معمــــــــــاران و طرحهای صنعتی
معمــــــــــاران و طرحهای صنعتی
معماران و طرحهای صنعتی
هنگامی كه صحبت از معماری صنعتی میشود، بیدرنگ این سئوال به ذهن میآید كه معماری صنعتی به كدام بخش از معماری اطلاق میگردد. چه ویژگیهایی دارد و چرا اصولاً این مقوله را از سایر مباحث معماری جدا میكنیم. آیا این جدایی درست است یا نه. اگر این تفكیك درست است، نقش معمار در این میانه چیست؟
برای روشنتر شدن موضوع، شاید بهتر باشد به این ابتدا به این مسئله بپردازیم كه معماری صنعتی چه طبفی از طراحی ساختمانها را در بر میگیرد. از طراحی انبارهای ساده و كوچك گرفته تا طراحی فرودگاهها، ورزشگاههای كوچك و بزرگ، پاركینگهای عظیم و طبقاتی و مجتمعهای نفتی، گازی، پتروشیمی و معدنی همه و همه در مقوله معماری صنعتی جای میگیرند.
بیشك به تمام موضوعات ذكر شده قبلی نمیتوان یكسان نگاه كرد. هر یك از موارد پیش ذكر شده مشخصات و خصوصیات فیزیكی ویژه خود را دارند كه با دیگری كاملاً متفاوت است و در نتیجه نقش معمار نیز در هر كدام از آنها متفاوت میشود. واحدهای صنعتی ساخته میشوند تا برای مدت طولانی فعالیت كنند، پس باید كمترین میزان ترمیم یا تعمیرات را داشته باشند. در بعضی مواقع توقف هیچ بخش كاری این مجتمعها امكانپذیر نیست. پس طراحی ویژهای را طلب میكنند.
طبعاً هر یك از مجتمعهای صنعتی با توجه به ظرفیت و نوع تولیدات، دارای بخشهای جنبی و خدماتی و رفاهی نیز میباشد. در این مبحث از این بخش طراحی صرفنظر شده و تنها به نحوه طراحی در محدوده خاص صنعتی پرداخته میشود كه خود مبحث پیچیده و شاید تازهای باشد.
مانند تمام طرحهای دیگر، در همین جا باید به نكته بسیار مهمی اشاره شود كه در بسیاری از این پروژهها، كارفرما نیازهای پایهای و كلی طرح را میداند ولی نمیتواند در جزئیات ریز پروژه، خواستههایش را عنوان و طراح را به سوی اهداف مورد نظر راهنمایی كند، زیرا تكنولوژی و دانش فنی مورد نظر در كشور وجود نداشته و ما بعنوان وارد كننده و خریدار تكنولوژی با یك كشور خارجی یا چند شركت خارجی مواجه هستیم.
بنابراین بر مبنای نیازها و خواستههای كلی كارفرما، دارنده تكنولوژی مورد نظر كه اكنون فروشنده آن شده است، طراحی پایه این نوع مجتمعهای صنعتی را آغاز میكند و از این پس طراح داخلی با یك مجموعه پیچیده ناشناخته روبرو میشود. روند كار با این شكل است كه نقشههای پایه یا بهتر بگوئیم اطلاعات پایه بصورت خام و پراكنده به دست طراحات میرسد و به همین دلیل كار طراح چندین برابر میشود. چون نه تنها باید با مشاور مادر تبادل نظر كند، بلكه باید نیازهای سلیقهای و منطبق با شرایط خاص كشور و صنعت ما را نیز در نظر بگیرد. سپس اطلاعات دریافت شده را تبدیل به طراحی مطابق با خصوصیات و شرایط كشور سازد. این كار یك پروسه رفت و برگشت طولانی تبادل اطلاعات است.
نباید فراموش شود كه معمولاً در مجموعههای صنعتی تولیدی، چندین واحد ساختمانی در روند تولید و فرآوری محصول كارخانه سهیم هستند. به بیان دیگر، وجود هر یك از واحدها، به مثابه حلقهزنجیری از تولید و فرآیند مجتمع صنعتی است. مجموعهای از ساختمانها، نوار نقالهها، سكوهای كاری، دودكشها، فونداسیونهای تجهیزات، پایههای نگهدارنده لولههای فرآیندی و تاسیسات جنبی، اجزاء اصلی یك مجتمع تولید صنعتی را میسازند كه قسمتی از آنها اصلاً فاقد طرح معماری هستند و تنها توسط مهندسین سازه طراحی میشوند. در این گونه مجموعهها همه چیز تحت تاثیر فرآیند تولید محصول كارخانه قرار میگیرد. برای انجام هر نوع طراحی در این مجتمعها میبایست تاثیرات آن را بر روند فعالیت كارخانه مطالعه كرد. كوچكترین تغییری میتواند روند كاری كارخانه را مختل یا نامطمئن سازد. بنابراین نظر مهندسین فرآیند، در شكلگیری كل مجموعه، اساسی است. موقعیت هر واحد صنعتی، ارتفاع واحدهای صنعتی، شكل و فرم آنها، پراكنش واحدها، فاصله بین واحدها، جهتگیری و گسترش هر واحد، ابعاد و اندازه آنها همگی با نظر گروه فرآیند خواهد بود. این بخش از كار، همان اطلاعات اولیهای است كه طراحان برای آغاز كار، دریافت میكنند. هر نوع تجهیز یا ملزومات یا دستگاهی كه در این واحدها وجود دارند، شرایط ویژهای را برای طراحی ایجاد خواهند كرد كه در شكلگیری واحدها بسیار موثرند. به همین جهت ما با فرمهای عجیب و حتی زشتی روبرو میشویم كه لولههای ورودی یا خروجی، داكتهای هوا، نوار نقالهها و تجهیزات و دستگاههای دیگر سبب ایجاد آنها شدهاند.
معمار برای شكل بخشیدن به یك ساختمان، میبایست نقشههای تجهیزات، كانالهای برق و تجهیزات جنبی را در نظر داشته باشد. اگر در ساختمانهای معمولی، معمار تنها با مهندسین سازه، برق و مكانیك هماهنگی انجام می دهد، در اینجا تمام گروههای مهندسی درگیر در روند ساخت و ساز و تولید مجتمع، نیازهایشان را با معمار در میان میگذارند. مهندسین ابزار دقیق، متالوژی، فرایند و بقیه بخشها همگی نیازهایی دارند كه معمار ناگزیر از در نظر گرفتن آنهاست. در واقع تنها در بخش معماری است كه فرم و شكل واقعی هر یك از این واحدها تجسم مییابد. این فرمها الزاماً مناسب یا زیبا نیستند. كسی هم به دنبال زیبایی و خوش فرم بودن ساختمانها نیست، بلكه همه گروههای درگیر، با شتاب به دنبال روشهای ساده و سریعی هستند كه بوسیله آنها بتوان این واحدها را با در نظر گرفتن نیازها و ویژگیهایشان برپا ساخت. نمیتوان این بحث را به میان آورد كه فرم ارائه شده برای این واحد نامناسب است. فرمها كاملاً از ضرورتها تبعیت میكنند. حداقل فضای مناسب برای تجهیز و تولید، اصلی كلی است. استانداردهایی كه تاكنون با آن سر و كار داشتهایم محو میشوند و استانداردهای جدید جایگزین آنها میگردند. شكل مناسب ساختمان عوض میشود. نورگیری مناسب، گسترش مناسب ساختمان، همگی تحت تاثیر ماشینآلات و دستگاهها قرار خواهند گرفت. اولویت با دستگاهها و تجهیزات است ارتفاع مناسب فضای كاری نه برای انسان كه برای تجهیزات و ماشینآلات در نظر گرفته میشود. گاهی حتی ارتفاع بخشهایی از این واحدها تا اندازهای كوتاه میشود كه یك فرد بلند قد با احساس راحتی نمیتواند در آن فضا حركت كند. اما در صورت اعتراض بیان میشود كه كانالهای هوا، لولهها و نوار نقالههایی كه در فرآیند تولید و انتقال مواد در مجتمع، هر یك وظیفه خاصی بعهده دارند و در ارتباط با سایر واحدها هستند، ارتفاع بخش مورد نظر را در همین موقعیت باقی خواهند گذاشت.
معمار صنعتی پس از كنار هم گذاشتن قطعات، مجرد از اطلاعات دریافتی مربوط به كلیه بخشهای دخیل در روند تولید، به ساختمانها عینیت میدهد، یعنی هندسه پیرامونی ساختمان را با در نظر گرفتن همه مواردی كه ذكر شد، تجسم میبخشد و به همین دلیل بسیاری از مشكلات و ناهماهنگیهای موجود در اطلاعات پایه را در ابتدا معماران متوجه میشوند و درصدد رفع آن برمیآیند. تداخل موقعیت دستگاهها و تجهیزات، تداخل موقعیت پلهها با فونداسیونها، تداخل سكوهای كاری مختلف در ترازهای متفاوت موقعیت نامناسب كانالها و ترنجها و بسیاری موارد دیگر را میتوان در نقشههایی كه معماران به آن شكل دادهاند یافت. اینكه كدام سكوی كاری نیازمند روشنایی است یا چگونه میتوان برای ساختمانهای ناموزون غیر یكنواخت نمای مناسبی در نظر گرفت، بعهده معمار است.
با در نظر گرفتن ویژگی های سایت صنعتی در حال طراحی، نوع سازه آنها، میزان و نحوه پراكنش واحدها، شرایط اقلیمی ایجاد شده در آن واحد (میزان آلودگی زیست محیطی، نوع بخارها و گازهای احتمالی حاصل از فعالیت كارخانه، اسیدی یا قلیایی بودن محیط)، مصالح مورد نیاز برای پوشش واحدهای صنعتی، در نظر گرفته میشود.
سپس مرحله طراحی جزئیات ساختمانی فرا میرسد كه آشنایی معمار با مصالح گوناگون و درك مناسب از سازهها را میطلبد. مسئلهای كه جای بحث بسیار دارد، محدودیت مصالح، ضعف تكنولوژی، ناپایداری تولید مصالح، فقدان روحیه تكاملطلبی، نبود شناخت جایگاه معمار در اینگونه طرحها، لاجرم معماری صنعتی را تبدیل به نوعی معماری زشت، یكنواخت و خستهكننده كرده است.
شایان ذكر كه در بسیاری از شركتهای مهندسین مشاور كه پروژههای صنعتی بزرگی هم در دست طراحی دارند، حتی یك مهندس معمار نیز مشغول به كار نیست و تنها یك یا دو تكنسین مشغول تهیه جزئیات ساختمانی تكراری برای این پروژهها هستند. چرا اینگونه است؟ آیا واقعاً معمار نمیتواند در مورد مناسب یا نامناسب بودن فضاهای صنعتی یا یك فرم ساختمانی نظر بدهد؟ اگر اینطور است پس چرا معمارانی
مثل Renzo Piano, Norman Foster , Nervi و Buck Minister Fuller طراحی مجتمعهای صنعتی را بعهده داشتهاند كه هم عملكردی بودهاند و هم زیبا، شاید بتوان اینگونه پاسخ داد:
ما در بخش عمدهای از صنایع فاقد دانش لازم هستیم و تنها تبدیل شدهایم به خریدار تكنولوژی، پس تنها میتوانیم دادههای خارجی را بدون امكان اظهارنظر اجراء نماییم و تنها موارد متناقص را به صاحب تكنولوژی یادآوری كنیم تا آنها را اصلاح نماید.
در تولید مصالح متنوع و مناسب بسیار عقب هستیم. بسیاری از مصالحی كه امروز در بازار موجود است، ممكن است فردا نایاب شوند یا از خط تولید كنار گذاشته شوند. پس به مصالح جدید نمیتوان اعتماد كرد. به عبارتی طیف تولید مصالح در كشور ما بسیار محدود است.
موقعیت معماران در پروژههای صنعتی به درستی مشخص نشده است. در حالی كه معماران همیشه هماهنگ كنندههای توانایی در بخشهای مختلف هر پروژه هستند. دید معمار از گروههای دیگر مهندسی فراگیرتر و گستردهتر است. پس حضور معمار همیشه لازم است. در طراحی هر نوع ساختمانی اعم از صنعتی یا غیر صنعتی با حضور معمار طراحی بهتری شكل میگیرد. میخواهد این پروژه مجموعه انتقال برق یا گاز باشد یا مجتمع شیمیایی و نفتی یا تولید مس و سرب. قطعاً معمار میتواند فرم زیباتری برای پلهای عابر پیاده یا پلهای ماشین رو در خیابانهای شهری یا جادهها طراحی كند. الزامی به تكرار جزئیات زشت و یكنواخت قبلی در این پروژهها نیست. معمار میتواند جزئیات جدیدتر و زیباتری را ابداع نماید. این امر وظیفه معمار است و كسی بهتر از او نمیتواند این مهم را انجام دهد. در طراحی صنعتی هر كجا معماران دخالت داشتهاند، مجموعههای بهتر و كاراتری طراحی شده است. بنابراین مانند همه دنیا حضور معماران در طرحهای صنعتی الزامی است.
______________________________________
نویسنده : سوسن یزدانی
كارشناسان ارشد معماری
عضو انجمن مفاخر معماری ایران