به گزارش ايلنا ، كريمي در گفت و گويي مفصل با مجله «زندگي ايده آل » گفت همچنان معتقد است كه «دايي را خدا بغل كرده است» با اين حال او توضيح داد كه هيچ گاه نخواسته با اين حرف دايي را ناراحت كند.
در اين گفت و گوي بلند ، علاوه بر فوتبال ، علی كريمي از زندگي شخصي اش هم حرف زده است.نكاتي كه پيش از اين شايد هيچ جا نگفته باشد.
هاوش و هيرسا؛ ثمرههاي زندگي من
در 20-19 سالگي ازدواج كردم؛ از نظر خودم يكي از علتهاي موفقيتم ازدواج زودهنگام بوده چون براي يك بازيكن فوتبال، نظم در زندگي و اينكه غذاي خوب بخورد و خواب كافي داشته باشد، بسيار مهم است. ثمره ازدواجم، 2 پسر 9 ساله و 7 و نيم ساله به نامهاي هاوش و هيرساست.
البته بهخاطر شرايطي كه ورزشكاران حرفهاي دارند، اكثرا تمام زحمت تربيت و بزرگ كردن بچهها بهعهده همسرشان است. خود من هم دقيقا چنين شرايطي دارم. البته همواره سعي كردهام تا آنجا كه امكان داشته، از فرصتهايي كه دارم استفاده كنم و در كنار همسر و بچههايم باشم.
استعداد مهمتر است تا علاقه
طبيعتا هر پدري دوست دارد پسرش جا پاي او بگذارد، مسلما من هم از اين قاعده مستثني نيستم؛ اما مطمئن باشيد هيچ وقت پسرهايم را مجبور نميكنم حتما راه من را ادامه بدهند. بهنظرم، ايدهآلترين راه اين است كه اجازه بدهم خودشان براي زندگي و آيندهشان تصميم بگيرند.
البته معتقدم در هر رشتهاي كه بخواهند شركت كنند، علاقه صرف مهم نيست بلكه استعداد، فاكتور مهمتري است. در كشورهاي پيشرفته، براي بچههاي كمسن و سال، كلاسهاي استعداديابي برگزار ميكنند تا بفهمند در چه شاخهاي استعداد بيشتري دارند.
مثلا وقتي كتاب خاطرات فلپس (شناگر معروف آمريكايي) را ميخواندم، به همين موضوع اشاره شده بود كه بعد از امتحان كردن رشتههاي گوناگون، پدر و مادرش فهميدند چه استعداد بالايي در رشته شنا دارد، بههمين خاطر او را در رشتهاي گذاشتند كه ثابت شد استعدادش را دارد و تا امروز 8 مدال المپيك كسب كرده كه اين خود، نشاندهنده كشف استعداد واقعي او بوده. اميدوارم در ايران همچنين مكانهايي براي كشف استعداد بچهها برپا شود.
دوبي، استاني ديگر در ايران
به مسافرت علاقه زيادي دارم؛ در كل، اگر فرصت كافي نداشته باشم و بخواهم مسافرت داخلي داشته باشم، شمال كشور را انتخاب ميكنم؛ اما اگر بخواهم به مسافرت خارجي بروم، قطعا دوبي را انتخاب ميكنم، چراكه دوبي مانند استانهاي خودمان است. ايرانيهاي زيادي در آن زندگي ميكنند كه همين موضوع، باعث ميشود كمتر احساس غربت بكني.
آدم خوششانسيام
در زندگي به شانس خيلي اعتقاد دارم. شايد از نظر خيليها شانس، يك نوع خرافات بهنظر برسد؛ اما بهنظر من براي اينكه يك نفر بتواند به موفقيت برسد، بايد كمي هم شانس و اقبال داشته باشد و شرايط بهگونهاي راه را برايش هموار كند.
مثلا منِ بازيكن، اگر شرايط روز قبل از بازيام خوب نباشد، مسلما در روز بازي هم تحتتاثير آن شرايط، كارايي لازم را نخواهم داشت. در كل، خدا را شاكرم كه هميشه و در تمام مراحل همراهم بوده و بهنظر خودم، آدم خوششانسي بودهام كه به چنين جايگاهي رسيدهام. همواره معتقدم براي رسيدن به موفقيت، بايد 50 درصد شانس داشته باشي و بقيهاش هم بستگي به تلاش و پشتكارت دارد.
ما 4 تا برادر
خانواده ما شامل 4 برادر و يك خواهر ميشود. فرهاد برادر بزرگم است كه زندگي شخصي خودش را دارد، ميلاد كه ابتدا در ايران بهدنبال اين بود كه فوتبال را ادامه دهد كه متأسفانه چوب اسم من را خورد و آنقدر اذيتش كردند كه الان در لندن زندگي مي كند. فرشيد هم كه مانند من فوتبال را انتخاب كرد؛ اما هميشه چوب مهرباني، سادگي و بيزبانياش را خورده است.
هيچ دروازهباني در ايران نداريم كه با ديگر دروازهبانها به خاطر رقابتي كه دارند دوست باشد؛ اما فرشيد با همه دروازهبانهاي ايران مانند حسن رودباريان، محمد محمدي و... دوست است و تا حالا نشده به خاطر نيمكتنشيني حتي يك بار هم حاشيهسازي كند، به خاطر همين هيچگاه به جايگاهي كه استحقاقش را داشت، نرسيد.
در اين گفت و گوي بلند ، علاوه بر فوتبال ، علی كريمي از زندگي شخصي اش هم حرف زده است.نكاتي كه پيش از اين شايد هيچ جا نگفته باشد.
هاوش و هيرسا؛ ثمرههاي زندگي من
در 20-19 سالگي ازدواج كردم؛ از نظر خودم يكي از علتهاي موفقيتم ازدواج زودهنگام بوده چون براي يك بازيكن فوتبال، نظم در زندگي و اينكه غذاي خوب بخورد و خواب كافي داشته باشد، بسيار مهم است. ثمره ازدواجم، 2 پسر 9 ساله و 7 و نيم ساله به نامهاي هاوش و هيرساست.
البته بهخاطر شرايطي كه ورزشكاران حرفهاي دارند، اكثرا تمام زحمت تربيت و بزرگ كردن بچهها بهعهده همسرشان است. خود من هم دقيقا چنين شرايطي دارم. البته همواره سعي كردهام تا آنجا كه امكان داشته، از فرصتهايي كه دارم استفاده كنم و در كنار همسر و بچههايم باشم.
استعداد مهمتر است تا علاقه
طبيعتا هر پدري دوست دارد پسرش جا پاي او بگذارد، مسلما من هم از اين قاعده مستثني نيستم؛ اما مطمئن باشيد هيچ وقت پسرهايم را مجبور نميكنم حتما راه من را ادامه بدهند. بهنظرم، ايدهآلترين راه اين است كه اجازه بدهم خودشان براي زندگي و آيندهشان تصميم بگيرند.
البته معتقدم در هر رشتهاي كه بخواهند شركت كنند، علاقه صرف مهم نيست بلكه استعداد، فاكتور مهمتري است. در كشورهاي پيشرفته، براي بچههاي كمسن و سال، كلاسهاي استعداديابي برگزار ميكنند تا بفهمند در چه شاخهاي استعداد بيشتري دارند.
مثلا وقتي كتاب خاطرات فلپس (شناگر معروف آمريكايي) را ميخواندم، به همين موضوع اشاره شده بود كه بعد از امتحان كردن رشتههاي گوناگون، پدر و مادرش فهميدند چه استعداد بالايي در رشته شنا دارد، بههمين خاطر او را در رشتهاي گذاشتند كه ثابت شد استعدادش را دارد و تا امروز 8 مدال المپيك كسب كرده كه اين خود، نشاندهنده كشف استعداد واقعي او بوده. اميدوارم در ايران همچنين مكانهايي براي كشف استعداد بچهها برپا شود.
دوبي، استاني ديگر در ايران
به مسافرت علاقه زيادي دارم؛ در كل، اگر فرصت كافي نداشته باشم و بخواهم مسافرت داخلي داشته باشم، شمال كشور را انتخاب ميكنم؛ اما اگر بخواهم به مسافرت خارجي بروم، قطعا دوبي را انتخاب ميكنم، چراكه دوبي مانند استانهاي خودمان است. ايرانيهاي زيادي در آن زندگي ميكنند كه همين موضوع، باعث ميشود كمتر احساس غربت بكني.
آدم خوششانسيام
در زندگي به شانس خيلي اعتقاد دارم. شايد از نظر خيليها شانس، يك نوع خرافات بهنظر برسد؛ اما بهنظر من براي اينكه يك نفر بتواند به موفقيت برسد، بايد كمي هم شانس و اقبال داشته باشد و شرايط بهگونهاي راه را برايش هموار كند.
مثلا منِ بازيكن، اگر شرايط روز قبل از بازيام خوب نباشد، مسلما در روز بازي هم تحتتاثير آن شرايط، كارايي لازم را نخواهم داشت. در كل، خدا را شاكرم كه هميشه و در تمام مراحل همراهم بوده و بهنظر خودم، آدم خوششانسي بودهام كه به چنين جايگاهي رسيدهام. همواره معتقدم براي رسيدن به موفقيت، بايد 50 درصد شانس داشته باشي و بقيهاش هم بستگي به تلاش و پشتكارت دارد.
ما 4 تا برادر
خانواده ما شامل 4 برادر و يك خواهر ميشود. فرهاد برادر بزرگم است كه زندگي شخصي خودش را دارد، ميلاد كه ابتدا در ايران بهدنبال اين بود كه فوتبال را ادامه دهد كه متأسفانه چوب اسم من را خورد و آنقدر اذيتش كردند كه الان در لندن زندگي مي كند. فرشيد هم كه مانند من فوتبال را انتخاب كرد؛ اما هميشه چوب مهرباني، سادگي و بيزبانياش را خورده است.
هيچ دروازهباني در ايران نداريم كه با ديگر دروازهبانها به خاطر رقابتي كه دارند دوست باشد؛ اما فرشيد با همه دروازهبانهاي ايران مانند حسن رودباريان، محمد محمدي و... دوست است و تا حالا نشده به خاطر نيمكتنشيني حتي يك بار هم حاشيهسازي كند، به خاطر همين هيچگاه به جايگاهي كه استحقاقش را داشت، نرسيد.