[معماری معاصرایران]:طرح پیشنهادی برای موزه ی بین المللی علوم و تکنولوژی جمهوری اسلامی ایران

sanaz_panel

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هرچند اینجا موزه علوم و تکنولوژیست ، اما این موزه و اشیای درونش همه و همه، تنها وسایلی هستند برای نیل به یک هدف: عمق بخشیدن به نگاه بازدیدکنندگان، هر چند برای لحظاتی و هر چند برای یک آن .




اختصاصی معماری نیوز - صالح معصومی


A proposal for "International Science and Technology museum of Iran" by Saleh Masoumi

Based on an ancient viewpoint, I divided the museum into four main halls: the hall of Water, the hall of Wind, the hall of Fire and the hall of Earth. This is a symbolic division which allows me to make a connection between the industries and halls. For example, the ships could be exhibited in water hall, the airplanes could be exhibited in wind hall, and the engines could be exhibited in fire hall and so on.
The four sections of museum are seen separated from outside, but they are integrated and unified inside. This means although the four elements of universe may seem to be against each other, but in fact they are all one. Due to this viewpoint I designed four similar shapes as four salons and I avoided any formal distinction between them. "Water of life" flows among the four elements of universe and unifies them.


علم وسیله است نه هدف.
علم وسیله ایست برای بالا بردن میزان درک آدمی و نه بالا بردن میزان علم او، وسیله ایست برای انسانی بهتر شدن. این جانمایه، ایده طراحی این موزه است .
هرچند اینجا موزه علوم و تکنولوژیست ، اما این موزه و اشیای درونش همه و همه، تنها وسایلی هستند برای نیل به یک هدف: عمق بخشیدن به نگاه بازدیدکنندگان، هر چند برای لحظاتی و هر چند برای یک آن .
دراین راه از چهار عنصر که در نظرگاه باستانیان عناصر سازنده جهان هستی بودند، بهره جسته ام . مسئله دراین جا به هیچ وجه زیر سوال بردن دیدگاه گذشتگان و این که آیا واقعا جهان هستی تنها از این عناصر تشکیل شده یا نه، نیست . در واقع آب ، باد، آتش و خاک در این طرح مستمسکی شده اند برای حصول هدف غایی طرح. از طرفی نزدیکی مضمونی این 4 عنصر با ااشیای به نمایش درآمده در موزه ی علوم و تکنولوژی ، عامل دیگری برای انتخاب این ایده بود. به عنوان مثال رابطه آتش و صنایع فلزی، رابطه آب و کشتی، رابطه باد و هواپیما یا خاک و معادن قابل تامل است.



آب ، باد ، آتش ، خاک
چهار عنصری که در عین جدایی، با هم جهان هستی را ساخته اند بنابراین موزه فرمی خواهد داشت متشکل از چهار حجم جداگانه که با هم حجمی یکتا را خلق می کنند.

اینکه هر یک از این چهار حجم چه شکلی باید داشته باشند و در نهایت با هم چه شکلی را باید بسازند نیز جای بحث دارد که جلوتر به آن خواهم پرداخت .

این موزه را از بیرون که می بینی چهار حجم جدا از هم است. اما این تنها ظاهر قضیه است.

تلنگر اول بر چشم ظاهر بینِ ناظر وقتی وارد می شود که داخل موزه می آید. او حالا می فهمد که آن احجام که او جدا جدا می دید، در واقع از درون به هم پیوسته اند و از درون یکی شده اند و فضایی واحد را شکل داده اند. او حالا می فهمد که چگونه فریب ظاهر بینی اش راخورده است.

جداسازی ، تبعیض ، و ارزش گذاری بر عناصر طبیعت تنها کار چشم ظاهر بین است و بس!

از نظرگاه یک انسان عمق نگر، میان عناصر طبیعت جدایی و مرزی نیست ، همه از یک منشا هستند و همه به هم پیوسته اند، حتی متضادترین امور، حتی آب و آتش .

از طرف دیگر، چشم ظاهر بین، آب ، باد ،آتش و خاک را عناصر متفاوت و گاه متضاد می پندارد و به هیچ وجه تشابه فرمال احجام معرف آن ها را درک نمی کند. از دیدگاه چشم عمق نگر این عناصر چهارگانه اصل و ماهیت وجودیشان یکیست و موقعیت آن ها در زمان و مکان های مختلف است که آن ها را از هم متمایز می کند، بنابراین چهار حجم یکسان می سازیم که یکی هستند و تنها موقعیت زمانی و مکانی متفاوتی دارند. به این معنا که فرد در آن واحد نمی تواند در دو مکان ( 2 ساختمان ) باشد.

چشم ظاهر بین حتی آب و آتش را متضاد می داند. اما آیا این واقعیت ، حقیقت دارد؟ یا این صفتِ "متضاد" را انسان با علم و دید و عقلِ وابسته به زمان حالش به آن ها وصله می کند؟

یکی بودن شکل احجام معرف آب و باد و آتش و خاک، در این موزه می خواهد بگوید چشم هایتان را بشویید و جور دیگری ببینید. تضاد آب و آتش و تفاوت باد و خاک تضاد و تفاوتی ظاهریست و مسئله ای فرعی ، که چشم ظاهربین آن را به اصل بدل کرده است که چشم ظاهر بین توانایی عجیبی در ضرب سکه های جعلی دارد. چشم عمق نگر هر چند این تضادها را می بیند اما برای او اصل ، یگانگی این عناصر است، آب و آتش یگانه اند .

بنابراین، مسئله به زبان ساده چنین می شود : همه قبول داریم که به عنوان مثال آب و آتش نه تنها با هم تفاوت دارند که آب می تواند آتش را خاموش و نابود کند. آتش نیز آب را بخار و ناپدید می کند. پس این دو ظاهرا با هم متضاد هستند یعنی وجود یکی به معنای عدم دیگریست . کسی منکر این تضاد نیست . اما مسئله ای زیر بنایی تر وجود دارد که ذهن را به چالشی جدی تر می کشد، اینکه این تضاد، تضادی ظاهریست و فرعی. آب و آتش در اصل یکی هستند با ظاهری متضاد. آتش و در حالت کلی تر حرارت آب را تبدیل به بخار می کند و بخار دوباره با آزاد کردن همان حرارت در مکانی دیگر به آب تبدیل می شود. این قوانین علمی و طبیعی نشان از یک هماهنگی و هارمونی بزرگ دارند که بر تضاد های جزئی شان می چربد، بنابراین می توان برای یکبار هم که شده آن ها را دستمایه ی طراحی قرار داد.



بنابر آنچه گذشت می توان با چالش تضاد عناصر چهارگانه در طراحی این موزه دو جور برخورد کرد :

برخورداول ) تاکید فرمال بر تفاوت های ظاهری عناصر طبیعت
و این دیدگاهی است که در اکثر آثار شاخص معماری معاصر امروز جهان به چشم می خورد. مثلا اگر قرار بود همین ایده را یکی از معماران سرشناس، بین المللی و تبلیغ شده هم عصر ما به معماری تبدیل کند طراحی فرمال موزه آبش را چنان انجام می داد که تو در داخل موزه واقعا" حس خنکی و کنار آب بودن پیدا می کردی و طراحی فرمال موزه آتش را طوری انجام می داد که داخل موزه حرّ گرما به صورتت می زد و البته این بسیار هنرمندانه است اما نه به معنای واقعی کلمه هنر. این هنریست که جای هیچ تفکری برای مخاطب باقی نمی گذارد. هنریست که از سطح شروع می شود و به سطح ختم می شود.

برخورد دوم ) تاکید بر یگانگی عناصر طبیعت
روش دوم برخورد با موضوع آنست که طرح و ایده بر مبنای ماهیت، ذات و جوهر امور و از نظرگاه چشم عمق نگر باشد .
در این حالت صورت فرمال عناصر طبیعت همه به یک شکل در می آیند و تلاش برای یافتن چرایی این نادیده انگاشتن تفاوت ها بین عناصر طبیعت ، چالش و کنکاش ذهنی در مخاطب ایجاد می کند و در صورت نیل او به جواب، تلنگری بر چشم عقلش وارد می آید و در این لحظه کوتاه و در این "آن" است که معمار رسالتش را به انجام رسانیده است و معمار نیز هنرمند شده است.



مسئله دیگر ، پس از قبول یکسانی فرمال این چهار حجم ، آنست که آن حجم به چه شکلی باید باشد؟

موزه، موزه علوم و تکنولوژی است .
علم عصاره ی عقل آدمیان است که دانشمندان آن را در قوانین سر راست و کارآمد خلاصه می کنند.
این زوایای راست گوشه را روی زمین که می بینید دقیقا" می خواهد همین را بگوید . فرم احجام برخاک ، مربع است و راست گوشه و چارچوب دار، اما همین احجام هر چه از خاک فاصله می گیرد و بالا می روند فرمشان آزادتر، رهاتر و سبک تر می شود و دیگر از آن چارچوب ها خبری نیست به زبان استعاری پلان و مقطع معماری در اینجا نمودی از سیر تاریخ تکامل بشر است. بشری که با زیر بنای قوی عقلی و علمی به آزادی از هر چارچوب و قید و قانونی خواهد رسید، انسانی که علم را وسیله ای می کند برای عمیق دیدن و آزاد اندیشیدن. انسانی که به "انسان تاریخ" تبدیل خواهد شد.
















منبع :معماری نیوز
 
بالا