هر چه می خواهد دل تنگت بگو

software_eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
نظر

نظر

با سلام

دوره نامقدس سربازی من شروع شده :cry:. الان خیلی دپرس هستم چون احساس پوچی می کنم و احساس می کنم که عمرم داره هدر میره :w05:. فقط دوست دارم این 17 ماه بیاد و تموم شه :crying:. امیدوارم اون کسی که سربازی رو اختراع کرده قانقاریا بگیره :w06: و با درد و رنج بمیره :w11:. البته فکر کنم تا حالا مرده باشه :w01:
 

Neg@rM

عضو جدید
با سلام

دوره نامقدس سربازی من شروع شده :cry:. الان خیلی دپرس هستم چون احساس پوچی می کنم و احساس می کنم که عمرم داره هدر میره :w05:. فقط دوست دارم این 17 ماه بیاد و تموم شه :crying:. امیدوارم اون کسی که سربازی رو اختراع کرده قانقاریا بگیره :w06: و با درد و رنج بمیره :w11:. البته فکر کنم تا حالا مرده باشه :w01:
سلام دوست عزیز

حالا چقدر ناراحتی؟؟این 17 ماهم تموم میشه...به سلامتی
حالا محل خدمتت کجاست؟
 

software_eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
پاسخ

پاسخ

سلام دوست عزیز

حالا چقدر ناراحتی؟؟این 17 ماهم تموم میشه...به سلامتی
حالا محل خدمتت کجاست؟

با سلام

سلامت باشی. والا سرباز نیروی انتظامی شدم. آموزشی رو انداختن شهر خودمون ولی بعدش با خداست. می دونین از همه نظر شرایطش بده. هم از نظر بهداشت. هم تغذیه. هم تفریح. هم استراحت. آدم بیشتر از این که سرباز باشه زندانیه. بدتر از همه اینه که اونجا آدم های نامناسب هم زیاده. آدم های سیگاری، بی ادب، بعضا معتاد و ...
 

Neg@rM

عضو جدید
با سلام

سلامت باشی. والا سرباز نیروی انتظامی شدم. آموزشی رو انداختن شهر خودمون ولی بعدش با خداست. می دونین از همه نظر شرایطش بده. هم از نظر بهداشت. هم تغذیه. هم تفریح. هم استراحت. آدم بیشتر از این که سرباز باشه زندانیه. بدتر از همه اینه که اونجا آدم های نامناسب هم زیاده. آدم های سیگاری، بی ادب، بعضا معتاد و ...
دیگه چاره ای نیست باید تحمل کرد
ولی برای مهندسین راحت تره!!!
 

رز سیاه

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم یمخواد گریه کنم نمیدونم چرا جدیدا احساس میکنم فرصتهام داره از دست میره احساس میکنم وقتم بیخود طلف میشه
 

mosleh.bargh

عضو جدید
زخون دل به نعشت گل فشانم
کنار جسم مجروحت بمانم
زخون حنجرت گیرم وضویی
به زخم پیکرت قرآن بخوانم
 

mosleh.bargh

عضو جدید
جز نقش تو در نظر نیامد ما را
جز کوی تو رهگذر نیامد ما را
خواب ارچه خوش آمد همه را در عهدت
حقا که به چشم در نیامد ما را
 

mosleh.bargh

عضو جدید
دلم می خواست خانه ای داشته باشم بر روی در ان برگ گلی بکوبم
وبا قلم سبز بهاربر روی ان
بنویسم خانه دوستی ما اینجاست
تا که سهراب نگوید خانه دوست کجاست
 

deepskyblue

عضو جدید
با سلام

دوره نامقدس سربازی من شروع شده :cry:. الان خیلی دپرس هستم چون احساس پوچی می کنم و احساس می کنم که عمرم داره هدر میره :w05:. فقط دوست دارم این 17 ماه بیاد و تموم شه :crying:. امیدوارم اون کسی که سربازی رو اختراع کرده قانقاریا بگیره :w06: و با درد و رنج بمیره :w11:. البته فکر کنم تا حالا مرده باشه :w01:
سلام . خوبی؟ می دونم شاید سخت باشه که سختی هارو تحمل کنی ولی یه روزی دلت براشون تنگ میشه. من اصولا از درس بدم می یومد و برام بدترین لحظات لحظه های تو کلاس نشستن تو دبیرستان بود. ولی الان حسرت اون لحظه هارو می خورم. من سربازی نمی رم ولی همیشه دوست داشتم برم چون فکر می کنم یه فرصته برا پیدا کردن. من گم شدم فرصتی برای پیدا کردن خودم ندارم تو که داری استفاده کن و خدا رو به خاطر فرصتی که بهت داده شکر کن. در ضمن یادت باشه من و برقیه به فکرتیم و برات دعا میکنیم.
 

deepskyblue

عضو جدید
دلم یمخواد گریه کنم نمیدونم چرا جدیدا احساس میکنم فرصتهام داره از دست میره احساس میکنم وقتم بیخود طلف میشه
سلام . امیدوارم حالت خوب باشه . منم همین احساس دارم . یعنی فکر کنم همه همین احساس داشته باشن ولی کم و زیاد داره. من تو همچین لحظه هایی سعی می کنم تو زندگیم برا خودم هدف بسازم و دنبالش برم. یاد خدا به دلم آرامش میده توام میتونی خدارو یاد کنی اون تنها کسیه که تنهامون نمی ذاره. :gol::gol:
 

pesare irani

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
با سلام

دوره نامقدس سربازی من شروع شده :cry:. الان خیلی دپرس هستم چون احساس پوچی می کنم و احساس می کنم که عمرم داره هدر میره :w05:. فقط دوست دارم این 17 ماه بیاد و تموم شه :crying:. امیدوارم اون کسی که سربازی رو اختراع کرده قانقاریا بگیره :w06: و با درد و رنج بمیره :w11:. البته فکر کنم تا حالا مرده باشه :w01:

با سلام

سلامت باشی. والا سرباز نیروی انتظامی شدم. آموزشی رو انداختن شهر خودمون ولی بعدش با خداست. می دونین از همه نظر شرایطش بده. هم از نظر بهداشت. هم تغذیه. هم تفریح. هم استراحت. آدم بیشتر از این که سرباز باشه زندانیه. بدتر از همه اینه که اونجا آدم های نامناسب هم زیاده. آدم های سیگاری، بی ادب، بعضا معتاد و ...



:biggrin::smoke::smoke::w18: :whistle:


:w15::w15::w07:
 

pejman.pna

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیگه کابوس زمستون نمی بینی، توی خواب گلای حسرت نمی چینی
 

tirmah

عضو جدید
ای کاش انقدر که مردم زود فراموش میکردند زود هم به خاطر می اوردند
 

حميد عسكري

عضو جدید
باز هم كوي دلم رو به مصيبت باز است
باز هم آتش اين دل به حقيقت بز است
باز هم باز هم دل و دل شدنم از بي كسي مينالد از وهم اين دنياي بي كسي مي نالد
 

" غضنفر خان "

عضو جدید
با سلام

دوره نامقدس سربازی من شروع شده :cry:. الان خیلی دپرس هستم چون احساس پوچی می کنم و احساس می کنم که عمرم داره هدر میره :w05:. فقط دوست دارم این 17 ماه بیاد و تموم شه :crying:. امیدوارم اون کسی که سربازی رو اختراع کرده قانقاریا بگیره :w06: و با درد و رنج بمیره :w11:. البته فکر کنم تا حالا مرده باشه :w01:

برو حالشو ببر ...
الان که دیگه خدمتی نیست ... بخور و بخواب مجردی . با آب و نون مفت .
میخوای تو خونه بابا باشی که اونها رو دق بدی از بیکاری..
 

MManager

عضو جدید
به دو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت که ز کوی او غباری به من آر توتیا را
 

inshushinak

عضو جدید
هر چه می خواهد دل تنگت بگو
هر چی تو دلت مونده بگو.
اول خودم :
خیلی خسته ام

خسته از ای کاش گفتن ها برای دوباره برگشتن به ......


بالا بلند سروقشنگ/ تویی همه وجودمن/چون پیچکی درمن بپیچ/تاجون بگیری ازتنم:heart:
 

turquoise

عضو جدید
کاربر ممتاز
من یه چیزایی تو دلمه که به هیشکی نمی تونم بگم الان هم خیلی خوابم میاد ولی بی نهایت ناراحتم فکر کن یه نفر دیگه اشتباه می کنه گناهش گردن شما میوفته بعد شما جای من بودین چه کار می کردین :(:cry:
 

usatoday2011

عضو جدید
داستان مداد

داستان مداد

پسرک پدربزرگش را تماشا کرد که نامه ای می نوشت . بالاخره پرسید : - ماجرای کارهای خودمان را می نویسید ؟ درباره ی من می نویسید ؟ پدربزرگش از نوشتن دست کشید و لبخند زنان به نوه اش گفت : - درسته درباره ی تو می نویسم اما مهم تر از نوشته هایم مدادی است که با آن می نویسم . می خواهم وقتی بزرگ شدی مانند این مداد شوی . پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چیز خاصی در آن ندید . - اما این هم مثل بقیه مدادهایی است که دیده ام . - بستگی داره چطور به آن نگاه کنی . در این مداد 5 خاصیت است که اگر به دستشان بیاوری ، تا آخر عمرت با آرامش زندگی می کنی . صفت اول : می توانی کارهای بزرگ کنی اما نباید هرگز فراموش کنی که دستی وجود دارد که حرکت تو را هدایت می کند . اسم این دست خداست . او همیشه باید تو را در مسیر ارده اش حرکت دهد . صفت دوم : گاهی باید از آنچه می نویسی دست بکشی و از مداد تراش استفاده کنی . این باعث می شود مداد کمی رنج بکشد اما آخر کار ، نوکش تیزتر می شود . پس بدان که باید رنج هایی را تحمل کنی چرا که این رنج باعث می شود انسان بهتری شوی . صفت سوم : مداد همیشه اجازه می دهد برای پاک کردن یک اشتباه از پاک کن استفاده کنیم . بدان که تصیح یک کار خطا ، کار بدی نیست . در واقع برای اینکه خودت را در مسیر درست نگهداری مهم است. صفت چهارم : چوب یا شکل خارجی مداد مهم نیست ، زغالی اهمیت دارد که داخل چوب است . پس همیشه مراقبت درونت باش چه خبر است . صفت پنجم : همیشه اثری از خود به جا می گذارد . بدان هر کار در زندگی ات می کنی ردی به جا می گذارد و سعی کن نسبت به هر کاری می کنی هوشیار باشی و بدانی چه می کنی .
 

آیو

عضو جدید
وای چه روزای بدی این آخرای ساللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللل
تو رو خدا زودتر تموم شو دیگه از امسال که به من چیزی جز بد شانسی نرسید(اغراق نشه خیلی هم خدا بهم لطف داشت الحمد الله..)
اه تموم شو دیگه خستم کردی
 

Similar threads

بالا