هزارن ایه برای سلامتی وفرج مولا...

علی رضا1111

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام به همه ی دوستاو منتظرای مولا
رفقا این تاپیکو زدم تا هرکی میتونه بیاد و هرچندتا ایه ی قران که میتونه واسه فرج و سلامتی مولا بخونه

هرکی هر چی میخونه اعلام کنه بگه چه تعداد ایه و کجا

دوستان کمیت مهم نیست ها مهم کیفیتشه
هرکی هرچی دوس داری حتی1 ایه

یاعلی
 

KHF*

عضو جدید
« سوره ی حمد »

:gol: بسم الله الرحمن الرحیم
:gol: الحمد لللّه رب العالمین
:gol: الرحمن الرحیم
:gol: ملک یوم الدین
:gol: ایاک نعبد و ایاک نستعین
:gol: اهدنا الصراط المستقیم
:gol: صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم ولاالضالین
 

محمدیان

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدا خیرتون بده طرح جالبیه ;)

منم سوره ۱۰۳: العصر - جزء ۳۰ رو می خونم به امید ظهور حضرتش


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

به نام خداوند رحمتگر مهربان

وَالْعَصْرِ ﴿۱﴾

سوگند به عصر [غلبه حق بر باطل] (۱)

إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ ﴿۲﴾
كه واقعا انسان دستخوش زيان است (۲)

إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ﴿۳﴾
مگر كسانى كه گرويده و كارهاى شايسته كرده و همديگر را به حق سفارش و به شكيبايى توصيه كرده‏اند (۳)
 

محمدیان

عضو جدید
کاربر ممتاز
با اجازه صاحب تاپیک می خوام تفسیر این آیه رو هم قرار بدم

تفسیر نمونه :

تنها راه نجات


در ابتداى اين سوره، با قَسَم تازه اى روبرو مى شويم، مى فرمايد: «به عصر سوگند»! (وَ الْعَصْرِ).
واژه «عصر» در اصل، به معنى «فشردن» است، و سپس به وقت عصر، اطلاق شده، به خاطر اين كه: برنامه ها و كارهاى روزانه در آن پيچيده، و فشرده مى شود.
آن گاه، اين واژه به معنى مطلق «زمان» و دوران تاريخ بشر و يا بخشى از زمان، مانند عصر ظهور اسلام و قيام پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله)، و امثال آن استعمال شده است، لذا در تفسير اين سوگند، مفسران احتمالات زيادى گفته اند:
1 ـ بعضى آن را اشاره به همان وقت «عصر» مى دانند، به قرينه اين كه: در برخى ديگر از آيات قرآن به آغاز روز، سوگند ياد شده است مانند: «وَ الضُّحى»(1)
ـ يا ـ «وَ الصُّبْحِ إِذا أَسْفَر».(2)
اين سوگند به خاطر اهميتى است كه اين موقع از روز دارد; چرا كه زمان، زمان دگرگونى نظام زندگى و حيات انسان ها است، كارهاى روزانه پايان مى گيرد، پرندگان و حيوانات به لانه هاى خود بازمى گردند، خورشيد سر در افق مشرق فرو مى كشد، و هوا تدريجاً رو به تاريكى مى رود.
اين دگرگونى، انسان را متوجه قدرت لا يزال الهى ـ كه بر اين نظام حاكم است ـ مى سازد، و در حقيقت، نشانه اى از نشانه هاى توحيد و آيتى از آيات پروردگار است، كه شايسته سوگند مى باشد.
2 ـ بعضى ديگر، آن را اشاره به سراسر زمان و تاريخ بشريت دانسته اند، كه مملوّ از درس هاى عبرت، و حوادث تكان دهنده و بيدارگر است، و روى همين جهت، آن چنان عظمتى دارد كه شايسته سوگند الهى است.
3 ـ بعضى، روى قسمت خاصى از اين زمان، مانند: عصرِ قيامِ پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) يا عصر قيام مهدى(عليه السلام) كه داراى ويژگى و عظمت خاصى در تاريخ بشر بوده و هست، انگشت گذارده، و سوگند را ناظر به آن مى دانند.(3)
4 ـ بعضى نيز، به همان ريشه لغوى اين واژه برگشته، و سوگند را ناظر به انواع فشارها و مشكلاتى مى دانند كه در طول زندگى انسان ها رخ مى دهد، آنها را از خواب غفلت بيدار مى كند، به ياد خداوند بزرگ مى اندازد، و روح استقامت را پرورش مى دهد.
5 ـ بعضى ديگر، آن را اشاره به «انسان هاى كامل» مى دانند، كه عصاره عالم هستى و جهان آفرينشند.
6 ـ بالاخره، بعضى آن را ناظر به «نماز عصر» شمرده اند، به خاطر اهميت ويژه اى كه در ميان نمازها دارد، زيرا آنها «صلاة وسطى» را كه در قرآن روى آن تأكيد خاصى به عمل آورده، نماز عصر مى دانند.
با اين كه تفسيرهاى فوق، با هم تضادى ندارد و ممكن است همه در معنى آيه جمع باشد و سوگند به تمام اين امور مهم ياد شود، ولى در ميان آنها از همه مناسب تر، همان عصر به معنى زمان و تاريخ بشر است; چرا كه بارها گفته ايم: سوگندهاى قرآن، همواره متناسب با مطلبى است كه سوگند به خاطر آن ياد شده، و مسلّم است كه خسران انسان ها در زندگى، نتيجه گذشتن زمان عمر آنها است، و يا عصر قيام پيغمبر خاتم(صلى الله عليه وآله)، به خاطر اين كه: برنامه چهار ماده اى ذيل سوره، در چنين عصرى نازل گرديده.
از آنچه گفته شد، عظمت آيات قرآن و گستردگى مفاهيم آن به خوبى روشن مى شود، كه يك كلمه از آن، تا چه حدّ پر معنى و شايسته تفسيرهاى عميق و گوناگونى است.
* * *​
آيه بعد، اشاره به چيزى مى كند كه اين سوگند مهم براى آن ياد شده است، مى فرمايد: «به طور مسلّم همه انسان ها در زيانند» (إِنَّ الإِنْسانَ لَفي خُسْر).
سرمايه هاى وجودى خود را چه بخواهند يا نخواهند، از دست مى دهند، ساعات، ايام، ماه ها و سال هاى عمر به سرعت مى گذرد، نيروهاى معنوى و مادى تحليل مى رود، و توان و قدرت كاسته مى شود.
آرى، انسان همانند كسى است كه سرمايه عظيمى در اختيار داشته باشد، و بى آن كه بخواهد، هر روز بخشى از آن سرمايه ها را از او بگيرند، اين طبيعت زندگى دنيا است، طبيعت زيان كردن مداوم!
يك قلب، استعداد معينى براى ضربان دارد، وقتى آن استعداد و توان پايان گرفت، قلب، خود به خود مى ايستد، بى آن كه عيب و علت و بيمارى در كار باشد، و اين در صورتى است كه، بر اثر بيمارى قبلاً از كار نيفتد، همچنين ساير دستگاههاى وجودى انسان و سرمايه هاىِ استعدادهاىِ مختلف او.
«خُسْر» (بر وزن عسر) و «خسران» چنان كه «راغب» در «مفردات» مى گويد: به معنى كم شدن سرمايه است.
گاه به انسان نسبت داده مى شود و مى گويند: فلان كس زيان كرد.
و گاه به خود عمل، نسبت داده مى شود و مى گويند: تجارتش زيان كرد، اين واژه غالباً در سرمايه هاى برونى مانند: مال و مقام به كار مى رود.
و گاه در سرمايه هاى درونى مانند: صحت، سلامت، عقل، ايمان و ثواب، و اين همان است كه خداوند متعال به عنوان خسران مبين: «زيان آشكار» از آن ياد فرموده، آنجا كه مى گويد: اِنَّ الْخاسِرينَ الَّذينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْليهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَلا ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبينُ:
«زيانكاران واقعى كسانى هستند سرمايه وجود خود و خانواده خويش را در قيامت از دست مى دهند، بدانيد خسران مبين همين است».(4)-(5)
«فخر رازى» در تفسير اين آيه، سخنى نقل مى كند كه حاصلش چنين است: «يكى از بزرگان پيشين مى گويد: معنى اين سوره را من از مرد يخ فروشى آموختم، او فرياد مى زد و مى گفت: اِرْحَمُوا مَنْ يَذُوبُ رَأْسُ مالِهِ اِرْحَمُوا مَنْ يَذُوبُ رَأْسُ مالِهِ!:
«به كسى كه سرمايه اش ذوب مى شود رحم كنيد، به كسى كه سرمايه اش ذوب مى شود رحم كنيد»!
پيش خود گفتم، اين است معنى «اِنَّ الاِنْسانَ لَفِى خُسْر» عصر و زمان بر او مى گذرد، عمرش پايان مى گيرد، و ثوابى كسب نمى كند و در اين حال زيانكار است».(6)
به هر حال، از نظر جهان بينى اسلام، دنيا يك بازار تجارت است، همان گونه كه در حديثى از امام هادى(عليه السلام) على بن محمّد النقى مى خوانيم: الدُّنْيا سُوقٌ رَبِحَ فِيها قَوْمٌ وَ خَسِرَ آخَرُونَ: «دنيا بازارى است كه جمعى در آن سود مى برند و جمع ديگرى زيان».(7)
آيه مورد بحث مى گويد: همه در اين بازار بزرگ زيان مى كنند، مگر يك گروهى كه برنامه آنها در آيه بعد بيان شده است.
* * *​
آرى، تنها يك راه براى جلوگيرى از اين خسران عظيم و زيان قهرى و اجبارى وجود دارد، فقط يك راه كه در آخرين آيه اين سوره به آن اشاره شده است، مى فرمايد: «مگر كسانى كه ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، و يكديگر را به طرفدارى و انجام حق سفارش كردند، و يكديگر را به صبر و استقامت توصيه نمودند» (إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ).
و به تعبير ديگر، چيزى كه مى تواند جلو اين زيان بزرگ را بگيرد و آن را به منفعت و سودى عظيم مبدل كند، آن است كه در برابر از دست دادن اين سرمايه، سرمايه اى گران بهاتر و ارزشمندتر به دست آورد، كه نه تنها جاى خالى آن سرمايه پر شود، بلكه ده ها و صدها و هزاران بار از آن بيشتر و بهتر باشد.
هر نفسى كه انسان مى زند، يك گام به مرگ نزديك تر مى شود، چنان كه اميرمؤمنان على(عليه السلام) در آن عبارت نورانيش فرمود: نَفَسُ الْمَرْءِ خُطاهُ إِلى أَجَلِهِ: «نفس هاى انسان گام هاى او به سوى مرگ است».(8)
بنابراين، هر ضربانى كه قلب انسان مى زند، او را يك قدم به پايان عمر نزديك تر مى سازد، و به اين ترتيب، بايد در برابر اين زيان قطعى كارى كرد، كه جاى خالى پر شود.
گروهى، سرمايه هاى نفيس عمر و زندگى را از دست مى دهند و در برابر آن مالى مختصر يا بسيار، خانه اى محقر يا كاخى زيبا، فراهم مى سازند.
گروهى، تمام اين سرمايه را براى رسيدن به مقامى از دست مى دهند.
و گروه هائى، آن را در مسير عيش و نوش و لذات زودگذر مادى.
مسلماً، هيچ يك از اينها نمى تواند بهاى آن سرمايه عظيم باشد، بهاى آن فقط و فقط رضاى خدا و مقام قرب او است.
يا همان گونه كه اميرمؤمنان على(عليه السلام) فرموده: إِنَّهُ لَيْسَ لاِ َنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلاَّ الْجَنَّةَ فَلا تَبِيعُوها إِلاّ بِها: «براى وجود شما، بها و قيمتى جز بهشت نيست، مبادا آن را به كمتر از آن بفروشيد».(9)
و يا همان گونه كه در دعاى «ماه رجب» از امام صادق(عليه السلام) آمده است: خابَ الْوافِدُونَ عَلى غَيْرِكَ وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلاّ لَكَ: «آنها كه بر غير تو وارد شوند، مأيوس خواهند شد، و آنها كه به سراغ غير تو آيند، زيانكارند»!(10)
و بى جهت نيست كه، يكى از نام هاى قيامت «يوم التغابن» است، همان گونه كه در آيه 9 سوره «تغابن» آمده است: ذلِكَ يَوْمُ التَّغابُن: «آن روز معلوم مى شود چه كسانى مغبون شده و زيان كرده اند».
حسن مطلب، و لطف مسأله، اينجا است كه: از يكسو، خريدارِ سرمايه هاىِ وجود انسان، خداوند بزرگ است: «إِنَّ اللّه اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنين...».(11)
از سوى ديگر، سرمايه هاى كم را نيز خريدارى مى كند: «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة خَيْراً يَرَه».(12)
و از سوى سوم، بهاى عظيم در برابر آن مى پردازد، و گاه ده برابر و گاه تا هفتصد برابر و گاه بيشتر «في كُلِّ سُنْبُلَة مِائَةُ حَبَّة وَ اللّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاء»(13) و همان گونه كه در دعا وارد شده است: يا مَنْ يَقْبَلُ الْيَسِيرَ وَ يَعْفُو عَنِ الْكَثِيرِ: «اى خدائى كه حسنات كم را مى پذيرى و گناهان بسيار را مى بخشى».(14)
و از سوى چهارم، با اين كه تمام سرمايه ها را خودش در اختيار گذاشته، آن قدر بزرگوار است كه برمى گردد و همان ها را با گران ترين قيمت خريدارى مى كند!
* * *​


نكته:

برنامه چهار ماده اى خوشبختى

قابل توجه اين كه: قرآن براى نجات از آن خسران عظيم، برنامه جامعى تنظيم كرده، كه در آن بر چهار اصل تكيه شده است:
اصل اول، در اين برنامه، «ايمان» است، كه زيربناى همه فعاليت هاى انسان را تشكيل مى دهد; چرا كه تلاش هاى عملى انسان از مبانى فكرى و اعتقادى او سرچشمه مى گيرد، نه همچون حيوانات كه حركاتشان به خاطر انگيزه هاى غريزى است.
و به تعبير ديگر: اعمال انسان تبلورى است از عقائد و افكار او، و به همين دليل، تمام انبياى الهى، قبل از هر چيز، به اصلاح مبانى عقيدتى امت ها مى پرداختند، مخصوصاً با شرك كه سرچشمه انواع رذائل، بدبختى ها و پراكندگى ها است، به مبارزه مى پرداختند.
جالب اين كه: «ايمان» در اينجا به طور مطلق ذكر شده است، تا شامل ايمان به همه مقدسات گردد، يعنى: از ايمان به خدا و صفات او گرفته، تا ايمان به قيامت، حساب، جزا، كتب آسمانى، انبياى الهى و اوصياى آنها.
در اصل دوم، به ميوه درختِ بارور و پر ثمره ايمان پرداخته، از «اعمال صالح» سخن مى گويد.
چه تعبير وسيع و پر محتوائى، آرى «صالحات» همان «اعمال شايسته»، نه فقط عبادات، نه تنها انفاق فى سبيل اللّه، نه فقط جهاد در راه خدا، نه تنها كسب علم و دانش، بلكه هر كار شايسته اى كه وسيله تكامل نفوس، پرورش اخلاق، قرب الى اللّه و پيشرفت جامعه انسانى در تمام زمينه ها شود.
اين تعبير، حتى كارهاى كوچكى همچون برداشتن يك سنگ مزاحم را از سر راه مردم شامل مى شود، تا نجات ميليون ها ميليون انسان از گمراهى و ضلالت و نشر آئين حق و عدالت در تمام جهان.
 

محمدیان

عضو جدید
کاربر ممتاز
و اگر در حديثى، از امام صادق(عليه السلام) «اعمال صالح» به «مواسات و مساوات با برادران دينى» تفسير شده، از قبيل بيان مصداق روشن است.
ممكن است گاهى اوقات، اعمال صالح از بعضى از انسان هاى غير مؤمن سر زند، ولى مسلماً ريشه دار، پايدار و گسترده نيست; چرا كه از انگيزه هاى عميق الهى سرچشمه نمى گيرد، و از جامعيت برخوردار نيست.
قرآن در اينجا «صالحات» را مخصوصاً به صورت «جمع» آورده، جمعى كه با «الف و لام» همراه است، و معنى عموم دارد. و بيانگر اين حقيقت است كه: راه جلوگيرى از آن خسران طبيعى و قهرى بعد از ايمان، انجام همه اعمال صالح است، نه تنها قناعت به يك يا چند عمل صالح، و به راستى، اگر ايمان عميقاً در جان انسان جاى گيرد، چنين آثارى را از خود ظاهر مى سازد.
ايمان، تنها يك انديشه و اعتقاد در زواياى روح و فاقد هر گونه تأثير نيست، ايمان تمام وجود انسان را به رنگ خود درمى آورد.
ايمان، همانند چراغ پر نورى است كه درون اطاقى روشن شود، نه تنها فضاى اطاق را نورانى مى كند، بلكه شعاع آن از تمام دريچه هاى اطاق به بيرون مى افتد، و هر كس از خارج بگذرد، به خوبى مى فهمد آنجا چراغ پر نورى روشن است.
همين گونه، وقتى چراغ ايمان در سراى قلب انسان روشن شود، نور آن از «زبان»، «چشم»، «گوش» و «دست و پاى انسان» منعكس مى شود، حركات هر كدام از آنها نشان مى دهد، نورى در قلب است كه اشعه اش بيرون تافته.
به همين دليل، در آيات قرآن، غالباً «عمل صالح» همراه «ايمان» به عنوان «لازم و ملزوم» يكديگر آمده است، در آيه 97 سوره «نحل» مى خوانيم: مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَر أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَة: «هر فردى از مرد يا زن، عمل صالحى انجام دهد، در حالى كه ايمان دارد، ما او را با حيات پاكيزه اى زنده مى كنيم».
و در آيات 99 و 100 سوره «مؤمنون» مى خوانيم: تاسف بدكاران بعد از جدائى از اين عالم در اين است كه چرا عمل صالحى انجام نداده اند، و لذا با اصرار زياد تقاضاى بازگشت براى انجام عمل صالح مى كنند: (رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فيما تَرَكْت).
و در آيه 51 سوره «مؤمنون» آمده است: خداوند به رسولانش دستور مى دهد: «از طيبات تناول كنيد و عمل صالح به جا آوريد» (يا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً).
و از آنجا كه ايمان و اعمال صالح، هرگز تداوم نمى يابد، مگر اين كه: حركتى در اجتماع براى دعوت به سوى حق و شناخت و معرفت آن از يكسو، و دعوت به استقامت و صبر در طريق انجام اين دعوت از سوى ديگر، صورت پذيرد، به دنبال اين دو اصل، به دو اصل ديگر اشاره مى فرمايد كه در حقيقت ضامن اجراى دو اصل اساسى «ايمان» و «عمل صالح» است.
در اصل سوم، به مسأله «تواصى به حق» يعنى دعوت همگانى و عمومى به سوى حق اشاره مى كند، تا همگان حق را از باطل به خوبى بشناسند و هرگز آن را فراموش نكنند، و در مسير زندگى از آن منحرف نگردند.
«تَواصَوا» از ماده «تواصى» همان گونه كه «راغب» در «مفردات» آورده، به معنى آن است كه بعضى، بعض ديگر را سفارش كنند.
و «حق» به معنى «واقعيت» يا «مطابقت با واقعيت» است، در كتاب «وجوه قرآن»، دوازده معنى و مورد استعمال براى اين كلمه در قرآن مجيد ذكر شده است، مانند: خدا، قرآن، اسلام، توحيد، عدل، صدق، آشكار بودن، واجب بودن و مانند اينها، ولى همه آنها به ريشه اى كه در بالا گفتيم، باز مى گردد.
به هر حال، جمله «تَواصَوا بِالْحَقِّ» معنى بسيار وسيعى دارد كه هم «امر به معروف و نهى از منكر» را شامل مى شود، و هم «تعليم و ارشاد جاهل» و «تنبيه غافل» و «تشويق» و «تبليغِ» ايمان و عمل صالح را.
بديهى است، كسانى كه يكديگر را به حق سفارش مى كنند، خود بايد طرفدار حق و عامل به آن باشند.
در اصل چهارم، مسأله شكيبائى و «صبر» و استقامت و سفارش كردن يكديگر به آن مطرح است; چرا كه بعد از مسأله شناخت و آگاهى، هر كس در مسير عمل در هر گام با موانعى روبرو است، اگر استقامت و صبر نداشته باشد، هرگز نمى تواند احقاق حق كند، و عمل صالحى انجام دهد و يا ايمان خود را حفظ كند.
آرى، احقاق حق، و اجراى حق، و اداى حق در جامعه، جز با يك حركت و تصميم گيرى عمومى و استقامت و ايستادگى در برابر موانع ممكن نيست.
«صبر» در اينجا نيز معنى وسيع و گسترده اى دارد، كه هم صبر بر اطاعت را شامل مى شود، هم صبر در برابر انگيزه هاى معصيت، و هم صبر در برابر مصائب و حوادث ناگوار، و از دست دادن نيروها و سرمايه ها و ثمرات.(15)
با توجه به آنچه در بالا در مورد اين اصول چهارگانه كه به حق، جامع ترين برنامه حيات و سعادت انسان ها است، گفته شد، روشن مى شود: چرا در روايات آمده است: «وقتى اصحاب و ياران پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) به يكديگر مى رسيدند، پيش از آن كه از هم جدا شوند، سوره «و العصر» را مى خواندند، و محتواى بزرگ اين سوره كوچك را يادآور مى شدند، سپس با يكديگر خدا حافظى كرده به سراغ كار خود مى رفتند».(16)
به راستى، اگر مسلمانان امروز، همين اصول چهارگانه را در زندگى فردى و اجتماعى خود اجرا كنند، مشكلات و نابسامانى هاى آنها حل مى شود، عقب ماندگى ها جبران مى گردد، و ضعف ها و شكست ها به پيروزى مبدل مى شود، و شرّ اشرار جهان از آنها قطع مى گردد.
* * *​
خداوندا! صبر و استقامت و توفيق تواصى به حق و تواصى به صبر را به ما مرحمت كن!
پروردگارا! همه ما در خسرانيم، و جبران اين خسران جز با لطف تو ميسر نيست!
بارالها! ما دوست داريم كه به اين دستورات چهارگانه اى كه در اين سوره داده اى عامل باشيم، خودت توفيق را رفيق راه ما گردان!
آمِيْنَ يا رَبَّ الْعالَمِيْنَ​

1 ـ ضحى، آيه 1.
2 ـ مدثر، آيه 34.
3 ـ در حديثى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم كه در تفسير آيه «وَ الْعَصْر اِنَّ الاِنْسانَ لَفِى خُسْر» فرمود: الْعَصْرُ عَصْرُ خُرُوجِ الْقائِم: «منظور از عصر، عصر قيام حضرت مهدى(عليه السلام) است» (نور الثقلين، 2
جلد 5، صفحه 666، حديث 5».
4 ـ «مفردات راغب»، ماده «خسر».
5 ـ زمر، آيه 15.
6 ـ تفسير «فخر رازى»، جلد 32، صفحه 85.
7 ـ «بحار الانوار»، جلد 72، صفحه 366، حديث 1 ـ «تحف العقول»، صفحه 361 (كلمات امام هادى(عليه السلام)).
8 ـ «نهج البلاغه»، كلمات قصار، جمله 74.
9 ـ «نهج البلاغه»، كلمات قصار، جمله 456.
10 ـ «بحار الانوار»، جلد 92، صفحه 389، حديث 1.
11 ـ توبه، آيه 111.
12 ـ زلزله، آيه 7.
13 ـ بقره، آيه 261.
14 ـ «بحار الانوار»، جلد 92، صفحه 100، حديث 2.
15 ـ درباره حقيقت «صبر» و مراحل و شعب آن بحث مشروحى در جلد اول، ذيل آيه 153 سوره «بقره» داشته ايم.
16 ـ «درّ المنثور»، جلد 6، صفحه 392.
 

مریم راد

عضو جدید
کاربر ممتاز
تشکر

تشکر

سلام به همه دوستان خوبم
ممنون از یه همچین تاپیکی.تشکرررررررررررررررررررررررررررررررررر.من ایه الکرسی رو روی میز شرکت گذاشتم تا همیشه یادم باشه.بدجوری آرومم میکنه.

خدایا دوست دارم و میدونم که هنوز دوستم داری.ممنون:gol::gol::gol:
 

nice_Alice

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
اللهم ارنی الطلعه الرشیده

بچه ها خواهشا جوگیر نشن یه سوره انتخاب کنند که بعد زیرش بمونن مدیون می شین ها از ما گفتن بود
جو گير شدن نداره دوست عزيز
من سوره يس:gol: رو خيلي دوست دارم زمان كنكور خيلي بهم آرامش و تمركز مي داد!
 

علی رضا1111

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلم رفقا
لطفا اینجا هوای همو داشته باشیم

هرکی هرچی دوس داره بخونه
صاحبه تاپیک هم مولا مهدی روحی فداه هستش

ضمنا تفسیر ها هم خیلی عالی بود

همه رو دعا کنیم
 

venous_20

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام :gol:
کارخیلی قشنگیه
به امیدفرج مولایمان
پیشنهادی داشتم
بهترنیست بجای تاپیک های پراکنده قرآن خوانی
همه دریک تاپیک جمع شویم وبرنامه ریزی شده ومنظم قران بخونیم

 

علی رضا1111

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام :gol:
کارخیلی قشنگیه
به امیدفرج مولایمان
پیشنهادی داشتم
بهترنیست بجای تاپیک های پراکنده قرآن خوانی
همه دریک تاپیک جمع شویم وبرنامه ریزی شده ومنظم قران بخونیم
سلام
خیلی عالیه منم میخواستم همینو بگم
مثلا توی همین تاپیک بگیم از اول قران شروع کنیم و دور رو شروع کنیم و هرکی به ه ایه ایرسید اونو بخونه و اعلام کنه تانفر بعدیش ادامه بده
اما فقط یه مشکلی هم که امکان داره باشه انه که شاید بچه ها حالشو نداشته باشند دنباله ایه ی بعدی توی قران بگردند
اما بازم هرچی دوستان بگند
منتظر نظرا هستیم
 

venous_20

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام
خیلی عالیه منم میخواستم همینو بگم
مثلا توی همین تاپیک بگیم از اول قران شروع کنیم و دور رو شروع کنیم و هرکی به ه ایه ایرسید اونو بخونه و اعلام کنه تانفر بعدیش ادامه بده
اما فقط یه مشکلی هم که امکان داره باشه انه که شاید بچه ها حالشو نداشته باشند دنباله ایه ی بعدی توی قران بگردند
اما بازم هرچی دوستان بگند
منتظر نظرا هستیم
ممنونم
ولی فکرمیکنم این تاپیک که قدیمی ترهست بهترباشه
به دلیل مشغل استارتر مدتی مسئولیتش به عهده من بود ولی به دلایلی ازامروزقادربه همراهی نبستم
تاپیک خوبیه فقط باید دید فانوس تنهایی(استارتر) چه کسی رو برای مدیریتش انتخاب خواهند کرد
http://www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=70782&page=144
 
آخرین ویرایش:
بالا