مـــــن....تو......او ( بخون ، بعد خدا رو شکر کن )

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
من در اتاقم مطالعه مي كنم
تو در اتاقت استراحت مي كني
او سر چهار راه آدامس مي فروشد

من شام مي خورم
تو رستوران مي روي
او گرسنه است

من به ييلاق مي روم
تو با دوستانت همه ي بعد از ظهر را قدم مي زنيد
او با دستمالش شيشه ي ماشين ها را تمييز مي كند

من پول تو جيبي پسرم را مي دهم
تو پول تو جيبي دخترت را مي دهي
او ترازويش را در پياده رو جلويش گذاشته و 10 تومني هايش را نگاه مي كند

من پدرم را دوست دارم
تو مادرت را بيش از هر كس دوست مي داري
او پدرش معتاد است و مادرش در خانه اي كار ميكند

پدر من مادرم را دوست دارد
پدر تو به مادرت عشق مي ورزد
او پدر و مادرش از هم طلاق گرفته اند

من يك خواهر بزرگ تر و يك برادر كوچك تر دارم
تو يك برادر بزرگ تر و دو خواهر كوچك تر داري
او 6 برادر و 3 خواهر دارد

برادر من دانشگاه مي رود
خواهر تو دبيرستاني است
او برادر هايش يا معتادند يا در زندان يا ...

من عاشق شده ام
تو مي داني عشق چيست
او تا كنون به هيچ چيز عاشقانه نگاه نكرده است

من آن لاين هستم
تو آن لاين هستي
او بي نان است

من از سياست متنفرم
تو سياست را دوست داري
او شكم سير را بيشتر از سياست دوست دارد

من تابستان را دوست دارم
تو بهار را و شكوفه ها را دوست داري
براي او تابستان و زمستان فرقي ندارند

من شب هاي داغ تابستاني را بي روانداز مي خوابم
تو شب هاي سرد زمستان را با پتوي گرمت مي خوابي
او در زمستان و تابستان فقط يك زير انداز لازم دارد

شهر من زيبا نيست
شهر تو زيبا است و دوستش داري
شهر او را تلي از خاك بر جا مانده از زلزله است

تفريح من گوش دادن به موسيقي است
تفريح تو ديدن فيلمي است
تفريح او آب تني در حوضچه ي وسط ميدان است

من از زندگي ام راضي نيستم
تو زندگي ات را دوست داري و به خواسته هايت رسيده اي
براي او زندگي اجباري است بدون انتخاب

من او را ديده ام
تو او را ديده اي و تا كنون به زندگي او دقت نكرده اي
او براي ما آزموني سنگين است
 

مهندس نفت

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
ممنون اینم مثله تاپیکه قبلیتون بود موضوع یکی و واقعیت جامعه !!!!!!!
 

Similar threads

بالا