نقد و بررسی کتاب
بادبادکباز
گاهی از پنجره نگاه میکنم و او را میبینم که تو خیابان با بچههای همسایه بازی میکند. می بینم چطور هلش میدهند، اسباببازیهایش را ازش میگیرند، به اش تنه میزنند و مشت و لگد میکوبند. میدانی، هیچ وقت باشان در نمیافتد...این پسر یه چیزی کم دارد.بادبادکباز
مهری شاهزیدی
عنوان رمان: بادبادکباز
نویسنده: خالد حسینی
ترجمه: مهدی غبرایی
انتشارات نیلوفر
رمان "بادبادکباز" داستان مردان است و زنان در این داستان اغلب نقشهایی حاشیهای دارند. با این حال این موضوع به این معنا نیست که در این رمان داستانی ضدزن پرورده شده است. داستان "بادبادکباز" روایت زندگی پسری به نام امیر است. امیر ظاهراً تنها پسر یکی از سرشناسترین و ثروتمندترین مردان کابل است. امیر از کودکی با پسر مستخدمشان یعنی حسن بزرگ شده است. حسن برادرانه امیر را دوست دارد و از او حمایت میکند، ولی با این حال امیر، حسن را در موقعیتی بسیار حساس تنها میگذارد و این تصمیم تمام زندگی او را تحتالشعاع قرار میدهد. امیر در مورد این موضوع میگوید: «زندگی به من آموخته است آنچه درباره از یاد بردن گذشتهها میگویند درست نیست. چون گذشته با سماجت راه خود را باز میکند. حالا که به گذشته برمیگردم میبینم تمام این بیست و شش سال به همان کوچه متروک سرک کشیدهام.»(حسینی، 1386: 7).
امیر و پدرش سالهای آغازین جنگ داخلی در افغانستان به آمریکا مهاجرت میکنند. پس از حدود بیست سال رحیم خان، دوست پدر امیر، با او تماس میگیرد و از او میخواهد به افغانستان برود و فرزند حسن را نجات دهد تا شاید از این طریق بتواند گذشته خود را جبران نماید. این رمان حکایت مردان و مردانگی است.
هرجامعهای انواعی از مردانگی را در بین اعضای خود اشاعه میدهد که قابل قبولترین و تحسینشدهترین آنها به گفته رابرت کانل(1944) مردانگی غالب و یا هژمونیک است. مردانگی هژمونیک حاوی خصایص و ویژگیهایی است که عموماً مردان جامعه تلاش میکنند به آنها نزدیک شوند. سلطه جزء غیرقابل اجتناب انواع پذیرفتهشده مردانگی و به خصوص مردانگی هژمونیک است.
«این مردان و سبک مردانگیشان با نقشهای قدرتی در ارتباطند که سلطه اجتماعی اعمال میکنند. به این ترتیب که مردانی که موقعیتهای قدرت را اشغال کردهاند و دارای ثروت و پرستیژ بالایی هستند، در رابطه با زنان و سایر مردان ایفا میکنند»(سیدمن، 1386: 296).
بر مبنای آنچه در رمان روی میدهد پدر امیر سنبل مردانگی هژمونیک است؛ مردی که نه تنها پذیرش اجتماعی بالایی دارد، بلکه دیگران مصرانه در پی شبیه شدن به او هستند. پدر امیر در سلسله مراتب اجتماعی فردی صاحب سلطه است. او علاوه بر عملکرد موفق در حوزه تجارت، با سیاستمداران نیز ارتباطی نزدیک دارد. از سوی دیگر او از نظر فیزیکی نیز بسیار قابل تحسین است. پدر امیر فردی است که در شیوه لباس پوشیدن، صحبت کردن، مهمانی گرفتن و خرید کردن غبطه بسیاری را برانگیخته است.
امیر پدرش را چنین توصیف میکند: «رحیم خان بود که اشاره کرد به بابا لقب "توفان آقا" دادهاند. پدرم یک نیروی طبیعت، یک نمونه اعلای پشتون بود، با ریشی انبوه، یک دسته موی سرکش مجعد قهوهای، مثل خود او آشفته و دستهایی که میتوانست درخت بید مجنونی را از ریشه درآورد و نگاه زل سیاهی که به قول رحیم خان شیطان را از پا درمیآورد»(حسینی، 1386: 18).
ولی امیر از این ویژگیها بهرهای چندان نبرده است و از مردانگی هژمونیک فاصله دارد. امیر برخلاف پدرش اندامی ورزیده ندارد و لاغر است. سیاست و اقتصاد و فوتبال او را به وجد نمیآورد و خواندن کتابهای شعر و رمان مادرش از علاقهمندیهای اوست. علاقههایی که پدرش با نگاه تحقیر به آنها مینگرد و آنها را مشغلهای مردانه نمیداند.
مهمترین ویژگی امیر که او را از مردانگی غالب دور میکند عدم علاقه او به سلطهطلبی و ناتوانی او در دفاع از خویش است. امیر سلطه خود را تنها بر حسن اعمال میکند و این حسن است که در اغلب موارد از او دفاع میکند.
پدر امیر در مورد او به دوستش رحیم خان میگوید: «گاهی از پنجره نگاه میکنم و او را میبینم که تو خیابان با بچههای همسایه بازی میکند. می بینم چطور هلش میدهند، اسباببازیهایش را ازش میگیرند، به اش تنه میزنند و مشت و لگد میکوبند. میدانی، هیچ وقت باشان در نمیافتد...این پسر یه چیزی کم دارد.»(همان: 27 و 28). امیر خود میداند از ویژگیهای مردانگی هژمونیک فاصله دارد و از این رو میکوشد با برنده شدن در مسابقه بادبادکبازی آن را جبران کند.
واقعیت تلخ داستان این است که امیر صرفاً برای نزدیک شدن به مردانگی هژمونیک و مورد توجه پدر قرار گرفتن به نزدیکترین دوستش خیانت میکند. این قضیه نشان از آن دارد که چگونه جامعه مردان را برای کسب صفات مردانه و پیشروی به سمت مردانگی هژمونیک تحت فشار قرار میدهد: «در واقع بزدلی بهانهای بیش نبود، چون شق دیگر، دلیل واقعیت دویدن و گریزم آن بود که آصف حق داشت. هیچ چیز در این دنیا مجانی نیست. شاید حسن بهایی بود که باید میپرداختم، گوسفندی که باید قربانی میکردم تا بابا مال خودم شود.»(همان: 83).
سلطهجویی و اعمال قدرت مردان تنها منحصر به زنان نیست، بلکه خودشان نیز از این روند بسیار متضرر شدهاند؛ چراکه توانایی اعمال قدرت، مردان را به پذیرفتهشدهترین نوع مردانگی یعنی مردانگی غالب نزدیکتر میکند. پدر امیر، آصف، یکی از پسرهای محله را به خاطر اعمال قدرت نسبت به دیگران تحسین میکند ولی آصف تبدیل به کسی میشود که در نوجوانی به حسن تجاوز کرده و در بزرگسالی به آسانی انسانها را به کام مرگ میفرستد.
"بادبادکباز" روایت سلطهطلبی مردان بر یکدیگر و همچنین بر زنان است. رمان به خوبی این مطلب را بیان میکند که چگونه تربیت افراد سلطهجو منجر به شکلگیری حکومتهای اقتدارطلب و جنایتکار میشود. آصف فردی است که از کودکی تمایلاتش جهت اعمال قدرت به دیگران بسیار تقویت میشود. مادر آلمانی و پدر او از طرفداران هیتلرند و در پی شکلدهی مَنِشی سلطهجو در فرزند خود هستند. آصف سلطهطلبیاش را با اعمال قدرت به دیگر پسرها و همچنین تجاوز به حسن آغاز میکند. مسیری که پیموده است در نهایت او را در جرگه یکی از اعضای گروه طالبان قرار میدهد؛ گروهی که قتل، تجاوز، شکنجه و سنگسار برایشان بسیار عادی مینماید.
سلطهجویی اغلب در زمینه ارتباطات بین زنان و مردان مطرح میشود. تصور غالب این است که زنان قربانیان اصلی خشونت و سلطهطلبی هستند، ولی این نکته غیر قابل انکار است که مردان نیز از این سلطهجویی بسیار زیان دیدهاند. اعمال قدرت ثروتمندان نسبت به فقرا، سفیدپوستان نسبت به سایر نژادها، و سایر انواع قدرتطلبی انواعی از سلطهجوییست که زندگی زنان و مردان را متأثر از خود نموده است.
فرآیندی که در اجتماع زنان را فرودست و مردان را فرادست پرورش میدهد و رابطه حاکم و محکوم و برنده و بازنده را در بین انسانها و به خصوص زنان و مردان برقرار میکند، نه تنها خوشبختی را از زنان ساقط مینماید، بلکه دسترسی مردان به یک زندگی شاد را نیز محدود میکند. آنچه مخاطب در پایان داستان با آن روبهرو میشود ناآرامی روحی مردی است که اسطوره مردانگی داستان به شمار میرود. پدر امیر گرچه تحسین همگان را برمیانگیزد و همگان به او غبطه میخورند، عمری را ناشادمان طی میکند و این ناشادکامی حاصل تلاش او برای حفظ ویژگیهای مردانگی هژمونیک است.
و در پایان اینکه نکته امیدوارکننده نظریه مردانگی کانل(1944) متغیر بودن مردانگی و زنانگی در طول زمان و نیز مکانهای مختلف است. امکانی که به وسیله آن میتوان به صورتی آگاهانه جهت افزایش برابری جنسیتی در جوامع مختلف کوشید.
پینوشت
حسنی، خالد (1386). بادبادکباز، ترجمه مهدی غبرایی، انتشارات نیلوفر، تهران.
سیدمن، استیون (1386). کشاکش آرا در جامعه شناسی، ترجمه هادی جلیلی، نشر نی، تهران.