جرم برای بیشترِ اعضای جامعه مدرن، اگر نگوییم همه اعضای آن، یک حقیقت غیر قابل انکارِ زندگی باقی مانده است.جرم بدون توجه به ثبت مقامات یا بررسی های بزه دیده شناسی در سطوح بالا به میزان غیر قابل قبولی باقی مانده یا در حال افزایش رو به رشدی بوده است. بیشتر افراد برای کمک به کاهش جرم و ترسشان از جرمرو به جامعه کرده اند. در عوض جامعه،سیستم عدالت کیفری را با اجزای بیشمارش، برای مبارزه با معضل جرم بنا نهاده است.قدرت سیستم عدالت کیفری برای کاهش دادن یکجانبه جرم در جامعه توسط طرفداران ومخالفان شدیدا مورد انتقاد قرار گرفته است.یکی تنها به روند هشداردهنده در آمارِ بالای جرم در سی سال گذشته توجه داشته است تا قصورِ سیستم شکلی عدالت کیفری را برای کم کاری در تعقیب قانونی نسبت به متخلفین وقربانیان از طریق پیچ وخم گیج کنندة رسیدگی های قانونی مشاهده کند.مشخصاَ جامعه نیاز دارد تا به طور متناوب ابزار جلوگیری از جرم را بکار گیرد.
پذیرفتنِ نیاز به اتخاذ راه حل های غیر کیفری برای این سیستم در قبالِ جرم امر نویی نیست. پلیس،دادگاه ها،دارالتادیب ها،ودیگر اجزای سیستم نیاز به کمک دارند. حقیقتاَ تزریق پول بیشتر در سیستم عدالت کیفری تواناییش را در متوقف نمودن جرم بهبود نخواهد بخشید.جرم تنها یک مشکل سیستم عدالت کیفری نیست،بلکه یک معضل اجتماعیست. بنا براین،جلوگیری از جرم باید در طیف وسیعی از ایده ها و قابلیت هایی که در سراسر جامعه وجود دارد اِعمال شود. برنامه ریزی اجتماعی،طراحی،اعمال مجاورتی،وکالت نوجوانان،برنامه ریزی امنیتی،تحصیلات،وآموزش فنی،در بسیاری از سیستم های دیگر و فعالیت های غیر سیستمی، همه ظرفیتِ تلاقی در میزان جرم و ترس از جرم را دارند.قلمرو پیشگیری از جرم برای توسعه تقریبا ، وسیع وباز است.به هر حال، درسراسر رویه ها وبرنامه های متنوع پیشگیری از جرم که قبلاَ هم وجود داشته است،نیازی برای سنجش اصولی وترکیبِ دانشِ در دسترس نیز احساس می شده است. این مهم است که کمبود و ارزیابی پیشگیری از جرم را در چهارچوب کاری قرار دهیم.اولین سوالی که نیاز است مورد توجه قرار گیرد اقدامات ومیزان جرم در جامعه را در بر می گیرد.به هر حال ، سطح عددی جرم نباید تنها نگرانی برنامه های پیشگیرانه جرم باشد.اغلب،(ترس ناشی از جرم) از مشکلات گسترده ای که برای جامعه واعضایش بوجود می آورد، مهمتر تصّور می شود.نشان دادن یک کمبود در پیشگیری از جرم کار سختی برای انجام دادن نیست.دومین مشکل عمده-اینست که، نظارت دولت در زمینه دانش پیشگیری از جرم-به این آسانی عملی نیست.تعریف پیشگیری از جرم از هر بررسی به بررسی دیگروبرنامه ای به برنامه دیگر متفاوت است.بعلاوه،فقدان دانش درمورد شیوه های اصلی پیشگیری، ناشی ازنبودِ سازماندهی و سمت و سو در زمینة پیشگیری از جرم می باشد.قراردادن راه حل های متنوع پیشگیری از جرم در برنامه کاری می تواند اساس را برای موشکافی و ارزشیابی فراهم نماید.هردوی این موضوعات-مفاد مشکل و قلمروی پیشگیری از جرم-در این فصل بعنوان یک مبنا برای شناسایی بیشتر شیوه های پیشگیری از جرم بیان شده است. معضل جرم در جامعه اهمیت معضل جرم با استفاده از شیوه های متنوع می تواند مورد ارزیابی قرار گیرد. استفاده از آمار رسمی جرم،از قبیل گزارشات اداره فدرال تحقیقات جرائم یک شکل،دیدگاهی از جرم را از نقطه نظر ثابت در مورد اینکه چه سیستم عدالت کیفری شکلی ای باید بکار برده شود را فراهم میکند. بسیاری از منتقدین استدلال می کنند که این موضوع یک ارزیابی نادرست و ناقص از میزان صحیح جرم در جامعه را سبب می شود.این افراد، به نتایج بررسی بزه دیده گان بعنوان اساس استدلالشان اشاره کرده اند.ملاحظات بیشتر می تواند به این میزان از جرم آنچنان که توسط اعضای اجتماع مشاهده شده است،معطوف شود.(ترس از جرم)دیدگاهی از بزه دیدة کیفری را ارائه میکند که اگر چه ضرورتاَ واقعی نیست،اما اساس عدم فعالیت و نگرانی روزانه را شکل می دهد. هر یک از این نقطه نظر ها دربارة معضل جرم در جامعه متعاقباَ بحث می شود. سنجش میزانِ واقعی جرم گزارشات جرائم یک شکل:در ایالات متحده گزارشات جرائم یک شکل اف بی آی موسوم به (یو سی آر)به صورت بسیار گسترده ای مورد استفاده واقع شده و اقدامات قانونی دربارة جرم مورد تشویق قرا گرفته است.یو سی آر برخی از بزه های معروف را به پلیس ارائه کرد.آمار گزارش شدة جرم تنها بزه های معروف تحت عنوان بزه های بخش اول را منعکس می نماید(بزه های تجاوزی:قتل عمد،تجاوز به عنف،سرقت همراه آزار و اذیت و حمله؛بزه های مالی:ورود غیر مجاز به ملک غیر به قصد ارتکاب جرم،دزدی،جیب بری،و آتش افروزی)میزبان دیگر بزه ها(مثل:کلاهبرداری،بچه دزدی،و جرایم مواد مخدر)که بعنوان بزه های بخش دو شناخته شده اند،در آمارهای گزارش شده جرم آورده نشده اند.بنابراین،نتایجِ آمارِ جرم تنها بخشی از بزه ها که با سیستم شکلی عدالت کیفری در ارتباط هستند را منعکس می کند. دیگر اقدامات رسمی در مورد جرم پرونده های کیفری دادگاهها،سوابق محکومیت،وجمعیت زندان ها را شامل می شود.هر کدام از این اقداماتِ متناوب دیدگاه های به مراتب مضیّق تری از سطح جرم را ارائه می کند. پلیس ها اغلب بعنوان (نگهبانانِ)سیستم عدالت کیفری مورد مراجعه هستند.این بدان معناست که آنها،تاحدِّ زیادی،تعداد وانواع معضلاتِ مرتبط با مراحل بعدی سیستم را کنترل می نمایند. بزهکاران یا پرونده های اندکی بدون رسیدگی اولیّه توسط پلیس وارد سیستم عدالت کیفری می شود. این پلیس است که تصمیم می گیرد تا دستگیر کند،تشکیل پرونده دهد،وپرونده را به دادستان و،متعاقباَ به دادگاه وبخش های تادیبی ارجاع دهد.هر اقدام در زمینة جرم بر اساس سیستم رسیدگی بعد از مرحلة پلیسی، شمار جرایم ومجرمین را کمتر از (یو سی آر)نشان خواهد داد. بنابر این،منفعت ما در میزانِ رسمی جرم در جامعه به خوبی توسط(یو سی آر)نشان داده می شود. بر طبق (یو سی آر)در دهه 1960و1970جرم در ایالات متحده رو به افزایش گذاشت،و در اوایل دهه 1980 کاهش یافت،و دوباره در سال های اخیر شروع به افزایش کرده است.آمار جرم در1960 1،887.2 جرم برای هر 100،000نفر بود.با استثنائی در1972،این آمار پیوسته افزایش یافته و به نسبت5،287.3در سال1976 رسیده است.آمار جرم در اواخر دهه 1970در نوسان بوده،و در 1980به اوج خود رسید،ودر سال1988 به نسبت5،031.2کاهش یافت.از سال1984 آمار جرم به طور ثابتی به5،664.2در سال 1988 افزایش یافته است(فلاناگن و مگوایر،1990) گزارشِ سال1988ِ(یو سی آر) تقریباَ 40میلیون جرم در ایالات متحده را نشان می دهد. بزه های تجاوز بالغ بر 1.5میلیون ازکل جرایم گزارش شده را تشکیل می دهد. (فلاناگن و مگوایر،1990) (یو سی آر)از این جهت که تنوّع منابع را بیشتر از روش های جمع آوری اطلاعات موردِ استفاده قرار داده و معنی کردن حالاتِ آماری جرم مورد انتقاد است(بنگرید به:اُبرایِن،1985)در درجة نخست میان موضوعات مربوط به بحث ما سوالی مطرح است که آیا آمار جرایم گزارش شده توسط (یو سی آر)ترسیم درستی از مقدار جرم در جامعه است؟واینکه، آیا گزارشات و سوابق پلیس حالت بی طرفانه دارد، دیدگاه کاملی از جرم در جامعه ایجاد می کند ؟ خردِ جمعی به این پرسش متقابلاَ جواب خواهد داد: خیر! بررسی (یو سی آر) معلوم می کند سه نکته اساسی در(یو سی آر)بطور نادرستی وجود دارد که می توان آنها را تعدیل نمود. اول:اینکه(یو سی آر)یک سیستم جمع آوری اطلاعات اختیاری است.برای اداره پلیس این امکان وجود دارد تا وضعیت های خود را برای توسعة شکلِ عملکرد و/یا صلاحیتشان تغییر دهند. پلیس در چارچوب سیاسی، مشابه هر ادارۀ دیگری عمل می کند.تامین هزینه بر اساس ارائة خدمات و اقداماتِ پر بارِ مناسب استوار است.سودمندی پلیس اغلب بر اساس حالاتِ جرمی که گزارش می دهد مبتنی است(اُبرایِن،1985).در نتیجه،این شاید بهترین فرصت اداره باشد تا مجموعه و شیوه های گزارش رابه منظور بهتر نشان دادن اداره تغییر دهد. این اقدام ممکن است به طور قابل توجهی، از طریق هر دو سطح افزایشی و کاهشی جرم به انجام رسد. برای مثال،افزایش در آمار گزارش شده جرم ممکن است بیانگر عملکرد بهتر پلیس عنوان شود وکارایی پلیس را بهبود بخشد. اگر پلیس قبلاَ در جرایم خاصی اعلام سخت گیری کرده باشد وسپس قصد داشته تا موفقیتش را نشان دهد این درست خواهد بود. به طور مشابه،کاهش درمیزانِ جرم ممکن است بواسطة ایجاد ارعابِ ناشی از عملکردِ مناسب پلیس عنوان شود. دومین مشکل بزرگ با (یو سی آر)توانایی فردی افسران پلیس در تعدیل آمار جرم را در بر می گیرد.هر افسری می تواند در حادثه ای از بازداشت کردن یا دادن گزارش رسمی امتناع کند.اینچنین اقداماتی ممکن است به افسر این اجازه را دهد تا حوادث اندک و بی اهمیت را فارق از سیستم سنگینِ پیشین عدالت کیفری منحرف نماید.هرچند، مهمتر اینست که عامل صالح در آمارپنهان( رقم سیاه) جرم تحریف شده است.سیاست های اداری اغلب ممکن است با این تغییر در جرایم گزارش شده همکاری کنند.رسیدگی های اداری مرتبط با این کاربرد جرم ممکن است سطح بزه های گزارش شده را تغییر دهند. (مک کلیری و ال)در سال1982دریافتند که:با توسل به تمام پرونده های گزارش شدة جرم ورود غیر مجاز به ملک غیر به قصد ارتکاب جرم و انجام شدن تحقیقات توسط کاراگاهان،تعداد رسمی ثبت شدة این جرم به سرعت کاهش نشان داد.این پاسخ قابل انتساب به طبقه بندی مجدّد بزه ها توسط کاراگاهان بود که سبب شد تا دسته بندی های صحیحِ(یو سی آر)آنها منجر به وقوعِ این جرم نشود(مثل:سرقت).تجربه کمترِ تند خویی کسانی که عادت به انجام این بزه ها دارند،موارد بسیاری را نسبت به طبقة ورود غیر مجاز به ملک غیر افزایش داده است.این واضح است که آمار(یو سی آر)در مورد جرایم غیر عمدی ،به همان اندازه جرایم عمدی،غیر واقعی است. سومین انتقاد به (یو سی آر)حول این ادعا می گردد که بسیاری از این سدها مورد توجه پلیس قرار نمی گیرند.پلیس یک نیروی انفعالی است.این بدین معناست که پلیس ابتدائاَ به تماس ها برای خدمات پاسخ می دهد.علیرغم عملکرد گشت زنی پلیس،کمتر جرمی مستقیماَ نزد پلیس ارتکاب می یابد.آنها باید به قربانیان و شهود برای پاسخ به مردم مبنی بر کمک اعتماد کنند. فقدان چنین تماس هایی وقتی جرایم ارتکاب می یابند، به جرایمی که برای پلیس ناشناخته است،تعبیر می شود و اینکه جزء ارقام رسمی جرم محسوب نمی شوند.دلایلی که چرا برخی افراد جرایم را به پلیس گزارش نمی دهند در زیر بررسی نخواهد شد. این حقیقت که جرایم گزارش نشدة زیاد وجود دارد،در کنار مشکلات بالقوة جمع آوری اطلاعات،بسیاری از افراد را ترغیب کرده است تا روی مطالعات قربانی شدگان برای اینکه حدود معضل جرم را ارزیابی نمایند اتکا کنند. مطالعات بزه دیده شناسی:مطالعات بزه دیده شناسی دقیقاَ آن چیزهایی هستند که نیاز به عمق دارند.آنها بررسی جمعیتی هستند که سنجشِ سطحِ بزه دیده شناسی کیفری را انجام می دهند. این شکل از تدابیر آزمایش شده جرایم در دهه1960رشد زیادی داشت وامروزه از طرق متفاوت مطالعات اجتماعیِ مداوم ادامه دارد. بررسی ها نوعاَ دربارة تجارب قربانی شدن فرد و/یا خانوادة اودر طول یک دورة خاصِ زمانی (معمولاَ 6ماه یا یک سال قبل)را استعلام می کنند.چنین بررسی هایی بعنوان نوشته های دقیق تری دربارةجرم در جامعه مورد تمجید قرار می گرفته است زیرا آنها معضلات پرونده های رسمی را ،که بالا ذکر شد،می یافتند وجرایمی را که به پلیس گزارش نشده بودند را آشکار می کردند. مطابق با آمار (یو سی آر)بررسی های بزه دیده شناسی میزان افزایش یافتة جرم در سرتاسر دهه 1970را نشان می دهد.بررسی جرایم ملی (ان سی اس)تخمین زده است که 35،646،755جرم در سال1973اتفاق افتاده است.این ارقام در سال1981تا 41،267،496ترّقی کرد.از سال1981کاهشی یکنواخت منجر به برآورد34،459،649جرم در سال1984را سبب شد.(فلانگن و مک گارل،1986) این ارقام از سال1984رو به بالا نهادند ودر35،795،840جرم، برای سال1988 ثابت ماندند(فلانگن و مک گارل،1990).
پذیرفتنِ نیاز به اتخاذ راه حل های غیر کیفری برای این سیستم در قبالِ جرم امر نویی نیست. پلیس،دادگاه ها،دارالتادیب ها،ودیگر اجزای سیستم نیاز به کمک دارند. حقیقتاَ تزریق پول بیشتر در سیستم عدالت کیفری تواناییش را در متوقف نمودن جرم بهبود نخواهد بخشید.جرم تنها یک مشکل سیستم عدالت کیفری نیست،بلکه یک معضل اجتماعیست. بنا براین،جلوگیری از جرم باید در طیف وسیعی از ایده ها و قابلیت هایی که در سراسر جامعه وجود دارد اِعمال شود. برنامه ریزی اجتماعی،طراحی،اعمال مجاورتی،وکالت نوجوانان،برنامه ریزی امنیتی،تحصیلات،وآموزش فنی،در بسیاری از سیستم های دیگر و فعالیت های غیر سیستمی، همه ظرفیتِ تلاقی در میزان جرم و ترس از جرم را دارند.قلمرو پیشگیری از جرم برای توسعه تقریبا ، وسیع وباز است.به هر حال، درسراسر رویه ها وبرنامه های متنوع پیشگیری از جرم که قبلاَ هم وجود داشته است،نیازی برای سنجش اصولی وترکیبِ دانشِ در دسترس نیز احساس می شده است. این مهم است که کمبود و ارزیابی پیشگیری از جرم را در چهارچوب کاری قرار دهیم.اولین سوالی که نیاز است مورد توجه قرار گیرد اقدامات ومیزان جرم در جامعه را در بر می گیرد.به هر حال ، سطح عددی جرم نباید تنها نگرانی برنامه های پیشگیرانه جرم باشد.اغلب،(ترس ناشی از جرم) از مشکلات گسترده ای که برای جامعه واعضایش بوجود می آورد، مهمتر تصّور می شود.نشان دادن یک کمبود در پیشگیری از جرم کار سختی برای انجام دادن نیست.دومین مشکل عمده-اینست که، نظارت دولت در زمینه دانش پیشگیری از جرم-به این آسانی عملی نیست.تعریف پیشگیری از جرم از هر بررسی به بررسی دیگروبرنامه ای به برنامه دیگر متفاوت است.بعلاوه،فقدان دانش درمورد شیوه های اصلی پیشگیری، ناشی ازنبودِ سازماندهی و سمت و سو در زمینة پیشگیری از جرم می باشد.قراردادن راه حل های متنوع پیشگیری از جرم در برنامه کاری می تواند اساس را برای موشکافی و ارزشیابی فراهم نماید.هردوی این موضوعات-مفاد مشکل و قلمروی پیشگیری از جرم-در این فصل بعنوان یک مبنا برای شناسایی بیشتر شیوه های پیشگیری از جرم بیان شده است. معضل جرم در جامعه اهمیت معضل جرم با استفاده از شیوه های متنوع می تواند مورد ارزیابی قرار گیرد. استفاده از آمار رسمی جرم،از قبیل گزارشات اداره فدرال تحقیقات جرائم یک شکل،دیدگاهی از جرم را از نقطه نظر ثابت در مورد اینکه چه سیستم عدالت کیفری شکلی ای باید بکار برده شود را فراهم میکند. بسیاری از منتقدین استدلال می کنند که این موضوع یک ارزیابی نادرست و ناقص از میزان صحیح جرم در جامعه را سبب می شود.این افراد، به نتایج بررسی بزه دیده گان بعنوان اساس استدلالشان اشاره کرده اند.ملاحظات بیشتر می تواند به این میزان از جرم آنچنان که توسط اعضای اجتماع مشاهده شده است،معطوف شود.(ترس از جرم)دیدگاهی از بزه دیدة کیفری را ارائه میکند که اگر چه ضرورتاَ واقعی نیست،اما اساس عدم فعالیت و نگرانی روزانه را شکل می دهد. هر یک از این نقطه نظر ها دربارة معضل جرم در جامعه متعاقباَ بحث می شود. سنجش میزانِ واقعی جرم گزارشات جرائم یک شکل:در ایالات متحده گزارشات جرائم یک شکل اف بی آی موسوم به (یو سی آر)به صورت بسیار گسترده ای مورد استفاده واقع شده و اقدامات قانونی دربارة جرم مورد تشویق قرا گرفته است.یو سی آر برخی از بزه های معروف را به پلیس ارائه کرد.آمار گزارش شدة جرم تنها بزه های معروف تحت عنوان بزه های بخش اول را منعکس می نماید(بزه های تجاوزی:قتل عمد،تجاوز به عنف،سرقت همراه آزار و اذیت و حمله؛بزه های مالی:ورود غیر مجاز به ملک غیر به قصد ارتکاب جرم،دزدی،جیب بری،و آتش افروزی)میزبان دیگر بزه ها(مثل:کلاهبرداری،بچه دزدی،و جرایم مواد مخدر)که بعنوان بزه های بخش دو شناخته شده اند،در آمارهای گزارش شده جرم آورده نشده اند.بنابراین،نتایجِ آمارِ جرم تنها بخشی از بزه ها که با سیستم شکلی عدالت کیفری در ارتباط هستند را منعکس می کند. دیگر اقدامات رسمی در مورد جرم پرونده های کیفری دادگاهها،سوابق محکومیت،وجمعیت زندان ها را شامل می شود.هر کدام از این اقداماتِ متناوب دیدگاه های به مراتب مضیّق تری از سطح جرم را ارائه می کند. پلیس ها اغلب بعنوان (نگهبانانِ)سیستم عدالت کیفری مورد مراجعه هستند.این بدان معناست که آنها،تاحدِّ زیادی،تعداد وانواع معضلاتِ مرتبط با مراحل بعدی سیستم را کنترل می نمایند. بزهکاران یا پرونده های اندکی بدون رسیدگی اولیّه توسط پلیس وارد سیستم عدالت کیفری می شود. این پلیس است که تصمیم می گیرد تا دستگیر کند،تشکیل پرونده دهد،وپرونده را به دادستان و،متعاقباَ به دادگاه وبخش های تادیبی ارجاع دهد.هر اقدام در زمینة جرم بر اساس سیستم رسیدگی بعد از مرحلة پلیسی، شمار جرایم ومجرمین را کمتر از (یو سی آر)نشان خواهد داد. بنابر این،منفعت ما در میزانِ رسمی جرم در جامعه به خوبی توسط(یو سی آر)نشان داده می شود. بر طبق (یو سی آر)در دهه 1960و1970جرم در ایالات متحده رو به افزایش گذاشت،و در اوایل دهه 1980 کاهش یافت،و دوباره در سال های اخیر شروع به افزایش کرده است.آمار جرم در1960 1،887.2 جرم برای هر 100،000نفر بود.با استثنائی در1972،این آمار پیوسته افزایش یافته و به نسبت5،287.3در سال1976 رسیده است.آمار جرم در اواخر دهه 1970در نوسان بوده،و در 1980به اوج خود رسید،ودر سال1988 به نسبت5،031.2کاهش یافت.از سال1984 آمار جرم به طور ثابتی به5،664.2در سال 1988 افزایش یافته است(فلاناگن و مگوایر،1990) گزارشِ سال1988ِ(یو سی آر) تقریباَ 40میلیون جرم در ایالات متحده را نشان می دهد. بزه های تجاوز بالغ بر 1.5میلیون ازکل جرایم گزارش شده را تشکیل می دهد. (فلاناگن و مگوایر،1990) (یو سی آر)از این جهت که تنوّع منابع را بیشتر از روش های جمع آوری اطلاعات موردِ استفاده قرار داده و معنی کردن حالاتِ آماری جرم مورد انتقاد است(بنگرید به:اُبرایِن،1985)در درجة نخست میان موضوعات مربوط به بحث ما سوالی مطرح است که آیا آمار جرایم گزارش شده توسط (یو سی آر)ترسیم درستی از مقدار جرم در جامعه است؟واینکه، آیا گزارشات و سوابق پلیس حالت بی طرفانه دارد، دیدگاه کاملی از جرم در جامعه ایجاد می کند ؟ خردِ جمعی به این پرسش متقابلاَ جواب خواهد داد: خیر! بررسی (یو سی آر) معلوم می کند سه نکته اساسی در(یو سی آر)بطور نادرستی وجود دارد که می توان آنها را تعدیل نمود. اول:اینکه(یو سی آر)یک سیستم جمع آوری اطلاعات اختیاری است.برای اداره پلیس این امکان وجود دارد تا وضعیت های خود را برای توسعة شکلِ عملکرد و/یا صلاحیتشان تغییر دهند. پلیس در چارچوب سیاسی، مشابه هر ادارۀ دیگری عمل می کند.تامین هزینه بر اساس ارائة خدمات و اقداماتِ پر بارِ مناسب استوار است.سودمندی پلیس اغلب بر اساس حالاتِ جرمی که گزارش می دهد مبتنی است(اُبرایِن،1985).در نتیجه،این شاید بهترین فرصت اداره باشد تا مجموعه و شیوه های گزارش رابه منظور بهتر نشان دادن اداره تغییر دهد. این اقدام ممکن است به طور قابل توجهی، از طریق هر دو سطح افزایشی و کاهشی جرم به انجام رسد. برای مثال،افزایش در آمار گزارش شده جرم ممکن است بیانگر عملکرد بهتر پلیس عنوان شود وکارایی پلیس را بهبود بخشد. اگر پلیس قبلاَ در جرایم خاصی اعلام سخت گیری کرده باشد وسپس قصد داشته تا موفقیتش را نشان دهد این درست خواهد بود. به طور مشابه،کاهش درمیزانِ جرم ممکن است بواسطة ایجاد ارعابِ ناشی از عملکردِ مناسب پلیس عنوان شود. دومین مشکل بزرگ با (یو سی آر)توانایی فردی افسران پلیس در تعدیل آمار جرم را در بر می گیرد.هر افسری می تواند در حادثه ای از بازداشت کردن یا دادن گزارش رسمی امتناع کند.اینچنین اقداماتی ممکن است به افسر این اجازه را دهد تا حوادث اندک و بی اهمیت را فارق از سیستم سنگینِ پیشین عدالت کیفری منحرف نماید.هرچند، مهمتر اینست که عامل صالح در آمارپنهان( رقم سیاه) جرم تحریف شده است.سیاست های اداری اغلب ممکن است با این تغییر در جرایم گزارش شده همکاری کنند.رسیدگی های اداری مرتبط با این کاربرد جرم ممکن است سطح بزه های گزارش شده را تغییر دهند. (مک کلیری و ال)در سال1982دریافتند که:با توسل به تمام پرونده های گزارش شدة جرم ورود غیر مجاز به ملک غیر به قصد ارتکاب جرم و انجام شدن تحقیقات توسط کاراگاهان،تعداد رسمی ثبت شدة این جرم به سرعت کاهش نشان داد.این پاسخ قابل انتساب به طبقه بندی مجدّد بزه ها توسط کاراگاهان بود که سبب شد تا دسته بندی های صحیحِ(یو سی آر)آنها منجر به وقوعِ این جرم نشود(مثل:سرقت).تجربه کمترِ تند خویی کسانی که عادت به انجام این بزه ها دارند،موارد بسیاری را نسبت به طبقة ورود غیر مجاز به ملک غیر افزایش داده است.این واضح است که آمار(یو سی آر)در مورد جرایم غیر عمدی ،به همان اندازه جرایم عمدی،غیر واقعی است. سومین انتقاد به (یو سی آر)حول این ادعا می گردد که بسیاری از این سدها مورد توجه پلیس قرار نمی گیرند.پلیس یک نیروی انفعالی است.این بدین معناست که پلیس ابتدائاَ به تماس ها برای خدمات پاسخ می دهد.علیرغم عملکرد گشت زنی پلیس،کمتر جرمی مستقیماَ نزد پلیس ارتکاب می یابد.آنها باید به قربانیان و شهود برای پاسخ به مردم مبنی بر کمک اعتماد کنند. فقدان چنین تماس هایی وقتی جرایم ارتکاب می یابند، به جرایمی که برای پلیس ناشناخته است،تعبیر می شود و اینکه جزء ارقام رسمی جرم محسوب نمی شوند.دلایلی که چرا برخی افراد جرایم را به پلیس گزارش نمی دهند در زیر بررسی نخواهد شد. این حقیقت که جرایم گزارش نشدة زیاد وجود دارد،در کنار مشکلات بالقوة جمع آوری اطلاعات،بسیاری از افراد را ترغیب کرده است تا روی مطالعات قربانی شدگان برای اینکه حدود معضل جرم را ارزیابی نمایند اتکا کنند. مطالعات بزه دیده شناسی:مطالعات بزه دیده شناسی دقیقاَ آن چیزهایی هستند که نیاز به عمق دارند.آنها بررسی جمعیتی هستند که سنجشِ سطحِ بزه دیده شناسی کیفری را انجام می دهند. این شکل از تدابیر آزمایش شده جرایم در دهه1960رشد زیادی داشت وامروزه از طرق متفاوت مطالعات اجتماعیِ مداوم ادامه دارد. بررسی ها نوعاَ دربارة تجارب قربانی شدن فرد و/یا خانوادة اودر طول یک دورة خاصِ زمانی (معمولاَ 6ماه یا یک سال قبل)را استعلام می کنند.چنین بررسی هایی بعنوان نوشته های دقیق تری دربارةجرم در جامعه مورد تمجید قرار می گرفته است زیرا آنها معضلات پرونده های رسمی را ،که بالا ذکر شد،می یافتند وجرایمی را که به پلیس گزارش نشده بودند را آشکار می کردند. مطابق با آمار (یو سی آر)بررسی های بزه دیده شناسی میزان افزایش یافتة جرم در سرتاسر دهه 1970را نشان می دهد.بررسی جرایم ملی (ان سی اس)تخمین زده است که 35،646،755جرم در سال1973اتفاق افتاده است.این ارقام در سال1981تا 41،267،496ترّقی کرد.از سال1981کاهشی یکنواخت منجر به برآورد34،459،649جرم در سال1984را سبب شد.(فلانگن و مک گارل،1986) این ارقام از سال1984رو به بالا نهادند ودر35،795،840جرم، برای سال1988 ثابت ماندند(فلانگن و مک گارل،1990).