مدير عامل شركت ملي صادرات گاز: در مورد نحوة بهره‌برداري از ذخاير گاز كشور استراتژي جامع نداريم

john zink

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
صنعت گاز، صنعتي نوپا است و نيازمند برنامه‌اي است كه توسعه صحيح آن را تحقق بخشد. به نظر برخي صاحبنظران، سياستهاي فعلي وزارت نفت براي توسعه اين صنعت فاقد چنين برنامه‌اي است. گروه نفت و گاز ايتان در گفتگويي با مهندس جوادي، مدير عامل شركت ملي صادرات گاز، به بررسي ضرورت اين برنامه و چگونگي اجراي آن پرداخت. همچنين در اين گفتگو به برخي ابهامات در خصوص مسئله صادرات گاز پاسخ داده شد:
ضمن تشكر از شركت شما در اين گفتگو، لطفاً بعنوان اولين سؤال، نظر خود را در مورد اهميت وجود استراتژي جامع و مشخص در صنعت گاز كشور بيان نماييد؟

O استراتژي كلان را بايد مجلس و دولت تعيين كند و به‌صورت طرح و يا لايحه، اين سياستگذاري كلان با توجه به پتانسيل‌هاي موجود داخلي و خارجي تدوين شود. ما داراي دومين ذخاير گاز دنيا هستيم. به نظر من دو گونه استراتژي در اين مورد مي‌توان تدوين كرد:

1- يكي اينكه اين توانمندي بالقوه را به فعل تبديل كنيم و بعد تمام اولويت‌هاي توسعه را بر روي آن متمركز كنيم. در حقيقت درآمد مبنا باشد و اين درآمد صرف توسعه شود. از اين ديد، اين بحث مطرح مي‌شود كه سوددهي فروش گاز را براي 50 سال ديگر مقرون به‌صرفه بدانيم. بنابراين از اين ديدگاه نگهداري منابع نفت و گاز به نفع نسلهاي آينده نيست. اين حالت ممكن است در زندگي شخصي انسان هم صادق باشد. ممكن است شما تصميم بگيريد تمام سرمايه‌ خود را صرف خريد خانه كنيد اما ممكن است به اين نتيجه برسيد كه قيمت خانه در آينده افت پيدا خواهد كرد لذا پولتان را در بورس يا تجارت مي‌گذاريد. در نفت و گاز تا آنجا كه من اطلاع دارم نسبت به برنامه‌هاي آيندة درازمدت، تحليل و ديد روشني به اجماع وجود ندارد. در مورد اينكه روند استخراج نفت و گاز در آينده چگونه باشد شناختي جامع و يكسان موجود نيست. نسبت به ريسكها و منافع آن نيز ارزيابي جمع‌بندي شده‌اي وجود ندارد.

2- نگاه دوم آن است كه بگوييم نفت و گاز در آينده اهميت خود را همچنان حفظ مي‌كند و لذا ما عجله‌اي نداريم. از اين ديد اين مسئله پيش مي‌آيد كه اين تصميم را در مورد منابع مستقل اجرا كنيم يا به منابع مشترك نيز تعميم دهيم. سياستهاي ضعيف استفاده از منابع مشترك مي‌تواند به سود بيشتر براي طرف مقابل منتهي شود زيرا امكان تعيين ميزان بهره‌برداري از منابع مشترك نفت و گاز وجود ندارد. ما در بهره‌برداري از يك مخزن مشترك نمي‌توانيم بگوئيم آزمايشات مختلف نشان داده كه يك‌سوم منابع حوزه مشترك با قطر مال ما است و او بيشتر از اين حق بهره‌برداري ندارد. اين مسأله ناشي از ماهيت و نوع مخازن است.

عده‌اي بر اين عقيده‌اند كه ما منابع مستقل را نگه داريم و منابع مشترك را با سرعت ممكن استخراج كنيم و عده‌اي نيز نظر مخالف دارند. لذا در مورد نحوه بهره‌برداري از ذخاير، يك استراتژي دقيق و برنامة جامع در سطح كشور وجود ندارد. سياستگذاري‌هايي هم كه صورت مي‌پذيرد، موردي است.

· شما ضمن بيان اهميت استراتژي كلان گاز كشور، به‌فقدان آن نيز اشاره كرديد. ممكن است در خصوص پيش‌نيازها و الزامات تدوين استراتژي گاز كشور نيز توضيح فرماييد.
O مهمترين مسئله، داشتن يك شناخت جامع و بروز از وضعيت مخازن نفت و گاز كشور و آگاهي از منابع و محدوديتها است. اگر ما مطالعه جامع نسبت به قابليتها و محدوديتهاي خود و قابليتها و محدوديتهاي بازار داشته باشيم و بر آن مبنا برنامه‌ريزي و قانونگذاري نماييم، مي‌توانيم منابع و منافع ملي خود را به بهترين نحو تامين كنيم.

از طرف ديگر، اين برنامه بايد فارغ از بحث‌هاي سياسي باشد. بحث‌هاي سياسي از دو بخش تشكيل‌ شده‌اند: ديدگاه‌ها و جدل‌هاي سياسي. ديدگاه‌هاي افراد محترم است اما جدلهاي سياسي، تبعات غيرقابل پيش‌بيني دارند. نمونه‌ اين جدل‌ها بحثي است كه عده‌اي مي‌گويند صادرات گاز به نفع ما است و عده‌اي ديگر مي‌گويند كاهش صادرات و توجه بيشتر به مصرف داخلي منافع ما را تامين مي كند. شايد دليل اصلي اين جدلها نداشتن مطالعه جامع و مستدل و كارشناسي همه‌جانبه باشد.

مشكل ديگري كه وجود دارد، نيز استفاده از اعداد و ارقام خام در تصميم‌گيريها است. مثلا برخي كارشناسان بر اين عقيده‌اند كه اگر ما يك متر مكعب گاز را صادر كنيم يك سنت استفاده برده‌ايم، اما اگر آن را به مخازن نفتي تزريق كنيم منافع آن حدود 14 سنت است. با نگاه به اين اعداد، عقل اقتصادي مي‌گويد گاز را تزريق كنيم و 14 سنت استفاده ببريم. اما دو بحث ديگر در اين بين مطرح است كه اگر نتوانيم آن دو را در كنار هم قرار دهيم، به‌عواقب ناخوشايندي گرفتار مي‌شويم: يكي اينكه بايد بررسي كنيم يك سنت كي به دست ما مي‌رسد و 14 سنت كي؟ سؤال دوم اين كه آيا رابطه بين درآمد و عرضه قطعي است يا خير؟ اگر قطعي نبود بايد بياييم و احتمالات را محاسبه كنيم. مثلاً اينكه آيا قيمت نفت در همين حد باقي خواهد ماند؟ آيا مخازن نفت، ظرفيت تزريق اين مقدار گاز را دارند؟ آيا اگر تزريق كرديم اين تزريق قابل بازيافت است؟ و مسائل ديگر از اين قبيل. كارشناسان بايد دور هم بنشينند و با بررسي جامع و دقيق در سطح ملي و جهاني، ببينند بايد گاز صادر شود يا نه؟ پاسخ‌دهي به اين سؤال به تنهايي از عهدة مديران و سياست‌گذاران برنمي‌آيد، بلكه نيازمند كار كارشناسي عميق فراوان است.

پيش‌نياز ديگر، شناخت دقيق بازار است؛ ماهيت بازار معمولاً ديناميك است. اينگونه نيست كه هر چقدر ما صادر كنيم قابل عرضه باشد. همة بازارهاي عرضه گاز نيز مناسب و مطمئن نيستند. مثلاً در سال 2003 ميلادي، بازار گاز در دنيا چهار گروه (category) داشته است كه عبارتند از "آمريكا"، "اروپا"، "ژاپن و كره" و بازار "چين و هند". قيمت بازار آمريكا در هر ميليون بي‌تي‌يو 6 دلار بود؛ همين قيمت در ژاپن و كره 4.5 دلار در اروپا 3.7 دلار و در چين 3.2 دلار بود. لذا اگر گاز در بازار آمريكا به‌فروش برسد درآمد بيشتري نسبت به چين و اروپا خواهد داشت.

فرصت و هزينة فرصت نيز بحث ديگري است كه بايد مدنظر قرار گيرد. بايد تمام عوامل و ريسكهاي مختلف را در نظر بگيريم. مثلاً ما از نظر سازمان ملل جزو كشورهاي كم‌بدهي و ريسك متوسط تلقي مي‌شويم. دو سال پيش ريسك ما متوسط به بالا بود و 5 سال پيش جزو كشورهاي پرريسك تلقي مي‌شديم. ممكن است شش ماه ديگر مجدداً در زمرة كشورهاي پرريسك قرار بگيريم. يا مثلاً از نظر رتبه مالي يك موقع D بوديم الان B هستيم و اين ممكن است عوض شود و تغيير كند. اگر رتبه (Ranking) ما متفاوت شود، نسبت هزينه به نسبت سرمايه فرق مي‌كند. بنابراين ما وقتي دم از صادرات مي‌زنيم و يا آن را نقد مي‌كنيم مي‌بايست تمامي جوانب را در نظر بگيريم
.

· اگر بپذيريم كه با تحقق تمام شرايطي كه اشاره كرديد، استراتژي كلان گاز كشور تدوين شد، نوبت به زمان اجرا مي‌رسد. برنامه‌اي كه بر پايه مطالعات جامع تدوين شد باشد، نيازمند مجري توانمند نيز هست، وجود يك تشكل را كه به‌عنوان متولي صنعت گاز بر تصميم‌گيري‌ها در خصوص صنعت گاز نظارت داشته باشد و كلية بخش‌هاي مرتبط را بر اساس اين برنامه همسو و هماهنگ كند چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟
O چنين تشكلي در اكثر كشورهاي موفق در صنعت گاز به شكلهاي مختلفي وجود دارد. اين تشكل در آمريكا وظيفه سياستگذاري را برعهده دارد و محلي است براي اجرا. معمولاً شوراهاي سياستگذاري موفقتر از شوراهاي نظارتي هستند. لذا بايد شوراي سياستگذاري از شوراي نظارت جدا باشد. شوراي سياستگذاري اگر درست تعريف شود، در اين زمينه مي‌تواند مفيد باشد؛ مشروط بر اينكه به كارشناسان خبره معتقد باشند و با دنيا تعامل داشته باشند.
 

john zink

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
· اين كميته به نظر شما مي‌بايست زيرمجموعه وزارت نفت باشد يا با توجه به اهميت صنعت گاز تشكلي فراوزارتخانه‌اي باشد؟

O امثال اين شوراي سياستگذاري، در ساير كشورها (مثلاً در فرانسه) نيز وجود دارد. اين شورا متشكل از يكسري افراد اجرايي و اقتصادي و يكسري افراد سياسي است: در بخش اجرايي، نمايندگان EDF (برق فرانسه)، GDF (گاز فرانسه) و گروه فرانس، در بخش اقتصادي نمايندگان بانك‌ها و مؤسسات مالي معتبر، در بخش بازرگاني نمايندة وزارت بازرگاني در بخش سياسي 2 نفر از مشاوران رئيس جمهور يا وزيرخارجه كه اين دو نفر با اينكه سياسي هستند، استاد و كارشناس اقتصاد و تجاري هم مي‌باشند. شوراي سياستگذاري فرانسه را اين افراد تشكيل مي‌دهند. البته همة اينها از گروه‌هاي كارشناس استفاده مي‌كنند؛ مثلاً چند سال پيش دو مؤسسه مشاور بين‌المللي گرفته بودند كه با دنيا تعامل داشته باشند. يكي مشاور انگليسي و ديگري مشاور آمريكايي بود.

بنابراين مشاهده مي‌كنيم كه سياستگذاري، نيازمند توجه به ابعاد اجرايي، اقتصادي و سياسي است و افراد سياستگذار چه در اين تشكل و چه در ساير بخش‌ها بايد قدرت تشخيص منافع ملي داشته باشند. لذا قدرت تشخيص و تصميم‌گيري، اهميتي بيش از مكان تشكل دارد.


· اگر اجازه دهيد با توجه به مسئوليت شما، به طرح چند سوال در زمينه صادرات گاز نيز بپردازيم.آيا در صادرات گاز از ايران، به انتقال و كسب دانش فني انتقال و صادرات گاز نيز توجه شده يا صرفاً فروش منابع خام مدنظر بوده است؟

O در مورد كسب دانش فني مباحث تئوريك مختلفي مطرح است. بايد مشخص شود هدف از داشتن ليسانس و دانش فني، توسعه ملي است يا توسعه علمي. اگر هدف توسعه ملي است آنچه زودتر به پول تبديل مي‌شود توسعه ملي را به همراه دارد (مانند همان كاري كه تعداد زيادي از كشورهاي عربي مي‌كنند.) آنها همه چيز را با پول مي‌خرند. به بهترين شركت‌ها پول مناسب مي‌دهند تا پروژه‌هايشان به موقع و با كيفيت و استاندارد مطلوب به ثمر برسد.

اما ما در كشور به تأخير پروژه عادت كرده‌ايم. ما براي اين كه در يك پروژه تخفيف بگيريم، زمان بسيار زيادي صرف مي‌كنيم. مثلاً يك پروژه يك ميليارد دلاري چند سال عقب مي‌افتد و هزينه تمام شده بالا مي‌رود تا اندكي قيمت كار واگذاري ارزانتر شود.

يك بحث ديگر، استفاده از منابع براي كسب دانش فني و توسعه توان علمي و تكنولوژي و استقلال كشور است. از اين ديدگاه داشتن دانش فني ارزش معنوي و قدرت خوداتكايي دارد، زيرا قدرت حضور ما را در بازار افزايش مي‌دهد. امروزه كشورهاي موفقي كه به دنبال تكنولوژي هستند هر دو مقوله را بطور موازي در نظر مي‌گيرند (دستيابي به تكنولوژي در درازمدت و درآمد مناسب در ميان‌مدت و كوتاه‌مدت).

در صادرات گاز تنها تكنولوژي موجود تكنولوژي مايع‌سازي است. تكنولوژي مايع‌سازي تا آنجا كه من فهميدم تكنولوژي گاز نيست بلكه تكنولوژي ترموديناميك و مهندسي شيمي است و فقط ابعاد آن متفاوت است. لذا اگر دانش مايع‌سازي را به دست آوريم خيلي مهم نيست اما اگر دانش كار با درجه حرارت پايين را به دست بياوريم در بقيه صنايع هم مي‌تواند مورد استفاده قرار گيرد؛ مثلا در صنايعي كه از اكسيژن مايع، ازت مايع و غيره استفاده مي‌شود
.

تكنولوژي مايع‌سازي تكنولوژي جديدي است و همة كشورهاي دارنده، تجربه قطعي در مورد آن ندارند. كشورهايي هم كه كارايي تكنولوژي‌شان به اثبات رسيده است آن تكنولوژي را به ما نمي‌دهند. علاوه بر اين، تكنولوژي مايع‌سازي مدام در حال تغيير است. مثلاً به‌طور نمونه شل تا الان بيش از سه‌بار تكنولوژي‌ خود را تغيير داده و بهينه كرده است.


· به نظر شما ورود 40 ميليون تني تازه‌واردي نظير ايران به بازار LNG دنيا كه در مجموع حدود 110 ميليون تن ظرفيت دارد صحيح است؟

O از نظر تكنولوژي 14 ميليون از اين 40 ميليون تن، با تكنولوژي شل است كه در اشل صنعتي تجربه شده است و بقيه مربوط به ساير تكنولوژي‌هاي اروپايي است كه ما چاره‌اي غير از انتخاب آنها نداريم و اگر بخواهيم وارد بازار LNG شويم بايد از اين تكنولوژي‌ها استفاده كنيم. اين تكنولوژي‌ها از نظر فني هيچ ابهامي ندارند و در عمل ويژگي‌هاي خود را نشان داده‌اند. آنچه مورد ابهام است اين است كه آيا اين تكنولوژي‌ها با اين ظرفيت جواب مي‌دهند؟ پايداري availability مناسب دارند؟ بازگشت سرمايه قابل قبول خواهند داشت يا نه؟ به اين بحثها در تئوري جواب داده شده ولي در عمل اثبات نشده است.

از نظر بازار نيز به نظر مي‌رسد ما بدليل حجم بالاي ذخاير گاز و قابليت‌هاي بالقوه و بالفعل توليد و مصرف و موقعيت ژئوپليتيكي ويژه، شانس زيادي براي كسب سهم بازار درخور داريم.

· برخي كارشناسان به وضعيت مشتري‌يابي صنعت گاز ايران انتقاد وارد مي‌كنند. بعنوان نمونه فروش گاز به كشورهايي نظير هند را كه سياست انرژي صحيحي ندارند نسبت به كشورهايي نظير ژاپن داراي اهميت و اولويت پايين‌تري مي‌دانند. به نظر آنان، اين‌گونه قراردادها توجه سرمايه‌گذاران معتبر را براي سرمايه‌گذاري در پروژه‌هاي صادرات گاز ايران جلب نخواهد كرد. نظر شما در اين رابطه چيست؟
O ما به عنوان فروشنده به خريداري كه بالاترين قيمت را پيشنهاد كند گاز مي‌فروشيم ولي اينكه مشتري گران سراغ ما بيايد نياز به پيشرفت در كلية زمينه‌ها دارد. قرارداد LNG با تمام قراردادهاي ديگر متفاوت است. ما چندي پيش كه با هيئتي از كره مذاكره مي‌كرديم به مشكل برخورديم و نزد معاون وزير انرژي كره رفتيم. اختلاف از آنجا ناشي بود كه ما حاضر به پذيرش بعضي از ريسكها نبوديم، در حاليكه آنها اصرار داشتند كه ما اين ريسكها را بپذيريم.

در آن جلسه معاون وزير كره گفت: ما بخشي از اين LNG را كه از شما مي‌خريم، در يك نيروگاه 2000 مگاواتي در حال احداث براي توسعه شهر سئول و بخش ديگر آن را براي توسعه يك شهرك صنعتي مورد استفاده قرار ميدهيم كه در آن 18 كارخانه مشغول به فعاليت خواهند بود. اگر شما روزي نتوانستيد گاز مورد نياز را به ما بدهيد بخش زيادي از انرژي پايتخت و يك شهرك صنعتي دچار مشكل مي‌شود كه قابل اغماض نيست. قرارداد خريد گاز نيز براي 25 سال است، لذا براي ما مهم است چگونه شما LNG را حمل مي‌كنيد و چه تضمين‌هايي مي‌دهيد. حتي پيمانكار دست دومي كه مي‌گيريد براي ما مهم است زيرا تمام امنيت اقتصادي-اجتماعي ما به گازرساني به‌موقع شما بستگي دارد. ما براي پيداكردن مشتري بهتر بايد وضعيت توليد و انتقال خود را بهبود بخشيم. ما بايد تاخير پروژه نداشته باشيم. همانگونه كه خريد فرش ابريشم با فرش ماشيني متفاوت است و هركدام براي خريد حساسيت خاص خود را دارد، در حوزة گاز هم مشتري براي خريد كالاي ارزان حساسيت كمتري بخرج مي‌دهد.

مواضع سياسي مسئولان نيز در ايجاد اين حساسيت‌ها مؤثر است. مثلاً چندي پيش يكي از نمايندگان محترم مجلس در مصاحبه‌اي گفت صادرات به نفع ما نيست، بلافاصله نمايندگان دو شركت معروف بين‌المللي با من تماس گرفته و گفتند: آيا مي‌خواهيد تصميمتان را عوض كنيد؟ يعني آنها به صحبت‌هاي نمايندگان هم توجه دارند.


· به عنوان آخرين سؤال بفرماييد با توجه به نوپابودن صادرات گاز و مباحث حقوقي كه در اين بين مطرح است، وضعيت كشور را در خصوص مباحث حقوقي نفت و گاز چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟

O در غرب مباحث حقوقي شفاف و در چارچوبي معين است اما در ايران تعاريف حقوقي بعضاً نامشخص است. البته در ايران اصلا جايگاه حقوقدان مبهم است. در غرب رشته حقوق جزو مهمترين رشته‌هاست اما در كشور ما همه دنبال دكتر شدن يا مهندس شدن هستند و به رشته‌هاي ديگر توجه نمي‌كنند. خارجيها در هيچ كاري بدون مشورت وكيل كار نمي‌كنند. آنها به اين نتيجه رسيده‌اند كه منافعشان را قانون خوب و وكيل خوب تامين مي‌كند

ما در مباحث حقوقي مشكل جدي و اساسي داريم. ما از دو مشكل اساسي رنج مي‌بريم. يكي مشكل فقدان افراد توانا به اندازة كافي در اين حوزه است و مشكل ديگر محدوديت‌ها و ابهامات قانوني در مواجهه با مسائل حقوقي بين‌المللي است. ما در بحث حقوقي در صادرات گاز با وجود اينكه به‌طور موردي از مشاوران حقوقي بين‌المللي كه غالباً دستمزد بالايي هم دريافت مي‌كنند بهره مي‌بريم، كمبود زيادي داريم. ما الان اداره حقوقي داريم ولي براي آن مدير نداريم. چند نفر از فارغ‌التحصيلان بعضاً ممتاز حقوق كه جوان هستند براي ما كار مي‌كنند. عمده كار را از طريق ادارة حقوق شركت نفت انجام مي‌دهيم. ما در مذاكرات و مباحث بين‌المللي، خاصه مباحث حقوقي، بايد خيلي سرمايه‌گذاري كنيم تا به سطح شركت‌هاي درجه يك و حتي درجه‌ دو بين‌المللي برسيم تا بتوانيم كار كاملاً حرفه‌اي كه متضمن منافع ملي باشد ارائه نماييم. ما در اين رابطه دست كمك به سوي همه‌ دست‌اندركاران و افراد ذيصلاح دراز مي‌كنيم.
 
بالا