هم گونی و هم راستایی علم و هنر

hefarah

عضو جدید
- ویژگی های مشترک مطرح در دو حیطه علم و زیبایی، در ایجاد پیوند میان افراد یا یکپارچگی جامعه ، "ذهن خلاق"، "عادت حقیقت" و "شرف انسانی" است، چرا که در حیطه علم یا زیبایی، در هر زمان، همواره "ذهن خلاقی" وجود داشته که باوری را متحول کرده و آن باور با تبدیل شدن به عادتی حول حقیقت موجود، به "عادت حقیقت" مشترک تبدیل شده است. این در حالی است که علم و زیبایی، در مقابل خرافات و کراهت، همواره ادعای تقویت شرف انسانی را داشته و دارند و هر کس بخواهد در موقعیتی، فضایی، یا مکانی شرف و جایگاه انسانی را بروز دهد به زیبایی آفرینی یا شناخت آفرینی دست می زند.
- گلن گولد پیانیست کانادایی و بهترین نوازنده آثار باخ، قطعه variation باخ را دو بار اجرا نموده است. یک بار در دهه 60 و یکبار در دهه 80 میلادی. فقط و فقط به این دلیل که معتقد بود پیشرفت علم و فن آوری و ایجاد امکان ضبط دالبی برای شنونده این امکان را فراهم می آورد که پژواک دیگری از قطعه باخ را بشنود که با آهنگ مونو و غیر دالبی که در دهه 60 ضبط شده، متفاوت است.
کنشگر بودن ایجاب می کند که هنرمند به پیشرفت علوم و عالم به پیشرفت هنر حساس و آگاه باشد.
آگاهی نسبت به حیطه ای غیر از حیطه تخصصی خود، انبساط ذهن و وسعت نظر به همراه می آورد. اگر عالم نسبت به هنر هنرمند و هنرمند به علم عالم علاقمند و کنجکاو و آگاه باشد، از وسعت شناختی برخوردار خواهد شد که حساسیت و شناخت او را در حیطه تخصصی خودش بالا خواهد برد.
علم و هنر هر دو بر پایه های نظری استوارند و فعالیتهایی تئوریک هستند که نمونه ها و مصداق های عینی ارائه می دهند. عالم یا هنرمند بر پایه دانش و آگاهی خود در هر زمینه تئوری خالصی ارائه می دهد و هر تئوری خالص ارائه شده، در یک بازه زمانی متناسب با شرایط و محدودیت ها کارا و کاربردی می شود. بسیار اتفاق می افتد که این بازه زمانی برای تئوری هایی بسیار طولانی باشد. اما به دلیل طولانی بودن زمان لازم برای کاربردی شدن یک تئوری، نمی توان ادعا نمود که آن تئوری یا آن حیطه، کاربردی نیست.
اگر مدعی می شویم که یک حیطه یا یک تئوری، کاربردی و کارآ نیست؛ مثلا علم کاربردی و هنر فانتزی است، اگر هر جا بودجه مساله میشود و در تنگنا قرار می گیریم، اولین حیطه ای که حذف می کنیم هنر است، درایت نداریم و نمی دانیم که علم و هنر هر دو بر پایه نظریه شکل می گیرند، در طی زمان کاربردی می شوند و با هم توامان جامعه را یکپارچه می کنند و پیوند می دهند.
پروفسور مجتبی صدریا
 
بالا