معماري آرامش

quasar-volcano

عضو جدید
واقعيت مهمي كه در حين مطالعه تاريخ زندگاني انسان-از همان ابتداي خلقت تا به امروز –شاهد آن بوده ايم آن است كه تمام تلاش انسان ها را مي توان تحت عنوان حركت براي دستيابي به يك اصل و ارزش غايي خلاصه كرد:"آرامش و آسودگي".در اين روزگاران كه زمين آبستن گذار از هزاره اي به هزاره ديگر است،مناسبات اجتماعي،فرهنگي،صنعتي و الگوهاي زندگي روز به روز برتعداد كلان شهرها و تعداد شهروندان آنها مي افزايد.زندگي آدميان در چنين مجتمعهاي زيستي،به ويژه در كشورهاي در حال توسعه،دستخوش بسياري تنش ها و نا آرامي هاست.به طور كلي مي توان عواملي كه موجب ايجاد فشارهاي رواني بر انسان مي شوند را به دو دسته:فشارهاي اجتماعي و محيطي تقسيم كرد.
محيط زندگي ما در عين حال كه مي تواند عامل مؤثري در كاهش فشارها بر روان انسانها و آرام گرفتن وي باشد،مي تواند به عاملي تشديد كننده تبديل شده و چه بسا عامل اوليه بسياري از ناآراميهاي فكري و روحي باشد.
سوال-معماران به عنوان يكي از تخصصهاي جامعه در ارايه راه حلي براي اين مشكلات چه نقشي مي تواند ايفا كند؟
هنر پديده اي است كه مي تواند اثر مستقيم برروح و روان بشر بگذارد.بالاترين چيزي كه انتظار مي رود برقراري ارتباط معنوي با روان آدمي است.معماري در غالب يكي از كاملترين و دربرگيرنده ترين هنرها، با پديد اوردن فضا ترديدي باقي نمي گذارد كه تاثير انكار ناپذيري بر زندگي و روح انسان دارد.
راه دشوار يك معمار براي خلق فضايي با ويژگيهاي كيفي و معنوي تنها زماني ميسر است كه وي با شناخت،اشراف و مديريتي معمارانه همراه با انتخابي آگاهانه بهترين سازوكار را بين سه عامل([FONT=&quot]مراتب فضا،انسان به عنوان تجربه كننده فضا و الگوي رويدادهاي هر فضا)[/FONT] برقرار كند
[FONT=&quot]تعريف معماري آرامش[/FONT]
مي توان گونه اي از معماري را طراحي و سازماندهي كرد كه در كالبدي تعيين شده بتواند امكان تجربه ميزاني از تاثيرپذيري از يك فضا به منظور نيل به يك آرامش نسبي ذهني را فراهم آورد.معماري اي كه يك زندگي متفاوت ازجريان روزمره زندگي درآن جاري است. معماري آرامش معماري براي كالبد روحي انسان است و مهمتر از پاسخگويي به نيازهاي فيزيكي از نظر حسي و رواني تاثير گذار مي باشد.فضاهايي كه فشارها و خستگي ها را تعديل كرده،ذهن و روح را معطوف آن بعد فراموش شده زندگي نموده و تصويري نو پيش روي وي نهاده و او را از سطح پر هياهوي شهر به عمق معنا و واقعيت هستي مي برد.فضاهايي كه در آن پنجره هايي جلوي چشم انسان قرار مي دهد تا با به ياد آوردن آن حقيقت بزرگ فراموش شده دغدغه هاي زندگي را از ياد ببرد.فضاهايي كه در آنها چيرگي معنا بر صورت زندگي مطرح است.
و ما شايد تنها درسرآغاز راهي هستيم كه به نظرمي رسد در هزاره سوم معماري نمي تواند بي التفات به آن سير تكاملي خود را طي كند...... ;);););)
 

quasar-volcano

عضو جدید
معماری آرامش

معماری آرامش

الف ـمراتب فضا ـ قابلیتهای تاثیرگذاری فضا


در موضوع ادراک فضا از نظر تاثیرگذاری بردریافتهای روانی انسان منظور از فضا،فضای کیفی یا مراتب معنوی فضاست.به بیان ساده اگر محیط مصنوع انسان را شامل دو بخش کلی عینی و روانی بدانیم فضای کیفی آن جنبه از محیط را شامل می شود که فردا با آن محیط ارتباط روانی برقرار می کند در همه ادوار تاریخ معماری به نحوی ریشه های امور کیفی در فضا مورد توجه بوده است.




ب ـانسان به عنوان تجربه کننده فضا ـ تجربیات انسانها از فضا متفاوت است.


همه انسانها تجربه ای از فضای پیرامون خود دارند،تجربه ای که در کلیت خود مشکل بتواند در غالب کلمات توصیف شود. با فرض ثابت انگاشتن فضا،ادراک معانی و استنباط از فضا به قدری پیچیده و متنوع است که حتی در افرادی که جهانبینی و فرهنگ مشترکی دارند نیز صورتهای متفاوتی دارد.در این دریافتها روش زندگی،فکر و احساسات تجربه کننده فضا نیز تعیین کننده و موثر است.


ج ـالگوی رویدادهای هر فضا


علاوه بر موارد فوق و تجربه کننده آن همه حیات و روح فضا و ادراک ما از آن نه صرفا" به فضای کالبدی بلکه به الگوی رویدادهای آن فضا نیز بستگی دارد.این رویدادها لزوما" می تواند رویدادهای انسانی نباشد،حتی آفتابی که بر لبه پنجره می تابد یا بادی که بر سبزه ها می وزد نیز جز این رویدادهاست.


بنابراین تاثیر فضای معماری را نمی توانیم به عنوان امری تلقی کنیم که بر اساس معیارها و ضابطه های تعیین شده و قابل تعمیم به همگان تحقق پذیرد. ;););)
 

معمار_ایرانی

عضو جدید
معماري شادماني

معماري شادماني

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]اخيرا كتابي درانگلستان منتشر شده به نام <معماري شادماني.> ازآلن-دوباتن. او مي نويسد و نوعي احساس مشترك شادمانه وپرشكوه نسبت به موضوعات ممنوعه بوجود مي آورد. خود او، نشسته درآپارتمانش درلندن، چنين مي گويد: <هميشه ازيك موضوع شخصي شروع مي شود. و بعد، سعي مي كنم سكوت خود را در برابر موضوعات مهمي كه به صورتي بخيلانه توسط كلي گويان حراست مي شوند! حفظ كنم. آنچه كه به من آرامش و اطمينان مي دهد اين است كه در فرهنگ ما، بالاخره، فضايي براي خبرگان هست تا موضوعات مهمه را بحث و تفسير نمايند.


كتاب<معماري شادماني>، نگاهي دارد به رابطه ديرين ولي شكننده بين شادي خواهي و ساختار يا ساختمان. كتابي در فهرست <پرفروشترين>ها، كه مخاطبش همان خوانندگاني هستند كه كتاب هاي <چگونه پروست زندگي شمارا عوض مي كند> و <تعليق فلسفه> را بلعيدند! بخش هايي راباهم مرور مي كنيم:


<درهرشهري، فضاهايي هست كه غمبار وافسرده كننده هستند. نه به خاطر فقر يا مسائل اجتماعي، بلكه به خاطر معماري غلطي كه دارند. پرسش اساسي كه سبب تهييج من شد، اين بود كه وقتي ساختماني درست كارمي كند، چه اتفاقي مي افتد و اگر درست كارنكند چه مي شود.>


اين سوال، ما را به رابطه بين معماري وشادماني كشاند. يا شايد به عدم رابطه!


<معماران، به طرز نامتعارفي، درترديد و نوسانند، كه انسان هايي عملگرا باشند يا كساني كه خالق شادماني زيبايي شناسانه اند< .>درقرن بيستم، ايده شادماني زيبايي شناسانه، ايده اي اشرافي ولوكس تلقي مي شد كه ارتباطي با دنياي تجارت پيشه بورژوازي ندارد. به همين خاطر، براي اينكه ساخته هاشان مقبول افتد، غالبا ژست قهرمانان ساده كاررا گرفته اند، حتي اگر بودجه هاي فراواني را هدرداده باشند وياطرح هاشان كاملا غير عملكردي ازآب درآمده باشد>!


اين امرهم كمكي نمي كند كه پيشتازان مدرنيسم نيروي محركه كارهايشان را عملكرد رياضت كشانه مي دانستند نه زيبايي. مدرنيسم دزد <زبان علم بود، زبان پرطمطراق قرن بيستم> وهرچيزديگر رانشانه افول تلقي مي كرد.


بخش مهمي ازكتاب صرف تاريخ معماري است. با واكاوي معماري نئوكلاسيك ورمانتيك قرن هاي 18 و19 كه با برخورد عملكردگرايانه امثال لوكوربوزيه به پايان مي رسد...


نويسنده زاويه ديد كنجكاوانه اي نسبت به بناهاي مذهبي دارد. با توصيف كليساهاي روم، كاتدرال هاي قرون وسطي و مساجد اوليه مسلمانان به عنوان ساختمان هايي كه جسورانه ترين رابطه بين سازه وروح معماري راباعث شدند، با اين ايده «كه شما نمي توانيد خدايتان رادرهرمكان وفضايي ستايش كنيد. اعلام مي كند كه ما با بنايمان كمك مي كنيم كه ذهن وشعورمان چارچوب مناسبي بيابد»


<اصلا، چرا معماري به ما مربوط مي شود؟ چرا ما انسان هايي متفاوت درمكان هايي متفاوت هستيم> اين ها پرسش هايي است كه درموضوع <ايده آل هاي يك خانه> مطرح مي شوند.


<حساسيت ما به محيط اطرافمان، مي تواند ريشه درگونه اي از روانشناسي انساني داشته باشد. ريشه در اينكه ما به چه روش هايي <وجود>هاي دروني خودرا حراست مي كنيم. وجودهايي كه الزاما آنچنان فكرواحساس نمي كنند كه ما خود فكرواحساس مي كنيم. هريك ازاين ها جوهر متفاوتي بروزمي دهند، يكي بهتر وديگري بدتر از آن ما وما به كاغذديواري، نيمكت، تابلونقاشي وخيابان ها رو مي آوريم تا وجودهاي دروني خودرا پوشش دهيم>


اين كه يك اتاق يا يك خانه با ما چه مي كند، نگاهي پروستي به آنها است. اين، نگاهي است كاملا روانشناسانه به معماري. آن چيست كه نهايتا دريك محيط ارضا كننده به دنبالش هستيم؟ شايد مثل اين سوال كه آن چيست كه دريك رابطه شخصي ارضاكننده، به دنبالش هستيم. به نوعي، آنچه كه ما درپي اش هستيم، تاييد وتصديق آن چيزي است كه درآرزويش هستيم ودرحال حاضر نداريمش.


<آدميزاد، معمولا، عاشق كسي مي شود كه احترامش را ازجهاتي برمي انگيزد كه خودفاقدش مي باشد. يك روشنفكر به دنبال كسي است كه عملگرا است. عملگرا هم عاشق كسي مي شود كه رگه هايي ازمعنويت وروحانيت دارد. مردم طالب آنند كه خودرا به تعادل برسانند. برخي ازاين مسائل درمعماري نيز صادق است. كساني كه دردرونشان دچاردرهم ريختگي وآشوب هستند، دنبال محيط هاي آرام مي گردند. بدين ترتيب شما مي توانيد با انتخاب هاي معماري آدم ها بگوييد كه ازچه قماشند وچه فكروروحيه اي دارند.


عليرغم بحث هاي فراوان درباره وجودواقعي دربرابروجودكاذب، بايد پذيرفت كه معماري، به تنهايي، نمي تواند يك زندگي خسته وفرسوده را نجات دهد يا ازدواجي بحران زده را به سامان برساند. براي بعضي ها معماري محلي ازاعراب ندارد. مثل بچه هاي نويسنده كتاب <معماري شادماني.> يكي اش دوساله است وديگري تازه به دنيا آمده!


اما برخي ها خيلي عميقتر مي روند. ازجمله خود نويسنده. <من ازآن هايي هستم كه ازچيزهايي كه دراطرافمان است بيش ازآنچه كه بايد، متاثرمي شوم. ازيك دستگيره در بدصدا وبدفرم، مثلا، منقلب مي شوم. آرزومي كردم روحيه نسبيت گراتري داشتم. درهمان شروع كتاب، اين زمزمه راداشتم: زيادي جدي گرفتن معماري خطرناك است! شما را به انساني ناراضي وناخشنود تبديل مي كند.
[/FONT]
 

Similar threads

بالا