشيدن هيچ فايده‌اي ندارد. به او بگوييد كه مطمئنا براي ناراحتي و بيماري‌اش چاره و علاجي وجود دارد و مطمئنا متخصصاني هستند كه مي‌توانند به او كمك كنند. به او پيشنهاد دهيد كه او را همراهي خواهيد كرد؛ از اين طريق به او نشان مي‌دهيد كه به او توجه داريد.

به همسرتان كمك كنيد
ترجيحا پزشكي را انتخاب كنيد كه همسرتان او را بشناسد. اغلب اوقات، او پزشك معالجش را انتخاب خواهد كرد. همچنين مي‌توان به او پيشنهاد داد كه ابتدا نزد يك روانپزشك برود. گاه برخي از افسرده‌ها از مراجعه به روانپزشك وحشت مي‌كنند:(من كه ديوانه نيستم!) با اين وجود، بايد دانست كه اين پيشنهاد مي‌تواند موجب تسكين برخي از افسرده‌ها ‌شود يا به عبارتي، با شنيدن اين پيشنهاد احساس مي‌كنند كه اطرافيان و همسرشان واقعيت درد و رنج آنان را پذيرفته و درك مي‌كنند.
چنانچه فرد از پذيرفتن هر‌گونه كمك پزشكي امتناع مي‌كند، سعي كنيد زماني‌كه از خودش ناتواني و بي‌حالي نشان مي‌دهد، از فرصت استفاده كرده و او را نزد پزشك ببريد.
با اين حال زماني كه شخص قادر به تصميم‌گيري نيست يا به‌خودكشي فكر مي‌كند و يا به‌نظر مي‌رسد كه افسردگي‌اش به‌صورت پيشرفته درآمده‌، وضعيت اورژانس و اضطراري به‌وجود مي‌آيد. مراقب باشيد اين علائم را بشناسيد و اداره امور را به دست بگيريد. به پزشك و يا روانپزشك زنگ زده از او بخواهيد براي ويزيت به منزل بيايد. همچنين در برخي از شهر‌هاي بزرگ، خدمات كمك پزشكي و روانپزشكي در دسترس هستند.

آيا بايد بيمار را همراهي كرد؟
پزشكي در اين باره مي‌گويد: اينكه فرد افسرده با يك همراه يا حتي عضوي از خانواده‌اش نزد پزشك مي‌رود، همواره معنا و مفهومي در بر دارد. بايد اين دلايل را مورد بررسي قرار داد. همچنين بايد دانست به چه دليلي بيمار، فرد به‌خصوصي را براي همراهي انتخاب كرده است.
اگر تصميم مي‌گيريد فردي افسرده را نزد پزشك ببريد، مي‌توانيد مانند يك هنرپيشه تمام عيار براي مشاوره عمل كنيد. هر چه بيشتر بيمار را بشناسيد، كمك بيشتري به پزشك خواهيد كرد. علائم بيماري، زمان ظهور، وقايعي كه به‌نظر مي‌رسد موجب بروز اين حالات شده‌اند و هر‌گونه جزئياتي كه به‌نظرتان با اهميت هستند را به پزشك بگوييد و اگر در خانواده سابقا بيماري‌هاي رواني وجود داشته، پزشك را در جريان بگذاريد و از او پنهان نكنيد (وظيفه پزشك قضاوت نيست).
چنانچه بيم داريد كه اينگونه گفت‌وگوها فرد افسرده را شوكه كند، مي‌توانيد قبل از ملاقات‌، مطالب را تلفني با پزشك در ميان بگذاريد. هنگام ملاقات‌، پزشك به شما خواهد گفت كه بايد در اتاق بمانيد يا او را با بيمار تنها بگذاريد.
تأثير اطرافيان در بيمار افسرده
پروفسور موريس فرري خاطر نشان مي‌كند كه «اطرافيان نقش بسزايي در درمان و بهبودي فرد افسرده دارند. اين نقش مي‌تواند منفي يا مثبت باشد. در حالت اول، بيمار ممكن است از طرف خانواده‌اش با نوع خاصي مخالفت در برابر درمان روبه‌رو شود كه اين مخالفت يا بر اثر عدم‌آگاهي اطرافيان صورت مي‌گيرد (فايده‌اي نداره از اين داروها استفاده كني؛ امروز حالت خيلي بهتر مي‌شه.) يا از روي ترس (اگه از اين داروها استفاده كني، مثل يك روح مي‌شي.) و يا بنا به افكار و عقايدشان:(به جاي داروهاي شيميايي‌، بهتره از داروهاي گياهي استفاده كني...)».
اثر مخرب و مضر گفته‌هاي اطرافيان مي‌تواند در قالب سرزنش و انتقاد صورت گيرد. اين سرزنش‌ها اغلب در رابطه با اثرات بيماري او روي روابط اجتماعي‌اش است (به خاطر تو، ديگه هيچ‌كس را نمي‌بينيم.) يا تاثير بيماري روي شغل فرد افسرده (آخرسر كارت را از دست ميدي....).در حالت دوم يا به عبارتي نقش مثبت اطرافيان، پروفسور فرري يادآور مي‌شود: «اطرافيان مي‌توانند خود را مخاطبي ممتاز براي پزشك معالج نشان دهند.
در واقع، آنها مي‌توانند منبع باارزشي از اطلاعات براي پزشك باشند، در مسير بهبودي و درمان مراقب بيمار باشند، به او اطمينان دهند و به او كمك كنند تا دوباره حالت عادي و هميشگي‌اش را به دست آورد و مراقب باشند بيماري‌اش دوباره عود نكند.
بسيار مهم است كه پزشك،، اطرافيان بيمار را ملاقات كند و آنان را از ماهيت بيماري و درمان آگاه كند و به آنها كمك كند تا مراحل بهبودي را درك كنند».

در مطالعات متعددي كه در اين زمينه صورت گرفته، سعي شده كه اثرات تماس روزانه با يك همسر افسرده بررسي شود. نتايج به دست آمده با يكديگر مطابقت دارند و درماندگي و احساس تيره‌بختي همسر فرد افسرده را تاييد مي‌كنند. همچنين يكي از جديدترين مطالعات حاكي از آن است كه تاثيري كه يك مرد افسرده روي همسرش مي‌گذارد با اثري كه يك زن افسرده روي همسرش دارد يكسان نيست.
همسر يك مرد افسرده بيش از همسر يك زن افسرده دچار افسردگي مي‌شود و رابطه چندان خوبي بين آنها وجود ندارد.

Doctissimo. fr
 

Similar threads

بالا