نامه عاشقانه ملک الشعرای بهار به همسرش

afa

عضو جدید
کاربر ممتاز
نامه عاشقانه ملک الشعراي بهار به همسرش
اين متن نامه ملک الشعراي بهار به سودابه صفدري(بهار) پيش از ادواج است درحالي که هنوز او را نديده و تنها وصف او را از دوستان شنيده بوده است.

دوست ابدي من قربانت شوم.
با اين که شما را نديده‌ام، از بخت خودم اطمينان دارم که گنجينه‌ي عزيز و ثابتي براي قلب و روح خويش انتخاب نموده‌ام. ولي نمي‌دانم احساسات شما از چه قرار است. عزيزم من خودم را براي شما معرفي مي‌نمايم.
يک جوان ثابت العقيده‌ي خوش قلب، فعال و ساعي، پر حرارت و با غيرت، در دوستي محکم و در دشمني با اهميت. حيات من در يک فاميل خوش اخلاق متدين بوده و در دامان مادر فاضله و حق پرستي تربيت شده ام. در فاميل ما خست و دروغگوئي، اصراف و هرزه خرجي موجود نبوده و نيست. به ما يعني به خود و خواهر و دو برادرم، همواره توصيه شده است که کار کن و فعال بوده و نان خودمان را با سعي و اقدام تدارک نموده و با خوشروئي و آسودگي بخوريم. من از سن هژده سالگي که پدرم وفات کرده است، رئيس و بزرگتر خانواده‌ي خود بوده و فاميل بزرگ خود را با عزت و آبرومندي اداره کرده‌ام و تا امروز که سي و سه سال از عمرم مي‌گذرد، رئيس اين خانواده بوده و براي خانواده ي خودم جز عزت و سرافرازي و استراحت، چيزي به کار نبسته ام. شهرت و احترام من به قوه‌ي هوش و سعي و اقدام خودم بوده است. ولي چون يک همسر و رفيق دلسوزي که مرا اداره کند، نداشته‌ام با هرچه به دست آورده ام صرف شده است.

خودم در تهران مانده و مادرم به واسطه‌ي مرض اعصاب و مفاصل در مشهد مانده و قادر به آمدن به تهران نشده است. زندگاني من در مشهد خيلي مرتب و آبرومند بوده است. منازل شخصي و اثاث البيت خانوادگي، مادر و همشيره و برادر و قريب پانصد نفر بستگان پدري و چند نفر بستگان مادري من نيز در خراسانند. ولي خودم نظر به علاقه‌ي کاري و نظريات سياسي، نا چار در تهران اقامت نموده و مي‌خواهم داخل يک حيات فاميلي جديدي بشوم. چون مي‌توانم فاميل جديد خودم را به فضل خدا و قوه ي سعي و عمل و معلومات خودم، به خوبي و در نهايت آبرومندي اداره نمايم. به اين نيت مصمم شده و به وسيله‌ي عزيزترين دوستانم معتصم السلطنه و مرآت السلطان با شما دست دوستي و وصلت داده و اميدوارم که تا روزي که زنده بمانم دست خود را از دست شما بيرون نکشم و با شما زندگي کنم. به شما اطمينان مي‌دهم که من جز شما ديگري را دوست نداشته و نخواهم داشت. مثل ساير جوانان جاهل و بي تجربه، پيرامون هوي و هوسهاي جواني نگشته و در آتيه هم به طريق اولي نخواهم گشت.

من فطرتا با عصمت و عفت و تعصب خانوادگي بار آمده و اين حس شريف را تا عمر دارم، از خود دور نخواهم کرد. البته شما هم با آن سوابقي که به پدر محترم شما سراغ دارم و فعاليت و شرافتي که از مادر گرامي ‌و بزرگوارتان و ساير بستگان اطلاع يافته ام، با من هم عقيده بوده و قدر يک دوست صميمي ‌و همسر جديد را که مي‌بايست بقيه ي عمرتان را با او به سر بريد به خوبي خواهيد دانست و شوهر شما کسي است که دوستي او براي عموم مردم با شرافت و نجيب، ذيقيمت بوده و يک نفر از اخلاق و رفتار او مکدر نبوده و شاکي نيست. بديهي است که شما نيز از اين حيث با عموم هم عقيده بوده و هيچ وقت از من شاکي نخواهيد بود. زودتر با يک حس شريف و حرارت پاک و عقيده ي ثابت و مستحکمي، خودتان را براي اداره کردن روح و قلب و خانه‌ي من حاضر کنيد. شما صاحب دارائي و ثروت من و فرمانرواي خانه و قلب من خواهيد بود. بايد با نيتي خالص و صميميتي قلبي و بي آلايش از عهده‌ي اين مسؤليت و صاحبخانگي و دلداري و دلنوازي حقيقي برآئيد.
من به خداوند تبارک و تعالي متوسل شده و با شما متوصل مي‌شوم و از خداوند درخواست مي‌کنم که قلب شما با قلب من طوري متصل شود که جدائي و فاصله در بين نباشد.

عزيزم به قدري ميل دارم تو را ملاقات کنم که حدي ندارد. دوست داشتم که اين مطالب را در حضورت عرض کرده و قلب تو را در موقع اظهار احساسات قلبيه‌ي خودم بسنجم و احساسات تو را آزمايش نمايم. من رب النوع عشق و دوستي و صميمت و وفاداريم. آيا تو هم با من در اين عقيده هم راه و هم آواز خواهي بود؟ اخ چه خوب بود که ما زودتر هم را مي‌ديديم. وقبل از موقعي که تکميل تدارکات به ما اجازه ي ملاقات بدهد يکديگر را ملاقات مي‌نموديم. ديگر اينطور بشود يا نشود نمي‌دانم. در هر لحظه منتظرم که تو هم احساسات خودت را زودتر به توسط خط خودت به تفصيل براي من بفرستي.
من حالا جز خيال تو و فکر تو مشغوليت ديگري ندارم مي‌خواهم بنا آورده و بين قسمت متقدم منزل و قسمت متأخر آنرا ديوار کشيده از هم تفکيک نمايم. منزل حاليه ي ما خيلي خوب، جديد البنا و نوين است. حيف است از اين منزل خارج شويم براي اطاق پذيرائي شما دو اطاق مجزا نموده و براي پذيرائي خودم يک اطاق و يک ناهارخوري و براي اطاق خواب هم اطاق ديگري موجود داريم. براي صندوقخانه و انبار و غيره اطاقها و زيرزمينهاي مرتب و محکمي ‌مهياست. وسعت و دلنوازي حيات به قدر مکفي است. گمان نداريم به شما بد بگذرد. فقط شما بايد يک آشپز قابل و تميز زنانه با خودتان بيآوريد و کلفت دوست داشتني هم براي خودتان انتخاب نمائيد. در قابليت و نظافت آشپز خيلي دقت کنيد. ملاحظه‌ي صرفه و غيره را ننمائيد. در امانت و صحت عمل کلفت هم دقت بفرمائيد. از قبل بنده خدمت خانم معظمه ي خودتان سلام و عرض عبوديت تبليغ نموده از طرف من دست ايشان را ببوسيد.
والباقي عن التلاقي تمت م. بهار
 

Similar threads

بالا